- واژهشناسی
- انواع
- توهینهای مذهبی
- توهین به مقدسات
- توهینهای نژادی
- پیامدهای فردی و اجتماعی
- از نظر روانشناسی
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[فرهنگ عامه] [آداب]
دشنامگویی یا ناسزاگویی یا فَحّاشی و یا توهین (به عربی: لفظ ناب؛ به انگلیسی: Profanity؛ به آلمانی: Vulgärsprache)، کاربرد واژههایی در زبان است که معمولاً به منظور خوارداشت، بیاحترامی یا آزردن شخص یا پدیدهای به کار میرود. دشنام معمولاً از روی خشم ابراز میشود.؛ ولی گاهی به حالت شوخی نیز کاربرد دارد[۱]. در کاریکاتورها معمولاً دشنامگویی را بهوسیلهٔ کاربرد نشانهها بهجای واژهها نشان میدهند[٢].
[↑] واژهشناسی
به واژهها و عبارات زشت و زنندهای که با شأن و منزلت آدمی در تضاد است و معمولاً برای تخلیهی خشم و تحقیر افراد استفاده میشود، در اصطلاح دشنام، ناسزا و یا فحش گفته میشود[٣].
دشنام، واژهی پهلوی است که صورت اصلی آن «دژنام» است و بهمعنای نام زشت، حرف زشت، سخن ناسزا و فحش میباشد[۴]. «دش» یا «دژ» بهمعنای بد و متضاد واژه «وش» است، «وش» یعنی نیکی. این دو واژه در ادبیات کهن آریایی، بسیار بهکار رفتهاست به گونهای که در بسیاری از نامهای فارسی و دری از این واژه بسیار استفاده شده است، مانند: سیاوش و یا (داریووش) که همان داریوش به چم برپاکننده نیکی است. دشنام با همان معنای نام بد به کسی نسبت دادن است. دژخیم و یا دشمن از همین خانواده میباشند[۵].
[↑] انواع
استیون پینکر، در کتاب خود بهنام «پنجرهای به سرشت انسان»، دشنامگویی را به پنج رده طبقهبندی میکند:
- - زشتگویی، که نقطه مقابل ادب است و توجه مخاطب را به موضوعی منفی میکشاند.
- هتاکی، که برای آزردن طرف مقابل بهکار میرود.
- بددهنی، که تنها برای جلب توجّه و رفتار مردوارانه بهکار میرود.
- دشنام تشدیدی، که برای شدّت بخشیدن به عبارت مورد نظر بهکار میرود، مثل «کدام گوری بودی؟»
- تخلیه احساسات، که در مورد رخدادهایی مثل ریختن قهوه و غیره به کار میرود. مثل «اَی لعنت بر ...»[٦]
[↑] توهینهای مذهبی
توهینهای مذهبی، نامها و صفاتی هستند که برخی مردم در زبان فارسی بر دگراندیشان یا طرفداران ادیان دیگر، بهمنظور تحقیر و یا توهین به آنها، نهادهاند. بیشتر این نامها و صفات بهدو دسته تعلق دارند. یکی نامهای که در ابتدا معنای بدی نداشته، ولی بهتدریج واژههای توهینآمیز تبدیل گردیدهاند. دومی نامهای که دارای پسوند «پرست» هستند و چیزی را که برای هواداران یک دین محترم و با ارزش است، بهعنوان خدای هواداران آن دین جلوه میدهد.
[↑] توهین به مقدسات
توهین به مقدسات یا کفرگویی، شامل اقداماتی است که توهین به خدا، ادیان، شخصیتهای مقدس در مذاهب مختلف را مد نظر دارد. تمام ادیان کفرگویی را محکوم میکنند. در مسیحیت، توهین به روحالقدس گناهی نابخشودنی و ابدی دانسته شده است[انجیل مرقس ۳: ۲۹]. در این آیین، توهین به مقدسات بهعنوان جدیترین گناه توسط کلیساها و شاخههای مختلف مسیحیت محکوم شده است. در اسلام، توهین به محمد، پیامبر اسلام کفرگویی تلقی میشود و فردی که چنین «جُرمی» را مرتکب شود، در بسیاری از کشورهای اسلامی با مجازات اعدام روبهرو است.
[↑] توهینهای نژادی
توهینهای نژادی، برخی اصلاحات تحقیرآمیز هستند که منسوبان یک تبار خاص قومی به اقوام دیگر یا احیاناً به ساکنان منطقهای غیرخودی، بهمنظور توهین به آنان، مینهند. این اصطلاحات در برخی موارد که با پسوند «خور» وجود دارد، مربوط به خوردنیهای تابویی است که گروه مخاطب آن را مصرف میکنند یا در گذشته مصرف میکردهاند و یا تنها جهت تمسخر به مصرف آن منتسب شدهاند.
[↑] پیامدهای فردی و اجتماعی
دشنامگویی عواقب و آثار سوئی هم برای فرد دشنامدهنده و هم برای جامعه بهدنبال دارد. کسی که فحش میدهد از ارزش اجتماعی او کاسته میشود و اگر این خصلت ناپسند در فرد بهشکل عادت درآید، دیگران از او کنارهگیری نموده و شخص به انزوا کشیده میشود. ضمن اینکه اعتبار فرد نزد دیگر افراد جامعه کاهش مییابد. این فرد در هر بحثی شرکت کند، بحث به مشاجره کشیده میشود.
جامعهای که فرهنگ دشنامگویی در آن رواج یافته است ملتی نادان، کمسواد، غیرمتمدن و بیفرهنگ دارد. روابط اجتماعی در چنین جامعهای با مشکلات جدی روبهرو خواهد شد و بهتدریج فرهنگ آن به انحطاط و تباهی کشیده میشود. دشنام شنیدن روح انسانهای جامعه را آزرده میسازد و پیامدهای روانی دردناکی بهدنبال دارد. واژههای زیبا و اصیل با کلمات رکیک و زننده جایگزین میگردند و زبان آن ملت که نماد مدنیت و فرهنگ جامعه است، به فساد و ابتذال کشیده میشود.
[↑] از نظر روانشناسی
پردازش اطلاعات عقلانی در قسمت قشر خاکستری مخ صورت میگیرد، در حالی که پردازش اطلاعات مبتنی بر احساس در قسمتی بهنام «آمیگدال» رخ میدهد. از آنجا که دشنامها نیز در قسمت آمیگدال پردازش میگردند، بنابراین ریشه در عواطف و احساسات انسان دارند.
از سوی دیگر، انسان قادر است ناسزاها و کلمات زننده را چهار برابر سریعتر از سایر واژهها بهخاطر بسپارد و بههمین سبب است که جمعی از روانشناسان معتقدند که دشنامگویی پیش از پیدایش سایر واژگان زبان پدید میآید و از نظر قدمت بر زبان مقدم است.
از منظر علم روانشناسی، تحت هیچ شرایطی نمیتوان بهطور کامل فرهنگ فحاشی را ریشه کن کرد؛ اما با اتخاذ رویکردهای مناسب میتوان آن را کاهش داد. در ذیل، برخی از عوامل دشنامگویی و راه حلهای برطرف کردن آنها بیان شده است:
دشنامگویی و بهکارگیری واژههای عامیانهی قبیح بهگونه فزایندهای در میان اقشار مختلف جامعه و بهویژه کودکان و نوجوانان معمول است. دشنامگویی و بددهانی تنها منحصر به افراد فحاش نیست، بلکه این پدیده در تعاملات اجتماعی میان تمام اقشار جامعه رخنه میکند. با اینکه نمیتوان دشنامها را از فرهنگ لغت یک زبان کاملاً حذف کرد اما میتوان کاربرد آنها را در ارتباطات بین فردی تا حد زیادی تحت کنترل در آورد.
اینکه چرا کودکان اقدام به فحاشی میکنند، چند علت میتواند داشته باشد؛ یکی از علتهایش این است که بزرگسالان الگوی بچهها هستند؛ یعنی کودک در محیطی قرار میگیرد که اطرافیانش به این شکل سخن میگویند. در نتیجه، این قضیه برای کودک عادی میشود زیرا در این محیط رشد و پرورش مییابد. علت دیگر فحاشی کودکان میتواند این باشد که آنها نمیتوانند خشم خود را کنترل کنند و فحشدادن در حقیقت، یک نوع ابراز خشم و پرخاشگری کلامی است؛ مانند مواردی که کودکان در حالت خشم کتککاری میکنند. در واقع این حالت یک نوع برخورد ناشی از عدم کنترل خشم است.
گاهی اوقات ممکن است کودکان در حالت افسردگی، پرخاشگر شده و ناسزا بگویند. گاهی بعضی بیماریهای جسمانی سبب ایجاد اضطراب در کودکان میشود و همین باعث پرخاشگری و در نهایت فحاشی میشود. مثلاً بیماری پُرکاری تیرویید سبب میشود کودک زمینهی بیمارگونهای از اختلالات اضطرابی و افسردگی را پیدا کند که خود این عامل، زمینهای برای فحاشی کودکان است. البته فحاشی میتواند به مشکلات رفتاری کودکان (مانند لجبازی) نیز برگردد. بچههای لجباز میدانند که فحشدادن کار بدی است و اطرافیان را ناراحت میکند و بههمین علت، شروع به ناسزاگویی میکنند تا محیط اطرافشان را طبق نظر خودشان کنترل کنند.
از اینها گذشته، از آنجایی که کودکی و نوجوانی از دورههای حیاتی زندگی است که شخصیت آدمی در آن شکل میگیرد، از خصوصیات نوجوان میل بهجلب توجه و مطرحشدن توسط جامعه است که گاهی ممکن است، برخی نوجوانان برای خودنمایی فحاشی میکنند.
اما، برای بیان دلایل دشنامگویی و بدهانی بزرگترها، میتوان به چند عامل عمده اشاره کرد:
- - دشنامدادن بهخاطر یک اتفاق دردناک و غیرمنتظره مانند اصابت سر به یک جسم محکم و یا خوردن چکش به انگشتان دست هنگام کوبیدن میخ.
- دشنامگویی بهمنظور برقراری هویت گروهی. عضویت در یک گروه خاص و حفظ مرزهای آن گروه.
- ابراز همبستگی، اتحاد و همدردی با دیگران.
- ابراز صمیمیت و اعتماد بهویژه ناسزاگویی زنان در حضور زنان دیگر
- دشنامگویی، بهسبب معاشرت غلط و از روی عادت: یکی از ویژگیهای بارز انسان، خو گرفتن و عادت کردن است. اگر آدمی با اراذل و اوباش معاشرت و همنشینی نماید بهتدریج قبح فحاشی برایش از بین میرود و پس از انس گرفتن با افراد فرومایه، به فحاشی عادت مینماید.
- بهمنظور برانگیختن خشم دیگران و تحریک آنها. ابزاری برای تحقیر، توهین و یا ارعاب.
- بددهانی بهمنظور قدرتنمایی یا خودستایی و تحقیر دیگران: عموماً هنگام آغاز یک درگیری بین دو فرد یا دو گروه، هر یک از طرفین تلاش میکند که با توهین به دیگری خود را قوی جلوه دهد و فرد یا افراد مقابلش را تحقیر نماید.
وقتی کودک ناسزا میگوید اولین مرحله تنبیه، محروم کردن او از حضور در جمع است که معمولاً به اندازه سناش دقیقه تعیین میشود. بهعنوان نمونه یک کودک ۵ ساله باید ۵ دقیقه از جمع جدا شود چون حرف زشتی زده است. اگر این محرومیتها جواب ندهد بهسراغ محرومیت از چیزهایی که مورد علاقهاش است، بایست رفت. ضمن اینکه وقتی تنبیه بهکار میرود، حتما برای رفتار عکس آن هم تشویق در نظر گرفته شود.
اگر کودک بلافاصله عذرخواهی کرد نیز عذرخواهی کودک را همان بار اول باید پذیرفت، اما عذرخواهی مانع تنبیه نمیشود. باید به او گفت: «تو را میبخشم ولی بهخاطر حرفی که زدهای باید ۵ دقیقه در اتاقت تنها بمانی.»
اگر یکی از والدین کودک بیمار باشد، ممکن است گاهی ناسزاگویی کند. بهترین کار در این موارد این است که برای کودک، بیماری والد را توضیح داد. بهعنوان نمونه باید گفت: «پدرت حالش خوب نیست» یا «پدرت رفتار نامناسبی انجام میدهد» یا ... مسأله اصلی این است که باید بر حسب سن کودک به تحلیل این شرایط پرداخت. اگر کودک دبستانی است و میتوان با او در تعامل کلامی قرار گرفت، باید با او صحبت کرد و مسایل را برایش توضیح داد. اگر کودک در سنین نوجوانی است، میتوان از او کمک و مداخلهدرمانی گرفت.
بهعنوان نمونه از او باید پرسید: «بهنظر تو چه کار کنیم بهتر است تا این مشکل پدرت حل شود؟» اگر کودکی خیلی کوچک است، توصیه میشود والدین اجازه ندهند کودک در آن شرایط بیمارگونه برای مدتی طولانی قرار بگیرد زیرا کودکان کوچکتر بسته به جنسیتشان از والد همجنس فحاششان الگو میگیرند. بنابراین، اگر هر کدام از والدین دیدند که والد دیگر از مسألهای ناراحت و عصبانی است و احتمال فحاشی و ناسزاگویی وجود دارد، کودک را از او دور یا حواسش را پرت کنند. اگر هم این مسأله رخ داد و کودک دربارۀ آن سئوال کرد باید برای او توضیح دهند که این رفتار، رفتار مناسبی نیست. ضمن اینکه نباید وجهه والد را هم نزد کودک خراب کرد.
وقتی فرد بالغ در دام فحاشی گرفتار است، میتواند با کنترل زبان و گفتار در نظر دیگران پختهتر، با هوشتر، مودب، سخندان، با ملاحظه، دلپذیتر و خوشمشربتر جلوه کرده و مورد پذیرش و احترام همگان قرار گیرد. بنابراین، فرد فحاش باید موارد زیر را تمرین کند:
- - ابتدا باید از حذف دشنامگوییها و بددهانیهای جزئی، غیرجدی و اتفاقی شروع کرد. بهجای استفاده از صفات اهانتآمیز و رکیک برای تأکید، از تغییر لحن و آهنگ در واژهها و جملات بهره گرفت.
- در قدم دوم، باید شکیبایی را تمرین کرد و آستانه تحمل خود را افزایش داد. سریع از کوره در نرفت و در اموری که فرد کنترلی بر آنها ندارد، باید بردباری به خرج دهد.
- در زبان فارسی واژههای گوناگون و متنوعی برای بیان احساسات و افکار وجود دارد. اما افرادی که به بددهانی و دشنامگویی عادت کردهاند مکرراً از چند واژه معدود تکراری، رکیک و زننده استفاده میکنند. در این موارد، باید برای واژههای رکیک یک معادل مودبانه یافت و از واژههای جایگزین - مانند چند واژه قدرتمند و یا بامزه - استفاده کرد.
- سعی شود نقطهنظرات خود را مودبانه بیان کرد. واکنشها و پاسخهای خود را تحت کنترل خویش در آورد. چنانچه فردی از او انتقاد کرد که «کاری را نادرست انجام داده است»، نباید به وی گفته شود، به شما مربوط نیست. این یک پاسخ تدافعی، خصومتآمیز و کودکانه است. بهتر است اینگونه پاسخ داده شود که این یک روش جدید است و خیلی هم سریعتر انجام میشود. یا بهجای توجیه کردن، بایست پاسخهایی پختهتر و متقاعدکنندهتر داد.
- پیش از سخن گفتن، باید فکر کرد. از دهان خارج ساختن دشنام و واژههای تهی از نزاکت و ادب، مهارت در سخنوری و بیسلیقگی آسان است. اما بهتر است، پیش از آنکه سخن گفته شود، باید از پیامدها و اثرات احتمالی آن مطمئن شد. چنانچه پس از اینکه حرفی زده شد، فرد متوجه شد که گفتارش توهینآمیز و گستاخانه بوده است، باید به عقب باز گردد و موشکافانه نوع تعبیر و جملهبندی خود را بررسی کند. بدین ترتیب، بهتدریج با اصلاح اشتباهات گذشته، خوشزبانی را بایست تمرین کرد.
- گرچه ترک عادت دشوار است و ترک بددهانی همچون سایر اعتیادها مانند ترک سیگار نیاز به تمرین، پشتکار، حمایت دیگران و اراده راسخ دارد؛ اما نه تنها واژههای قبیح را باید ترک گفت بلکه احساسات و هیجاناتی که فرد را بهدشنامگویی وا میدارند، نیز باید تحت کنترل در آیند.
- کوشش شود با افراد بددهان معاشرت صورت نگیرد و دوستان بددهان کنار گذاشته شود تا فرد مجبور نباشد بهمنظور ارتباط برقرار کردن با آنها خود نیز بددهان شود. همچنین، با افراد بددهان نباید مشاجره کرد، چرا که اینگونه افراد با فحاشی بر فرد مقابل پیروز خواهند شد. چونکه آنها تنها در دشنامدادن مهارت دارند.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ۱، ص ۹۵٣
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]