جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ مرداد ۱۰, جمعه

ارزش‌های پایه‌ در اندیشه‌ انتقادی

از: دکتر محمدرضا نیکفر

اندیشه انتقادی

(برنامه‌ی ۳)‬‎


ارزش‌های پایه‌ در اندیشه‌ انتقادی

دکتر محمدرضا نیکفر پژوهشگر فلسفه سیاسی است و چند کتاب و تعداد زيادى مقاله منتشر كرده كه عمدتاً در نقد خشونت دینی یا به‌گفته‌ی او الهیات شکنجه و نقش سياسى دين است. او هم‌چنین از منتقدان جریان به اصطلاح روشنفکری دینی در ایران است. وی فعالیت رسانه‌ای هم دارد و سردبير زمانه است كه در آمستردام مستقر است.

از جان دیویی به‌عنوان پدر تفکر انتقادی مدرن یاد می‌شود. او تفکر انتقادی را تفکری تأملی یا تفکر عمیق می‌دانست و آن‌را این‌گونه تعریف می‌کرد: «بررسی فعال، پایدار و دقیق یک باور یا صورتی مفروض از دانش در پرتو زمینه‌های پشتیبان و نتایج بعدی آن» منظور از فعال‌بودن این است که ایده‌ها و اطلاعات از کس دیگری گرفته نشده باشد (که به آن پردازش منفعل می‌گوییم)؛ در عوض، فرد باید خودش بیندیشد، سؤال مطرح کند و به‌جمع‌آوری اطلاعات بپردازد. منظور از پایداری و دقیق‌بودن این است که بدون فکر کردن درباره‌ی چیزی به نتیجه‌گیری ناگهانی نپردازیم. مهم‌ترین نکته در تعریف دیویی، زمینه‌هایی است که از باور مورد نظر پشتیبانی می‌کند. در واقع، آن‌چه دیویی مهم می‌داند، دلایلی است که برای باورهای‌مان داریم و نتایجی است که این باورها به‌دنبال دارند.

محمدرضا نیکفر می‌نویسد: «تفکر انتقادی، فرایند درست اندیشیدن، تشخیص، تحلیل و ارزیابی همه جنبه‌های پدیده مورد نظر بر پایه‌ی دانش همراه با پرسشگری و نقد پیش‌داوری‌ها است. مشخصه دانش و فلسفه راستین این است که شک و پرسش را روا می‌داند. معنای نخستین اندیشه‌ی انتقادی همین روا داشتن شک و پرسش است. شک و پرسش موتور دانش است.»

تفکر انتقادی اندیشیدن سنجش‌گرانه بر مضمون حرف‌هایی است که می‌شنویم و می‌خوانیم و بررسی دقیق استدلال‌هایی است که آن حرف‌ها به کمک آن‌ها خود را استوار جلوه می‌دهند. انتقاد به‌معنای سنجیدن است نه ایراد گرفتن. زیر عنوان انتقاد نباید غرغرکردن و بهانه گرفتن و عیب‌جویی به‌دلیل بدخویی را فهمید.


روشن‌انديشی

تفکر انتقادی در هنگام سنجشگری از ارزش‌های فکری خاصی حرکت می‌کند. متنی را می‌خوانیم که موضوع در آن چنان پیچانده شده که هیچ نمی‌توان از آن سر درآورد، در حالی که اصل قضیه ساده است و ما باید آن‌را با آگاهی و دقتی متعارف درک کنیم. در این‌جا به نویسنده‌ی آن انتقاد می‌کنیم که نه روشن‌اندیش، بلکه تاریک‌اندیش است. پس روشنی یک ارزش در تفکر انتقادی است. ما می‌خواهیم به‌روشنی برسیم. می‌پرسیم و می‌پرسیم، و با این کار گویی نقب زنیم تا از پهنه‌ای تاریک به‌روشنایی گام بگذاریم. به نویسنده انتقاد می‌کنیم که مفهوم‌ها و گزاره‌هایش دقت ندارند. دقت نیز یک ارزش مهم در تفکر انتقادی است. مفهوم یا تعریف دقیق مثل یک ابزار دقیق است، چنگ می‌زند و آن بخش از واقعیت را که می‌خواهد بگیرد، می‌گیرد. ابزار نادقیق به‌هدف نمی‌خورد و بعید نیست که موضوع کار را خراب کند. مته را کج می‌زنیم و پیچ مسیر غلطی را می‌رود. مفهوم نادقیق نیز ذهن را به‌جایی نامربوط می‌کشاند.


واضح و مبرهن است که ...

ارزشی دیگر در تفکر انتقادی بداهت است. آنچه بدیهی است وضوحی شهودی دارد، یعنی ما بنابر تجربه مستقیم خودمان یا خردورزی‌مان می‌دانیم که درست است، انگار ما در ذهن یا در واقعیت در کمال آگاهی شاهد آن هستیم.

اگر ما از امور بدیهی حرکت کنیم و با شیوه‌ی سنجیده‌ای در ترکیب، اطلاعات خود را از آن‌ها درهم‌آمیزیم، به آگاهی پیچیده‌ای می‌رسیم که چون ریشه در امور بدیهی دارد، احتمال می‌رود که درست باشد. می‌گوییم احتمال می‌رود، چون همیشه ممکن است در ترکیب اطلاعات اشتباه صورت گیرد. وقتی متنی را با دید انتقادی می‌خوانیم، توجه داریم که آیا گزاره‌های آن با بدیهیات تجربی و عقلی همخوان هستند یا نه. البته از مفهوم بدیهی چه بسا سوءاستفاده هم می‌شود. در متن‌های بسیاری به‌عبارت «بدیهی است که ...» برمی‌خوریم. در این‌جا بایستی فوراً بایستیم و ببنیم واقعاً این چیزی که نویسنده می‌گوید بدیهی است.

از عبارت‌هایی چون «واضح و مبرهن است» نیز به‌همین [شیوه] سوءاستفاده می‌شود. می‌نویسند: «واضح است که ...» ما باید مکث کنیم و بپرسیم: واقعاً واضح است؟ یا می‌نویسند: «مبرهن است که ...» یعنی در مورد موضوع برهان عقلی آورده‌اند. باید بپرسیم: واقعاً موضوع مستدل است؟ عبارت‌هایی مثل «بدیهی است که ...» و «واضح و مبرهن است که ...» ما را دعوت می‌کنند که ادعایی را که به‌دنبال آن‌ها می‌آید، بی‌هیچ اندیشه‌ای بپذیریم. تفکر انتقادی به ما می‌آموزد که در این‌جا باید درست رفتار معکوسی داشته باشیم، یعنی دقت ورزیم که آیا ادعا به‌راستی پذیرفتنی است.


نعلين‌اش جلو پايش جفت می‌شود

ارزشی دیگر در اندیشه‌ی انتقادی همخوانی است. سر و ته یک متن یا سخن باید با هم بخوانند. اگر نویسنده و گوینده دچار تناقض شود، یا این که این‌جا از این اصل حرکت کند و آن‌جا که موردی مشابه در وضعیتی مشابه است از اصلی دیگر، بر پایه‌ی این ارزش به او انتقاد می‌کنیم.

کشف تناقض همیشه ساده نیست. ما باید متن یا سخن را تجریه و تحلیل کنیم تا ساختار آن برایمان روشن شود، تا بتوانیم ببنیم آیا دچار تناقض شده است یا نه. در بسیاری اوقات با خبری مواجه می‌شویم که خود به‌خود حاوی تناقضی نیست و حرفی کوتاه است که سر و ته آن با هم می‌خوانند. در این‌جا آن‌را باید در متن زندگی و واقعیت قرار دهیم تا بطلان آن‌را دریابیم.

در ایران بسیار شنیده‌ایم که بگویند فلان کس که از مشایخ است، معجزه دارد: نعلینش جلوی پایش جفت می‌شود. این خبر را باید در متن بزرگ‌تری گذاشت تا پوچیش را دریافت. باید مثلاً پرسید جفت‌کردن نعلین که کار ساده‌ای است، چرا از دست معجزه کارهای بزرگ‌تری برنمی‌آید، مثلاً بی‌نیاز کردن شیخ ما به نعلین از این طریق که به او بالی برای پرواز داده شود. و می‌شود گفت که چرا از میان مجموعه‌ی کارهای ساده در جهان این‌قدر جفت‌شدن نعلین در ذهن جادوزده ما اهمیت ویژه‌ای دارد.


منطقی باش!

ارزش دیگری که در این‌جا لازم است از آن یاد کنیم استدلال متین و استوار است. تفکر انتقادی استدلال سست را نمی‌پذیرد. استدلال باید پایه‌های محکمی داشته باشد یعنی از مقدماتی درست حرکت کند و آن‌ها را به‌صورتی منطقی با یکدیگر ترکیب کرده و به نتیجه برساند. تفکر انتقادی تفکر منطقی است. منطق شیوه و اصول سنجیده‌ی تعریف و استدلال است. وقتی به کسی می‌گوییم «منطقی باش!»، از او می‌خواهیم سنجیده فکر کند، مقدماتی را که حکم اطلاعات پایه را دارند بسنجد، از آن‌ها درست نتیجه‌گیری کند و نتایجی را نیز در نظر گیرد که آن نتیجه در جهان به‌بار می‌آورد.[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- نیکفر، محمدرضا، اندیشه انتقادی (برنامه‌ی ۳): ارزش‌های پایه‌ در اندیشه‌ انتقادی، وب‌سایت رادیو زمانه، ۲۷ مرداد ۱۳۸۵


[] جُستارهای وابسته

فلسفه
منطق
نقد


[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت رادیو زمانه