فهرست مندرجاتاوستاشناسی
(واژهی اوستا)
[قبل] [بعد]
[↑] واژهی اوستا
امروز زبانی را که دفترهای پیشین ایران بدان نوشته میشود زبان اوستایی میخوانیم و این واژه خود در نوشتههای اوستا بهچشم نمیخورد که در نوشتههای پهلوی بهگونهی «اَپَستاک» دیده میشود.
دربارهی این واژه سخنان فراوانی گفته شد. آنچه بهتر از همه است این است که گروهی اوستا را از ریشهی «وید» گرفتهاند که دانش باشد و گروهی دیگر نیز آن را از «ویستی» که آن نیز دانش و آگاهی است میدانند.
این دو ریشهیابی بهگمان نگارنده دور از خود واژه است زیرا که اوستا در گونهی کهنتر زبان پهلوی اپستاک بوده و با «و» آغاز نمیشده است، باز آنکه اگر چنین نیز بیندیشیم این واژه با پیشوند «ا» معنی بیدانشی، یا نا آگاهی را بهخود میگیرد.
و از سویی چون این واژه در نوشتههای پهلوی آمده، میباید معنی پهلوی آنرا بهدست آورد و ریشهیابی کهنتر از آن چنانکه با دگرگونی وات سنگینتر «پ» به وات سبکتر «و» درست نمینماید.
در این بیگمانیم که اسکندر گجستک چون به دژنپشت ایران رسید، از روی نادانی و کینهوری و رشگ آن گنجینهی بزرگ جهانی را که بر روی دوازده هزار پوست گاو به دبیرهی زرین نوشته بودند بسوخت و خاکستر کرد و به دریا ریخت...
ایرانیان چند سده از دفتر و نوشتهی خویش دور بودند، مگر گروهی اندک که آن دفترها را در خانه پنهان و نهفته میداشتند!
و از آن هنگام تا زمان پادشاهی بلاش اشکانی، چهار سده ایرانیان را دفتر و دیوانی نبود. تا آنکه بلاش فرمود تا دفترهای پراکنده و پنهان را که در دست برخی موبدان و دبیران بازمانده بود گردآورند.
از سرتاسر ایران تنها بیستویک نَسک[۱] پیدا شد و چون آن همه را در یکجا گرد آوردند، دیدند که سه گونه گفتار است. چند دفتر «گاسانیک» یا سرودههایی چون گاثاها چند دفتر «مانتریک» که نمازها و آفرینها و یادهای بایسته در آیینها را در بر میگیرد و چند دفتر «داتیک» که داد و دهش و آفرینش یزدان و نیز داد و قانونهای کشور بزرگ باستانی که باز مینماید!
چون خواستند که آن نسکها را به دبیرهی پهلوی بنویسند برخوردند که واکهای ویژهی آن زبان ناآشنا را نمیتوان با این دبیره نوشت ... آنگاه فرزانگان فراهم نشستند و از روی دبیرهی پهلوی دبیرهای برساختند که دارای ۴۴ نگاره بود و همهی آواهای شگفت آن زبان نهفته را بدان توان گفت![٢]
اینجا معنی اوستا یا اَپَستاک روشن میشود.
چهار سده مردم ایران دفترهای دانایان پیشین را ناپیدا میدیدند. «پستاک» پهلوی گونهای دیگر از «پیتاک» پهلوی است که در فارسی آنرا «پیدا» میخوانیم و اوستا بر روی هم «اَ» + «پیدا» = «ناپیدا» معنی میدهد، و چون نامی را که چهار سده بر زبان و مردمان ایرانشهر گذشته بود نمیتوانستند دیگر کرد، همان نام بر آن دفترها ماند و با دگرگونی از پهلوی به فارسی به گونهی «اوستا» درآمد و بهترین گواه این سخن نیز همان گفتار دینکرت است که بهگونهی ناآشنا و نهفتهی اوستا نام از آن یاد کرده است!
چون ایرانیان چهار سده از گرامیترین یادگارهای نیاکان خویش بدور مانده بودند، همهی آن نسکها را بهگونهی فرمان دین پذیرا گشتند و سر بر فرمان نیاکان نهادن را با جان و دل خواستند، و چون پیامبر ایرانی زرتشت بود، همهی آن نوشتهها را از زرتشت خواندند و اوستا نام نامهی دینی ایرانیان را بهخود ویژه کرد. باز آنکه امروز روشن میشود که اوستا نامی کهن نیست و نامی است که ایرانیان در زمان گم بوده و ناپیدا بودن آن دفترها برآن نهاده بودند و به جز بخشی از آن که «گاثاها» بوده باشد هیچ نسک دیگرش از زرتشت نمیباشد و به دین زرتشتی پیوند ندارد، مگر آنکه همهی آنها، تراوش اندیشهی ایرانیان در زمانهای دور و دراز زندگی و فرهنگ ایرانی است. برخی از این کتابها پس از زرتشت نوشته شد و برای آنکه آن را در دید زرتشتیان به راست بهشمار آورند، در هر بخش آن پرسش و پاسخی میان زرتشت و اهورامزدا آوردهاند و چون پاسخ از سوی اهورامزدا داده میشود پس کار کردن بدان، خویش کاری هر زرتشتی ِگرویده[٣] است!
برخی از آنها چون «وندیداد» و «یشتها» دیدگاههای کهن ایرانی و پیش از جدایی هندوان از ایران است که پس از زرتشت با شیوهی تازه (اوستای نو) نوشته شده.
هندیان زبان کهن خویش، «سانسکریت» را «سمزکرته بها» مینامند که زبان ویراسته شده و زبان به شده و خوب شده معنی میدهد، و چون دستورآن زبان بر زبان اوستا نیز دستور میراند، نشان میدهد که در زمانی دور، هنگامی که هنوز هندوان و ایرانیان در ایرانویج میزیستهاند، ایرانیان کهن برای نگارش دفترهای خویش زبانی ویراسته به جز از زبانی که بر زبان مردمان روان است، آراسته بودهاند و آن همین زبان است که امروز سه گونه گویش آن را در سانسکریت، اوستا و فارسی هخامنشی باز مییابیم.
پس بهتر آن میبود که ما نیز این زبان را زبان فرهنگی کهن ایران بنامیم، اما چون از آن زمان که اسکندر گجسته دوازده هزار دفتر دانایان پیشین ایران را سوزانیده است، بیست و دو سده بیش میگذرد، و در این بیست و دو سده همواره این نسکها با همین نام خوانده شده است، نمیتوان آن را دگرگون کرد ... ما نیز میباید که آنرا اوستا بنامیم، شاید که همین نام، همواره یادآور کار زشت تباهکاران تاریخ باشد!
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- نسک: کتاب که معرب آن را نسخه میگویند.
[٢]- بسی از پژوهندگان دریارهی اوستا کوشش دارند که بازسازی دبیرهی دین را به پایان دوران ساسانی برسانند، تا بدینسان نیز زخمی بر فرهنگ توانمند ایرانی زده باشند و آنرا کم گسترتر نشان دهند. باز آنکه بر هر خردمند که این سخن میشنود از آفتاب روشنتراست که اگر از ۲۱ نسک اوستا را که در زمان بلاش اشکانی گرد آوردند، تا پایان ساسانیان همان دبیرهی کهن نگاه داشته باشند، پس میباید که نمونهای از آن دبیره نیز بازمانده باشد، بهویژه در گفتار «ابن ندیم» که از گفتهی روزبه پارسی آورده است.دیگر آنکه اگر اپستاک را پیدا کردند و میبایست که آنرا بخوانند پس دبیره را نیز در همانگاه پدید آوردند.[٣]- گرویده: باایمان
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ فریدون جنیدی، واژهی اوستا، وبسایت دین بهی؛ برگرفته از پایگاه پژوهشی آریابوم