جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۴ تیر ۱۱, پنجشنبه

هیچ

از: دانشنامه‌ی آریانا

هیچ


فهرست مندرجات
......

هیچ (به انگلیسی: ؛ با تلفظ آمریکایی: )، مفهوم انتزاعی است، که به‌طور کلی، نیستی یک چیزی را بیان می‌کند و در واقع به‌معنای غیبت خاصیت و ویژگی است. وقتی هیچ ویژگی، هیچ نوع دارایی و هیچ نوع خاصیتی وجود نداشته باشد، به آن می‌گویند «هیچ». در اصطلاح فلسفه، مترادف با «عدم» (نیستی) مقابل وجود است.


واژه‌شناسی

واژه‌ی «هیچ»، در بحث مفهوم‌شناسی، با توجه به گستره‌ی معنایی متعددش، توجیهات مختلف مفهومی دارد. از جمله عدم امکان؛ محال بودن؛ ممکن نبودن و در کل به‌معنای عدم یا نیستی است. از آن‌جایی که وجود به خارجی و ذهنی تقسیم می‌شود، وجود عدم و نیستی، به‌صورت وجود خارجی محال است؛ زیرا مستلزم اجتماع نقیضین است، ولی وجود عدم، به‌صورت وجود ذهنی امری ممکن است.


پیشینه‌ی تاریخی

به لحاظ تاریخی، مسئله «هیچ» برای نخستین‌بار توسط فیلسوفان یونانی مطرح شد.


...



[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...




وجود دارای انواع و مراتبی است. در یک تقسیم‌بندی وجود را به خارجی و ذهنی تقسیم کرده‌اند.[ سیدحسین طباطبایی، بدایة الحکمة، ص ٣۵، موسسۀ النشر الاسلامی، قم، ۱۴٢٨ ق.] وجود خارجی آن است که عین شیء، در خارج موجود است و تمام آثار وجود خارجی بر آن مترتب می‌شود. مثلاً آتش در خارج موجود است، همین آتش موجود در خارج آثار خاصه خود را که مثلاً ایجاد نور و حرارت است دارد، به چنین وجودی، وجود خارجی گفته می‌شود.
حال شما همین آتش را در ذهن خود تصور کنید. خواهید دید که آتش در ذهن شما موجود است، ولی تفاوتی که با موجود بودن در خارج دارد این است که آثار مربوط به آن در این‌جا وجود ندارد، مثلاً این آتش در ذهن نه می‌سوزاند و نه نور دارد. از این وجود به وجود ذهنی تعبیر شده است و منافاتی نخواهد داشت که یک امر محال در ذهن به‌عنوان کیفیتی نفسانی در ذهن حضور داشته باشد، اما در خارج نباشد. به‌عنوان مثال وقتی از موجودات ماورای طبیعت سخن می‌گوییم وجود چنین موجدواتی در خارج از ذهن ما ثابت شده نیست و شاید هرگز وجود نداشتته باشند، در حالی که ما از آن بحث می‌کنیم و هر آنچه که مورد بحث قرار می‌گیرد حتماً بهره‌ای از وجود خواهد داشت، این‌جا است که می‌گوییم موجودات ماورای طبیعت در خارج نیست، ولی در ذهن وجود دارد. بنابراین هیچی که در خارج امری محال است در عین حال به حمل شایع به‌عنوان کیفیتی نفسانی دارای وجودی ذهنی بوده و خود ممکن بالذات و مخلوق ذهن است.
پس به‌طور کلی، هر چیزی که به ذهن آید به‌عنوان یک امر ذهنی و یک اثر ذهنی در حد خود تصوری ذهنی است که به‌عنوان کیف نفسانی دارای وجود است و به هرحال باری بر ذهن انسان تحمیل می‌کند، هرچند در خارج هرگز وجود نداشته باشد.
پس مرز وجود و عدم روشن است و وجود یا باید خارجی باشد و یا ذهنی و قسم سومی نخواهد داشت و هم‌چنین روشن است که بودنِ نیستی به‌معنای وجود ذهنی آن است نه وجود خارجی؛ بنابراین مفهوم نیستی هم به‌عنوان یک کیفیت ذهنی برای خود وجود دارد مثل همه ذهنیات و کیفیات ذهنی و این منافاتی نخواهد داشت که ما به ازأ خارجی نداشته باشد؛ زیرا اگر گفته شود نیستی، وجود خارجی دارد مستلزم اجتماع نقیضین خواهد بود؛ یعنی یک چیز به اعتبار نیستی، نباشد و همان چیز به اعتبار وجودش، باشد که چنین چیزی عقلاً محال است.



[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:...