|
اندیشههای تابو
جنینشناسی قرآن؛ از اسطوره تا واقعیت
فهرست مندرجات
- نخستین کسی که آیات جنینشناسی را کشف کرد
- پاسخ به دو پرسش
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
.
جنینشناسی قرآن، از اسطوره تا واقعیت
از نطفه تا یک کودک در ماه ۹، فرایند تکاملی پیشرونده است که روز به روز پیچیدهتر میگردد. مطالعهی این پدیده جنینشناسی نامیده میشود که شامل تحقیقات در مورد عوامل مولکولی، سلولی و ساختاری شرکتکننده در تشکیل یک ارگانیزم میباشد.[۱]
روند تکامل از سلولی منفرد تا ایجاد رویان ابتدایی (٨ هفتهی اول تکوین انسان) دورهی امبریوژنز (embryogenesis) (گاهی دورهی ارگانوژنز [organogenesis]) نامیده میشود، و از این دوره تا تولد، دورهی جنینی (fetal period) گفته میشود که در این زمان، در حالیکه جنین رشد میکند و وزنش افزوده میشود، تمایز هم ادامه مییابد.[٢]
روشهای علمی مطالعهی جنینشناسی در طی صدها سال پیشرفت کردهاند و تعجبآور هم نیست که تحقیقات اولیه براساس تشریح بودند. مشاهداتی انجام شد و با پیشرفت تجهیزات نوری و تکنیکهای برش این روشها پیچیدهتر شدند.[٣]
تا قرن ۱۸ تشکیل قبلی (Preformation) تصور غالب در جنینشناسی انسانی محسوب میشد. این عقیده بر این پایه استوار بود که مایع منی حاوی جنین است و جنین یک نوزاد کوچک یا «آدمک» (Homunculus) است که تنها برای تکوین نیاز به بزرگتر شدن دارد. توضیح دیگر برای تکامل جنینی اپیژنز (Epigenesis) بود، که ۲۰۰۰ سال قبل توسط ارسطو پیشنهاد گردید. با توجه به اپیژنز، یک حیوان بهتدریج از تخم بدون فرم، شکل میگیرد. همزمان با بهبود میکروسکوپ در طول قرن ۱۹، زیستشناسان بهطور مستقیم دیدند که جنین با پیشرفت زمان در طی یک سری از مراحل شکل میگیرد. از آن پس اپیژنز بهعنوان نظریه غالب در جنینشناسی جای تشکیل قبلی را گرفت. پس از دههی ۵۰ با کشف ساختمان DNA و پیشرفتهای حاصلشده در زیستشناسی مولکولی و زیستشناسی تکاملی سعی بر این بوده است تا نقش ژن در ایجاد هر یک از تغییرات ریختشناختی شناخته شود. جنینشناسی یکی از مرتبطترین گرایشهای پزشکی است که با ژنتیک پزشکی ارتباطی ناگسستنی دارد.[۴]
بههر حال، نگاه قرآن به جنینشناسی، بر پایهی اعتقاد به اسطورههای پیشین، استوار شده است: «به يقين انسان را از عصارهاى از گل آفريديم. سپس او را [بهصورت] نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم. آنگاه نطفه را بهصورت علقه درآورديم، پس آن علقه را [بهصورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم؛ آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است».[۵] همچنین «مگر شما را از آبى بىمقدار نيافريديم؟ پس آن را در جايگاهى استوار نهاديم، تا مدتى معين»[٦]؛ آبی که «از پشت و ميان استخوانهای سینه بيرون مىآيد».[٧]
در این تحقیق، به بررسی دیدگاههای قرآن دربارهی جنینشناسی و مقایسهی آن با اسطورهی پیشین و دانش امروز پرداخته شده است و روش مورد استفاده، در این پژوهش اسنادی (کتابخانهای) است.
افکار تابو، سری مقالات تازهی است که در دانشنامه آریانا منتشر میشود. در این سری مقالات به اشتباهات علمی قرآن و ریشههای ماقبل اسلامی آیات آن پرداخته خواهد شد. یکی از این اشتباهات «اسطورهی جنینشناسی» در قرآن است. نواندیشان دینی بسیار دوست دارند که از آن بهعنوان «اعجاز علمی قرآن» یاد کنند و مدعی شوند آنچه با کمک پیشرفت فنآوری و تلاش دانشمندان، بهتازگی در قرون بیست و بیستویکم، باز شناخته شدهاند، در واقع، ١۴۰۰ سال پیش، برای محمد، پیامبر اسلام، بهصورت وحی نازل شده است. آنها به این نکته تاکید میورزند که این دستاوردها نمیتوانست در زمان محمد، برای مردم شناختهشده باشند، از اینرو، ثابت میشود، قرآن و آنچه در آن آمده است، کلام خدا است.
البته، این داستان برای تقویت ایمان دینداران و تحت تأثیر قراردادن آنها بسیار شگفتانگیز است. مسلمانانی که کورکورانه ایمان به غیب آوردهاند، و قرآن را بهعنوان کلام خدا پذیرفتهاند، یکباره متوجه میشوند که چرا باید به این ایمان شک کنند، در حالیکه یافتههای علمی کاملاً همخوان با دادههای قرآن است. این موضوع، سبب میشود که مسلمانان بیش از پیش اعتماد به نفس بیابند، چون به یک دین حقیقی ایمان دارند!
به هر حال، در این سری مقالات، ادعاهای نواندیشان مسلمان، از دو جهت مورد بررسی قرار میگیرند: نخست آنکه آنچه در قرآن آمده است، چیست و ریشههای ماقبل اسلامی آن کجا است و دو دیگر آنکه آیا آنچه اعجاز علمی قرآن خوانده میشوند، با دانش روز مطابقت دارد؟
▲ | نخستین کسی که آیات جنینشناسی را کشف کرد |
نخستین کسی که تلاش کرد پارهی از آیات قرآن در مورد جنین انسان را با دانش جنینشناسی جدید مقایسه و تطبیق کند، دکتر کیت لئون مور (Keith Leon Moore)، استاد بازنشسته در رشتهی آناتومی، در دانشکدهی عمل جراحی، در دانشگاه تورنتو، کشور کانادا بود[٨]. پروفسور مور، در دههی ۱۹٧٠، به کشور عربستان سعودی دعوت شد تا در مورد آیاتی که چهارده قرن پیش در مورد جنین انسان در قرآن آمده و یا احادیثی که در اینباره از پیامبر اسلام روایت شده است، نظرات خود را ارائه دهد. دکتر مور، در ابتدا تمایلی به این سفر نداشت و مطمئن بود که کتابی متعلق به چهارده قرن پیش نباید چیز جالبی در مورد جهان جنین ارائه داده باشد بهویژه که این دانش فقط در نیم قرن اخیر پیشرفت قابل ملاحظهای داشته است[۹]. اما عربها، با پرداخت دستمزد هنگفت، او را بهاین کار راضی کردند.[۱٠]
دکتر ای. گوردون گی (Dr. E. Gordon Gee) (رئیس دانشگاه ایالتی اوهایو)، دکتر کیت مور (Dr. Keith Moore)، و دکتر کن جونز (Dr. Ken Jones) (کالبدشناس و نومیناتور (Nominator)، دانشگاه ایالتی اوهایو).
بههر حال، دکتر مور، با کمیتهی جنینشناسی دانشگاه شاه عبدالعزیز در عربستان سعودی، برای مطالعهی تطبیقی قرآن با دانش جنینشناسی جدید کار کرد، اما حاصل کار او توسط مراجع معتبر جنینشناسی نظیر «پ زد مایرز» (PZ Myers) رد شد[۱۱] و حتی گفته میشود که او برای این کار شبه علمی، از دانشگاه اخراج شد. در سال ٢٠٠٢، دکتر مور در مصاحبه با روزنامهی وال استریت ژورنال گفت که کار روی جنینشناسی در قرآن، از هفت تا یازده سال، او را درگیر موضوعات اسلام کرد[۱٢]؛ اما کارش نافرجام بود. با این حال، بسیاری از مسلمانان هنوز هم از این واقعیت بیاطلاع هستند و صحت آیههای قرآن در مورد جنینشناسی انسان را بهکارهای او ارجاع میدهند.[۱٣]
▲ | پاسخ به دو پرسش |
دکتر کیت مور نوشت: «در سراسر قرآن بهطور پراکنده، به تولیدمثل و رشد جنین اشاره شده است. معنای علمی این آیات، بهتازگی درک شدهاند. در قرن هفتم میلادی، در سورهی ٣۹ قرآن، آمده است که جنین در رحم مادر رشد میکند: ”او شما را در رحم مادرتان، طی مراحلی، یکی پس از دیگری، در سه حجاب از تاریکی آفرید“. بعید است که تا آن زمان کسی میدانست که جنین در رحم مادر رشد میکند؛ حتی اگر ارسطو هم در قرن چهارم پیش از میلاد، مراحل رشد جنین جوجه را توصیف کرده، تا قرن پانزدهم، کسی چیزی دربارهی مراحل تکامل جنین انسان در رحم مادر یادآور نشده است.»[۱۴]
البته تذکر این نکته لازمی است که در سورهی ٣۹ (الزمر) آیهی ٦، چنین آمده است: ”او شما را از یک تن (آدم) آفرید، سپس، همسرش (حوّا) را از او پديد آورد... و شما را در شكم مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى در ميان تاريكیهاى سهگانه (شکم و رحم و مشیمه) بهوجود میآورد“ همچنین در سورهی ۴٠ (غافر)، آیهی ٦۷ بیان شده است که ”او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفهاى آنگاه از علقهاى (خون بسته) و بعد شما را [بهصورت] كودكى بر مىآورد تا به كمال قوت خود برسيد و سپس پیر (سالمند) شويد“.
با توجه به این، مبلغان اسلامی سعی دارند بر دو نکته متمرکز شوند: نخست اینکه قرآن در قرن هفتم میلادی نازل شده است. دو دیگر، اینکه آندرئاس وزالیوس (Andreas Vesalius)، پزشک برجسته بلژیکی، در سال ۱۵۴٣ میلادی (قرن پانزدهم)، اساس کالبدشناسی جدید را پیریزی کرد. پس محمد نمیتوانست، شخصاً چنین اطلاعاتی را هشت قرن جلوتر داشته باشد، به جز این که قرآن منشأ الهی داشته باشد. البته این نظر اغواکننده است.
با این وضعیت، اینجا دو پرسش مطرح میشود: ۱) آیا قرآن تنها منبعی است که پیش از قرن پانزدهم، به مراحل رشد جنین در رحم مادر پرداخته است؟ ٢) آیا اطلاعات قرآن، با دادههای علمی امروز بشر مطابقت کامل دارد؟
بر خلاف ادعای نواندیشان دینی در جهان اسلام که قرآن را تنها منبع پیشامدرن در مورد توصیف مراحل رشد جنینی معرفی میکنند، با اندک مطالعه در تاریخ پزشکی در مییابیم که حدود یک هزار سال پیش از اسلام، در آثار طبی هند و یونان باستان، تمام مراحل رشد جنینی با جزئیات شرح و بیان شده است.
سوشروتا (به انگلیسی: Sushruta؛ به ساسنسکریت: सुश्रुत بهمعنای «بهخوبی شنیده»)، یک پزشک هندی عهد باستان بود، که مهابهاراتا، متن حماسی هند باستان، او را بهعنوان پسر ریشی ویشوامیترا معرفی میکند، در قرن ششم پیش از میلاد، نویسندهی کتاب «سوشروتا سمهیتا» (به انگلیسی: Sushruta Samhita؛ به ساسنسکریت: सुश्रुतसंहिता)، یکی از بزرگترین کتابهای طبی در منابع مکتوب سانسکریت است. این کتاب، بهویژه از لحاظ جراحی مهم است که تعدادی از اعمال جراحی شامل عمل آب مروارید، برداشتن فتق، سزارین، و سنگ مثانه و غیره را توصیف میکند و حاوی قدیمترین گزارش از مراحل تکامل جنین، و گفتارهای دیگر مربوط است به کالبدشناسی، کارکرد اندام، آسیبشناسی، مامایی و بیماریهای کودکان است.[۱۵]
بقراط (به انگلیسی: Hippocrates) که همچنین به بقراط دوم مشهور است، نام بزرگترین حکیم یونانی است که بهسال ۴۶۰ پیش از میلاد، در جزیره خیوس زاده شد و در شهر لاریسا بهسال ۳۷۵ پیش از میلاد درگذشت. وی که همزمان با افلاطون میزیست، در زمان خود احاطهی کامل بر دانشِ پزشکیِ علمی و تجربی داشته و بهلحاظ تشریح و نقد علمی شناخت بیماریها سرآمد بود. او در قرن پنجم پیش از میلاد، سهم مهمی در جنینشناسی داشت.[۱٦]
اَرَسطو یا ارسطاطالیس (به انگلیسی: Aristotle؛ به یونانی: Αριστοτέλης) (زادهی ۳۸۴ ق.م - درگذشتهی ۳۲۲ ق.م)، یکی از مهمترین فیلسوفان غربی بهحساب میآید، پزشک و پدر جنینشناسی، در قرن چهارم قبل از میلاد، نیز بود.[۱٧]
چاراکا (به انگلیسی: Charaka؛ به ساسنسکریت: चरक)، یک پزشک اهل کشمیر، در حدود ٣٠٠ پیش از میلاد و یکی از عوامل اصلی هنر باستانی و علم آیورودا، یک سیستم پزشکی و سبک زندگی در هند باستان بود. او بهخاطر نوشتن رسالههای پزشکی «چاراکا سامهیتا» (Charaka Samhita) مشهور است و همچنین از او بهعنوان «پدر طب» یاد میشود.[۱٨]
جالینوس (به انگلیسی: Galen؛ به یونانی: Κλαύδιος Γαληνός) (زادهی ۱٢۹ م - درگذشتهی حدود ٢٠٠ تا ٢۱٦ م)، پزشک، جراح و فیلسوف یونانی در امپراتوری رم بود که دیدگاههای او بیش از هزار سال بر دیدگاه پزشکی اروپا چیرگی داشت. او که بهقولی تا حدود چهارصد کتاب تاًلیف کرد، یکی از کتابهای او با عنوان «شکلگیری جنین» (On the Formation of the Foetus)، در قرن اول میلادی است. آنچه در قرآن بهعنوان مراحل رشد جنین آمده است، منطبق با دیدگاههای جالینوس است.[۱۹]
آنچه در مورد مراحل رشد جنین در آیات ۱۲ تا ۱۴ سورهی مومنون بیان شده است: «بهراستى كه انسان را از عصارهای از گل آفريديم؛ سپس آن را نطفهای در قرارگاهی استوار (رحم مادر) قرار دادیم؛ سپس نطفه را بهصورت علقه (خون بسته) و علقه را بهصورت مضغه (چيزی شبيه گوشت جويده) و مضغه را بهصورت استخوانهایی در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازهای ايجاد كرديم.»
در این آیات، مراحل یاد شده، یعنی: «تبديل نطفه به خون بسته (علقه) و سپس تبديل به گوشت جويده شده (مضغه) و سپس تبديل به استخوان و سپس استخوان توسط گوشت پوشيده میشود و سپس آفرينش ديگر»، از قرنها پیش از اسلام در جوامع آنزمان رايج بوده است. جالینوس نوشته است:
- «خلقت جنين به چهار مرحله تقسيم میشود. مرحلهی اول كه شكل منی (معادل نطفه) غالب است... وقتی كه با خون پُر شد (معادل علقه) و هنوز قلب و مغز و كبد ساخته نشدهاند و بیشكل است ولی دارای جسميت است و اندازهی قابل ملاحظهای دارد، اين مرحلهی دوم است و شكل گوشت دارد (معادل مضغه) نه منی ... مرحلهی سوم بهدنبال میآيد كه در آن سه جز مشخص، يك طرح کلی ورای همه قسمتهای ديگر قابل مشاهده است. پيدايش سه جز مشخص دیده میشود: معده مبهمتر و دست و پاها واضحتر. سپس آنها شاخه (برجستگی كه دستها يا پاها را میسازند) توليد میكنند. در چهارمين و مرحلهی نهائی همهی قسمتهای اندامها مشخص شدهاند... و حركت میكند چون حيوان بهطور كامل ساخته شده است... زمان آن برای طبيعت فرا رسيده است كه ارگانها را بهطور دقيق بههم مرتبط كند و كامل كند. بنابراين طبيعت موجب میشود كه گوشت بر رو و اطراف استخوانها رشد كند... و در انتهای استخوانها ليگامنتها را قرار داد كه استخوانها را بههم نگه میدارد و در سراسر اطراف استخوان پردهای قرار داد كه به آن پريوستئال گفته میشود.»[٢٠]
بهنظر میرسد اين انديشههای جالینوس از طريق روابط تجارتی از تركيه به سرزمينهای ديگر از جمله عربستان رسيده و محمد، پیامبر اسلام، آنها را بهطور ناقص شنيده و بهصورت ناقصتر از اصل، در قرآن اقتباس کرده است.[٢۱]
از این گذشته، مشخص است، مخاطبان قرآن کسانی هستند که با این دیدگاهها در مورد مراحل رشد جنینی از قبل آشنا بودهاند؛ زیرا قرآن از طرح آن، بهعنوان استدلال برای حقانیت خود، در برابر آنان بهره میجوید. اگر چنین فرض شود که این مخاطبان با مراحل رشد جنینی ناآشنا بودهاند، اصولاً طرح چنین استدلالهای قرآن بیمعنی است.
با این حال، میرسیم به پرسش دوم که آیا اطلاعات قرآن، با دادههای علمی امروز بشر مطابقت کامل دارد و پاسخ آن. در قرآن، در کنار دهها حدیث، بیشتر از چهل آیه وجود دارد که دربارهی جنینشناسی انسان و مسایل مربوط به آن پرداخته است.
نخستین چیزی که قرآن در آغاز برخی از این آیات مدعی است، این است که آدم (نخستین انسان) را از خاک (تُرَاب)[٢٢]، یا از گل (طِين)[٢٣] یا عصارهای از گل[٢۴] و یا از گل خشكيدهای (صَلْصَال) كه از گل بدبوی (حَمَإٍمَسْنُون) گرفته شده بود[٢۵]، آفرید و حتی در سورهی فرقان، بر خلاف اینها، مدعی است: «او كسی است كه از آب انسانی را آفريد او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)»[٢٦] و سپس، همسرش (حوّا) را از او پديد آورد.[٢٧] بیتردید، این داستان دلآنگیز آفرینش انسان، هیچ پایه و اساس استوار علمی ندارد و فقط اقتباسی از داستان آفرینش در باب پیدایش کتاب تورات است[٢٨]، که این داستان در تورات نیز بهنوبهای خود برگرفته از اساطیر کهن بینالنهرین (میانرودان) و مصر است.[٢٨]
بههر صورت، سپس قرآن تأکید دارد که نسل آدم را از چکیدهای از آب ناچيز و بیمقدار قرار داد[٣٠]؛ آبی که «از پشت و ميان استخوانهای سینه بيرون مىآيد»[٣۱]. آنگاه میگوید: «ای مردم... ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نُطْفَه، و بعد از عَلَقَه (خون بسته شده)، سپس از مُضْغَه (چيزی شبيه گوشت جويده)»[٣٢] یا در جای دیگر به تکرار میافزاید: «ما انسان را از عصارهای از گل آفريديم، سپس آن را نطفهای در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم [و] سپس نطفه را بهصورت علقه (خون بسته) و علقه را بهصورت مضغه (چيزی شبيه گوشت جويده) و مضغه را بهصورت استخوانهایی در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازهای ايجاد كرديم».[٣٣] جالبتر این است که حتی در قرآن آمده است: «خداوند شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس شما را بهصورت همسران يكديگر قرار داد، هيچ جنس مادهای باردار نمیشود و وضع حمل نمیكند مگر به علم او ...»[٣۴] همانگونه که مدعی است: «او كسی است كه زنده میكند و میميراند، و هنگامی كه چيزی را اراده كند تنها به آن میگويد: موجود باش! او نيز بلافاصله موجود میشود.»[٣۵]
اگر خرافات براساس کتاب «اعتقاد به جادو: روانشناسی خرافات» (Believing in Magic: The Psychology of Superstition) تعریف شود، «خرافات بهمعنای اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی است»[٣٦]. با این وجود، بدون شک، باور داشتن به اینکه «هيچ جنس مادهای باردار نمیشود و وضع حمل نمیكند مگر به علم خدا و اینکه او زنده میكند و میميراند»، خرافاتی بیش نیست. دانش تجربی، همچنین اینرا نمیپذیرد که خدا هر چیزی را بگوید موجود باش! و آنچیز بلافاصله موجود شود. زیرا، بارور شدن و وضع حمل زنان (زایمان)، شکلگیری و رشد جنین و تولد کودک، و در نهایت مرگ انسان، همه پدیدههای طبیعی هستند که بهطور طبیعی و بهسبب عوامل طبیعی، روند خود را طی میکنند. بنابراین، در کل نمیتوان چنین باورهای را علمی دانست.
در این میان، زادآوری یا تولیدمثل (Reproduction)، فرایندی زیستشناختی و از خصوصیّتهای بنیادین تمام انواع حیات است که در آن ارگانیسمهای (جانداران) تازه و منفردی بهوجود میآیند. روشهای شناخته شدهی زادآوری را در دو گروه عمده طبقهبندی میکنند: تولیدمثل جنسی و تولیدمثل غیرجنسی. انسانها بهطور طبیعی، تولیدمثل جنسی دارند، که در این روش، معمولاً به دو جنس نر و ماده نیاز است. جنس نر، گامت نر (اسپرم) و جنس ماده گامت ماده (تخمک) تولید میکنند.
تولید اسپرم و تخمک، اساس تولیدمثل جنسی در همه جانداران، از جمله انسان است. با فرا رسیدن زمان بلوغ در انسان، اسپرم در بیضه، در اطراف دیوارههای لولههای منیساز، آغاز به ساخته شدن میکند. این اسپرمها که نابالغ هستند، سپس به لولهی دیگری بهنام اپیدیدیم وارد میشوند و در آنجا بالغ میشوند و توانایی لقاح را پیدا میکنند. یک لولهی دیگر بهنام وازدفران (لولهی منیبر)، هر اپیدیدیم را بهیک مجرای انزالی وصل میکند که این مجرا خود به پیشابراه وصل میشود. سه غده (یک جفت غدهی ساخت منی و غدهی پروستات)، مایعاتی را ترشح میکنند که وظیفه انتقال و تغذیه اسپرم را بر عهده دارند؛ این ترشحات همراه اسپرم، مایعی بهنام مایع منی را تشکیل میدهند. در طول آمیزش جنسی، بافت نعوظی آلت تناسلی، پر خون شده، آلت تناسلی را دراز و سفت میکند تا بتواند وارد مهبل زن شود. در هنگام ارگاسم (انزال)، انقباضات عضلانی مایع منی را از طریق هر وازدفران بهسوی پیشابراه و خارج از آلت تناسلی حرکت میدهند.
اما در جنس ماده، سلولهای تخمک نابالغ از هنگام تولد در تخمدانها وجود دارد. از سن بلوغ، بهطور معمول هر ماه یک تخمک، پس از رشد به تخمک بالغ تبدیل میشود و توانایی لقاح را کسب میکند. سپس، این تخمک از یکی از تخمدانها آزاد میشود، و بهسمت لولههای رحم حرکت میکند که این پدیده تخمکگذاری نامیده میشود. در این جریان، اگر آمیزش جنسی انجام گیرد و اسپرم مرد بتواند خود را به تخمک برساند، و دیوارهی خارجی تخمک را شکافته و به درون آن راه یافته، و آن را بارور کند، از ترکیب شدن اسپرم و تخمک، یاختهی تخم یا زیگوت پدید میآید. در انسان، معمولاً یاختهی تخم در داخل لولهی رحم ایجاد میشود و به این فرایند، لقاح میگویند. زیگوت، اولین سلول جاندار جدید است که با تقسیمهای پیدرپی و تغییراتی که پیدا میکند، در طی دو هفته بعد از لقاح، بهصورت تودهای با بیش از صد سلول دیده میشود. بهدنبال این روند تکثیری، توده سلولی که «بلاستوسیست» (Blastocyst) خوانده میشود، شروع به حرکت در طول لولهی رحمی کرده و خود را به محوطهی رحم میرساند. بلاستوسیست ابتدا درون حفرهی رحمی شناور بوده و از طریق شیرههایی که از لایههای داخلی رحم ترشح میشود، تغذیه میکند. در اواخر هفتهی سوم، بلاستوسیست ماهیت تهاجمی پیدا کرده و به دیواره ضخیمشدهی رحم که جهت باروری به این صورت اختصاص یافته، بهسختی وصل میشود. این مرحله، یعنی وصل بلاستوسیست به لایه رحمی، «لانه گزینی» نامیده میشود و بهدنبال وقوع این حالت، باروری انجام گرفته و در نهایت به روییدن رویان میانجامد.
بلاستوسیست که در رحم مانند توپی توخالی است، شامل یک لایهی خارجی (Trophoblast) است که این لایه در واقع، همان لایهی است، که بهدنبال تکامل بیشتر، تبدیل به جفت میشود و تودهای متشکل از ۱۰۰ سلول و یا بیشتر (Embryoblast یا Inner cell mass) است که در داخل این توپ توخالی قرار دارد و سرانجام جنین را میسازد. این توده سلولی، ابتدا به دو لایه: لایهی خارجی هایپوبلاست (Hypoblast) و لایهی داخلی اپیبلاست (Epiblast) تقسیم میشود. بعدها، لایهی اپیبلاست، لایههای مقدماتی بافت که شامل آندودرم (درونپوست)٬ مزودرم (میانپوست) و اکتودرم (برونپوست) میشود را تشکیل میدهند (هفتهی اول: زمان شکافت رویان که یکی از نخستین فرایندهای رویانزایی است، که در آن رویان پدید میآید و رشد میکند تا اینکه سرانجام جنین از آن پدید میآید. در هفتهی دوم: هایپوبلاست و اپیبلاست شکل میگیرد و در هفتهی سوم، لایهزایی پدید میآید.).
دورهی بارداری طبیعی در انسان، حدود ۳۸ هفته از زمان بارور شدن طول میکشد. اگر طول این دوره از آخرین قاعدگی زن باردار محاسبه شود، مقدار طبیعی آن تقریباً ۴۰ هفته خواهد بود. نطفهی در حال رشد انسان، تا انجام هفتهی هشتم، رویان (Embryo) و پس از این دوره، تا پایان بارداری، جنین (Fetus) نامیده میشود.
رویان انسانی در هشتمین هفته پس از لقاح (Fertilisation) و یا ششمین هفته رویش
با این توصیف، اکنون میپردازیم به بررسی مقایسهیی آیات قرآن و اطلاعات علمی. قرآن میگوید: «نسل آدم را از چکیدهای از آب ناچيز و بیمقدار پدید میآورد؛ آبی جهندهاى که از پشت (صُّلْب) و ميان استخوانهای سینه (تَّرَائِب) بيرون مىآيد.»
آبى را كه با سرعت و فشار جريان داشته باشد، آب دافق گويند، كه در اينجا منظور آب منی آدمى (Semen) است، كه بههنگام انزال (ارگاسم)، بهشکل جهنده از بدن مرد خارج میشود. آب منی یک مایع سیال آلی است، که از اسپرم و مایع آمده از مجرای دفران (حدود ۱٠ درصد از کل)٬ مایع آمده از کیسههای منی (حدود ٦٠ درصد)٬ مایع آمده از غدهی پروستات (حدود ٣٠ درصد)٬ و مقدار کمی از ترشحات غدد موکوسی بهویژه غدد بولبواورترال تشکیل شده است. بنابراین، بخش عمدهی منی را مایع کیسهی منی تشکیل میدهد که آخرین مایع انزالی بوده و باعث شستهشدن اسپرم از مجرای انزالی و پیشابراه میشود.
در آیهی هفتم سورهی طارق، واژهی «صلب» بهمعناى پشت، و واژهی «ترائب» (جمع تريبه) بهمعناى استخوان سينه است. بهنوشتهی علامه سید محمدحسین طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، «مفسرين در توجيه اين آيه اختلافى عجيب به راه انداختهاند، و ظاهراً منظور از جمله «بين الصلب و الترائب» اين است كه: منى از نقطهی محصورى از بدن خارج مىشود كه آن نقطه بين استخوانهاى پشت و استخوانهاى سينه قرار دارد.» اما برخی دیگر، مراد از صلب را پشت مرد، و ترائب را استخوانهاى سينه زن دانستهاند. بههر حال، در هر دو صورت دیدگاه قرآن، از نظر علم اشتباه است.
واقعیت این است، آنچه باعث باروری تخمک زن میشود و در نهایت جنین را میسازد، تنها اسپرم یا اسپرماتوزوآی بالغ یاختهی جنسی (گامت) جنس نر است که نه در پشت (صُّلْب)، بلکه در بیضه آغاز به ساخته شدن میکند و پس از تکامل در برخایه (اپیدیدیم)، با منی از بدن خارج میشود. در این فرایند، اسپرم برای تحرک خود فروکتوز (نوعی قند) را که در منی وجود دارد در میتوکندریهای خود میسوزاند و به انرژی تبدیل میکند.
از سوی دیگر، تُخمَک، که گامت جنس ماده است، در درون تخمدان زن قرار گرفته است، نه در ميان استخوانهای سینه (تَّرَائِب). تخمدانهای زن، که در دو طرف رحم قرار گرفتهاند و از طریق لوله فالوپ به رحم متصل هستند، دارای میلیونها تخمک نابالغ هستند، که بهطور معمول در هر ماه تنها یک تخمک، بالغ و از آنها رها میشود و پس از ترکیب با اسپرم هستهی اولیهی جنین (یاختهی تخم یا زیگوت) را تشکیل میدهد.
سپس قرآن در آیات چند میافزاید: «او (انسان) را [بهصورت] نطفهاى در جايگاهى استوار (رحم مادر) قرار داديم؛ آنگاه آن نطفه را بهصورت علقه درآورديم، پس آن علقه را مضغه گردانيديم و مضغه را استخوانهايى ساختيم؛ بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم؛ از آن پس، [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم.»
در اینجا، نخست باید دید مراد قرآن از نطفه، علقه و مضغه چیست. «نُطْفَه»، واژهی عربی است که به سه معنا بهکار رفته است: بذر یا تخم (seed)، اسپرم و منی (semen) و یاختهی تخم یا زیگوت (zygote). معنای آن، در خود قرآن نیز تصریح شده است: ”أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى“ (آیا او، نطفهای از منی که در رحم ریخته میشود، نبود؟) (سورهی قيامة: آیهی ۳۷). این واژه، دوازده بار در قرآن آمده است و همه دربارهی نطفهی انسان، بهویژه نطفهی مرد (اسپرم) است. هر چند که در برخی آیات اختصاصی بهنظر نمیآید. اما روشن است که در زمان پیامبر اسلام، مردم از نطفهی زن خبر نداشتند. اما امروزه همه میدانند که انسان از نطفهی مرد و زن (اسپرم و تخمک) بهوجود میآید. با این وضعیت، در اصل نطفه بهمعنای آب کم است. از اینرو، اغلب فرهنگنامهها و قاموسهای قرآن، نطفه را آب صاف و آب کم گفتهاند. طبرسی در ذیل آیهی ۵ سورهی حج، آورده: «نطفه بهمعنای آب کم است از مذکر و مؤنث و هر آب صاف را نطفه گویند.»
در کتاب «مفردات الفاظ قرآن»، تألیف راغب اصفهانی، برای واژهی «عَلَق» دو معنا بیان شده است: «کرمی که در حلق و گلوی حیوان میچسبد» و «خون بسته شده». اما راغب اصفهانی در ادامه میافزاید: عَلَقَة، در آیهی دوم سورهی علق و آیات ۱٢ تا ۱۴ سورهی مؤمنون، بهمعنای «نطفه یا چیزی است که فرزند از آن موجود میشود» (مفردات راغب اصفهانی، ج ٢، ص ٨۵۵). پروفسور عباس شوشتری (مهرین)، استاد دانشگاه میسور و پنجاب، در «فرهنگ لغات قرآن» مینویسد: «عَلَقَة، نطفهی است که بهشکل خون بسته باشد» (فرهنگ لغات قرآن، ص ٣٦۵). با این حال، سیدعلیاکبر قریشی، در «قاموس قرآن»، در این مورد به تفصیل بیشتر میپردازد:
- ”اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ“ (سورهی علق: آیات ۱ و ٢). علق بر وزن فرس، بهمعنای زالو و یا جمع علقه است، بهمعنای خون منعقد که حالت بعدی نطفه است.
در مجمع فرموده: علق جمع علقه و آن خون منعقدی است که در اثر رطوبت بههر چیز میچسبد و علق کرم سیاه است که بهعضو آدمی میچسبد و خون را میمکد. راغب گوید: علق کرمی است که به گلو میچسبد و نیز خون منعقد است و علقه مبدأ آدمی از آن میباشد. در قاموس و اقرب از جملهی معنانی آن گفته: «العلق دویبة سوداء تکون فیالماءتمّصالدم».
علی هذا اگر علق در آیه جمع علقه باشد، شاید مراد چنانکه گفتهاند آن است خدا انسانها را از علقه و خون منعقد آفریده، مثل: ”فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ“ (سورهی حج: آیهی ۵)؛ و اگر بهمعنای زالو و کرم باشد، مراد از آن مطابق کشف امروز همان اسپرماتوزوئید است که بهشکل زالو است و در نطفهی مرد هزاران واحد از آنها شناور است و چون علق در آیه نکره آمده، منظور زالو و کرم بهخصوصی است که با اسپرماتوزوئید کاملاً تطبیق میکند.
نگارنده احتمال قوی میدهم که قول دوم مراد است. بهنظر بعضی از محقیق «عَلَق» در آیه بهمعنای علائق است که مراد صفات و آثار موجود در نطفه باشد و فرزند آنها را به ارث خواهد برد؛ ولی اثبات آن خیلی مشکل است.
و اما آیات ”خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ“ که گذشت ”ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً...“ (سورهی مؤمنون: آیهی ۱۴) و ”ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى“ (سورهی قیامة: آیهی ۳۸)، علقه را در این آیات خون منعقد گفتهاند که اگر انسان به نطفه در آن حال نگاه کند آن را بهصورت خون بسته خواهد دید؛ ولی جوهری در صحاح علقه را نیز زالو معنا کرده و گوید: «العلقة دودة فیالماء تمّصالدم و الجمع علق» و نیز آن را قطعهای از خون غلیظ گفته است. در اینصورت ممکن است علقه را نیز اسپرماتوزوئید معنا کرد. (قاموس قرآن، ج ۵، صص ٣۱-٣٢)
واژهی «مُضْغَة»، در بیشتر تفاسیر و ترجمههای قرآن، بهمعنای «چيزى شبيه به گوشت جويده» آمده است. همچنین لغتنامهی دهخدا، آن را به نقل از مهذب الاسمأ، بهمعنای «پاره گوشت خام خائیده» و به نقل از منتهی الارب، فرهنگ آنندراج و ناظم الاطبأ بهمعنای «پاره گوشت» آورده است و بنا به نوشتهی ناظم الاطبأ افزوده است: «و در چهل روز سیم، مضغه گردد و گوشت پاره گردد»؛ به نوشتهی پروفسور عباس شوشتری (مهرین)، «مُضْغَة بهمعنای پاره گوشت. چنانکه در سورهی مؤمنون، آیهی ۱۴: ”فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً“ (پس گردانیدیم پارچه خون بسته را پاره گوشت)» (فرهنگ لغات قرآن، ص ۴۹۹). سیدعلیاکبر قریشی مینویسد:
- مُضْغَة فقط سه بار در قرآن مجید آمده است و آن حالت جنین است، بعد از علقه بودن. مضغه، چنانکه اهل لغت گفتهاند تکه گوشتی است به اندازهی یک دفعه جویدن. آیا جنین را در آن حالت مضغه گفته، چون یک تکه گوشت و بهقدر یک جویدن است؟ والله العلم. (قاموس قرآن، ج ٦، صص ٢٦۱)
بدین ترتیب، قرآن فقط به مراحل آفرينش (مراحل جنین) انسان اشاره میکند و از این مراحل بهنامهای نطفه، علقه، و مضغه نام میبرد. اما در مورد کیفیت و مدت این مراحل مطلبی بیان نکرده است. اما در روایات اسلامی که در مورد مدت این مراحل نقل شده است، مقداری اختلاف وجود دارد؛ در برخی روایات؛ مدت هر یک از این مراحل سی روز بیان شده، و در روایات دیگر چهل روز آمده است. ولی بهنظر میرسد ترجیح با روایاتی است که چهل روز بیان کردهاند. اما از سوی دیگر، در دانش پزشکی جدید اصطلاحاتی مانند علقه، مضغه دیده نمیشود؛ بلکه علم جنینشناسی از اصطلاحات مخصوص خود استفاده میکند؛ بر این اساس، ملاک آن، چه در اصطلاحات رایج و چه برای تعیین زمان مراحل رشد رویان و جنین متفاوت است. از اینرو، نمیتوان اشارههای مختصر و ناشفاف قرآن را با دانش روز بشر تطبیق کرد. در واقع، مقایسه این دو، قیاس معالفارق است و از آنجا که جنینشناسى، امروزه بهصورت یک علم بسیار گسترده در آمده است و پرداختن به آن نیاز به تخصص در این زمینه دارد، کسانی چون سیدعلیاکبر قریشی، که نیز اقدام به چنین جسارتی کردهاند، سخت دچار اشتباه شدهاند. گذشته از این، حتی تفسیر به رأی قریشی در مورد واژهی «علقه»، مخالف صراحت خود قرآن هم است. زیرا، اسپرماتوزوئید (اسپرم) از نظر قرآن همان نطفه است و علقه بعد از نطفه پدید میآید. پس علقه نمیتواند اسپرماتوزوئید باشد.
اما برخی دیگر از نواندیشان مسلمان، علیرغم اینکه بیشتر تفاسیر و ترجمههای قرآن، واژهی «عَلَقَةً» را «خون بسته» معنی کردهاند، مدعی هستند که «کلمه عَلَقَةً در عربی یکی از معانی آن زالو است. قرآن نیز جنین انسان را به زالو تشبیه کرده، و این موضوع از لحاظ علمی نیز بسیار درست است؛ زیرا جنین انسان از زمانیکه از دیوارهی رحم آویزان است تا بعدها که بهوسیله جفت از خون مادر تغذیه میکند، شکل آن نیز در ابتدا دقیقاٌ مشابه زالو است و قرآن زمانی این تشبیه دقیق را از جنین کرده است که هیچ دستگاه رادیولوژی وجود نداشت.»
معنای «عَلَقَةً» هر چه باشد، قرآن نمیگوید ما انسان را شبیه علقه یا علق آفریدیم، بلکه میگوید: «ما انسان را از علقه یا علق خلق کردیم.» در این صورت، اگر علقه و علق، بهمعنای زالو فرض شود، معنای آیات قرآن بسیار مضحک بهنظر میرسد. بنابراین، از لحاظ علمی هم انسان از زالو پدید نمیآید و حتی شاید چندان شبیه زالو هم نباشد.
تصویر سمت راست مربوط به یک جنین و و تصویر سمت چپ مربوط به تصویر یک زالو است.
با این حال، دکتر موریس بوکای نظر دیگر دارد. به نوشتهی او، واژهی علقه پنج بار در قرآن نامبرده شده است. «چیزیکه آویخته میشود، در سورهی علق، ترجمهی کلمهی «علق» است. این معنی نخستین آن است. یک معنی مشتق از آن، که «خون بسته» است، اکثر اوقات در ترجمهها درج گردیده، نادرست است. انسان هرگز از مرحلهی «خون بسته» نگذشته است. معنی نخست، یعنی چیزیکه آویخته میشود، کاملاً پاسخگوی واقعیتی است که امروزه کاملاً به ثبوت رسیده است.» (موریس بوکای، مقایسهی میان تورات، انجیل، قرآن و علم، صص ٢٧٣-٢٧۴)
در زبان فارسی نیز علقه را «آویزک» معنی کردهاند، در حالیکه از لحاظ علم جنینشناسی، ترکیب گامتهای نر و ماده که سلولهای تکدستهای هستند، در لولهی فالوپ، منجر به تشکیل سلول یاختهی تخم (زیگوت) میشود. زیگوت، که یک یاختهای دودسته بهشمار میآید، در فرایند رویانزایی (Embryogenesis)، به سرعت شروع به تقسیم یاختهای (Cell division) و تمایز یاختهای (Cellular differentiation) مینماید. این نخستین گام پس از پیدایش رویان است که بدان شکافت رویان (Cleavage) میگویند. یاختههای گوناگونی پس از فرایند شکافت رویان پدید میآیند که به آنها جوانهسا (Blastomere) گفته میشود و سپس تودهی فشردهای را درست میکنند که به آن توته یا مورولا (Morula) میگویند. مورولا یک توده سلولی شامل صدها سلول میباشد و شکل کروی دارد و درون آن حفره مانند است، به آن بلاستوسیست (Blastocyst) نیز میگویند و سرانجام فرایند شکافت رویان با پدید آمدن جوانه (Blastula) به پایان میرسد. در رویانزایی، پدید آمدن جوانه، که ساختاری کروی میانتهی دارد، پس از پیدایش توته رخ میدهد و با لایهزایی (Gastrulation) دنبال مییابد.
بدین ترتیب، زیگوت، که در لوله فالوپ بهوجود آمده است، در هفتهی اول، طی تقسیمهای متوالی، بهسمت رحم یا زهدان حرکت میکند، تا اینکه وقتی به رحم میرسد، یک تودهی یاختهای است (مورولا) که با آزاد کردن آنزیمهای ویژهای، با عمل جایگزینی در داخل دیوارهی رحم قرار میگیرد و در آنجا رشد میکند تا اینکه جنین کامل پدید میآید. مورولا، نه لخته خون است، نه شکل زالو دارد و نه به دیوارهی رحم آویزان میشود، بلکه درون يكی از چينخوردگیهای فراوان بافت پوششی درون رحم جايگزين میشود که این فرایند، لانهگزینی نامیده میشود و بهدنبال وقوع این حالت، باروری انجام میگیرد.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی گردآوری، برگردان و نگاشته شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]- سورهی ۲۳ (المؤمنون): آیات ۱۲ تا ۱۴.
[٦]- سورهی ۷۷ (المرسلات): آیات ۲۰ تا ۲۲.
[٧]- سورهی ۸٦ (الطارق): آیهی ۷.
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]- Professor K. Moore: “Statements referring to human reproduction and development are scattered throughout the Qur’an. It is only recently that the scientific meaning of some of these verses has been appreciated fully... “He makes you in the wombs of your mothers, in stages, one after another, in three veils of darkness.” This statement is from Sura 39, doctors in the 7th century A.D. likely knew that the human embryo developed in the uterus. It is unlikely that they knew that it developed in stages, even though Aristotle described the stages of development of the chick-embryo in the 4th century B.C. The realization that the human-embryo develops in stages was not discussed and illustrated until the 15th century.”[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]- به نقل از: دکتر مسعود انصاری (م. روشنگر)، قرآن؛ مراحل رشد جنین را از کجا کپی کرده است؟، برگرفته از:
Corpus Medicorum Graecorum: Galeni de Semine (Galen: On Semen) (Greek text with English trans. galeniPhillip de Lacy, Akademic Verlag, 1992) section I:9:1-10 pp. 92-95, 101.[٢۱]- همانجا
The account of the different stages in embryology as described by the Qur'an, ar-Razi and al-Quff is identical to that taught by Galen, writing in around AD 150 in Pergamum (Bergama in modern Turkey). Galen taught that the embryo developed in four stages as detailed below.
But let us take the account back again to the first conformation of the animal, and in order to make our account orderly and clear, let us divide the creation of the foetus overall into four periods of time. The first is that in which. as is seen both in abortions and in dissection, the form of the semen prevails (Arabic nutfah). At this time, Hippocrates too, the all-marvelous, does not yet call the conformation of the animal a foetus; as we heard just now in the case of semen voided in the sixth day, he still calls it semen. But when it has been filled with blood (Arabic alaqa), and heart, brain and liver are still unarticulated and unshaped yet have by now a certain solidarity and considerable size, this is the second period; the substance of the foetus has the form of flesh and no longer the form of semen. Accordingly you would find that Hippocrates too no longer calls such a form semen but, as was said, foetus. The third period follows on this, when, as was said, it is possible to see the three ruling parts clearly and a kind of outline, a silhouette, as it were, of all the other parts (Arabic mudghah). You will see the conformation of the three ruling parts more clearly, that of the parts of the stomach more dimly, and much more still, that of the limbs. Later on they form "twigs", as Hippocrates expressed it, indicating by the term their similarity to branches. The fourth and final period is at the stage when all the parts in the limbs have been differentiated; and at this part Hippocrates the marvelous no longer calls the foetus an embryo only, but already a child, too when he says that it jerks and moves as an animal now fully formed (Arabic ‘a new creation’) ...
... The time has come for nature to articulate the organs precisely and to bring all the parts to completion. Thus it caused flesh to grow on and around all the bones, and at the same time ... it made at the ends of the bones ligaments that bind them to each other, and along their entire length it placed around them on all sides thin membranes, called periosteal, on which it caused flesh to grow.
[٢٢]- «او كسی است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه، بعد از علقه (خون منعقد) سپس شما را بهصورت طفلی بيرون میفرستد، بعد به مرحله كمال قوت میرسيد، بعد از آن پير میشويد، و (در اين ميان) گروهی از شما پيش از رسيدن به اين مرحله میميرند» (سورهی ۴۰ (غافر): آیهی ٦۷). «ما شما را از آن (خاك) آفريديم و در آن باز میگردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون میآوريم» (سورهی ۲۰ (طه): آیهی ۵۵). همچنین: «شما را از خاك آفريد» (سورهی ۳۰ (الروم): آیهی ۲۰).
[٢٣]- «او همان كسی است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آغاز آفرينش انسان را از گل (طِين) قرار داد؛ سپس نسل او را از چکیدهای از آب ناچيز و بیمقدار پديد آورد؛ بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خويش در وی دميد و برای شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد» (سورهی ۳۲ (السجده): آیات ۷ تا ۹).
[٢۴]-
[٢۵]- «ما انسان را از گل خشكيدهای (صَلْصَال) كه از گل بدبوی (تيره رنگی) (حَمَإٍمَسْنُون) گرفته شده بود آفريديم.» (سورهی ۱۵ (الحجر): آیهی ٢٦؛ همچنین: آیهی ٢٨)؛
[٢٦]-
[٢٧]-
[٢٨]-
[٢۹]-
[٣٠]- سورهی ۳۲ (السجده): آیهی ٨.
[٣۱]- سورهی ۸٦ (الطارق): آیات ٦ و ۷.
[٣٢]- سورهی ۲۲ (الحج): آیهی ۵؛ «ما انسان را از نطفه مختلطی آفريديم» (سورهی ۷۶ (الإنسان): آیهی ۲)، «مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفهاى آفريدهايم» (سورهی ۳٦: يس): آیهی ۷۷)
[٣٣]- سورهی ۲۳ (المؤمنون): آیات ۱۲ تا ۱۴.
[٣۴]- سورهی ۳۵ (فاطر): آیهی ۱۱.
[٣۵]- سورهی ۴۰ (غافر): آیهی ٦٨
[٣٦]- Vyse, Stuart A (2000). Believing in Magic: The Psychology of Superstition. Oxford, England: Oxford University Press. pp. 19–22. ISBN 978-0-19-513634-0.[٣٧]-
[٣٨]-
[٣۹]-
[۴٠]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ بر گرفته از مقالهی «اندیشههای ممنوع» (به زبان انگلیسی):
«Forbidden Thoughts!» (Scientific errors in the Quran: the myth of Embryology)