فهرست مندرجاتاسلام و ایران
(ايران در استانۀ یورش اعراب)
- ادیان و مذاهب
- آیین زردشتی
- آیین مسیحی
- آیین مانوی
- آیین مزدکی
- آیین بودایی
- عقاید آریایی
- ثنویت زردشتی
- آتش و پرستش
- نظام اجتماعی
- نظام خانوادگی
- نظام اخلاقی
- کارنامۀ اسلام در ایران
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[↑] آیین مزدکی
مذهب دیگری كه در اواخر عهد ساسانیان طلوع كرد و پیروان زیادی پیدا كرد، مزدكی بوده. مذهب مزدك را اشتقاقی از مانویت دانستهاند. مزدك در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری مذهبی شد و قباد در ابتدا از روی عقیده و علاقه یا بهعنوان یك نقشه سیاسی برای كوباندن طبقه اشراف و روحانیون زردشتی بهاو گروید و كار مزدك سخت بالا گرفت، ولی بهفاصلهاندكی در همان زمان قبادیه دستیاری فرزندش انوشیروان و یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدكیان قتل عام شدند و از آن پس بهصورت یك فرقه سری در آمدند.
مزدكیان در دوره اسلام نیز لااقل تا دو سه قرن وجود داشتهاند. در دوره اسلام، نهضتهای ایرانی ضد خلافت و احیانا ضد اسلامی را غالبا مزدكیان رهبری میكردهاند بههمین جهت زردشتیان با آنها همراهی نكرده، با مسلمین علیه آنها همكاری میكردند.[۱]
میگویند بانی اصلی آیین مزدكی، مردی زردشت نام از اهل فسای شیراز بود و بهنوعی مانویت دعوت میكرد مخالف كیش رسمی مانوی. این مرد دعوت خود را در روم ظاهر كرد و سپس به ایران سفر كرد و بهدعوت پرداخت در روم این شخص بهنام «بوندس» معروف بوده است. كریستنسن پس از ذكر مطلب بالا میگوید:
بنابراین دین مزدك همان آیین «درست دین» است كه «بوندس» انتشار داد، اگر این شخص مانوی یعنی بوندس پس از شروع بهدعوت جدید در روم، به ایران رهسپار شد تا عقاید خود را تبلیغ كند، میتوان حدسی قریب بهیقین زد كه اصل او ایرانی بوده است. كلمه «بوندس» شباهتی به اعلام ایرانی ندارد، ولی میتوان آنرا لقب این شخص دانست. نه تنها كتب اسلامی كه ماخوذ از «خوذای نامگ» هستند، بلكه الفهرست هم كه منبع دیگر داشته مؤسس فرقه مزدكیه را شخصی دانسته مقدم بر مزدك، و در خوذای نامگ اسم او را زردشت قید كردهاند، و از این جا نام فرقه «زردشتگان» پیدا شده است... بنابراین بهطور تحقیق میتوان گفت كه «بوندس» و زردشت اسم یك شخص بوده است و زردشت نام اصلی آورنده این دین است و این شخص با پیامبر مزدیسنان همنام بوده است. پس نتیجه این میشود كه فرقه مورد بحث ما یكی از شعب مانویه بوده كه قرب دو قرن قبل از مزدك در كشور روم تاسیس یافته و مؤسس آن یكنفر ایرانی زردشت نام پسر «خورگان» از مردم «پسا» بوده است... از اشارات مندرجه در كتب عربی چنین مستفاد میشود كه زردشت (فسائی) پیشوایی بوده كه دعوت او فقط جنبه نظری داشته است، اما مزدك كه مرد عمل بوده و بهقول طبری در نزد طبقه عامه خلیفه زردشت بهشمار میآمده است، رفته رفته نام مؤسس اصلی را تحتالشعاع قرار داد و در همان عهد خود، فرقه را بهاسم مزدكیه مشهور نمود. از این رو در ادوار بعد مردمان پنداشتهاند[٢] كه بانی حقیقی فرقه نیز مزدك نام داشته[٣].
درباره ماهیت عقاید مزدكی و علل ظهور زردشت (فسایی) و مزدك سخنان زیادی هست. از نظر اصول عقاید مسلما مزدك نیز مانند مانی «ثنوی» بوده است با تفاوتهایی كه در فصل بعد دربارهاش سخن خواهیم گفت، و از نظر آداب و مقررات، بر نوعی زهد و بدبینی بهحیات و زندگی مبتنی بوده است. كریستنسن میگوید:
«... نزد این طایفه، چنانكه نزد مانویه، اصل آن است كه انسان علاقه خود را از مادیات كم كند و از آنچه این علاقه را مستحكمتر میسازد اجتناب ورزد، از این رو خوردن گوشت حیوانات نزد مزدكیه ممنوع بود، و درباره غذا همواره تابع قواعد معینی بودند و ریاضتهایی میكشیدند... شهرستانی روایت میكند كه مزدك امر بهقتل نفوس میداد تا آنان را از اختلاط با ظلمت نجات ببخشد، ممكن است مراد از این قتل، كشتن خواهشها و شهوتها باشد كه سد راه نجاتند. مزدك مردمان را از مخالفت و كین و قتال باز میداشت. بهعقیده او چون علت اصلی كینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، پس باید ناچار عدم مساوات را از میان برداشت تا كینه و نفاق نیز از جهان رخت بربندد در جامعه مانوی «برگزیدگان» بایستی در تجرد بمانند و بیش از غذای یك روز و جامه یكسان چیزی نداشته باشند. از آنجا كه نزد مزدكیه نیز میل بهزهد و ترك دنیا موجود بوده میتوان حدس زد كه طبقه عالیه مزدكیان هم قواعدی شبیه برگزیدگان مانوی داشتهاند ولی پیشوایان مزدكیه دریافتند كه مردمان عادی نمیتوانند از میل و رغبت بهلذات و تمتعات مادی از قبیل داشتن ثروت و تملك زنان و یا دست[۴] یافتن بهزن مخصوصی كه مورد علاقه است رهایی یابند، مگر اینکه بتوانند این امیال خود را بهآزادی و بلامانع اقناع كنند. پس این قبیل افكار را مبنای عقائد و نظریات خود قرار دادند و گفتند خداوند كلیه وسایل معیشت را در روی زمین در دسترس مردمان قرار داده است تا افراد بشر آن را بهتساوی بین خود قسمت كنند، بهقسمتی كه كسی بیش از دیگر همنوعان خود چیزی نداشته باشد. نابرابری و عدم مساوات در دنیا بهجبر و قهر از آن بهوجود آمده است كه هر كس میخواسته تمایلات و رغبتهای خود را از كیسه برادر خود اقناع كند، اما در حقیقت هیچكس حق داشتن خواسته و مال و زن بیش از سایر همنوعان خود ندارد، پس باید از توانگران گرفت و بهتهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات دوباره در این جهان برقرار شود.»[۵]
درباره شخصیت مزدك و داعیه او اطلاعات درست و قابل قبولی در دست نیست، شهرت بیشتر مزدك بهافكار اشتراكی و كمونیستی او است. كریستنسن ریشه اینگونه افكار مزدك را اندیشههای اخلاقی و نوعدوستی میداند.
محرك مزدك هر چه باشد و او هر هدفی از پیشنهادهای اشتراكی خود داشته باشد، آنچه از ناحیه تاریخی قابل بررسی است زمینه مناسب پذیرش اندیشه اشتراكی در جامعه آنروز ایرانی است. كریستنسن در فصل «نهضت مزدكیه» در كتاب خود بهشرح عجیب نظام طبقاتی آنروز ایران كه زمینه رواج و توسعه دعوت مزدكی را فراهم كرد پرداخته است، ما در بحث از نظامات اجتماعی آنروز ایران بدان اشاره خواهیم كرد. نظامات اجتماعی آنروز زمینه بسیار مناسبی برای رشد آنگونه اندیشهها بوده است.
آقای سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران پس از بیانی مشروح درباره نظام ارث[٦] و ازدواج و طلاق و حقوق زن در عهد ساسانی میگوید:
«امتیاز طبقاتی و محروم بودن عده كثیر از مردم ایران از حق مالكیت ناچار اوضاع خاصی پیش آورده بود و بههمین جهت جامعه ایرانی در دوره ساسانی هرگز متحد و متفقالكلمه نبوده و تودههای عظیم از مردم همیشه ناراضی و نگران و محروم زیستهاند این است كه دو انقلاب كه پایه هر دو بر این اوضاع گذاشته بود و هر دو برای این بود كه مردم را بهحق مشروع خداداد خود برساند، در این دوره روی داده است: نخست در سال ٢۴٠ میلادی در روز تاجگذاری شاپور اول، یعنی چهارده سال پس از تاسیس این سلسله و نهادن این اساس، مانی دین خود را كه پناهگاهی برای این گروه محروم بوده است اعلان كرد و پیش برد. تقریبا پنجاه سال پس از این واقعه زرادشت نام از مردم فسای فارس اصول دیگری كه معلوم نیست تا چهاندازه اشتراكی بوده است اعلان كرد و چون وی كاری از پیش نبرد، دویست سال پس از آن بار دیگر «مزدك» پسر «بامداد» همان اصول را بهمیان آورد. سرآنجام میبایست اسلام كه در آن زمان مسلكی آزادمنش و پیشرو و خواستار برابری بود این اوضاع را در هم نوردد و محرومان و ناكامان اجتماع را بهحق خود برساند.»[٧].
مسلك مزدكی بهحكم اینکه طرفدار طبقه محروم بود و در جامعهای طبقاتی ظهور كرد رواج و شیوع فوقالعاده یافت. كریستنسن میگوید:
«اگر چه كیش مزدك پس از ورود بهطبقات سافله اجتماع تدریجاً صورت یك مسلك سیاسی انقلابی گرفت ولی اساس دیانتی آن باقی بود و پیروان این آیین در میان طبقات عالیه هم وجود داشتهاند. عاقبت مزدكیان خود را بهاندازهای قادر یافتند كه شروع بهترتیب مراتب[٨]روحانی خود نموده، یك نفر رئیس روحانی انتخاب كردند.»[۹].
میگویند مزدك و اتباعش طرفدار پسر دیگر قباد بهنام «كاوس» بودند و میخواستند علیرغم تصمیمات قباد بهوسیله توطئه و تحریك، او را كه مزدكی بود بر تخت ایران جای دهند و خسرو انوشیروان را محروم كنند. این بود كه نقشهای وسیع برای قلع و قمع آنان كشیده شد.
كریستنسن مینویسد:
«دولتیان طریقهای را كه بارها تجربه شده بود پیش گرفتند: انجمنی از روحانیان دعوت كردند و اندرزگر مزدكیان را با سایر رؤسای فرقه به آنجا خواندند و گروهی عظیم از آن طایفه را دعوت و جلب كردند تا در مجلس مباحثه رسمی حاضر باشند. كواذ (قباد) شخصاً مجلس را اداره میكرد، اما خسرو كه بهولایت عهد معین شده بود و حقوق خود را دستخوش توطئه و دستهبندی مزدكیان و كاوس میدید، تمام همت و همگی جهد خود را مصروف داشت تا كار طوری بهپایان رسد كه ضربتی هولناك و قطعی بهفرقه مزدكی وارد آید. پس چند تن از مجادلین و مباحثین كار افتاده و آزموده را از میان موبدان پیش آورد... «موبد موبدان»، «گلونازس» و «بازانس» اسقف مسیحیان ایران كه در این پیشامد با زردشتیان همداستان شده بودند در انجمن حضور داشتند بازانس مورد توجه خاص كواذ (قباد) بود، زیرا كه از طبابت سر رشته داشت. طبعاً مدافعین كیش مزدكی مجاب و مغلوب شدند و در این اثنا افواج مسلحی كه پاسبان میدان مخصوص مزدكیان بودند تیغ در كف بر سر آن طایفه ریختند، اندرزگر (كه ظاهراً خود مزدك بود) بههلاكت رسید. عده حقیقی مزدكیان كه در این دام مقتول شدند[۱٠] معلوم نیست. اعدادی كه مورخان ایران و عرب آوردهاند مبنای صحیح ندارد، ولی ظاهراً همه روسا در این مكان عرضه هلاك شدند. چنانكه پس از این واقعه كه حكم كشتار عموم مزدكیان صادر شد افراد این فرقه چون رئیس مطاع نداشتند پراكنده گشتند و در مقابل دشمنان خود ایستادگی نیافتند، همه مضمحل شدند، دارایی آنها ضبط و كتب دینی سوخته شد... از این وقت بهبعد مزدكیه حكم فرقه سری پیدا كرد و بهاین صورت حیات خود را دوام داد، و بعد از ساسانیان هم در عهد اسلام بارها خودنمایی كرد.»[۱۱].
دین مزدك بهوسیله نیروی نظامی و اعمال زور و خشونت فوقالعاده بر حسب ظاهر درهم كوبیده شد، ولی مانند آتشی در زیر خاكستر همچنان باقی بود. مسلماً اگر اسلام ظهور نمیكرد آیین مزدكی بهواسطه خاصیت اشتراكی بار دیگر بروز میكرد و زبانه میكشید، زیرا علل و موجباتی كه موجب پیدایش آن مذهب و گرایش سریع و عجیب مردم بهآن بود، همچنان باقی بود. دین مزدك از نظر اصول فكری و اعتقادی درباره جهان و خلقت و انسان، از دین زردشتی چیزی كسر نداشت، در همان سطح بلكه اندكی بالاتر بود، از این نظر جاذبهاش از سایر ادیان موجود كمتر نبود، و از نظر تعلیمات اجتماعی در جهت عكس آیین زردشتی بود كه همواره طرفدار اقویاً و صاحبان قدرت است و از این جهت در میان توده مردم جاذبهای نیرومند داشت.
اثر زور و اعمال خشونت موقت است، عامل اصلی انقراض مزدكیان اسلام بود، اسلام كه دین توحیدی بود، یك سلسله اصول و مبانی خاص در باره خدا و خلقت و انسان و حیات آورد كه با عقاید مزدكی قابل قیاس نبود و در تعلیمات اجتماعی خود بر عدل و مساوات و برابری افراد و نژادها تكیه كرد،[۱٢] بدون آنکه افراط كاریهای مزدكی را در برداشته باشد، قهراً هم از جنبه فكری و هم از جنبه اجتماعی از طریقه مزدكی جاذبه بیشتری داشت. توده مردم ایران بهجای گرایش بهطریقه مزدكی به اسلام كه منادی توحید و عدل بود گرویدند.
در زمان خلفای جور اموی و عباسی كه روش قیصری و كسرائی را احیا كردند بار دیگر زمینه برای مزدكیگری فراهم شد، ولی توجه توده مردم كه حساب اسلام را از حساب خلفا جدا میكردند و معتقد بودند اسلام را باید از شر خلفای جور نجات داد مجالی به مزدكیگری نداد.
از اینرو میبینیم كه مثلاً در اواخر عهد امویان در شوال سال ۱٢۹ هجری قمری اولین روزی كه سیاه جامگان ایرانی نهضت خویش را در «سفیذنج» از نواحی مرو رسماً اعلام كردند و پرچم خویش را برافراشتند، بر پرچم آنها این آیه بهچشم میخورد:
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»[۱٣] (به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.)
در آنروز كه روز عید فطر بود، سلیمان بن كثیر كه یك تن از رهبران نهضت جدید بود، بهدستور ابومسلم خراسانی به اقامه نماز عید فطر و ایراد خطبه پرداخت و انقلاب علیه دستگاه خلافت اموی را در خطبه نماز عید اعلام كرد. اگر آیین مزدك در آنروز در میان ایرانیان جاذبهای قوی میداشت هیچ فرصتی از آن فرصت كه باز هم مانند داشت بهتر برای ظهور و بروز و گرایش ایرانیان پیدا نمیشد، ولی ما وقتی كه بهتاریخ مراجعه میكنیم میبینیم كه نهضتهای عدالتخواهی ایرانیان در دوره اسلام متكی به اسلام بوده است نه مزدكیگری و غیره.
علت اینکه مزدكیگری نیز مانند مانویت بهكلی منقرض شد و حتی بهصورت یك اقلیت مانند زردشتیگری باقی نماند، همان است كه در علت انقراض مانویان گفته شده كه: مسلمین مزدكیان را اهل كتاب نمیشمردند و برای مذهب آنها[۱۴] ریشه آسمانی قائل نبودند و مزدكیگری را مانند مانویگری نوعی «زندقه» بهشمار میآوردند. این بود كه آیین مزدكی نتوانست لااقل مانند زرتشتیگری بهصورت یك اقلیت باقی بماند. البته جنبههای افراطی مزدكیگری چه از جنبههای اخلاقی و زهد و ریاضت و چه از جنبههای اجتماعی و اشتراكی مطلق، عامل دیگری است برای انقراض كلی این آیین و این مسلك[۱۵].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و نقد شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٨٨
[٢]- همانجا، ص ۱٨۹
[٣]- ایران در زمان ساسانیان، صص ٣٦٣-٣٦۴
[۴]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱۹٠
[۵]- ایران در زمان ساسانیان، صص ٣٦٣-٣٦۴
[٦]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱۹۱
[٧]- تاریخ اجتماعی ایران، ج ٢، صص ۴٦-۴٧.
[٨]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱۹٢
[۹]- ایران در زمان ساسانیان، ص ٣٨٢
[۱٠]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱۹٣
[۱۱]- ایران در زمان ساسانیان، صص ٣٨۴-٣٨٦.
[۱٢]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱۹۴
[۱٣]- سوره حج، آیه ٣۹.
[۱۴]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱۹۵
[۱۵]- همانجا، ص ۱۹٦
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران (جلد اول)، تهران: انتشارات صدرا، چاب دوازدهم - ۱٣٦٢