جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۵ تیر ۲۸, دوشنبه

محمود فرخ افندی

از: دانشنامه‌ی آریانا

محمود فرخ افندی


فهرست مندرجات
......

استاد محمود فرخ افندی (زاده‌ی ۱۲۷۹ خ - درگذشته‌ی ۱٣۵٦ خ)، نقاش (رسام)، موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز افغانی ترک‌تبار و از نخستین کسانی بود که در افغانستان موسیقی را به‌صورت علمی تدریس می‌کرد و در علوم مختلف موسیقی از جمله رهبری ارکستر، سازشناسی، سازبندی، هارمونی، پُلی‌فونی، کنتراپوئن و... که لازمه‌ی کار آهنگسازی است، احاطه‌ی کامل داشت.


زندگی‌نامه
استاد فرخ افندی

محمود فرخ افندی، در سال ۱۲۷۹ خورشیدی (۱۹٠٠ میلادی)، در شهر استانبول ترکیه به‌دنیا آمد و در یک ماهگی به سبب حادثه‌‌ی ناگوار مادرش را از دست داد و هنوز بیش از ۹ سال نداشت که پدرش، احمد کاظم، که در ارتش ترکیه ژنرال توپچی بود، نیز در نتیجه یک کودتای نظامی کشته شد و او تحت سرپرستی مادربزرگ خود، پرورش یافت و به‌تحصیل پرداخت. محمود مدرسه را تا کلاس سوم دبیرستان، در رشته‌ی کمک‌های اولیه‌ی پزشکی به‌پایان رسانید و در ٢۱ سالگی برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه رفت. او که از آوان کودکی در نقاشی مهارت عجیبی داشت و در هنر موسیقی، به‌ویژه نواختن عود، ویلن و پیانو نیز چیره‌دست بود، در پاریس در اکادمی‌ کولارسی، به‌صورت علمی به فراگیری هنر موسیقی و نقاشی پرداخت. اما در این روزگار، ایام را با تنگ‌دستی می‌گذراند. روزی چهره یک فردی را در یک قهوه‌خانه نقاشی می‌کند که کارش مورد توجه قرار می‌گیرد. او خود در این باره می‌گوید:

    «... قلم و کاغذ را گرفته پیشش نشستم، از گرسنگی چشم من علق‌وبلق می‌رفت، به رسم او شروع کردم و بعد از پانزده دقیقه عکسش را به‌دستش دادم گفت (فوق العاده است) قیمتش چند است عزیزم! گفتم: قیمتش را نمی‌دانم هر چقدر که می‌دهد درست است. به من ده فرانک داد، در آن وقت با شصت فرانک گذران یک‌نفر در ماه می‌شد، چهار نفر دیگر هم نشستند و عکس خود را کشیدند، در یک‌ساعت و پانزده دقیقه پنجاه فرانک گرفتم...»

با این وجود، زندگی او زمانی مسیر تازه یافت که با محمود طرزی، سفیر افغانستان در پاریس آشنا شد. فرخ افندی به‌سمت استاد موسیقی همسر سفیر استخدام شد و مدت دو سال در ساختمان سفارت اقامت گزید.

طرزی پس از پایان ماموریتش در پاریس، افندی را با خود به کابل می‌آورد. افندی از شاه امان‌الله چهره‌نگاری می‌کند، که هنر او سخت‌ مورد توجه‌ شاه‌ قرار می‌گیرد و «دو صد سکه­‌ی طلا انعام دریافت می‌دارد».

پس از آن، افندی تابعیت افغانی اختیار کرد و تا آخر عمر به‌عنوان استاد نقاشی، موسیقی و آهنگ‌سازی به افغانستان خدمت کرد. او در آغاز در مکتب صنایع، به‌عنوان آموزگار نقاشی استخدام شد و شاگردانی چون غوث‌الدین خان، کریم‌شاه خان و خیرمحمد خان را پرورد.

با سقوط دولت امانی، زندگی برایش دشوار شد. او از ارگ فرار کرد و در یکی از سرای‌های کابل اتاقی به اجاره گرفت و با استفاده از ماشین بافندگی که با خود از فرانسه آورده بود، پیراهن می‌بافد و از این طریق امرار معاش می‌کرد. او در يادداشت‌های خود می‌نویسد:

    «... از بیچارگی آن‌قدر به تنگ آمده بودم که به مرگ خود راضی بودم. میوه را می‌خریدم و ناشسته می‌خوردم که مرا [وبا] بگیرد، کسی که آب جوشانده می‌نوشید او را گرفت و[لی] مرا نگرفت، هشت ماه انقلاب را به همین قسم گذشتاندم...»

به‌نوشته‌ی همایون باختریانی، در پی این حوادث، یکی از روزها، به‌وسیله‌ی تفنگداران ولایت فَراخوانی می‌شود. او که دل از زندگی برکنده بود، شانس در خانه‌اش را زد. باختریانی می‌نویسد:

    ملک محسن والی امیر حبیب‌الله کلکانی در کابل عودی را یافت که متعلق به معین‌السلطنه بود. عود خراب بود و کارگزاران او، فرخ را برای تعمیر آن، بدو معرفی کردند. این رخداد بار دیگر پای فرخ را به دربار گشود و او با امیر جدید آشنا شد و پُرتره‌ی امیر را کشید و در مقابل پاداشی دریافت کرد. امیر که دانست، فرخ تعمیرکار خوبی است، دستور داد تا تمام ماشین‌آلات دوره‌ی امانی را در کارگاهی جمع‌آوری کنند، و فرخ به‌عنوان استاکار استخدام شود و شاگردانی را زیر پرورش بگیرد.

با روی‌کار آمدن دولت نادرشاه، دولتمردان جدید پول و مالش را چپاول و حتی قصد جانش را نیز می‌کنند؛ ولی یکی از کارگزاران مانع می‌شود و می‌گوید او یک خارجی است و نباید کشته شود. از آن پس، دوباره بی‌خانمانی و گرسنگی به سراغ افندی می‌آید. اما چندی بعد، که مکتب صنایع کابل بازگشایی شد، او به‌عنوان استاد استخدام می‌شود و زمانی‌که رادیو کابل تأسیس می‌شود، آهنگ «سلام شاهی» را می‌سازد و در برنامه‌های زنده‌ی رادیو، ویولن و پیانو می‌نوازد.


آثار

...



[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...
...
...
در سال ۱۹۰۹ میلادی، نهضت ترکان جوان – که سال‌های متمادی به‌صورت پنهانی فعالیت می‌کرد - موفق شد طی کودتایی خونین، سلطان عبدالحمید را از حکومت برکنار کند. در میان اعضای این نهضت، یکی ژنرال اسماعیل انور پاشا بود که لشکر سوم به فرماندهی وی وارد استانبول شد تا حکومت سلطان عبدالحمید را سرنگون سازد. در این زمان، ژنرال احمد کاظم، افسر توپچی، به حمایت از سلطان عبدالحمید، بر لشکر سوم آتش گشود. وقتی کودتا به پیروزی رسید، ژنرال احمد کاظم به‌دستور ژنرال انور پاشا اعدام شد.


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:...