فهرست مندرجاتبرنابا حواری گمشدۀ عیسی
بخش نهم
[↑] تاریخ نسخهی کنونی انجیل برنابا
جناب حجتالاسلام دکتر حسین توفیقی محقق خبرهی ادیان، کتاب مختصری بهنام «سیر تاریخی انجیل برنابا» نگاشتهاند که در سال ۱٣۵٦ در مؤسسهی در راه حق (قم) منتشر شد. چاپ دوم و آخر این کتاب بهسال ۱٣٦۱ در قطع رقعی و ٧٢ صفحه منتشر شده است. ایشان با جمعآوری شواهدی که در تاریخ از انجیل برنابا ذکری رفته است یادآور شدهاند که این انجیل شریف در چه اوقاتی و در نزد چه افرادی دیده شده و همچنین در چه زمانهایی از سوی چه کسانی ممنوع گشته است. آنچه اکنون میدانیم آن است که این انجیل در سه نوبت تحریم شده است: سال ٣٦۴ میلادی در شورای لاودکیه، سال ٣٨٢ در قانوننامهی کلیساهای غربی، و در سال ۴۹٢ میلادی بهتوسط پاپ جلاسیوس اول (وفات: ۴۹٦ م).[۱] جلاسیوس در سال نخست زمامداری خود فهرستی از کتب ممنوعه از منظر واتیکان تهیه کرد که نام انجیل برنابا در ردیف هفتم از بخش پنجم آن بهچشم میخورد.[٢] جناب توفیقی در اواخر کتاب بهجمعبندی پرداخته و اینطور نوشته است:
ما در اینجا یک پرسش داریم که آیا انجیل برنابا با این همه شیوایی و زیبایی محتوا، چه هنگام نوشته شد و چگونه بهکتابخانهی پاپ راه پیدا کرد؟ بهگفتهی تاریخ در حدود سالهای ۱۹٠، ٣٦۴، ٣٨٢، ٣٨٣، ۴۹٢، ٨٧٠، ۱۱۱٨ میلادی، انجیل برنابا وجود داشته و پس از آن هم در حدود ۱۵٨۵ تا ۱۵۹٠ نسخهی ایتالیایی کشف میشود. اکنون باید پرسید انجیل برنابایی که پیش از اسلام نوشته شده در چه تاریخی پنهان گردیده و انجیل برنابای فعلی چه وقت سر بیرون آورده است؟[٣]
البته باید توجه کرد که انجیل برنابا در چهار قرن نخست میلادی رایجترین انجیل در خاورمیانه بوده و بیش از سایر کتب خوانده میشده است. ولی متأسفانه نسخههای این کتاب شریف بهتدریج نابود گشت و ذکر آن از کتب آباء کلیسا حذف و تحریف شد و آنچه اکنون بهدست ما رسیده فقط و فقط بهلطف خدای حکیم بوده است. علمای مسیحی نه تنها بهانجیل حقیقی عیسی(ع) رحم نکردند بلکه در کتب پدران کلیسا نیز دست بردند. مثلاً همانطور که خواهیم دید علاقهی فرا مارینو برای مطالعهی انجیل برنابا بهسبب مطالعهی یکی از آثار قدیس ایرنایوس بوده است. اما در آثار کنونی ایرنایوس بهجای انجیل برنابا، نام «رساله برنابا» آمده است؛ رسالهای که برخی رهبران کلیسا آن را در قرون اخیر بهبرنابا نسبت دادهاند و عملاً آن را «نسخه بدل» انجیل برنابا کردند. بدین معنی که در متون آباء کلیسا هر جا ذکری از برنابا و انجیل مکتوب او میشود آنها بهجایش نام «رساله برنابا» را میآورند و اذهان را بهانحراف میکشانند. بدین لحاظ مشاهده میشود که باید با کتب چاپ شده از مسیحیان با دقت و تأمل مواجه شد.[۴]
مشابهتاً اصحاب کلیسا در خصوص بزرگترین معجزهی خداوند در خصوص حضرت عیسی (ع)، که در واقع تغییر چهرهی یهودای مصلوب و شباهت یافتن بهعیسی بوده نیز مرتکب خیانت شدهاند. بدین ترتیب که در مرحلهی اول، واقعهی وحی به حواریون در بالای کوه و سخن کردن حضرت عیسی با حضرات موسی و الیاس علیهم السلام که در ضمن آن، پیراهن عیسی(ع) سفید و نورانی شد (متی، باب ۱٧ - مرقس، باب ۹ - لوقا، باب ۹) را بهنام واقعهی «تبدیل هیئت عیسی»[۵] نامگذاری کردند و در مرحلهی ثانی هر کجا در کتب آباء بهتبدیل «چهرهی مصلوب» اشاره میشود ایشان آن را بهواقعهی «تبدیل هیئت عیسی» نقل و ترجمه میکنند و گمراهی بر گمراهی میافزایند.
اکنون در این مقام بهذکر دو نمونه از تحریف در کتب قدیسان بسنده میکنیم. قدیس ایرنایوس کتابی مفصل بهنام بر ضدّ بدعت در پنج مجلد نوشته است. با توجه به آنچه در خصوص بدعتگذاری پولس مذکور آمد بهروشنی واضح است که او این کتاب را بر ضد تعالیم جعلی وی نگاشته. اما اکنون اعتقاد بر این است که ایرنایوس این کتاب را علیه گنوستیکها نوشته است. در حالیکه آنچه گنوستیکها و رهبر آنها والنتینوس میگفتند در واقع بدعت نبوده، پیشتر نمونهی آن عقاید و سخنان را فیلون اسکندرانی و افلاطون نیز اظهار کردهاند.
نمونهی دوم در خصوص اوسبیوس است تاریخ نویس قرن چهارم که پیشتر مذکور آمد. در کتاب تاریخ کلیسا نوشتهی وی که در انتشارات پنگوئن چاپ شده است نویسنده برای ذکر مسائل مختلف مکرراً به اناجیل اربعه استناد میکند و کمتر واقعه یا خبری است که مستقلاً از طریق منابع خود نقل کند. در حالیکه اوسبیوس بهوقایع نزدیک بوده و اخبار شفاهی یا کتبی فراوانی در خصوص حضرت عیسی(ع) وجود داشته که او میتوانسته بدانها استناد کند. ثانیاً سبک نگارش متن و استدلالات کتاب خامدستانه و بلکه کودکانه است. ثالثاً واضح است که وقایع حیات مبارک حضرت عیسی(ع) محدود بههمین چند واقعهای نیست که نویسندگان اناجیل ذکر کردهاند و همانطور که دیدیم نویسندهی انجیل یوحنا هم ادعا ندارد که همه وقایع را مکتوب کرده باشد (نگاه کنید به: یوحنا، باب ٢٠، آیات ٣٠ و ٣۱ - باب ٢۱، آیۀ ٢۵).
ذیلاً یک سخن از اوسبیوس را نقل خواهیم کرد تا معلوم شود تعالیم عیسی(ع) و حواریون چگونه تغییر و تبدیل یافته است. خاتون آبادی (۱۱٢٧ – ۱٠٧٠ هجری) یکی از علمای ممتاز اواخر عصر صفوی، اناجیل اربعه را بهدستور شاه سلطان حسین بهفارسی ترجمه کرد و در کار خود ضمن رعایت امانت و مراعات قانون ترجمه، از کمک پادِریان (کشیشهای) ساکن در اصفهان و نیز از متون لاتین و عبری بهره گرفت. این ترجمه با تصحیح رسول جعفریان در سالهای ۱٣٧۵ و ۱٣٨۴ از سوی نشر میراث مکتوب بهچاپ رسیده است. خاتون آبادی شروح خود بر متن را در بخش تعلیقات در انتهای کتاب آورده است. در تعلیقهی نخست او بر انجیل متی، نام انجیل برنابا جزو کتب ممنوعهی یکی از شوراهای مسیحی آورده شده:
و گویند در هر زمانی که بدعتها در ملت عیسویه زیاد و بهآن سبب اختلال و تشویش در عقاید نصارا بههم میرسیده علما و عظمای آن مذهب از اطراف بلاد، اجتماع و قوانین و شرایع وضع و رفع بدعتها مینمودهاند. و گویند که هفت مجمع چنین منعقد شده، بعضی قبل از اسلام و بعضی بعد از آن. و مستند نصارا در اکثر احکام شرعیه اتفاقی است که در یکی از این مجامع واقع شده و تعبیر میکنند از مجمعِ چنین به«سینودس».[٦] و راهبهی رومی که از معتبرترین اهل آن مذهب است در کتاب خود این مضمون را که بعد از مسیح دوازده کتاب تصنیف شده و تعداد اسامی کتب [ذکر] کرده از آن جمله انجیل برنابا و انجیل متثا است، و ذکر کرده که قانون شصت و سیّم از قوانینی که در مجمع ششم وضع کردهاند این است که آن کتابها را مشهور نسازند و بسوزانند تا اثری از آنها باقی نماند.
همچنین او بهنقل از منابع خود، در خصوص اوسبیوس [اوغابیوس] نوشته است:
در کتب معتبرهی نصارا سخنانی که دلالت بر وقوع تحریف و تغییر در انجیل کند بسیار است. چنانکه اوغابیوس نصرانی در کتاب خود در بیان مجمع اول از مجامع سبعهی نصارا که در عصر قسطنطین واقع شده آورده که در آن عهد، خلاف و شقاق میان مسیحیه بهحدی رسید که کتابهای کنیسهی الهیه را بسوزانیدند و بر آنها هر چه خواستند افزودند و کاستند، بهحدی که تمامی قواعدی که حواریین قرار داده بودند باطل شد.[٧]
از آنجا که اوسبیوس نخستین تاریخنگار نصارا بوده است غرض اصلی او در نگارش آن کتاب از این عبارت معلوم میشود که او خواسته بدین طریق تاریخ حواریون و نصارای راستین را حفظ کرده باشد. اما مسیحیان عملاً وارث این نعمت نبوده، بهدست خود ساختههای آباء نصارا را تخریب و مجعول کردهاند.اکنون باید پرسید که چرا باید حق و باطل کتابها و عقاید، ابتدا بهتوسط کلیسا و واتیکان تأیید شود؟ اگر یک واقعه در زیر آسمان رخ داده پس چه نیازی بهکلیسا هست تا آن را تأیید کند یا نه؟ برای نمونه توجه کنید که در تاریخ اسلام، اکثر وقایع روز عاشورا توسط قاتلان حضرت اباعبدالله نقل و ثبت شده است. اما چرا در مسیحیت اینگونه نیست؟ پاسخ ما این است که رد و تأیید کتب و وقایع، از سوی کلیسا نشان از آن دارد که قرائتهای مختلفی از زندگی و خصوصاً سرانجام حضرت عیسی(ع) وجود داشته که بهدلیل شبههی تصلیب عیسی رخ نموده است. لذا کلیسا آنچه را که مطابق قرائت پولس بوده پذیرفته و در طی قرون نیز فقط خود را بهحفظ آن تعالیم متعهد میدانسته است، و لذا هیچ التزامی بهواقعیت ندارد چنانکه پولس نداشت.
در همین کتاب عهد جدید موارد بسیاری وجود دارد، که بر قرائتهای مختلف از حضرت عیسی(ع) دلالت دارد. خوانندگان برای ذکر شاهد بهاین نمونهها رجوع کنند: لوقا، باب ۱، آیۀ ۱ - اعمال، باب ۱۹، آیۀ ٢٣ - رومیان، باب ۱٦، آیۀ ۱٧ - ۱ قرنتیان، باب ۱، آیات ۱٠ تا ۱٣ - باب ۴، آیات ۱۵ و ۱٦ - باب ۹، آیات ۱ و ٢ - ٢ قرنتیان، باب ۱۱، آیۀ ۴ - غلاطیان باب ۱ و ٣ - فیلیپیان باب ٣، آیات ۱٧ و ۱٨ - عبرانیان، باب ۱٣، آیات ٧ تا ۹ - ٢ پطرس، باب ۱، آیۀ ۱ و بابهای ٢ و ٣. موارد دیگری نیز هست که حاکی از آن است که این اختلاف نظرها حتی در زمان خود حضرت عیسی(ع) دربارهی ایشان وجود داشته است. زیرا که یهودیان اغلب بهتفریط و افراط دچار گشتند. جمعی همچون کاهنان او را گمراه کننده و برخی دیگر او را ماشیح موعود و اشرف مخلوقات میدانستند و هر دو اشتباه میکردند. برای نمونهی این وقایع، نگاه کنید به: یوحنا، باب ٧، آیات ۱٢ و ۴٣ و ۴٧ تا ۵٢ - باب ۹، آیۀ ۱٦ - باب ۱٠، آیات ۱۹ تا ٢۱ - متی، باب ۱٦، آیات ۱٣ تا ۱٦. خود حضرت عیسی(ع) نیز از گمراه شدن بسیاری از مردم بهسبب ظهور انبیاء کذبهای که او را ماشیح خواهند خواند خبر داده است (متی: باب ٢۴، آیات ۴ و ۵ و ۱۱ و ٢۴).
اگر در میان پیروان حضرت عیسی(ع) از زمان خود او چنین اختلاف نظرهایی بوده است پس چگونه میتوان اعتماد کرد که آنچه کلیسا از زبان پولس آموخته و در قرون متمادی آن را تعلیم داده صحیح است؟ حضرت عیسی(ع) نه هیچکدام از نشانههای چهلگانهی ماشیح در عهد عتیق را دارد و نه واقعاً مصلوب شده است، و این دو ادعا بهافراط و تفریطهای پولس برمیگردد. این مشکلات و سؤالهای ناتمامی که کلیسا قادر بهپاسخگویی آنها نیست بهواسطهی انجیل برنابا مرتفع خواهد شد. زیرا حضرت عیسی(ع) در این انجیل فقط یکی از انبیاء خداوند است که بر قوم یهود مبعوث شده و پیوند و همسخنی او با انبیأ قبل و بعد از آن حضرت، مسلّم و واضح است.
بههر حال باید دقت کرد که همسخنی ادیان مایهی تعجب نیست زیرا که خدای ما واحد است بلکه اگر طرفداران یک پیامبر حرفهایی مانند سخنان پولس بگویند که هیچ دین و پیامبری نظیر آن را نیاورده و نگفته باشد باید در خصوص او تفکر کرد که این تعالیم را از کجا آورده است.[٨] ما مسلمانان بهحضرات موسی(ع) و عیسی(ع) ایمان داریم و آنها را فرستادهی خداوند میدانیم. همان خداوندی که قرآن را بر حضرت محمد رسولالله(ص) فرو فرستاده مکرراً تصریح نموده که پیشتر کتابهای تورات و انجیل و زبور را نیز نازل فرموده است (آلعمران: آیات ٣ و ۴ و ٨۴ - نسأ: آیۀ ۱٦٣). دین اسلام مطالب حق و صحیح ادیان سابق را تأیید میکند و لذا ما مسلمانان موظف شدهایم که همانطور که بهقرآن ایمان داریم بهوحی انبیأ سابق و کتب ایشان نیز ایمان داشته باشیم:
قُولُوا آمَنَّا بِاللهِ وَ ما اُنْزِلَ إلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ إلى إبراهِیمَ وَ إسماعِیلَ وَ إسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ الأسباطِ وَ ما اُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى وَ ما اُوتِیَ النَّبیُّونَ مِن رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أحَدٍ مِنهُم وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ (بقره: آیۀ ۱٣٦) (ای مسلمانان) بگویید: ما بهخدا ایمان آوردیم و بهآیاتى که بهسوی ما نازل شده و نیز آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سبطها نازل آمده و نیز آنچه بهموسى و عیسى فرستاده شده و آنچه بر پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان آمده است، ایمان آوردهایم. میان هیچیک از پیامبران (در ایمان آوردن) فرقى نمىنهیم و همگان در برابر خدا تسلیم هستیم.[۹]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- Pope Gelasius I (d. 496)[٣]- حسین توفیقی، سیر تاریخی انجیل برنابا، مؤسسه در راه حق، قم، چ ٢، ۱٣٦۱، صص ۵٨ و ۵۹
[٢]- Texte und Untersuchungen zur Geschichte der Altchristlichen Literatur 38.4 (1912)
[۴]- مشابهتاً «رساله به عبرانیان» در مجموعهی عهد جدید نیز به برنابا منسوب است، هرچند که همین رساله توسط جماعتی دیگر به پولس انتساب دارد. اما متن رساله نشان میدهد که کاتبش حضرت عیسی(ع) را ندیده است زیرا در خصوص سخنان عیسی(ع) میگوید: «کسانی که شنیدند بر ما ثابت گردانیدند» (عبرانیان: باب ٢، آیۀ ٣). لهذا مطابق آنچه که در این مقال اثبات شد او نمیتواند برنابا باشد. دلیل دیگر برای رد انتساب این رساله به برنابا محتوای رساله است که مطابق عقاید پولس در تصلیب و ماشیح بودن عیسی است. اما این رساله نوشتهی پولس هم نیست. زیرا از متن رساله به عبرانیان بر میآید که نویسندهاش متصف به خصلتهای نیکو همچون صدق و بساطت فکر است، یعنی همان اوصافی که در شخص پولس و نامههای او دیده نمیشود. نویسنده در این رساله از روی صدق نظرات مخالف را نیز طرح میکند. مثلاً در همان باب دوم، در حین ادعا به اینکه حضرت عیسی(ع) پیامبر خاتم است و در تورات وعده شده که همهی جهان مطیع ماشیح خواهد بود، اینطور نوشته است: «پس چون همه چیز را مطیع او گردانید هیچ چیز را نگذاشت که مطیع او نباشد. لکن الآن هنوز نمیبینیم که همه چیز مطیع وی شده باشد.» (عبرانیان: باب ٢، آیۀ ٨).
[٧]- میر محمدباقر خاتون آبادی، ترجمهی اناجیل اربعه، رسول جعفریان (به کوشش)، مرکز نشر میراث مکتوب، تهران، چ ٢، ۱٣٨۴؛ صص ٢٢۹ و ٢٣٠
[٨]- در خصوص برخی ایرادات که بهانجیل برنابا نسبت میدهند راقم پیشتر بهدوازده مورد از این اشکالات پاسخ داده است. لطفاً نگا. پاسخ بهیک نظر ناشناس درباره انجیل برنابا
[۹]- امیر اهوارکی، برنابا حواری گمشدۀ عیسی (۹)، تنظیم و ویرایش از: سایت حرف آخر
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ سایت حرف آخر