جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

تکامل انسان

از: دانشنامۀ بریتانیکا؛ برگردان و تلخیص از: علی مهدوی

تکامل انسان

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


[] آغاز در دورۀ میوسین

به‌طور کلیّ، تکامل به فرایند پیدایش و تحوّل انسان بر روی کرّه زمین از نخستی‌ها[۱] که برخی از آن‌ها امروزه منقرض شده‌اند می‌پردازد. از دیدگاه جانورشناسانه، ما انسان‌های امروزی انسان‌های اندیشمند[٢] هستیم، یک گونه حامل فرهنگ که روی دو پا به‌صورت قائم راه می‌رود، به‌روی زمین زندگی می‌کند و نخست در آفریقا در حدود ١٠٠ تا ۲٠٠ هزار سال پیش ظاهر شده و تکامل یافته است. ما انسان‌های امروزی تنها عضو موجود از تبار انسان و یا به‌عبارتی انسان‌تباران[٣] هستیم، اما منابع و شواهد فسیلی فراوانی نشان می‌دهند که، علاوه بر این‌که میلیون‌ها سال پیش از ما گونه‌های دیگری از انسان‌تباران مانند استرالوپیتکوس‌ها[۴] می‌زیسته‌اند، انسان اندیشمند در گذشته‌های نه چندان دور با حداقل یکی از اعضای گونه خود یعنی انسان نئاندرتال[۵] نیز به‌طور همزمان زندگی می‌کرده است. در واقع می‌توان گفت که ما و پیشینیان ما همواره کرّه خاکی را با دیگر نخستی‌ها، از گپی‌هایی[٦] مانند گوریل‌های امروزی گرفته تا درایوپیتکوس[٧] که در زمان‌های دور منقرض شده است تقسیم کرده و به‌نوعی به آن‌ها مرتبط بوده است. این که ما انسان‌های امروزی با انسان‌تباران منقرض‌شده و با گپی‌های زنده یا منقرض‌شده به‌طریقی مرتبط هستیم - موضوعی که عمدتاً از سوی تمامی انسان‌شناسان و زیست‌شناسان عصر حاضر پذیرفته شده است - و همچنین ماهیّت و روند این ارتباطات تکاملی از زمانی که طبیعت‌شناس بزرگ بریتانیایی، چارلز داروین (Charles Darwin) کتاب‌های ماندگار خود یعنی منشأ انواع (Origin Of Species) را در سال ١٨۵٩ و تبار انسان (The Descent Of Man) را در سال ١٨٧١ منتشر کرد همواره موضوع بحث و تحقیق بوده است. برخلاف آنچه که برخی از معاصرین خشک‌اندیش داروین اصرار بر آن داشتند، داروین هیچگاه مدعی نشد که انسان از تبار میمون‌هاست و دانشمندان امروزی نیز چنین گزاره‌ای را بی‌اساس و ساده‌انگارانه می‌دانند، درست مانند دیگر عقاید عامیانه‌ای که گونه‌ای منقرض‌شده را حلقه گمشده (Missing Link) بین انسان و میمون می‌پندارند. به‌طور دقیق‌تر، اگرچه وجود یک جدّ مشترک که میلیون‌ها سال پیش می‌زیسته است به لحاظ نظری مفروض است اما این جدّ مشترک در حقیقت دال بر وجود یک حلقه گمشده در طول تبار انسان نیست، بلکه ترجیحاً گره‌ای است که تبارهای متفاوتی از آن منشعب شده‌اند و از آنجا که ارتباط بین فسیل‌ها حتی در مورد دودمان انسان که نزدیکتر به عصر ماست واضح و روشن نیستند، این نخستی قدیمی هیچگاه شناسایی نشده و شاید هم هرگز به‌طور دقیق شناخته نشود.


در حقیقت شجره انسان شاید بهتر است به‌عنوان بوته یا درختچه انسان (Family Bush) در نظر گرفته شود که ارتباط برقرار کردنِ زمانی بین تمامی گونه‌ها و در نهایت منجر شدن به انسان اندیشمند در آن ناممکن است، امری که متخصّصین نیز در مورد آن اتفّاق نظر دارند. در هر حال، منابع و شواهد اولّیه برای نشان دادن جزئیات تکامل انسان همواره نمونه‌های فسیلی بوده است و این فسیل‌ها که از آفریقا، اروپا و آسیا (اوراسیا) بدست آمده‌اند همان‌طور که قبلاً هم به آن اشاره شد به‌طور یقین نشان می‌دهند که بر خلاف امروزکه ما تنها بازماندگانِ تبار خود هستیم، در اعصار گذشته بیش از یک گونه از خانواده انسان به‌طور همزمان می‌زیسته‌اند. ماهیت این فسیل‌های خاصّ، محل پیدا شدن آن‌ها مدّت زمان زندگی آن‌ها را می‌توان به‌طور دقیق توضیح داد و مشخّص کرد اما پاسخ به این سؤال که این گونه‌ها چگونه زندگی کرده‌اند، چرا از بین رفته‌اند و یا به‌گونه‌ای دیگر تبدیل شده‌اند تنها با تکیّه بر ساختن و تصویر کردن سناریوهایی البته توسط افراد آگاه و متخصص امکان‌پذیر است. این سناریوها بر اساس اطلاعات مبتنی بر وضعّیت فسیل به‌دست آمده و محل کشف و جمع‌آوری آن ساخته و پرداخته می‌شوند و برای تقسیم‌بندی و به‌دست دادن چنین سناریوهایی و پر کردن جاهای خالی در درختچه انسان که در بالا ذکر شد، محققّین باید نمونه‌های متنوّعی را بررسی کرده و همچنین باید روش‌های حفّاری جدید، راه‌های شیمی زمین‌شناختی تخمین سن و اطلاعاتی از دیگر زمینه‌ها مانند ژنتیک، محیط شناسی، دیرین محیط شناسی، رفتارشناسی جانوری و به‌طور خلاصه تمام ابزار و وسائل علم چند رشته‌ای دیرین‌انسان‌شناسی را به‌کار گیرند. مطالبی که در ادامه می‌آیند به‌مبحث گسترده تبار انسان از شروع احتمالی آن میلیون‌ها سال پیش در دورۀ میوسن[٨] زمین‌شناسی تا گسترش و توسعه فرهنگ مبتنی بر ابزار، نمادین و سازمان یافته انسان مدرن، تنها ده‌ها هزار سال پیش در طول دور اخیر زمین‌شناسی یعنی پلیوستوسن[۹] با تمرکز و تکیّه بر فسیل‌ها و مدل‌های اصلی و معتبر تکامل می‌پردازد.

این موضوع به‌طور کلی مورد قبول است که ریشه و آغاز خانواده انسان در به اصطلاح درختچه تکامل به‌دورۀ میوسین میانه (١٦،۴- ١١،٢ میلیون سال پیش) و یک دورۀ میوسین جدید (١١،٢-۵،٣ میلیون سال پیش) بر می‌گردد و مطالعات ژنتیکی صورت گرفته نیز این در واقع مسیر دودمانی را تا دورۀ میوسین جدید تایید می‌کند. در واقع بسیاری از نخستی‌های اوراسیا و آفریقا در این دور زمین‌شناسی، به‌عنوان اجداد احتمالی انسان تباران اولیه در نظر گرفته می‌شوند که در دورۀ پلیوسین (Pliocene Epoch) زمین‌شناسی، یعنی حدود ۵،٣-١،٨ میلیون سال پیش در صحنه حیات ظاهر شدند. در حالی که اجماع کلی در مورد این اجداد اولیه انسان در بین متخصصین وجود ندارد، اما به‌طور کلی برخی ازاین نخستی‌ها شامل کنیا پیتکوس‌ها .(Kenyapithecus) و گریفوپیتکوس‌ها (Griphopithecus) هستند که به‌ترتیب در آفریقا (کنیا) و در اروپای مرکزی و ترکیه امروزی بین ١٦-١۴ میلیون سال پیش زندگی می‌کرد ه‌اند. نمونه دیگر دریوپیتکوس (Dryopithecus) است که بیشتر در اروپای غربی و مرکزی و حدود ١٣-٨ میلیون سال پیش زندگی می‌کرده است و گراکوپیتکوس (Graecopithecus) که در شمال و جنوب یونان در حدود ٩ میلیون سال پیش می‌زیسته است. نمونه‌های متاخر به‌عنوان مثال ساحل‌انتروپوس (Sahelanthropus) است که در آفریقا (چاد) بین ٨-٧ میلیون سال پیش و ارورین (Orrorin) که در کنیا حدود ٦ میلیون سال پیش می‌زیسته‌اند.در یک مدل که با تاکید بر گونه‌های دورۀ میوسین آفریقا ارائه شده است گونه‌ای به‌نام سامبوروپیتکوس (Samburupithecus) که در شمال کنیا در حدود ٩ میلیون سال پیش زندگی می‌کرده است به‌عنوان جد استرالوپیتکوس افارنسیس (Australopithecus afarensis) در نظر گرفته شده که جد احتمالی هوموها یا به عبارتی انسان‌هاست. دورۀ میوسین زمین‌شناسی با تغییرات آب و هوایی در کل سطح کره زمین همراه بوده که منجر به تغییرات فصلی بسیاری در شمال استوا شده که در واقع بسیاری از جنگل‌های همیشه سبز انبوه (با برگ‌های پهن) جای خود را به بیشه زار‌ها، بوته زارها، چمنزارها و زیستگاه‌های متنوعی دادند که برخی اوقات با دریاچه‌های وسیع، رودخانه‌ها و جریان‌های آب نیز همراه بوده‌اند. چنین تنوع محیطی سازگاری‌های جدیدی را به‌خصوص در ارتباط با لوکوموسیون (Locomotion) یا حرکت در میان این نخستی‌ها ایجاد کرده که نهایتاً منجر به ترک زندگی درختی و روی دو پا ایستادن و در آخر راه رفتن بر روی دو پا در دور بعدی زمین‌شناسی یعنی پلیوسین شده است.


[] قدم‌گذاردن در دورۀ پلیوسین

انسان تنها موجودی نیست که روی دو پا راه می‌رود، اگرچه می‌توان گفت شکل خاصی از آن منحصر به انسان است، یعنی در حالی‌که برخی جانوران مثل اردک به‌صورت لی لی راه می‌روند انسان‌ها برای راه رفتن گام بر می‌دارند. در واقع این تنها انسان اندیشمند است که منحصراً با راه رفتن (گام برداشتن) البته در طی یک دوره نسیتاً طولانی سازگار شده است. دو پا بودن انسان یک رشد طبیعی از شکل اولیه بدن نخستی‌های درخت‌زی‌ست که در آن از پاها برای حرکت کردن (با کمک دست)، به‌صورت قائم نشستن در هنگام غذا خوردن و استراحت کردن به‌طور معمول استفاده می‌شود که تغییرات و در واقع گذار مراحل اولیه از چهار پا به دوپا احتمالاً مربوط به ایستادن برای دسترسی به چیزی (با بازوهای خمیده) و یا حالت نیمه ایستاده بوده است که در طی روند رو به جلو راه رفتن‌های طولانی و دویدن نیز به‌مرور شکل گرفته‌اند. از لحاظ آناتومیک و به‌طور خلاصه می‌توان گفت که تفاوت در استخوان‌های پا، ران و قسمت‌هایی از لگن و البته جمجمه بین گپی‌های بزرگ و انسان‌ها او را قادر به روی دو پا ایستادن می‌کند که خوشبختانه در مطالعات دیرین‌انسان‌شناسی با استفاده از فسیل‌های به‌دست آمده می‌توان نشان داد که انسان‌تباران اولیه چگونه حرکت می‌کرده‌اند و همچنین با مطالعات مقایسه‌ای این فسیل‌ها و استخوان‌های به‌دست آمده، این تفاوت‌های آناتومیک نسبتاً چشمگیر و روند شکل‌گیری آن‌ها را که در نهایت به روی دو پا راه رفتن انجامیده و بدون شک از شاخص‌های مهم در تکامل انسان است را می‌توان دست‌کم تا حدود خاصی مشخص کرد. به‌طور نمونه می‌توان به استخوان تهیگاهی (ilia) و استخوان خاجی (sacrum) در لگن اشاره کرد که در انسان‌ها کوتاه و در گپی‌های بزرگ بلند است، که این استخوان تهیگاهی خمیده در انسان بعضی از ماهیچه‌های حرکتی ران‌ها را در کنار مفصل خاصره قرار می‌دهد، به‌صورتی که این ماهیچه‌ها لگن را ثابت نگه می‌دارند و پاها به‌سمت جلو و عقب تاب می‌خورند و این مکانیسم به ما اجازه می‌دهد که به آرامی و نرمی و بدون انحراف بالا تنه به‌طرفین راه برویم. در مقایسه‌ای دیگر می‌توان به استخوان نشیمن‌گاهی (ischia) در لگن اشاره کرد که در انسان کوتاه و در گپی‌ها بلند است که لگن قدرتمندشان به آن‌ها اجازه می‌دهد تا به‌راحتی از درخت بالا بروند. قسمت انتهایی پا (Feet) انسان نیز به‌سبب انحنا و قوس ویژه و همچنین پاشنه قوی و قدرتمند متفاوت و در واقع بی‌همتا بوده و از جای پای دیگرحیوانات به آسانی قابل تشخیص است. در مورد جمجمه نیز به‌طور کوتاه می‌توان به‌موقعیت متفاوت سوراخ پس سری (foramen magnum) (محل ورود نخاع) و دیگر ویژگی‌های ریخت‌شناختی آن اشاره کرد.


[] فسیل‌ها

یک رد پای ٣،٧ میلیون ساله حدوداً ۲٧،۵ متری در تانزانیا که بر اثر خاکسترهای آتشفشانی به‌جا مانده و به‌وسیله دو یا سه نفر ایجاد شده نشان می‌دهد که این انسان‌تباران در آن‌زمان روی دو پا راه می‌رفته‌اند و جای پای آن‌ها بسیار شبیه جای پای انسان است که البته نباید فرض کرد که دیگر قسمت‌های بدن آن‌ها نیز شبیه بدن ما بوده است. تمام انسان‌تبارانی که در زمان این رد پاها می‌زیسته‌اند احتمالاً روی دو پا راه می‌رفته‌اند اما بعضی از آن‌ها خصوصیت‌هایی را نشان می‌دهند که دلالت بر بالا رفتن از درخت دارد:برای پیدا کردن غذا، سپری کردن شب و احتمالاً فرار از حیوانات شکارچی. روستای ‌هادار (Hadar) در اتیوپی گنجینه‌ای از بقایا و فسیل‌های استرالوپیتکوس افارنسیس یعنی یکی از اجداد احتمالی هوموهاست که بیانگر روی دو پا ایستادن است: استخوان تهیگاهی کوتاه، استخوان نشیمن‌گاهی کوتاه و پهن و... که البته باید اضافه کرد که انگشت‌های خمیده دست و پا به‌همراه دست‌های دراز و همچنین شکل قفسه سینه آنها نشان می‌دهد که می‌توانسته‌اند از درخت نیز ماهرانه بالا بروند. اسکلت‌های به‌دست آمده از استرالوپیتکوس افریکانوس (A. africanus) (٣،۲-۲،۴ میلیون سال پیش)، یعنی یکی دیگر از اجداد احتمالی هوموها، نیز شبیه مورد قبلی هستند. در یک سایت حفاری در مرکز اتیوپی به‌نام بوری (Bouri) استخوان‌هایی متعلق به ۲،۵ میلیون سال پیش به‌دست آمده است که حاکی از گام برداشتن روی زمین و تا حدودی زندگی درختی‌ست. با ظهور انسان ماهر یا هومو‌هابیلیس (Homo habilis) (۲،۵-۲ میلیون سال پیش)، این آمیزه زندگی درختی و زمینی همچنان قابل مشاهده است و شاید به‌همین دلیل است که برخی از صاحب‌نظران آن‌ها را استرالوپیتکوس ‌هابیلیس می‌نامند. به‌هر حال به‌نظر می‌رسد تعیین مرزی مشخص بین زندگی درختی و زمینی و یافتن یک حلقه گمشده در این‌جا نیز غیرممکن و کاری عبث است. آنچه در این‌جا اهمیت دارد ویژگی‌های بسیار خاص هومو هابیلیس یعنی انسان ماهر است که شاید بارزترین و البته مهم‌ترین آن‌ها افزایش حجم مغز و ساختن ابزار باشد که مطمئناً در مسیر پر پیچ و خم تکامل انسان می‌توان به جرات گفت که از مهم‌ترین مولفه هستند که در ادامه این مبحث و در بخش بعدی به آن‌ها پرداخته خواهد شد.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- نخستی (Primate): در طبقه‌بندی جانوران شامل لمورها، لوریس‌ها، تارسیه‌ها، میمون‌ها، گپی‌ها و انسان‌ها.
[٢]- انسان اندیشمند (Homo Sapiens): تنها گونه منقرض‌نشده متعلق به‌نوع انسان یا هومو که تمامی انسان‌های مدرن امروزی را شامل می‌شود.
[٣]- انسان‌تباران (Hominini):در طبقه‌بندی جانوران تبار انسان شامل انسان‌ها و اجداد دو پا منقرض‌شده آن‌ها
[۴]- استرالوپیتکوس (Australopithecus): گونه‌ای منقرض‌شده از انسان‌تباران که دو پا بوده و بین ۵،٣ تا ١،٨ میلیون سال پیش در آفریقا زندگی می‌کرده است.
[۵]- انسان نئاندرتال (Homo Neanderthalensis): گونه‌ای از انسان‌ها یا هوموها که همزمان با انسان اندیشمند زندگی می‌کرده اما به‌دلایلی نامعلوم حدود ٣٠٠٠٠ سال پیش منقرض شده است.
[٦]- گپی (Ape): تمام نخستی‌های بی‌دم شامل گیبون، شامپانزه، اورانگ اوتان، گوریل، بونوبو و انسان
[٧]- درایوپیتکوس (Dryopithecus): از گونه‌های منقرض‌شده گپی‌ها که انواع آن در آفریقا، اروپا و آسیا یافت شده‌اند
[٨]- میوسن (Miocene): یکی از دوره‌های زمین‌شناسی از حدود ۲٣ تا ٣،۵ میلیون سال پیش.
[۹]- پلیوستوسن (Pleistocene): یکی از دوره‌های زمین‌شناسی از حدود ۵،۲ میلیون تا حدوداً ١١٧٠٠ سال پیش.



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

پایگاه «انسان‌شناسی و فرهنگ»، برگرفته از:

MLA Style: »human evolution«. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.
APA Style: »human evolution«. (2010). Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica.