|
نقش معلمان هندی در جنبش مشروطه
نقش معلمان هندی در جنبش مشروطه
دن کیشوت به ما میگوید که مدرنبودن مسئلۀ قربانیکردن گذشته در پای «نو» نیست، بلکه پاسداشت، مقایسه و بهیادآوردن ارزشهایی است که آفریدهایم، و مدرنکردن این ارزشها بدانگونه که ارزشمدرن را از دست ندهیم.
به روایت تاریخ، روزگاری در کشور ما کسانی کوشیدند که ارزشهای دنیای جدید را در کشور پیاده کنند و مکانی بهتری برای زندگی مردمان این کشور فراهم سازند. آنان مشروطهخواهان بودند که بیداری سیاسی و تغییر نوع حکومتداری در کشور را میطلبیدند. اما اینکه آنان با ناسازۀ سخن فوئنتس، مدرنکردن ارزشهای کهنه، بدانگونه که ارزش مدرن را از دست ندهیم، چه کردند، قضاوت دشواری است. پرسش از این ناسازه، گشودن افقهای جدید را با خود دارد و مسئولیت ما را سبکتر میکند. در این میان اما کسانی هم از کشورهای دیگر بودهاند که سهم بزرگی در شکلدهی جنبش مشروطیت و پیادهسازی ارزشهای مدرن داشتهاند؛ آنان معلمان هندی و ترک بودهاند.
قانونمندسازی قدرت و مهارکردن اقتدار سنتی جهت نافذشدن قانون اساسی و تفکیک قوای سهگانه در قالب حرکت و سازمان گروهی را مشروطهخواهی گفتهاند. مشروطیت یکی از رؤیاهایی بوده است که بسیاریها تحقق آن را در سر پروراندهاند، برای آن مبارزه کرده و به توپ بسته شده یا رنج زندان کشیدهاند. جنبشی که در افغانستان به «مشروطیت» معروف شده است، در تأیید خود با کمبود اسناد و مدارک معتبر مواجه است؛ اما وجود چنین جنبشی تا حدودی مسلم پنداشته میشود. در مورد هدف و مرام جنبش، دادههای معتبری وجود ندارد، یا حداقل تاکنون آشکار نشده است. عبدالحی حبیبی در کتاب «جنبش مشروطیت در افغانستان» در پاراگراف نخست مینویسد: «جمعیت مشروطهخواهان افغانستان یا جاننثاران ملت ظاهراً مرامنامۀ خاص و مکتوبی نداشتند و یا به ما نرسیده است.» سپس بدون فاصله و در پاراگراف بعدی در مورد شمولیت افراد جدید در جمعیت مشروطهخواهان «تلک عشرة کامله» یا همان مرامنامۀ دهفقرهای آنان را ذکر میکند. مسئلۀ مرامنامه و اهداف جنبش از آنرو مهم است که مسئلۀ سرکوب جنبش به آن وابسته است. علیرغم تردیدها و ابهامهایی که در مورد جنبش مشروطیت در افغانستان وجود دارد، نقش معلمان هندی در آن جنبش انکارناپذیر است.
پس از تأسیس دارالعلوم حبیبیه (لیسه حبیبیه) در سال ۱۹۰۳، ضرورت تدریس علوم تجربی جدید (علوم طبیعی، ریاضیات و جغرافی) سبب شد که علاوه بر معلمان افغانی، متخصصان آن علوم را از کشورهای دیگر، از جمله هندوستان آن روز به افغانستان بخواهند. این ضرورت را هم معلمان افغانی و هم دربار حس کرده بود، از این جهت معلمان هندی و در رأس آن دکتر عبدالغنی خان، اولین معلمان بودند که به افغانستان دعوت شدند تا در تنظیم لیسۀ حبیبیه و آموزش علوم تجربی، صنعت و حرفه به دانشآموزان کمک کنند. در آغاز، دوازده معلم هندی و دوازده معلم افغان در لیسۀ حبیبیه که آن زمان در منطقۀ «پل باغ عمومی» موقعیت داشت، مشغول تدریس شدند.
بنا بر اسناد سرویس جاسوسی انگلیس که از محرمیت خارج شدهاند، داکتر عبدالغنی رهبر جنبش مشروطیت اول قلمداد شده است. در بخشی از آن اسناد آمده است که: «توطئه توسط داکتر عبدالغنی راهاندازی شده که هدف آن تأسیس حکومت پارلمانی است. چون این اقدام تا زمانیکه امیر حبیبالله زنده است، غیر قابل حصول است. بنابراین، عبدالغنی و حزباش تصمیم به پایینکشیدن امیر… از صحنه میباشد...)».
دکتر عبدالغنی و برادرانش (برادر مهتر مولوی نجفعلی، برادر کهتر مولوی چراغعلی) و برادرزادهاش عبدالمجید بن نجفعلی، از معلمان هندی لیسه حبیبیه بودند.
دکتر عبدالغنی (۱۸۶۴ ـ ۱۹۴۳) از مردم پنجاب و محصل ممتاز کالج علیگر بود. انگلیسیها او را برای ادامۀ آموزش عالی به دانشگاه کمبریج فرستاده بودند. هنگامیکه نائبالسلطنه سردار نصرالله خان در سال (۱۳۱۲ق/۱۸۹۵م) به دعوت ملکه ویکتوریا به لندن رفت، دکتر غنی بهعنوان مترجم با او کار کرد. سردار در هنگام برگشت به افغانستان، از دکتر غنی دعوت کرد تا به افغانستان بیاید و او یک سال بعد در افغانستان بود و پس از حافظ احمدالدین بهعنوان مدیر لیسۀ حبیبیۀ مقرر شد.
به نقل از تاریخ، مشروطهخواهان در گروههای کوچک، شبها مخفیانه به بهانههای بازدید و مهمانی دورهم جمع میشدند و برنامههایشان را به بحث میگرفتند. یکی از این گروهها، رهبری دکتر عبدالغنی را داشت. پس از آنکه برنامههای مشروطهخواهان فاش شد، تعدادی از رهبران جنبش محکوم به اعدام و به توپ بسته شدند، تعدادی دیگر زندانی شدند که داکتر عبدالغنی از جملۀ آنان بود و به حبس ابد محکوم.
بنا بر اسناد سرویس جاسوسی انگلیس که از محرمیت خارج شدهاند، داکتر عبدالغنی رهبر جنبش مشروطیت اول قلمداد شده است. در بخشی از آن اسناد آمده است که: «توطئه توسط داکتر عبدالغنی راهاندازی شده که هدف آن تأسیس حکومت پارلمانی است. چون این اقدام تا زمانیکه امیر حبیبالله زنده است، غیر قابل حصول است. بناءً عبدالغنی و حزباش تصمیم به پایینکشیدن امیر… از صحنه میباشد...)».
به هرترتیب قدر مسلم آن است که داکتر عبدالغنی یکی از رهبران جنبش مشروطیت اول بوده است که نقش مهمی را در داعیۀ استقرار حکومت مشروطه بازی کرده است.
داکتر عبدالغنی یازده سال رنج زندان را تحمل کرد و در سال ۱۹۱۹ اندکی بعد از بهقدرترسیدن امانالله خان، او و برادرانش از زندان آزاد شدند. او عضو مجلس قانونگذاری و مشاورت برای امانالله خان بود. آمر دارالترجمه و تألیف، آمر ساختمانی خدمات اجتماعی، آمر سرطبیبان کابل و گسترشدهندۀ دانش تجربی در افغانستان شد. او همچنان جزو هیئت مذاکرهکنندۀ صلح و استرداد استقلال افغانستان بود که همراه با والی علیاحمد خان به راولپندی فرستاده شدند.
دو کتاب دکتر عبدالغنی
«نگاهی بر اوضاع سیاسی آسیای میانه»، در سال ۱۹۲۰ چاپ شد. این اثر در سال ۱۹۸۰ تجدید چاپ گردید.
«خلاصهای از تاریخ سیاسی افغانستان» در ۳ جلد منتشر شده است که ترجمۀ دری آن در آرشیف وزارت امور خارجه موجود بود.
دوازده معلم هندی
- داکتر عبدالغنی؛
- نجفعلی؛
- محمدچراغ؛
- چودری اسماعیل، معلم انگلیسی و جغرافیه؛
- چودری عبدالعزیز، معلم علوم طبیعی و تاریخ؛
- مولوی معراجالدین، معلم انگلیسی و تاریخ؛
- سکندر خان معلم انگلیسی (پس از اینکه آوازه افتاد که او جاسوس انگلیس است، از افغانستان فرار کرد)؛
- مولوی محمدحسین مشهور به بیای، معلم ریاضیات؛
- مولوی محمدعلی، معلم انگلیسی؛
- مولوی کریمبخش، معلم جغرافیه؛
- مولوی احمدالدین (حافظ قرآن بود و بعد از داکتر عبدالغنی بهعنوان مدیر لیسه حبیبیه مقرر شد)؛
- مولوی مظفر (بنویی).
مولوی محمدحسین خان پنجابی، از پنجاب بود و ۱۱ سال همراه با داکتر عبدالغنی و برادرانش در زندان بهسر برد. درسخواندۀ دانشگاه علیگر تا درجۀ لسانس (بی.ای) بود. انگلیسی، اردو، فارسی، عربی و پشتو را خوب میدانست. او در ۱۹۰۷ به کابل آمد. بعد از دکتر غنی، از اراکین جمعیت هندیان (جان نثاران ملت) بود. در سال ۱۹۰۹م مطابق به ۱۳۲۷ ق، در سن ۲۶ سالگی با گروه مشروطهخواهان در ارگ زندانی شد. ۱۱ سال رنج زندان کشید و در ۱۳۳۸ ق با به حکومت رسیدن امانالله آزاد شد.
به نظر میرسد پایههای دانش تجربی را در کشور، این معلمان گذاشتهاند. مولوی محمدحسین خان، معلم تاریخ و جغرافیا در لیسۀ حبیبیه بود. در ۱۹۲۸ ش به حیث مدیر مکاتب ابتدائیۀ کابل مقرر شد. در ۱۳۰۵ ش به ریاست تدریسات عمومی در وزارت معارف گماشته شد. در حدود ۱۲۹۹ ش مجلۀ «معرف معارف» را نشر میکرد و در آن «جهاد اکبر» رمان خود به زبان فارسی را هم به تدریج نشر کرد. این اولین رمانی بود که در زبان فارسی و در مطبوعات افغانستان با موضوع وقایع جنگ اول افغان-انگلیس و با احساسات وطنپرستی و جهاددوستی به زبان محاورۀ کابل آن روز نشر میشد. کتاب «افغان پادشاه» را در وصف دورۀ امانی به زبان اردو نوشت که در ۱۳۴۶ ق در لاهور چاپ شد. در زمستان ۱۳۰۷ ش که حبیبالله کلکانی کابل را گرفت، به قول عبدالحی حبیبی، او مدیر جریدۀ ارتجاعی به نام «حبیبالاسلام» شد. در میزان ۱۳۰۸ ش در هند کتاب «انقلاب افغانستان» را به زبان اردو نشر کرد. در کابل ۷۵ رساله را به زبانهای فارسی، اردو، پشتو و انگلیسی نوشت که ۱۳ جلد آن در نصاب تعلیمی وزارت معارف چاپ شد و ۱۸ جلد را به امانالله خان تقدیم کرد. پنج جلد دیگر را برای دارالتألیف معارف نوشته یا ترجمه کرده و باقی هم در هند مطبوع یا نامطبوع بوده است.
امرالدین خان، به قول حبیبی یکی از اشخاص مشکوکی بود که در گروه مشروطهخواهان فعالیت داشت. او در پولیس پشاور مأمور بوده و به سبب ارتکاب جرمی از آنجا به افغانستان گریخته و به فسادپیشگی و مخبری پرداخت و در عصر امانی به حکومت اعلای سمت جنوبی (پختیای امروزه) رسید و در آنجا هم به رشوه ستانی و اعمال سؤ دست برد و به غرض مشتعلساختن مردم پختیا در مجامع عام، قانون را جانشین شریعت معرفی کرد و میگفت: «حالا وقت شریعت گذشته و زمان، زمان قانون است.» همین بود که قیام عمومی به قیادت ملا عبدالله لنگ در سمت جنوبی در سنۀ ۱۳۰۳ ش صورت گرفت. او در اغتشاش ۱۳۰۷-۱۳۰۸ جزو عمال بچه سقاو گردید، تا که در این سال اعدام شد.
آنچه در بالا آمد، فشردهای از نقش و فعالیتهای معلمان هندی در جنبش مشروطیت بود. آنان در کنار همکاران افغانی خود بهراستی معتقد به قدرت بشر در بهبودبخشیدن به وضع خود از راه عقل و هوش بودند. کسی میگفت، شکل عقل مربع است و در هیچ شرایطی تکان نمیخورد. معلمان هندی و همکاران افغانیشان در جنبش مشروطیت، بهراستی از عقل مربع برخوردار بودند؛ با شلیک توپ پارهپاره شدند و ستم زندان کشیدند، اما از عقیده و باورشان برنگشتند. در فشردهترین حالت، نقش پای مشروطهخواهان از استقلال افغانستان تا شکلدهی و پیریزی علوم تجربی و تا پایهریزی اولین سنگبناهای قانون در این کشور دیده میشود. آنان خردمند بودند و معتقد به ایجاد تغییر از طریق خرد. بهراستی که خردمندی، مخصوصاً در حکومت، آخرین تیری است که بشر هنوز در ترکش دارد؛ اما حیف که بهندرت از آن استفاده میشود. در سخن آخر، آیا آنان در تناقض «مدرنکردن ارزشهای کهنه طوری که ارزشهای مردن را از دست ندهیم» موفق شدند؟ ناسازهای است که باید درگیر آن باشیم.
دوازده معلم افغان
این دوازده معلم افغان همکار معلمان هندی در دبیرستان حبیبیه بودند:
- مولوی عبدالرب، معلم دینیات و مؤلف جلد اول تاریخ اسلام (این اثر به حیث کتاب درسی مورد استفاده قرار داشت)؛
- مولوی محمدسرور، معلم فارسی؛
- قاری عبدالله (بعد لقب ملکالشعرا یافت)؛
- قاری عبدالغفور ندیم (شاعر و مؤلف کتاب صرف و نحو)؛
- ملا عبدالرشید لوگری (معلم الفبای صنوف ابتدایی)؛
- قاضی عبدالرشید ننگرهاری، معلم فقه؛
- میر سید قاسم لغمانی؛
- مولوی صالحمحمد خان قندهاری، معلم پشتو؛
- مولوی غلام محیالدین افغان؛
- قاری نیکمحمد از دولانه چاریکار، معلم تجوید؛
- تورهمحمد، معلم فارسی و دینیات؛
- کاکا سیداحمد خان لودین، که به حیث منتظم ایفای وظیفه میکرد.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
از چشم فوئنتس، کارلوس فوئنتس، عبدالله کوثری، صفحه ۸۰
جنبش مشروطیت در افغانستان، عبدالحی حبیبی، صفحه ۵۵، فصل اول بخش ششم
نوشتۀ محمود نجفی در سایت کابل ناتهـ: «مشروطهخواهان اول و محمود طرزی»
«A Review of the political Situation in Central Asia»«زندگینامه فشرده نخستین مدیر مکتب حبیبیه»، نشر در آسمایی: ٢٢ فوریه ٢٠۱٠
«A Brief Political History of Afghanistan»
همان
جنبش مشروطیت در افغانستان، عبدالحی حبیبی
حمید فیدل، نقش معلمان هندی در جنبش مشروطه، روزنامۀ جامعه باز، سال سوم - شمارۀ ۴۹٨، چهارشنبه، ٣م سرطان ۱۳۹۴
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت روزنامهی جامعه باز