فهرست مندرجاتنژادپرستی ايرانی؟
بايد بر دستان مهاجرين افغانی در ايران بوسه زد
- بايد بر دستان مهاجرين افغانی در ايران بوسه زد
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[قبل] [بعد]
آنچه در زیر آمده، نظر یکی از ایرانیان پروهشگر و اندیشمند است که برخورد دولتمردان ایران را در برابر افغانان مهاجر در ایران به نقد کشیده است.
[↑] بايد بر دستان مهاجرين افغانی در ايران بوسه زد
هیچ لغتی كاملتر و جامعتر از لغت «نژادپرستی» بیانكننده رفتار ما ایرانیها درقبال افغانیها نیست. البته اصطلاحات، الفاظ و لغات دیگری هم میتوان برای توصیف رفتار ما، ظرف سه دهه گذشته در قبال افغانیهایی كه از بد سرنوشت و حادثه به ایران پناه آوردهاند، بهكار گرفت. «مغرضانه»، «ناقض اصول اولیه حقوق بشر»،غیر اسلامی، غیراخلاقی، مغایر با قانون اساسی ج.ا.ا، خجالتآور، مغایر با اصول و كنوانسیونهای بینالمللی در مورد حقوق پناهندگان و سایر اصطلاحات مشابه و هم ردیف. اما هیچكدام آنها بهدرستی و كاملبودن نژادپرستی و تبعیض نژادی نیست. نه بهواسطه آنكه فرماندار اصفهان یا یكی دیگر از مسؤولان پایتخت صفویه آنان را ازبالا رفتن از تپهها و صخرههای كوه صفه محروم ساخت، نه بهواسطه آنكه مقامات با فضل و كمال استان مازندران هفته پیش اعلام كردند كه اجازه نخواهند داد هیچ افغانی اعم از آنكه حضورش در كشور قانونی است یا غیرقانونی، به استانشان بیاید، نه بهواسطه آنكه رفتار موهن، غیراخلاقی و غیرانسانی ما ایرانیان كه البته پرچمدار علم، دانش، تمدن، فرهنگ و معرفت هستیم در قبال افغانها در ایران واقعاً حكایتی است، بلكه بهواسطه نفس نگاهی كه ما به افغانها داریم نگاهی كه بهترین تعریفی از آن میتوان داشت آن است كه بگوییم یادآور نگاه سفیدپوستان آمریكایی نژادپرست به سیاهپوستان یا نگاه سفیدپوستان اروپاییتبار به ساكنان آفریقای جنوبی در زمان رژیم آپارتاید به آفریقاییها. ای كاش حكایت تلخ رفتار ما با افغانها فقط محدود میشد به مقامات اصفهانی یا مازندرانی. انسان میتوانست بگوید كه یكی دو مقام مسوول كج سلیقگی و غرضورزی كردهاند . ای كاش اینگونه بود. بدبختی آن است كه موضوع به كج سلیقگی دو یاچند مسول سطحینگر و بیدانش در اصفهان یا مازندران محدود نمیشود.
واقعیت آن است كه رفتار ناشایست، تبعیضآمیز و مغایر با اصول و موازین حقوق پناهندگان ما با افغانها خیلی عمیقتر از این حرفهاست. برای درك عمیق رفتار غیرانسانی ما با افغانها كافیست میان رفتار غربیها با پناهجویان ایرانی كه به كشورهای مختلف اروپایی، آمریكا، كانادا یا استرالیا پناهنده شده یا مهاجرت كردهاند، با رفتار ما ایرانیها با افغانها مقایسه نماییم. بهعنوان یك قاعده كلی و حسب موازین بینالمللی، هر پناهجو كه به كشور غربی ورود میكند بعد از مدتی كه بهعنوان یك پناهجو پذیرفته میشود از همه حق و حقوقهایی كه اتباع آنكشور برخوردار هستند، برخوردار میشود. صرفنظر از آنكه پناهجو قانونی یا غیر قانونی وارد آن كشور شده است. طبیعی است كه اگر او غیرقانونی به آن كشور داده شده باشد، مدت زمانی كه به پروندهاش رسیدگی میشود خیلی طولانیتر خواهد شد تا زمانی كه او قانونی به آن كشور مهاجرت كرده باشد. اما بههر حال بعد از آنكه یك پناهجو در هیبت یك پناهجو یا مهاجر در كشور میزبان پذیرفته میشود، همانطور كه گفتیم شهروند آن كشور میشود. اگر جرمی یا خلافی مرتكب شود، با همان قوانین، مقرراتی و ضوابطی كه در مورد شهروندان خود آن كشور جاری است محاكمه و مجازات میشوند، از كلیه خدمات شهروندی و رفاهی كه اتباع كشور میزبان از آن برخوردارند، برخوردار میشود: اعم از آموزش و پرورش رایگان، خدمات درمانی و بهداشتی، حقوق ایام بیكاری، حق اولاد و قس علیذا. به بیان دیگر یك مهاجر ایرانی پس از آنكه بهعنوان مهاجر در سوئد، نروژ، دانمارك، انگلستان، فرانسه، آلمان، كانادا، آمریكا یا استرالیا پذیرفته میشود با وی همانند شهروندان همان كشور رفتار میشود. حاجت به گفتن نیست كه این امتیازات شامل اعضای خانواده و وابستگان اوهم میشود. حتی اگر آنان به هنگام ورود به آن كشور، همراه وی نبوده باشند.
اما در ایران؛ یك پناهجوی افغانی صرف نظر از آنكه قانونی وارد كشور باشد یا غیرقانونی، صرف نظر از آنكه یك سال در ایران اقامت داشته باشد یا ده سال یا سی سال، از هیچ حق و حقوقی برخوردار نمیشود. یك افغانی كه فیالمثل بیست سال است در ایران زندگی میكند و همسر و فرزند دارد مثل آب خوردن ممكن است توسط نیروی انتظامی از كشور اخراج شود. و باز هم ای كاش این، همه تراژدی بود!
مشكلات عدهای بر سر راه ثبپ نام و به مدرسه رفتن فرزندان افاغنه در ایران وجود دارد. بعضا آنها رابه مدارس راه نمیدهیم، بعضا از آنها هزینه آموزش و پرورش فرزندانشان را میگیریم، بعضا به آنها مدرك نمیدهیم و بعضا اگر یك افغانی مجبور شود فرزندش را از مدرسهای بیرون آورده و به واسط تغییر شغلش به منطقه یا شهر دیگری ببرد به عذاب العلیم دچار میشود. افغانها، دفترچه خدمات درمانی ندارند و از همان حداقلهایی كه بههرحال تامین اجتماعی برای كسانی كه دفترچه خدمات درمانی دارند یا فراهم میكند، بیبهرهاند . فیالواقع هر امر اجتماعی كه مسلزم ارائه «فتوكپی شناسنامه» و «كارت ملی» میباشد، افغانها عملاً از آن محرومند به این معنا كه افغانها نهمیتوانند حساب بانكی داشته باشند؛ نهمیتوانند منزل یا اموال منقول یا غیرمنقولی را خرید و فروش نمایند، نهمیتوانند گواهینامه بگیرند، نهمیتوانند مدرسه بروند و نهمیتوانند استخدام شوند، نه حتی میتوانند در یك بیمارستان بهصورت رسمی بستری شوند نهمیتوانند برای خدماتی اعم از تجاری، زیارتی یا غیر آن ثبت نام نمایند و نه هیچ امر و كار دیگری. فرقی هم نمیكند كه چند سال در ایران بودهاند . یك افغانی و خانوادهاش كه ممكن است سی سال هم درایران زندگی كرده باشند، همین وضعیت را دارند.
از همه اینها اسفناكتر و غیرانسانیتر، رفتار ما با كودكان معصومی است كه ثمره ازدواج یك افغانی با یك ایرانی میباشند. در سه دهه گذشته، هزاران خانم یا دوشیزه ایرانی با افغانیها ازدواج كردهاند . حاصل این هزاران ازدواج، دهه هزار كودكی است كه مادرشان ایرانی و پدرشان افغانی است. میدانم كه خیلی از خوانندگان باور نخواهند كرد، اما از نظر مقامات ایرانی، این افراد وجود ندارند. چون مسولان ما، این ازدواجها را بهرسمیت نمیشناسند، یعنی ازدواج با «اتباع بیگانه» را بهرسمیت نمیشناسند، بنابراین، ثمره این ازدواجها را هم بهطریق اولی بهرسمیت نمیشناسند. لذا به فرزندان این ازدواجها شناسنامه نمیدهند بنابراین دهه هزار ایرانی كه امروزه بسیاری از آنها به سنین بالای ۱٨ سال رسیدهاند، در كشور هستند كه چون شناسنامه ندارند، وارد هیچ امر و حوزه اجتماعی نمیتوانند بشوند. نهمیتوانند به مدرسه بروند، نهمیتوانند گواهینامه رانندگی بگیرند، نه بیمه شوند، نه حساب بانكی داشته باشند و نه هیچ چیز دیگری. این رفتارها را كه ما با همكیشان مسلمانمان كه تازه هم نژاد ما هم هستند انجام میدهیم، مقایسه كنید با رفتار غربیهای بیدین و مذهب در دانمارك، نروژ، فرانسه، انگلستان، كانادا و آمریكا با ایرانیانی كه نه هم كیش و آیین غربیها هستند، نه هم نژاد و تمدن آنها. سال گذشته در مجلس طرحی تهیه شد كه به مشكلات فرزندان ازدواجهای ایرانیان با افغانها رسیدگی شود. اما نمایندگان كمیسیون قضایی مجلس در همان مرحله رسیدگی در كمیسیون، آنرا از دستور كار خارج كردند و یكی از مسولان آن كمیسیون به مطبوعات توضیحات كافی داد كه چه خطر عظیمی از بیخ گوش ملت متمدن، مسلمان و با فرهنگ ایران گذشت. چه اگر آن لایحه به تصویب میرسید خطرات عظیمی متوجه امنیت ملی مان میشد. هیچ كس هم از آن بزرگوار و نه از سایر بزرگواران كمیسیون قضایی و حقوقی مجلس نپرسید كه روشنشدن وضعین حقوقی دهه هزار انسان كه تنها جرمشان آن بوده كه از مادر ایرانی و پدر افغانی بهدنیا آمدهاند، چه خطری را متوجه امنیت ملی ایران میكرد؟
بهعنوان یك ایرانی، از ملت بزرگ افغان كه برخی از هم میهنانمان اینگونه زشت و غیرانسانی با آنها رفتار میكنند، پوزش میطلبم. در برابر همه افغانهایی كه خیابانهای شهرم را تمیز میكنند، ساختمانهای شهرم را میسازند، در گاوداریها و سایر مشاغل دشوار شهرم، شرافتمندانه كار میكنند، بهعنوان نگهبان، آبدارچی و مستخدم و مشاغل دیگر نقش ارزندهای در تولید ناخالص كشورم دارند، سر تعظیم فرود میآورم و دستان خسته و پینه بستهشان را با همه وجودم میبوسم و بر روی سرم میگذارم[۱].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- صادق زیباکلام، بايد بر دستان مهاجرين افغانی در ايران بوسه زد، وبسایت متعلق به دکتر صادق زیباکلام
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت متعلق به دکتر صادق زیباکلام، برگرفته از: هفتهنامه آسمان، ۱٦ ارديبهشت ۱٣۹۱