جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

اپورتونيسم

از: دايرةالمعارف بزرگ شوروی (چاپ سوم)

دايرةالمعارف بزرگ شوروی

اپورتونيسم

فهرست مندرجات




[] اپورتونيسم

اپورتونيسم در جنبش طبقۀ کارگر، تئوری و عملی است که برخلاف منافع واقعی طبقۀ کارگر باشد و جنبش طبقه کارگر را به راهی که به‌سود بورژوازی است، سوق دهد. مستقيم يا غيرمستقيم، از طريق سازش و تسليم علنی يا اقدامات توجيهی و تحريک‌آميز، اپورتونيسم جنبش طبقۀ کارگر را منطبق و تابع منافع دشمنان طبقاتی می‌کند.

اپورتونيسم با رشد انقلابی طبقۀ کارگر در نيمه دوم قرن نوزدهم ظهور کرد. در ابتدا، شالوده ايدئولوژيک آن از شکل‌های گوناگون سوسياليسم قبل از مارکس تشکيل می‌شد، و تاکتيک‌های آن از رفرميست‌های ليبرال، و از گروه‌های آنارشيست گوناگون به‌عاريت گرفته شده بود. طی دوره انترناسیونال‌های اول و دوم، ک. مارکس و ف. انگلس مفاهيم اپورتونيستی و اهداف تاکتيکی اف. لاسال، ب. برنشتاين، و ک. شرام را در يک سو به‌خاطر تسليم مستقيم آن‌ها در مقابل بورژوازی، و ام. آ. باکونين و آ. بلانکی را در سوی ديگر، به‌خاطر سوق دادن جنبش طبقۀ کارگر به راه ماجراجويی مورد انتقاد قرار دادند.

پس از پيروزی مارکسيسم در جنبش طبقۀ کارگر، اپورتونيسم قبای ايدئولوژيک خود را تغيیر داد، و جامه عبارات مارکسيستی بر تن کرد. از نقطۀ نظر ماهيت طبقاتی، اپورتونيسم در درون جنبش انقلابی طبقه کارگر تظاهر ايدئولوژی و سياست خرده‌بورژوازی است. از نقطۀ نظر تئوريک، گاهی به‌مثابه رويزيونيسم و گاهی به‌مثابه دگماتيسم ظهور می‌کند. از نقطۀ نظر تشکيلاتی، گاهی به‌مثابه انحلال‌طلبی و گاهی به‌مثابه سکتاريسم خود را نشان می‌دهد. از نقطۀ نظر سمت نفوذ آن بر جنبش انقلابی، گاهی به‌مثابه اپورتونيسم راست و گاهی به‌مثابه اپورتونيسم «چپ» ظهور می‌کند. يک نوع اپورتونيسم ممکن است به‌نوع ديگر تغيير يابد.

اپورتونيسم راست يک تغيير تمام و کمال به تئوری‌های رفرميستی و سمت‌گيری‌های تاکتيکی سازش‌کارانه‌ای است که تابع کردن جنبش طبقه کارگر به‌منافع بورژوازی و دست کشيدن از منافع بنیادين طبقه کارگر را به‌خاطر مزيت‌های جزيی کوتاه‌مدت، هدف قرار می‌دهد. گونه‌های مشخص اپورتونسم راست بر يک پندار جبرگرايانه قرار دارند که بررسی هشيارانه شرايط عينی را با پرستش توسعه اقتصادی خود‌به‌خودی، جايگزين می‌کنند، رفرم‌های کوچک را با سرآغاز سوسياليسم اشتباه می‌گيرند، و به «گذار» خودکار «سرمايه‌داری به سوسياليسم» اميدوارند. اصول ايدئولوژيک اپورتونيسم راست عبارتند از دفاع از «همکاری» طبقاتی؛ رد ايدۀ انقلاب سوسياليستی، ديکتاتوری پرولتاريا، و شيوه‌های انقلابی مبارزه؛ تسامح با ناسيوناليسم بورژوايی؛ و مبدل نمودن قانون‌گرايی و دمکراسی بورژوازی به بُت‌واره‌ها. در اکثر موارد، اپورتونيسم راست تجلی کردارهای اقشار معينی از خرده بورژوازی يا گروه‌های معينی در طبقه کارگر، مانند آريستوکراسی کارگری و بوروکراسی است، که شرايط هستی آن‌ها نسبتاً قابل تحمل می‌باشد.

اپورتونيسم راست، از اواخر قرن نوزدهم در جنبش طبقه کارگر به طور گسترده وجود داشت. ايده‌های رويزيونيستی برنشتاين و بعداً مفاهيم دگماتيک ک. کائوتسکی اغلب به‌وسيله اپورتونيسم به‌عنوان پرچم ایدئولوژک آن مورد استفاده قرار می‌گرفت. پس از مرگ مارکس و انگلس، مواضع کليدی در احزاب سوسيال دمکرات عمدۀ اروپا و در انترناسيونال دوم تدريجاً به‌دست اپورتونيست‌های راست مانند ک. کائوتسکی (K. Kautsky)، اچ. هيندمان (H. Hyndman) و ج. کونو (G. Cunow) افتاد. برای سال‌ها، و. ا. لنين، بلشويک‌ها، و مارکسيست‌های انقلابی در ديگر کشورها، مبارزه سازش‌ناپذيری را عليه اپورتونیسم راست پیش بردند. پس از سقوط انترناسيونال دوم (۱۹۱۴)، جناح اپورتونيست احزاب سوسيال دمکرات به طور بازگشت‌ناپذيری در مسيری گام نهاد که به‌خواری منتهی شد و پيش‌درآمد بسياری از احزاب رفرمست معاصر شد، که ايده‌های اپورتونیسم راست را به ارث برده‌اند و مارکسيسم را کاملاً کنار نهاده‌اند.

با ظهور جنبش کمونيستی جهانی، اپورتونيسم به کرّات سعی نمود خود را در صفوف جنبش جا بزند و يک مبارزه عليه تئوری و عمل لنينيسم به راه اندازد. در نيمۀ دوم قرن بيستم، اپورتونيسم راست در جنبش کمونيستی به مثابه رويزيونيسم جناح راست ظهور کرده است. با پيچاندن خود در پرچم دگماتيسم‌ستيزی و «توسعه خلاقانه مارکسيسم-‌لنينیسم» سخن‌گويان آن (به‌عنوان مثال ام. جيلاس، آ. ناگی، ج. گيتس، و در اواخر دهه ۱۹۶۰، آر. گارادوی، ای. فيشر، اف. مارِک و ب. پتکوف) از منابع ايدئولوژيک بورژوازی معاصر و ايدئولوژی سوسيال رفرميستی، هم‌چنين از نظرات اپورتونيست‌های راست اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم استفاده کرده‌اند. مبارزه حادی شکل گرفت، که در نتيجه آن مواضع ايدئولوژيک اپورتونيسم راست نابود شد، و سخن‌گويان آن خود را در بيرون از جنبش کمونيستی يافتند.

اپورتونيسم «چپ» مخلوط شديداً محترقی از تئوری‌های اولترا-انقلابی و اهداف تاکتيکی «ماجراجويانه» است که جنبش انقلابی طبقه کارگر را به عمليات غيرقابل توجيه و فداکاری‌ها و شکست‌های نابخردانه سوق می‌دهد. شالوده‌ی اپورتونيسم «چپ» از مفاهيم ولونتاريستی تشکيل می‌شود که با شور و شوق انقلابی توده‌ها بازی می‌کنند. مشخصه اپورتونيسم «چپ» اتکای آن بر «قهر انقلابی» به مثابه نوشداروی همه بيماری‌ها، ناديدن گرفتن مراحل رشد اجتماعی-اقتصادی، و باور به «برانگيختن» انقلاب‌ها و به «حملات سلحشورانه» در اقتصاديات است. تروتسکيسم نمونه مشخص اپورتونيسم «چپ» است. معمولاً، اپورتونيسم «چپ» روانشناسی و رفتار گروه‌های خرده‌بورژوازی و دهقانان و اعضای اقشار ميانی را بيان می‌کند که تحت فشار استثمار نامحدود يا در مقابله با مشکلات ساختمان سوسياليسم، به يک موضع انقلابی افراطی، آنارشسيستی می‌افتند. اپورتونيسم «چپ» سعی می‌کند جنبش انقلابی را به یک راه ماجراجويانه سوق دهد. اقدامات اشتباه آن، در پوشش جمله‌پردازی‌های انقلابی، مارکسيستی، کمونيسم را بی‌اعتبار ساخته، نتيجتاً به بورژوازی خدمت می‌کند.

لنين در «بيماری کودکی-‌چپ‌روی در کمونيسم (۱۹۲۰)، جوهر اپورتونيسم «چپ» و مظاهر گوناگون آن را در دوره شکل‌گيری جنبش کمونیستی جهانی، تجزيه و تحليل نمود.

از اوايل دهه ۱۹۶۰، خطر اپورتونيسم «چپ» افزايش يافته است. اپورتونيسم «چپ» معاصر با اين فاکت متمايز می‌شود که در ابتدا به‌مثابه دگماتيسم ظهور کرد و بعداً شکل اپورتونيسم «جناح چپ» را گرفت. يک گونه به‌ويژه خطرناک اين جنبش اپوزتونيسم «چپ» مائوئيسم است، که در دهه ۱۹۵۰ ايدئولوژی حکومتی در جمهوری خلق چين شد. در جنبش کمونيستی، مارکسيست-‌لنينيست‌ها و اپورتونيست‌های «چپ» در يک مبارزه حاد پيرامون مسايل بنيادی جنبش اجتماعی درگيرند: به عنوان مثال، ماهيت درونی دوره کنونی، نقش نيروهای انقلابی اصلی، موضوعات جنگ و صلح، نقش کشورهای جهان سوم، دتانت بين‌المللی، و راه‌های ساختمان سوسياليسم و گسترش دمکراسی. اپورتونيسم «چپ» معاصر سعی می‌کند پندارهای خود را به‌جای همه اجزاء مارکسيسم- لنينيسم قرار دهد، و جامعه مشترک‌المنافع کشورهای سوسيالیستی و جنبش کمونيستی جهانی را دچار انشعاب نمايد. اين، افتراآميز اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی را با ايالات متحده آمريکا يکسان قرار می‌دهد، به آن‌ها به‌عنوان «دو ابرقدرت» اشاره می‌کند، و به دنبال اين است که کمونيست‌ها را به در پيش گرفتن يک راه ماجراجويانه سوق دهد. مبارزه عليه اپورتونيسم راست و «چپ» يک وظيفه کنونی جنبش کمونيستی جهانی است.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- اپورتونيسم، تارنگاشت عدالت (۲۰ مرداد ۱۳۹۱)



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

تارنگاشت عدالت (تارنگاشت پیروان سوسیالیسم علمی)، برگرفته از: دايرةالمعارف بزرگ شوروی، چاپ سوم (۱۹۷۹)