|
تذکرالانقلاب
فهرست مندرجات
کتابشناسی تاریخ افغانستان
تذکرالانقلاب، خاطرات و چشمدیدهای روزانهی ملا فیضمحمد کاتب هزاره است که دلایل سقوط شاه امانالله و هفت ماه نخست حاکمیت حبیبالله کلکانی را تاریخوار ثبت نموده است. این کتاب برعکس آثار معروف کاتب چون «سراجالتواریخ» و «تحفةالحبیب» نه بهدستور امیر بلکه به ابتکار خودش در سالهای پایانی زندگی او نگاشته شده است و بههمین دلیل نظرات و انتقادات تند و صریح او از حکام عصر را نیز در بر میگیرد.
کاتب در بخشی از یادداشتها از جریان شکنجه و لتوکوبش توسط سپاهیان حبیبالله کلکانی سخن گفته است که او را ناتوان و علیل ساخته که احتمال میرود بههمین دلیل یادداشتها بعد از سوم سنبله ۱۳۰۸ یکباره قطع شده، این اثر ناتمام میماند.
▲ | سرگذشت کتاب |
تذکرالانقلاب، نسخهی منحصر بهفردی که بهخط خود فیضمحمد کاتب نگاشتهشده و در آرشیف ملی افغانستان وجود دارد، سالها از نظر پژوهشگران تاریخ افغانستان پنهان بود. این نسخه، وقایع روزانهی مربوط به سقوط امیر امانالله و هفت ماه اول امارت حبیبالله کلکانی، در سال ١٩٢٩ میلادی، را در بر میگیرد، که از لحاظ ثبت وقایع تاریخی ادامه اثر معروف کاتب، سراجالتواریخ و آخرین اثر او بهشمار میرود و نگارش آن درست چند ماه پیش از مرگ نویسنده، نافرجام به پایان رسیده است. دربارهی کشف این اثر، عبدالله شادان، زیر عنوان «در جستجوی آثار کاتب» مینویسد:
- در کودکی از پدرم شادروان غلامجیلانی، رئیس تحریرات صدارت، شنیده بودم که سردار محمدنعیم خان، معاون صدارت و وزیر خارجه وقت، میگفت که شادروان فیضمحمد کاتب، جلد چهارم سراجالتواریخ را هم نبشته، ولی فرصت چاپ نیافته و یا هم خود کاتب آن اثرش را از بیم سانسور پنهان نگهداشته و با مرور زمان در صندوقی و یا پسخانهای از یادها رفته است.
سالهای بعد بهویژه در دانشگاه و دفتر کار همواره در ضمن صحبت با یاران و صاحبدلان علاقهمند به تاریخ و سراجالتواریخ پای این داستان به میان میآمد. تصور میکنم شمار دیگری از فرهنگیان و علاقهمندان نیز در جستجوی جلد چهارم سراجالتواریخ و یا سایر آثار زندهیاد کاتب بودند.
در سال ۱۳۵۸ از رادیوی افغانستان برکنار شدم و در آرشیو ملی افغانستان بهعنوان کارمند بسیار پایینرتبه منصوب شدم. در آرشیو کاری برای من وجود نداشت. اما سعادت همصحبتی با بزرگانی چون علامه عبدالحی حبیبی، مورخ و محقق پُرآوازه، استاد علیاصغر بشیر محقق، خبرنگار و طنزنویس معروف، استاد امیرمحمد اثیر، شاعر و بیدلشناس، استاد مایل هروی شاعر و محقق و استاد انور نیر محقق و نسخهشناس و بزرگان دیگر دست داد.
در ضمن همین نشست و برخاستها در آرشیو ملی بود که سوال بود و نبود جلد چهارم سراجالتواریخ و سایر نبشتههای زندهیاد کاتب بهمیان آمد. سرانجام پس از تکاپو و جستجو، محمدعلی خان، پسر شادروان کاتب و نشانی خانه او را، در ناحیه چنداول کابل، پیدا کردیم. هیاتی موظف شد تا با ایشان دیدار و در بارهی آثار بهجا مانده از شادروان کاتب گفتگو کند.
هیأت ما، هیأت آرشیو ملی افغانستان، متشکل از زندهیاد حبیبی، زندهیاد علیاصغر بشیر، محمدانور زلمییار و نگارنده بود. پس از تماسهای اولیه، یکی از روزهای آفتابی ماه عقرب ۱۳۵۸ خورشیدی بهخانه محمدعلی خان رفتیم. خود او در را گشود. او که شاید در سالهای پنجاه زندگیاش بود. ریشی ماش و برنج، لباش سادهای بر تن و عمامهای بر سر داشت. خانهای که در آن زندگی میکرد محقر بود. دیوارها و صفهی کنار حویلی و دیوارهای بیرونی اتاق کوچک پذیرایی همه کاهگلی بود.
محمدعلی خان، نخست با چای و شیرینی و سپس با انگور حسینی از ما با گرمی پذیرایی کرد. سپس بحث آثار شادروان کاتب بهمیان آمد. محمدعلی خان گفت که برخی از آثار و اسناد باقیمانده از پدرش نزد اوست. پوهاند حبیبی پس از ستایش بسیار از کار بزرگی که شادروان فیضمحمد کاتب در عرصه تاریخنویسی در افغانستان انجام داده است، گفت که آرشیو ملی افغانستنان در نظر دارد آن آثار و اسناد را پس از بررسی، به بهای مناسبی بخرد و گونه مناسبی حفظ کند. پسر شادروان کاتب سپاسگزاری کرد. از در بیرون رفت و پس از چند دقیقه با بستههایی از آثار و اسناد مرحوم کاتب برگشت.
همهی اعضای هیأت و بهویژه مرحوم حبیبی و استاد علیاصغر بشیر با ذوق و ولع خاص به بررسی آن آثار و اسناد پرداختند. تصور میکنم تا آنزمان بهجز خانواده مرحوم کاتب کس دیگری از وجود رسالهی «تذکر الانقلاب» یا «تذکرةالانقلاب» آگاهی نداشت. همه در جستجوی جلد چهارم سراجالتواریخ بودند. اما در آنروز بهجای آن «تذکر الانقلاب» بهدست ما آمد.
در میان این آثار، هژده جزوه از بیست جزوه اصلی سراجالتواریخ بهخط خوش نستعلیق خود شادروان کاتب دیده میشد که برخی از قسمتهای آنرا خود امیر حبیبالله خان سانسور کرده بود و همینگونه دهها سند دیگر از جمله فرمانها؛ نامهها، یادداشتها و سایر اسنادی که همه ارزش تاریخی دارند (تا حال بسیاری از این استاد و نامهها و فرمانها از لحاظ محتوای تاریخی خود مورد بررسی و تحقیق قرار گرفتهاند).
به یادم هست که در آن میان یکی دو اثر دیگر از نویسندگان پیشین نیز دیده میشد که بهخط خوش نستعلیق کاتب بازنویسی شده بود.
و اما موضوع رساله تذکر الانقلاب، این اثر کاتب حاوی تحولات مربوط به شورشها در آخر سلطنت امیر امانالله خان و بیشتر دورهی ٩ ماههی امارت حبیبالله کلکانی و آغاز سلطنت محمدنادر خان است که تا ششم ماه سنبله ۱۳٠۸ خورشیدی تا صفحه ٢٩٩ رسیده و ظاهراً پایان نیافته است.
پسر زندهیاد کاتب روایت کرد که در دورهی حبیبالله کلکانی، پدر او با شماری از بزرگان هزاره به دایزنگی فرستاده شدند تا بیعت مردم هزاره را برای امیر بیاورند. اما مردم هزاره که به امیر امانالله وفادار بودند به هیأت جواب رد دادند. آنگاه حبیبالله کلکانی خشم گرفت و حکم کرد که اعضای هیأت را مجارات کنند. کاتب نیز در این جریان وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت که مدتی دراز بیمار شد. همزمان با این حوادث کاتب به نوشتن تذکر الانقلاب مشغول بود. و میهراسید که مبادا حبیبالله کلکانی از وجود آن آگاه شود.
محمدعلی خان ادامه داد که وقتی شبها در ِ خانه کوبیده میشد پدرش دست نوشتههای تذکر الانقلاب را زیر بغل میزد و از راه بامهای متصل بههم خانههای چنداول، فرار میکرد و در آخر چنداول در جایی پنهان میشد تا خطر بگذرد. شاید تصور میکرد که امیر اینبار او را بکشد و تذکر الانقلاب را آتش بزند.
هیات آرشیو ملی افغانستان پس از مشاهده و بررسی دقیق در مجموع بیش از ۳٧٠٠ صفحه از آثار و اسناد شادروان کاتب را که مشتمل بر ۴ اثر از جمله تذکر الانقلاب و جلد سوم سراجالتواریخ (هژده جزوهی اصلی) و ٧٦ فرمان، چند نامه، یادداشتها و سایر اسناد بود، خریداری کرد.
تعیین بهای آن همه آثار و اسناد به پیشنهاد مرحوم حبیبی بهگونهای صورت گرفت که هر یک از اعضای هیات برای مجموع آثار و اسناد مبلغی را پیشنهاد کردند و در آخر اوسط مجموع مبالغ بهعنوان آخرین قیمت تایید شد. اعضای جوانتر هیأت مبالغ بیشتر و اعضای بزرگسال مبالغ کمتر پیشنهاد کردند. بهایی که در آنزمان برای آن همه اسناد پرداخت شد حدود ١٢٠ هزار افغانی میشد که معادل هشت هزار دلار بود. البته در مقایسه با ارزش تاریخی و فرهنگی این آثار، بهایی که در آنزمان برای آن پرداخت شد، سخت ناچیز بود.
با وجود این، فکر میکنم آرشیو ملی افغانستان با خرید آن آثار و اسناد کار با اهمیت فرهنگی انجام داد. در نتیجه، آن همه ارزش معنوی و فرهنگی در سالهای متمادی بحران و جنگ بهجای نسبتأ مصونی منتقل شد، از خطر نابودی در امان ماند و امروز در دسترس محققین و پژوهشگران قرار دارد.
هرچند آرشیف ملی افغانستان در سال ۱۳۵۸ نسخهی خطی این اثر را از نزد علیمحمد، پسر کاتب خریداری کرد، اما سالها در آنجا محبوس ماند و نهایتاً در سال ۱۳۹۲ در کابل بهچاپ رسید. اما قابل یادآوریست که افغانستانشناس روس، الکساندر شکیراندو با همکاری چند محقق دیگر روس این کتاب را سالها قبل بهروسی ترجمه و نشر کرد که بعد دکتر رابرت مکجزنی، افغانستانشناس نامدار امریکایی آنرا از روسی به انگلیسی برگردان نمود. شکیراندو در پژوهش مفصلی که روی کتاب انجام داده آنرا «منبع بیمانندی در زمینه تاریخ نوین افغانستان» خوانده است. عزيز آريانفر، در مورد نسخهی ترجمهشده به زبان روسی که توسط دكتر الكساندر شكيراندو انجام شده است و در دانشسرای خاورشناسی فرهنگستان علوم روسيه موجود است، مینویسد:
- درست به یاد ندارم، شاید زمستان سال ۱۹۹٦ یا ۱۹۹٧ بود که دوست دانشمندم جناب دکتر امین فرهنگ، مرا برای شرکت در کنفرانسی پیرامون مسایل افغانستان به شهر ایزالون آلمان دعوت کرده بود. در این کنفرانس، دانشمندی بهنام ولادیمیر بویکو از اکادمی علوم فدراسیون روسیه نیز برای سخنرانی دعوت شده بود. آقای بویکو در پایان کنفرانس کتابی را که در سیمای مجموعهی مقالات زیر نام «افغانستان: مسایل جنگ و صلح» زیر نظر پروفسور دکتر داویدف، از انستیتوت مطالعات اسراییل و خاور نزدیک اکادمی علوم روسیه تدوین گردیده بود، به من هدیه داد. من هم، پس از مطالعه کتاب، بیدرنگ به برگردان آن دست یازیدم که پسانتر در سال ۲٠٠۱، از سوی بنگاه «نشر اندیشه» در تهران چاپ شد.
آنچه در این کتاب جالب بود، این بود که در یکی از مقالات جستاری از کتابی زیر نام «یادآوریهایی از قیام» نوشته فیضمحمد کاتب، ترجمهی الکساندر شکیراندو صورت گرفته بود. با خواندن این مطلب، گو اینکه به کشف تازهیی دست یافته باشم، از شادی در پوست نمیگنجیدم، زیرا تا آن هنگام اثری از کاتب با این نام نشان در دسترس نبود. روشن است که خشنود بودم که سر نخ یکی از کتابهای ناشناخته و تازهیی از بزرگترین تاریخنگار کشور - کاتب را یافته بودم. با اینهم، مشکوک بودم که شاید مترجم در برگردان نام کتاب دچار اشتباه شده باشد و منظور از «تذکر انقلاب» باشد.
درست چند ماه پس از این رویداد، همراه با استاد دکتر لطیف ناظمی - دانشمند و سخنور سرشناس کشور به کنفرانسی که به مناسبت بزرگداشت از «دهمین سال خاموشی استاد خلیلی» در لندن برگزار شده بود، راهی انگلستان شدم. در پایان این کنفرانس، شبی با استاد ناظمی و استاد بیرنگ کوهدامنی بهخانه روانشاد استاد جاوید – رییس پیشین دانشگاه کابل مهمان شده بودیم. در این شب، موضوع را با استاد در میان گذاشتم. ایشان فرمودند که کتاب مورد نظر صد در صد همان تذکر الانقلاب است و کتاب دیگری نتواند بود. روشن است با شنیدن سخنان استاد، همه امیدهایم در زمینهی کشف کتاب تازهیی از کاتب برباد رفتند. مگر بههر رو، بنا به توصیه استاد جاوید در پی یافتن آقای الکساندر شکیراندو و کتاب ایشان شدم. استاد نگران آن بودند که مبادا در اثر جنگهای کابل و رفتارهای طالبان، آثار آرشیف ملی از جمله آثار کاتب از میان رفته باشد.
پس از بازگشت به آلمان، شماری از دوستان فرهنگی: آقایان استاد رهنورد زریاب، از مون پلیه فرانسه، هارون یوسفی و بیرنگ کوهدامنی، از لندن و فرید شایان، از شهر کلن آلمان برای شرکت در کنفرانسی که به مناسبت بزرگداشت از آوازخوان پُرآوازهی کشور، روانشاد احمدظاهر از سوی تلویزیون «سیمای فرهنگ» برگزار شده بود، به فرانکفورت آمدند و مدت یک هفته مهمان من بودند. هنگامی موضوع را با فرید شایان مطرح کردم، گفت: «الکساندر شکیراندو دوست بسیار نزدیک من است. هنگامی که در رادیوی مسکو کار میکردم، با هم همکار بودیم. مساله از این قرار است که الکساندر شکیراندو در اوایل سالهای دههی هشتاد بنا به توصیه روانشاد پروفسور رومودین که استاد راهنمای دکترایش بود، در کابل از آرشیو ملی از کتاب تذکر انقلاب مکروفیلمی تهیه نموده و آنرا با خود به مسکو آورده بود و کار را روی آن در چهارچوب پروژهی رساله دکترای علمی خود آغاز کرد. چون در خواندن آن مشکل داشت، چندین شب پیهم تا نیمههای شب با هم مینشستیم و من از روی دستنویس آنرا میخواندم و شکیراندو به روسی ترجمه میکرد. پسانها پس از پایان ترجمه، سالها روی آن کار کرد و پس از دفاع از رساله؛ آن را بهشکل کتابی چاپ کرد - با مقدمه مفصل و تحاشی و تعلیقات.»
او افزود: «بههر رو، شمارهی تلفناش را برایت میدهم، همرایش تماس بگیر، شاید بتوانی فوتوکپییی از اصل کتاب و کتابی را که به روسی نوشته است، به دسترست بگذارد.»
فشرده سخن، بنده در همان هنگام مقالهیی در زمینه نگاشته و برای چاپ به هفتهنامهی «امید» به امریکا فرستادم. مگر، تنها در در ماه اگوست ۲٠٠۱ بود که موفق شدم به مسکو بروم. هنگامی که شب هنگام به مسکو رسیدم، آقای سخی غیرت، کاردار سفارت افغانستان در مسکو که به پیشوازم به فرودگاه آمده بود، با چشمان اشکبار خبر ناگوار درگذشت استاد جاوید را برایم داد. هرچه بود، بنا به توصیه آن بزرگوار، آقای الکساندر شکیراندو را یافتم و ایشان نیز لطف نموده نه تنها یک جلد از کتاب روسی، بل نیز فوتوکپی اصل کتاب تذکر الانقلاب را در اختیارم گذاشتند.
پس از بازگشت به فرانکفورت، بیدرنگ کار ترجمه مقدمه، تحاشی و تعالیق آقای شکیراندو را آغاز نمودم. چندی گذشت تا برای سخنرانی در «افغان اکادمی» به لندن رفتم. یکی از کسانی که در کنفرانس تشریف آورده بود، جناب آقای دکتر موسوی، مشاور وزارت تحصیلات عالی بود که در آن هنگام در دانشگاه آکسفورد کار میکرد. وقتی مساله را با ایشان در میان گذاشتم، گفت که یک دانشمند امریکایی کتاب شکیراندو را از روسی به انگلیسی برگردان نموده و خود مقدمه مفصلی بر آن نوشته است. ما چندی پیش آن را در دانشگاه آکسفورد چاپ کردیم. دیگر اینکه من خود چندی پیش از کابل آمدهام، خوشبختانه به آرشیف ملی آسیبی نرسیده و آثار کاتب همه سر جایشان هستند. من هفتهی آینده دوباره به کابل میروم، به محض رسیدن، از کابل به شما تلفن میکنم و میکوشم از اصل کتاب فوتوکپی گرفته و برایتان بفرستم. تا متن اصلی کتاب با ترجمه آنچه شکیراندو و دانشمند امریکایی نگاشته است، یکجا چاپ شود.
سخنان دکتر موسوی بهسان نویدی برایم بود. گذشته از آن، این که دکتر موسوی وعده داد تا ترجمه دری مقدمه امریکایی را به دسترسم بگذارد، برایم سخت خوشایند بود.
بههر رو، پس از بازگشت به فرانکفورت، به فرید شایان تلفن زدم. قرار شد، متن فوتوکپی را برایش پست کنم تا از روی آن متن اصلی کتاب را بازنویسی کند و پسانها هنگامی که دکتر موسوی فوتوکپی کتاب را از کابل فرستاد، جاهایی را که در فوتوکپی دست داشته خوانده نمیشود، از آن بگیرد. خوب، فوتوکپی کتاب را برایش پست کردم و چندی بعد، شبی برایم تلفن زد و ضمن اطمینان دادن از رسیدن پارسل، گفت او هم با دکتر موسوی تلفنی تماس گرفته است و دکتر موسوی برایش وعده داده است تا از روی اصل کتاب در کابل فوتوکپی تهیه نموده و بفرستد. و افزود: من منتظر تلفناش از کابل هستم و در آینده نزدیک کار را آغاز خواهم کرد.
دردمندانه، تا همین اکنون که چند سال از آن روز گذشته است، نه آقای شایان و نه آقای دکتر موسوی هیچکدام به وعدههایشان روی هر ملحوظ یا مشکلی که بود، نتوانستند وفا نمایند و من ناگزیر ترجمههایی را که انجام داده بودم، در دسکیتی در بایگانی نگه داشته بودم. تا اینکه...
سال پار، دیگر هنگامی که خود از فرهنگستان به میهن بازگردیده بودم، روزی دوست بزرگوارم - جناب آقای دکتر عصمتالهی برایم زنگ زد و گفت قرار است در آینده نزدیک سمیناری از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ در بارهی ملا فیضمحمد کاتب برگزار گردد، شما نیز عضو کمیسیون هستید، اگر خواسته باشید، میتوانید مقالهیی هم نگاشته و در سمینار سخنرانی داشته باشید. با اظهار سپاس از ایشان، متاسفانه با توجه به مسافرتی که در آن هنگام پیشرو داشتم و از آنرو نمیتوانسم در سمینار شرکت ورزم، ماجرا را برایش باز گفتم و پوزش خواستم. با اینهم؛ چند روز بعد، آنچه را داشتم برایش دادم تا بتوانند از آن در سمینار استفاده نمایند.
راستش، میتوانستم مدتها پیش از امروز آنچه را که از کتاب شکیراندو ترجمه کرده بودم، چاپ کنم. تنها اشکالی که در کار بود، این بود که باید برخی از جاهای متن را که از روی متن روسی ترجمه نموده بودم؛ با اصل کتاب مقایسه میکردم. چون رونوشت متن اصلی را برای آقای شایان فرستاده بودم، روشن بود دیگر متن در دسترسم نبود و افسوس خوردن از اینکه چرا برای خودم از روی آن فوتوکپی بر نداشته بودم، سودی نداشت.
فشرده سخن، روزی تصمیم گرفتم خود به آرشیف ملی بروم. وقتی با مسئولان آرشیف تماس گرفتم، گفتند متاسفانه خود ماشین (دستگاه) فوتو کپی ندارند، و نمیتوانند کتاب را بیرون از ساختمان آرشیف اجازه بدهند. تازه اگر ماشین هم میداشتند، تنها با مجوز شخص وزیر اطلاعات و فرهنگ اجازه فوتوکپی امکانپذیر بود.
سر انجام تصمیم گرفتم، آنچه را که ترجمه کرده بودم، بههمان شکلی که هست، در سیمای پیوستی در کتاب دست داشته به چاپ برسانم.
سرانجام، تذکرالانقلاب، در سال ۲٠۱٣ میلادی، از سوی بنگاه انتشارات کاوه، با مقدمهای از علی امیری، پژوهشگر و استاد دانشگاه ابنسینا، در کلن آلمان به چاپ رسید.
▲ | مطالب کتاب |
فهرست مطالب کتاب «تذکرالانقلاب» به ترتیب زیر است:
- تذکر الانقلاب؛ ارزش و اهمیت تاریخی آن
اسباب انقلاب افغانستان
شورش و جنبش قبایل سمت جنوبی
ظهور حبیبالله پسر هدایتالله معروف به سقأ و سید حسین
حمله حبیبالله و سید حسین بر کابل
حمله دوم پسر سقأ و داخل شهر کابل شدن تبعه او
خلع عنایتالله خان از امارت و تخلیه
تخلیه ارگ و حرکت عنایتالله خان
اظهار دینداری و کردار بیدینی اهالی شمالی
شرح حال و امارت علیاحمدخان
از امارت مأیوسشدن علیاحمدخان
اقدمات پسر سقأ و سید حسین در اجرای امور امارت
تشکیل دوائر دولتی نمودن پسر سقأ و سید حسین
ملاطف و حمایت دولت انگلیس به اتباع خارجه
اعلان محمداسلم بلوچ و اعتلای بیرق سید مجذوب
قتل لشکر پسر سقأ در شیخآباد وردک
وصول نامهی محمدنادر خان به پسر سقأ
پاسخ پسر سقأ به صوابدید سردار محمدعثمان خان و حضرتها
عدهای از قشون را پسر سقأ به سوار موتر مأمور کردن در لهوگرد
اسلحه و تفنگ خواستن پسر سقأ از اهالی کابل
به جنگ اقدام کردن مردم تگاب
عزم رزم کردن خود حبیبالله با مردم وردک
قشون مأمور کردن حبیبالله در ارغنده و میدان
ضبط کردن محمدسرور خان بابا
شبخونزدن جانبداران امانالله خان بر قشون میدان
نتیجهی جرگه و کنگاش اهالی سمت مشرقی
بهستوه آمدن مردم کابل و عزم دفع حبیبالله کردنشان
تصویبات و تجویزات و ترتیبات اتحاد و اتفاق آیات اهالی مشرقی
تهیه و تدارک سید حسین خان نایبالسلطنه
تمهیدات حبیبالله خان بر طبق پروگرام و تعلیمات دولت انگلیس
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ کتابشناسی