جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

مقالات کارل مارکس و فردریش انگلس در باره‌ی استعمار

از: کارل مارکس و فردريش انگلس، مترجم: حمید محوی

هندوستان

سال‌های تدارک انقلاب و استقلال


فهرست مندرجات
[...][...]



[] نتایج احتمالی استیلای بریتانیا در هند

لندن، جمعه، ٢٢ ژوئیه ١٨۵٣
نیویورک دیلی تریبون
شماره ٣٨۴٠، هشتم اوت ١٨۵٣

در این نوشته می‌خواهم به نتایج مشاهداتم درباره چگونگی استیلای انگلیس و استقرار آن در هند بپردازم. چگونه استیلای انگلیس در هند پا گرفت و قوام یافت؟

حاکمیت و سلطنت مغول کبیر توسط نائب‌السلطنه‌های خودشان درهم شکسته شد و حاکمیت نائب‌السلطنه‌ها توسط "ماهرات"ها[۱] از هم فروپاشید و حاکمیت "ماهرات‌ها" توسط افغان‌ها به تاراج رفت، و زمانی که همه بر علیه یکدیگر می‌جنگیدند، بریتانیاییها ظاهر شدند و جملگی را به‌فرمان خود در آوردند. کشوری که نه‌تنها بین مسلمانان[٢] و هندوها[٣]، بلکه بین قبایل و کاست‌ها[۴] تقسیم شده بود و جامعه‌ای که تعادل خود را به‌نوعی در نفی اقتداری عام جستجو می‌کرد و ساخت‌وساز آن بر اساس واحد‌های کوچک روستایی بود: آیا چنین کشوری و چنین جامعه‌ای طعمه سهل و آسانی برای ماجراجویی‌های کشورگشایانه نبود؟ اگر از تاریخ گذشته هندوستان بی‌اطلاع بودیم، و حتی امروز که بدون هیچ شک و شبهه هند زیر سلطه انگلیس قرار دارد و ارتش هند با هزینه هند تحت اختیار انگلیس است، آیا در برابر چنین واقعه‌ای بازهم شگفت‌زده می‌شدیم؟ هند هرگز نمی‌توانست از سرنوشت تسخیر شدن خود بگریزد، و سر تا سر تاریخ هند نیز انباشته از تهاجمات بلاانقطاعی ست که این کشور متحمل شده است. جامعه هند فاقد تاریخ است، یا حداقل فاقد تاریخ شناخته شده است. آنچه را که ما تاریخ هند می‌نامیم، در واقع چیزی نیست مگر تاریخ مهاجمینی که یکی از پس از دیگری، در متن جامعه‌ای راکد، منفعل و بدون هیچ مقاومتی، امپراتوری‌های خود را بر پا می‌داشتند. بنابراین پرسش اینجا نیست که آیا انگلستان در تصرف هند ذی‌حق بوده و یا نبوده است، بلکه باید بگوییم که آیا تصرف هند توسط ترک یا پارس یا روس را به‌تصرف بریتانیا ترجیح می‌دهیم یا نه[۵].

انگلستان در هند عهده‌دار مأموریتی مضاعف است: تخریب و بازسازی – یعنی انحلال جامعه‌ای کهن آسیایی، و ایجاد زمینه و بنیادهای مادّی جامعه غربی در آسیا[۵]. عرب‌ها، ترک‌ها، تاتارها، مغول‌ها که یکی پس از دیگری به هند هجوم آورده بودند، بزودی به "هندی مسلک"[٦] تبدیل شدند، زیرا که فاتحین بربر بنا بر قانونی تاریخی و جاودان، به فتح مغلوب خود در آمدند که واجد تمدنی برتر بود. بریتانیایی‌ها اوّلین مهاجمین فاتحی بودند که نسبت به تمدن هند برتری داشتند و جذب تمدن هند نشدند. بریتانیایی‌ها تمدن هند را با ویران ساختن ساختار جامعه بومی و با تخریب صنایع بومی و با از میان برداشتن هر آنچه که در این جامعه عظیم و گرانقدر به‌نظر می‌رسید، تمدن هند را ویران کردند. تاریخ تسلط بریتانیا در هند چیزی جز روایت ویرانی نیست. با این وجود کار بازسازی به‌سختی در ویرانه‌ها شروع شد. وحدت سیاسی هند به‌عنوان اوّلین شرایط بازسازی با انسجام بیشتری و بیش از آنچه در گذشته و در عهد مغول کبیر به‌خود دیده بود، سرانجام تحقق یافت. چنین وحدتی که به ضرب شمشیر بریتانیا تحمیل شده بود از این پس با تلگراف برقی (الکتریک) ملازمت پیدا کرده و پایدارتر و مستمرتر از همیشه به‌نظر می‌رسد. ارتش بومی متشکل و آموزش دیده توسط سرگروهبان مرّبی بریتانیایی نقطه عطف هندوستانی بود که آزاد می‌شد و هندوستانی که از این پس طعمع سهل و آسانی برای مهاجمین خارجی نبود. مطبوعات آزاد که برای اوّلین بار وارد جامعه آسیایی شده بودند، عنصری تازه و نیرومند جهت بازسازی بحساب می‌آمدند که هندوها و اروپایی‌ها آن را اداره می‌کردند. نظام "زمینداری"[٧] و "ریوتواری"[٨] هر چند که آنها را نفرت‌انگیز بدانیم، ولی شامل دو شکل مالکیت خصوصی زمین بود و از جمله رؤیاهای جامعه آسیایی به‌حساب می‌آمد. برخی از هندی‌زادگان در کلکته و در شرایطی نامناسب و تنگ‌نظرانه تحت آموزش و سرپرستی انگلیس قرار می‌گیرند و با این نیّت که کلاس جدیدی را بوجود آورده و مشمولین با کسب قابلیت لازم جذب دستگاه دولتی شوند. چنین دانش آموزانی معمولا انباشته از علوم اروپایی بودند. ماشین بخار موجب گردید که هند به‌سرعت و به‌طور دائمی با اروپا در ارتباط قرار گیرد، و چندین بندر در سواحل جنوبی و شرقی ایجاد شد و هند از انزوایی که موجب رکود اولیه آن شده بود فاصله گرفت. بزودی با ترکیب راه آهن و کشتی بخار، فاصله زمانی بین انگلستان و هند به هشت روز رسید، و دور نیست آن روزی که این سرزمین افسانه‌ای عملا به جهان غرب ملحق گردد. توجهات رهبران بریتانیا به مسئله پیشرفت هندوستان، تاکنون کاملا اتفاقی، گذرا و استثنایی بوده است. تا اینجا آریستوکرات‌ها تنها در فکر فتح هند بودند و سرمایه‌داران[۹] به چپاول آن نظر داشتند و امید الیگارشی کارخانه‌دار نیز به تسخیر بازارهای هند با محصولات ارزان قیمت‌شان خلاصه می‌شد. الیگارشی کارخانه‌دار پی برده بود که منافع حیاتی و پر اهمیت او در این است که هند را به کشوری تولیدکننده تبدیل کند و بنابراین جهت تحقق بخشیدن به چنین طرحی ضروری بود که سیستم آبیاری و ارتباطات داخلی ایجاد کند. به این ترتیب طرح راه آهن هند را به اجرا می‌گذارد، با اینحال نتیجه چنین طرحی چندان قابل ملاحظه نبود.

روشن است که توان تولیدی هند، به‌علت فقدان امکانات حمل و نقل و مبادله کالا، در حال انفعال به‌سر می‌برد. در هیچ کجای دنیا مثل هند، علی‌رغم فراوانی محصولات و سخاوتمندی طبیعت، عدم امکانات مبادله کالا تا این اندازه به فلاکت اجتماعی منجر نگشته است. بر اساس اطلاعاتی که در سال ١٨۴٨ به سمع هیئتی از مجلس عوام بریتانیا رسید و به‌روشنی آشکار شد که زمانی که هر "کوآرتر"[۱٠] گندم در کاندش[۱۱] به شش تا هشت شلینگ به خرید و فروش می‌رسید، در پونا[۱٢] به ٦۴ تا ٧٠ شلینگ به فروش می‌رسید، یعنی جایی که مردم از گرسنگی در خیابان‌ها به هلاکت می‌رسیدند. زیرا راه‌های زمینی قابل استفاده نبودند و امکان رساندن آذوقه به کاندش وجود نداشت. به راه‌انداختن راه آهن و ایجاد منبع برای ذخیره آب و حمل خاک برای پر کردن چاله‌های جاده و هدایت جریان آب در طول خط آهن براحتی می‌تواند جهت گسترش کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد. به این ترتیب سیستم آبیاری که شرط اساسی کشت در شرق است تحول و گسترش عظیمی بخود خواهد دید و مشکل گرسنگی و قحطی در مناطق مختلف که به‌علت کمبود آب به‌شکل دائمی بوقوع می‌پیوندد از بین خواهد رفت. درباره اهمیت فراگیر راه آهن تنها کافی ست خاطر نشان کنیم که زمینداران زمین‌های آبیاری شده در مناطق مجاور سلسله جبال "گات"[۱٣] سه برابر بیشتر مالیات می‌پردازند، و ده تا دوازده بار بیشتر نیروی کار استخدام می‌کنند و دیگر اینکه چنین زمین‌هایی دوازده تا پانزده بار بیشتر از زمین‌هایی که واجد سیستم آبیاری نیستند محصول ببار می‌آورند.

راه آهن با مجموعه امکاناتی که ایجاد می‌کند، حجم مخارج نگهداری مؤسسات نظامی را کاهش خواهد داد. کلنل وارن[۱۴] فرمانده قلعه "سن ویلیام"[۱۵] مقابل هیئت خاصی از مجلس عوام در این باره چنین اظهار داشت "دریافت اطلاعات از دور افتاده‌ترین نقطه کشور که در حال حاضر به چندین روز و هفته‌های متمادی نیازمند است، ظرف مدت کوتاهی به انجام خواهد رسید و ارسال فرامین و واحدهای نظامی و آذوقه و مهمات نیز در کوتاهترین زمان تحقق خواهد یافت و چنین نکاتی را نباید دست کم گرفت. علاوه بر اینها توقف واحدهای نظامی در قرارگاههای دور افتاده در شرایط سالمتری امکان‌پذیر خواهد شد و به این ترتیب می‌توان از تلفات انسانی در اثر بیماری جلوگیری کرد که این از جمله مواردی است که به کرّات اتفاق می‌افتد. و نیازی به نگهداری آذوقه در انبارها نخواهد بود که غالبا تحت تأثیر آب و هوا می‌گندند و به این ترتیب می‌توان از چنین ضایعاتی نیز جلوگیری کرد. و آذوقه‌ها می‌توانند در حد مدت مصرف مؤثرشان نگهداری شوند."

می‌دانیم که ساخت‌وساز امور اتحادیه‌ها[۱٦] و بنیاد اقتصاد جامعه روستایی که مبنی بر رژیم خودگردان سنتی اداره می‌شد از بین رفته است، ولی بدترین خصوصیت آنها در انحلال جامعه به‌صورت اتمهای قالبی[۱٧] و بدون ارتباط با یکدیگر، باقی مانده‌اند. انزوای روستا از جمله موجبات فقدان جاده در هند بوده و فقدان جاده به‌نوبت خود انزوای روستا را تداوم می‌بخشید. به این ترتیب اتحادیه‌های روستایی در سطح پائین رفاهی، و تقریباً بدون ارتباط با روستاهای دیگر و بدون هیچ خواست و آرزومندی و تلاش لازم جهت دستیابی به‌مدارج پیشرفت[۱٨]، به حیات خودشان ادامه می‌دادند. بریتانیایی‌ها با ایجاد راه آهن و اشاعه نیاز به ارتباطات و روابط جدید، رکودی را که شامل روستاهای خود کفا بود درهم شکستند. علاوه براین، "یکی از تحولاتی که بنای راه آهن در روستاها ایجاد خواهد کرد، آشنایی با ساخته‌ها و اختراعات کشورهای دیگر است که خریداری کردن آنها صنایع دستی سنّتی و مزدبگیران آنرا تشویق خواهد کرد که بهترین امکانات خود را بیازمایند و در تکمیل کاستیهای آن بکوشند." (شاپمن[۱۹]، پنبه و تجارت در هند).

می‌دانیم که الیگارشی کارخانه‌دار انگلیس به ایجاد راه آهن در هند تمایلی ندارد و تنها در حدّی عمل می‌کند که با کمترین مخارج بیشترین بهره‌برداری را از کشت پنبه به‌عمل آورد و تنها مشغله آنها الزامات کارخانه‌های‌شان به مواد اولیّه است. ولی از زمانی که شما ابزار مکانیکی و ماشین‌آلاتی مثل وسایل حمل و نقل را به کشوری وارد کردید که دارای منابع آهن و زغال‌سنگ است، دیگر نمی‌توانید آن کشور را از تولیدات خود محروم سازید. شما نمی‌توانید بدون ایجاد مقدمات و فرایندهای صنعتی لازم و ضروری جهت رفع نیازهای فوری و جاری در حمل و نقل روی ریل در کشوری پهناور راه آهن ایجاد کنید. از اینرو می‌بایستی به گسترش و به‌کار بستن ماشین آلاتی اقدام کرد که ممکن است الزاما با بخش‌های صنعتی راه آهن ارتباط مستقیم نداشته باشد. بنابراین راه آهن پیش قدم صنایع جدید[٢٠] در هند خواهد بود.

آنچه مسلّم است و بنابر اعترافات مقامات عالی بریتانیا، هندیان بشکل بارزی خود را با کارهای جدید وفق می‌دهند و در کسب آگاهی و مهارت لازم با ماشین مستعد هستند. مثال بارز آنرا می‌توان در قابلیت و مهارت ماشینکارهای بومی، که با سکه کلکته مزد می‌گیرند و سالهاست که در خدمت راه‌اندازی ماشین بخار هستند و بومیان دیگری که در بکار انداختن ماشین آلات متنوع بخار در معادن زغال‌سنگ در‌هاردوار[٢۱] فعال هستند و مثالهای دیگر. کامپبل[٢٢] شخصا هر چند که تحت تأثیر پیشداوریهای کمپانی هند شرقی باشد، اجبارا اعتراف می‌کند: "که توده‌های عظیم مردم هند واجد توان و انرژی صنعتی بزرگی هستند و استعداد و قابلیت کسب سرمایه علمی قابل توجهی دارند و شفافیت ذهنی آنان در ریاضیات و محاسبات و علوم دقیقه بسیار بارز است". و اضافه می‌کند که: "هوش آنان در سطح عالی ست."

صنایع مدرنی که از نتایج ایجاد سیستم راه آهن حاصل خواهد آمد، در گسترش خود تقسیم کار ارثی و سنّتی را که در تعلق نظام کاستهای هندی[٢٣] ست منحل خواهد کرد و به این ترتیب با از میان برداشتن چنین عوامل بازدارنده‌ای راه پیشرفت و قدرت هند را هموار خواهد ساخت.

با این وجود تمام آنچه را که بورژوازی انگلیس در هند انجام خواهد داد به آزادی توده‌های مردم و بهبود شرایط زندگی آنان نخواهد انجامید، زیرا چنین امر خطیری نه تنها مرتبط است به گسترش نیروهای تولیدی، بلکه در عین حال می‌بایستی در تملک و تصرف مردم نیز باشد. ولی آنچه را که بورژوازی از انجام آن باز نخواهد ایستاد، ایجاد شرایط مادی جهت تحقق بخشیدن به هر دو مورد است. آیا بورژوازی همواره کاری فراتر از این انجام داده است؟ آیا تا کنون پیش آمده است که بورژوازی به پیشرفتی تحقق بخشیده باشد بی‌آنکه افراد و مردمان را بخاک و خون بکشد و در فقر و تهیدستی و ذلّت فرو ببرد؟

هندیان از مراحم و محصولات جامعه جدیدی که بورژوازی انگلیس در کشورشان ایجاد کرده است بهره‌ای نخواهند برد و تا زمانی که پرولتاریای صنعتی در انگلستان جایگزین بورژوازی نشود و یا اینکه خود هندیان به‌قدر کافی توان اینرا نیابند که قاطعانه به سلطه انگلیس پایان بخشند، تحولی در این زمینه روی نخواهد داد. در هر صورت، باید در زمانی کمابیش دور منتظر باز زایی این کشور بزرگ و پر اهمیت باشیم که اهالی سخاوتمند آن به گفته شاهزاده سالتیکوف[٢۴]، حتی در بین طبقات پائین از ایتالیایی‌ها نیز ظریف‌تر و دقیق‌تر هستند و در فرمانبرداری آنان آرامش بلند نظرانه‌ای موج می‌زند که علی‌رغم کاهلی طبیعی آنان با شهامتی که از خود نشان داده‌اند افسران بریتانیایی را به شگفتی واداشته‌اند. کشوری که سرچشمه زبان‌ها و مذاهب ما ست و در جات[٢۵] تیپ ژرمنی[٢٦] را تداعی می‌کند و برهمن نیز یادآور تیپ یونان قدیم به‌نظر می‌رسد. با اینحال نمی‌توانم موضوع هند را بدون ذکر چند نکته به پایان ببرم.

مکر و ریای عمیق و بربریتی که جزء لاینفک تمدن بورژوایی است بروشنی خود را در مقابل ما آشکار می‌سازد، زیرا هنگامی که در کشور زادگاهش در اشکال قابل احترامی تظاهر می‌کند، به محض عبور از مرز و ورود به کشور بیگانه و در مستعمرات نقاب از چهره بر می‌کشد. بورژواها مدافع مالکیت هستند ولی آیا هیچ حزب انقلابی به انقلابات ارضی نظیر آنچه در بنگال یا مادرس یا بمبئی روی داد مبادرت کرده است؟ آیا در هند این غارتگر بزرگ لرد کلیو[٢٧] نبود که وقتی بزه کاریهای ساده و رایج طمع او را دیگر برنمی آورد دست به اعمال زور و فاجعه آمیز زد؟ و در حالی که در اروپا درباره تقدس خدشه ناپذیر قروض ملّی نطق می‌کرد، در هند سود سهام راجه‌هایی[٢٨] را که در کمپانی سرمایه‌گذاری کرده بودند توقیف کرد؟ و در حالی که به بهانه دفاع از ارزشهای مقدس مذهبی علیه انقلاب فرانسه مبارزه می‌کرد، آیا هم او نبود که از گسترش مسیحیت در هند ممانعت به‌عمل آورد تا همچنان نذورات زائرین معابد اوریسا[٢۹] و بنگال را بحساب خودش واریز کند و از قاچاق مرگ و تداوم فحشا در معبد جاگاناتا[٣٠] بهره‌برداری کند؟ چنین هستند مردان "مالکیت، قانون، خانواده و مذهب".

نتایج اسفناک صنایع انگلیسی در رابطه با هند، کشوری به وسعت اروپا و مساحتی بیش از سه میلیون کیلومتر مربع، ملموس و دهشتناک است. ولی نباید فراموش کنیم که جملگی از نتایج انداموار تمام ساخت‌وساز تولید بوده که تا کنون تشکل یافته است. چنین نظام تولیدی بر اساس استیلای تمام قدرت کاپیتالیسم استوار گشته است. تمرکز سرمایه پایه و اساس بقای آن به‌عنوان قدرتی مستقل است. نفوذ مخرب چنین تمرکزی در بازارهای جهان مبین قوانین اندامواری ست که جزء لاینفک اقتصاد سیاسی بوده و هم اکنون در گسترده‌ترین سطوح و در تمام شهرهای متمدن‌ساری و جاری ست. دوران بورژوازی در بستر تاریخ عهده‌دار مأموریت خاصی بوده و عبارت است از ایجاد پایه و اساس مادّی جهان نوین و از طرف دیگر فراهم آوردن ارتباطات جهانی مبنی بر رابطه و وابستگی متقابل جوامع بشری و ابزارهای چنین ارتباطاتی و به‌همین منوال گسترش نیروی تولید عالم بشریت و تحول در زمینه تولید مادّی از طریق تسلط علمی بر عناصر. صنایع و تجارت بورژوایی شرایط مادّی دنیای جدید را به همان نحوی تحقق می‌بخشد که تحولات زمین‌شناسانه موجب دگرگونی در سطح زمین می‌شوند. زمانی که انقلاب عظیم اجتماعی ساخت و سازهای عصر بورژوایی را تحت سلطه خود گیرد، و بازار جهانی و نیروهای تولید مدرن تحت نظارت عمومی پیشرفته‌ترین مردمان قرار گرفت، از این پس پیشرفت‌های بشری از شباهتی که به بت‌های نفرت‌انگیز عصر بت‌پرستی[٣۱] دارند فاصله خواهند گرفت، یعنی عصری که شراب را تنها در کاسه جمجمه قربانیان نوش می‌کردند.


[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: مقالاتی را که در اين‌جا می‌خوانید، به‌قلم "کارل مارکس" فیلسوف و اندیشمندی آلمانی است که جهان رويايی را با تئوری‌های خود ترسیم کرد و میراث "مارکسیسم" را از خود، برای بشریت باقی گذاشت. این سلسله مقالات را از متن فرانسه، "حمید محوی" ترجمه و در وب‌سايت "راه توده"منتشر کرده است. پی‌نوشت‌ها از توضیحات مترجم است. انتشار اين مقالات در دانش‌نامه‌ی آريانا الزاماً به‌معنای تاييد آن‌ها نيست.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- Mahratte (اسم عام) از اهالی ایالت ماهاراسترا Maharastra در هند. در عین زبانی است از خانوادۀ هند و اروپایی که در ماهاراسترا رایج است.
[۲]- Mahométan
[۳]- Hindou
[۴]- Caste
[۵]- چنین پرسشها و برخی دیگر از گفتمان کارل مارکس بوده است که امروز برخی از منقدین را بر آن داشته است تا مارکس را حتی به نقض قانون حقوق بشر محکوم کنند (حتی ادوارد سعید). ولی با خوانشی که من از نوشته‌های مارکس داشته‌ام علت چنین قضاوتهایی را در خوانش جزئی متون مارکس می‌دانم.
[۶]- hindouisé
[٧]- Zémindari
[۸]- Ryotwari
[۹]- Ploutocratie
[۱٠]- Quarter
[۱۱]- Khandesh
[۱۲]- Poona
[۱۳]- Ghât
[۱۴]- Colonel Warren
[۱۵]- St. William
[۱۶]- municipale
[۱٧]- atomes stéréotypés
[۱۸]- در حاشیه تنها می‌خواستم توجه خواننده را به نحو بیانی مارکس جلب کنم که تمنّا و آرزومندی را مقدم شمرده و جزء لاینفک نیل به پیشرفت دانسته است.
[۱۹]- Chapman, Le coton et le Commerce de l'Inde
[٢٠]- Moderne
[٢۱]- Hardwar
[٢۲]- M. Campbell
[٢۳]- Les castes indiennes
[٢۴]- Prince Saltykov
[٢۵]- Djat
[٢۶]- Le type Germain
[٢٧]- Lord Clive
[٢۸]- Radjah
[٢۹]- Orissa
[۳٠]- Jagannatha
[۳۱]- Païen, paganisme نامی که مسیحیان اولیه در اواخر امپراتوری رم به مذاهب چند خدایی اطلاق می‌کردند



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

مقالات کارل مارکس و فردریش انگلس در باره‌ی استعمار، وب‌سايت راه توده


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]