|
چرا شوروی به افغانستان حمله کرد؟
فهرست مندرجات
- پشتونستان، مسأله محوری در سیاست خارجی افغانستان
- رویای پرواز در دنیای دو قطبی
- دو دهه ماه عسل
- چرخش دیرهنگام در سیاست خارجی
- سقوط بهوسیلهی دستپروردهها
- آخرین تقلا
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
.
بازخوانی سیاست خارجی افغانستان
۳۷ سال پس از تهاجم شوروی
در ٦ دی ۱۳۵۸ (۲۷ دسامبر ۱۹۷۹) به فرمان لئونید برژنف رهبر شوروی سپاه چهلم این کشور وارد افغانستان شد و در نهایت، در دوران میخائیل گورباچف آخرین رهبر این کشور، عقبنشینی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳٦۷ (۱۵ می ۱۹۸۸) آغاز و آخرین گروه در ۲٦ بهمن ۱۳۶۷ (۱۵ فوریه ۱۹۸۹) از افغانستان خارج شدند. این جنگ بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت.
ورود ارتش سرخ به افغانستان در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹، بهمنزلهی پایان دورهی تنشزدایی در جنگ سرد تلقی شد. واکنشها در سطح جهان گسترده و فوری بود؛ مجمع عمومی ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامی و آمریکا آن را محکوم کردند. آمریکا در اقدام نمادین المپیک ۱۹۸۰ مسکو را تحریم، صدور غلات به شوروی را متوقف و تصویب سالت-۲ را از دستور کار سنا خارج کرد[۱].
اما حقیقت این است که شوروی در ۱۹۵۵ وارد افغانستان شد؛ زمانیکه سران آن کشور با حضور در کابل، تعهد همکاری همهجانبه سپردند. پرسش اصلی این است که چرا افغانستان در فضای جنگ سرد، متمایل به قطب شرق و نهایتاً وابسته به شوروی شد؟ چرا با غرب چنین رابطهای برقرار نشد؟
به نظر میرسد که سیاستگران افغان با حرکت در سایهی دیوار دیورند، گزینهی دیگر را ناممکن ساخته بودند. خط مرزی دیورند بخشی از معاهدهای است که در ۱۸۹۳ بین عبدالرحمان خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱ م) و هنری مورتیمر دیورند در کابل امضأ شد. اخلاف عبدالرحمان، در دورههای متوالی یا آن را تأیید کردند و یا سکوت اختیار کردند. حاکمان کابل پس از استقلال از بریتانیا در ۱۹۱۹ در برقراری روابط گستردهی با شوروی نیز محتاطانه برخورد کردند و نگران سقوط در کام آن بودند. این روند احتیاطآمیز تا ظهور پاکستان ادامه داشت.
▲ | پشتونستان، مسأله محوری در سیاست خارجی افغانستان |
در ۱۹۴۷ همزمان با تشدید رویارویی شرق و غرب، هندوستان با استقلال از بریتانیا به دو کشور هند و پاکستان تجزیه شد و مسئلهی پشتونستان و بازنگری خط دیورند از جانب حکومت افغانستان مطرح شد. پاکستانیها به درخواست افغانستان جواب رد دادند و افغانستان نیز در سپتامبر ۱۹۴۷ با عضویت پاکستان در ملل متحد مخالفت کرد و نتیجهی همهپرسی در مناطق قبایلی را مردود دانست. روابط دو کشور از ابتدا بر بیاعتمادی و سوظن شکل گرفت.
پاکستان در مارچ ۱۹۴۹ اعلام کرد که مناطق قبایلی جزِ لاینفک خاک این کشور است. واکنش حکومت و پارلمان افغانستان در جولای همانسال، قاطع بود؛ لغو یکجانبه معاهدهی دیورند. هند از همانزمان بهعنوان متحد طبیعی در کنار افغانستان قرار گرفت. از آن پس سیاست خارجی افغانستان بر محور مسئلهی پشتونستان میچرخید[٢] نخستوزیر شاه محمود (۱۹۴٦-۱۹۵۳ م)، بهدلیل ناکارآمدی در مدیریت مسألهی پشتونستان وادار به استعفأ شد.
▲ | رویای پرواز در دنیای دو قطبی |
داوود خان، نخستوزیر افغانستان (۱۹۵۳-۱۹٦۳) سه اولویت حل مسئلهی پشتونستان، توسعهی اقتصادی و عدم وابستگی کشور به قدرتهای بزرگ را در صدر برنامههای خود قرار داد. محور نخست موجب ایجاد بحران در روابط با پاکستان شد. بحران زمانی به اوج خود رسید که در ۱۹۵۵ نمایندگیهای سیاسی دو کشور در کابل و پیشاور توسط معترضان اشغال و تخریب شدند.
بهدنبال آن لویهجرگه (اجلاس بزرگ سران قبائل) در کابل دولت را مکلف به حل مسئلهی پشتونستان و خرید اسلحه از هر طریق ممکن کرد. این در حالی بود که پاکستان همزمان در پیمانهای سیتو و بغداد عضویت فعال را کسب میکرد. پیمانهایی که نقش کمربند امنیتی برای حراست از حوزهی نفوذ غرب در آسیا را بازی میکردند. پاکستان در خط مقدم دفاع از غرب قرار گرفت و بهعنوان متحد استراتژیک آمریکا در منطقه مسیر بلندمدت خود را مشخص کرده بود.
افغانستان برای دستیابی به توسعهی اقتصادی نیازمند کمکهای خارجی بود، اما تمویلکنندگان محدود و مشخص بود. هرچند افغانستان تصور برقراری توازن میان دو قطب را داشت، ولی با سفر ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهوری وقت آمریکا به افغانستان در ۱۹۵۴ معلوم شد که آمریکا تمایلی به سرمایهگذاری در افغانستان ندارد. منطق اعلام نشدهی آمریکا واضح بود؛ دوستی با دو دشمن در یک زمان ناممکن است. آمریکا در سال ۱۹۵۳ به پاکستان کمک نظامی کرد، ولی اعتراض و درخواست مشابه افغانستان را نادیده گرفت[٣].
در چنین شرایطی سفر تاریخی نیکیتا خروشچف، رهبر وقت شوروی به کابل در سال ۱۹۵۵ صورت گرفت. این سفر نقطهی عطفی در روابط دو کشور بهشمار میرفت؛ زیرا شوروی، از آن پس در ابعاد سیاسی، اقتصادی، آموزشی و مشورهدهی بهصورت تمام عیار در کنار افغانستان قرار گرفت و از موضع کابل در مسئله پشتونستان حمایت کرد. داوود خان، اولویت سوم را نیز مورد غفلت قرار نداد و وزیر خارجه خود، نعیم خان، را در ۱۹۵۵ به اجلاس موسسان جنبش عدم تعهد در باندونگ اندونزی فرستاد.
در ۱۹۴۷ همزمان با تشدید رویارویی شرق و غرب، هندوستان با استقلال از بریتانیا به دو کشور هند و پاکستان تجزیه شد و مسئله پشتونستان و بازنگری خط دیورند از جانب حکومت افغانستان مطرح شد
▲ | دو دهه ماه عسل |
اردوی افغانستان بهسرعت با سلاح و تجهیزات روسی مجهز میشد. هزاران دانشجوی افغان به شوروی و اقمار آن برای تحصیل اعزام شدند، مستشاران روسی در داخل افغانستان شروع به کار کردند و پروژههای عمرانی با حمایت مالی شوروی عملیاتی میشد. شوروی در بدل این کمکها، توقعی خاصی را مطرح نمیکرد.
افغانستان در عدم تعهد فعال بود و داوود خان شخصاً در اولین اجلاس سران جنبش در ۱۹٦۱ در بلگراد شرکت کرد. با وجود روابط دوستانهی دو کشور، یک تحول آرام داشت رخ میداد و آن شورویسازی افغانستان بود. تحولی که در آن روز سیاستمداران افغان یا متوجه پیامدهای آن نبودند و یا توان مهارش را نداشتند.
علاوه بر تجهیزات روسی، کادرهای فنی بازگشته از شوروی در ارتش افغانستان جذب میشدند. فضای آموزشی، روشنفکری و سیاسی کشور بهطور روزافزون تحت تاثیر عقاید و ادبیات چپی قرار میگرفت. ظاهرشاه، که موافق سیاستهای داوود خان نبود، او را از قدرت کنار زد و عصری موسوم به «دههی دموکراسی» (۱۹٦۳-۱۹۷۳ م) را آغاز کرد.
با وجود تلاشهای ظاهرشاه برای بهبود مناسبات با پاکستان و کاهش نفوذ شوروی، جهتگیری جدید برای افغانستان، دیگر بسیار دیرهنگام و حتی ناممکن بود. حزب دموکراتیک خلق با استفاده از فضای باز سیاسی دههی دموکراسی ظهور کرد. تلاشهای موسی شفیق، آخرین نخستوزیر شاه (۱۹۷۲-۱۹۷۳ م) برای کاهش اتکا به شوروی با شکست مواجه شد. او بهعنوان تحصیلکردهی آمریکا، مسیر مخالف شوروی را در پیش گرفت.
شفیق سعی کرد از طریق حل مسایل مرزی با ایران و پاکستان و تقویت نقش چین وابستگی، به مسکو را از بین ببرد[۴]، اما کودتایی که در ۱۷ جولای (ژوئیه) ۱۹۷۳ بهرهبری داوود خان و نقش برجستهی جناح پرچم صورت گرفت، نشان داد که تغییر جهت خارجی افغانستان ناممکن است. دوستی شخصی داوود خان با اتحاد جماهیر شوروی تا این جای کار موفقیتآمیز بهنظر میرسید؛ زیرا محصول مشترکشان قادر به تغییر نظام و گردش نخبگان در راستای تأمین منافع دو جانب شده بود.
▲ | چرخش دیرهنگام در سیاست خارجی |
داوودخان با بازگشت به قدرت بهعنوان رئیس جمهوری (۱۹۷۳-۱۹۷۸ م) در صدد کنترل کامل قدرت برآمد و تغییر عمده در سیاست خارجی افغانستان بهوجود آورد. علاوه بر سرکوب محافظهکاران مذهبی و لیبرالهای حامی سلطنت، چپیهای همکار در کودتا را نیز طی یکی دو سال بهتدریج از وظایفشان برکنار و تمام نوزده روزنامهی غیردولتی را تعطیل کرد[۵].
تغییر جهت تا ۱۹۷۵ کاملاً ملموس بود. داوود خان با سفر به ایران، و کشورهای عربی از جمله عربستان که با استخراج نفت ثروتمند شده بودند، در صدد جلب کمکهای اقتصادی جدید برآمد. شاه ایران در یک اقدام بلندپروازانه نوید وام دو میلیارد دالری را به کابل داد و همچنین با میانجیگری بین افغانستان و پاکستان زمینههای حل مسئلهی پشتونستان و خط مرزی دیورند را فراهم کرد[٦].
داوود در این دوره نهتنها سر زخم کهنه با پاکستان را باز نکرد که روابط دو کشور در تابستان ۱۹۷٦ بهدوستی گرم تبدیل شد[٧] به این ترتیب، افغانستان پس از بیست سال دوستی از شوروی فاصله میگرفت. داوود در ۱۹۷۸ نیز به کشورهای عضو عدم تعهد و عربی از جمله پاکستان، عربستان و یوگسلاوی سفر کرد.
همزمان با این که تنش در روابط افغانستان و شوروی افزایش مییافت، داوودخان در صدد همسویی با جناح خلق بود و شوروی با اعمال فشار در صدد اتحاد مجدد خلق و پرچم. سرانجام، اتحاد دوباره دو جناح حزب دموکراتیک خلق در ۱۹۷۷ محقق شد. زمانیکه با آخرین سفر داوود خان به شوروی و مشاجره لفظی وی با لیوند برژنف، رهبر شوروی، روابط دو کشور وارد مرحله بحرانی شده بود.
داوود خان با سفر به ایران، و کشورهای عربی از جمله عربستان که با استخراج نفت ثروتمند شده بودند، در صدد جلب کمکهای اقتصادی جدید برآمد
▲ | سقوط به وسیله دستپروردهها |
در حالیکه داوود از مسیر شوروی منحرف شده بود، بازسازی حزب دموکراتیک خلق، توام با طرح کودتا برای کسب قدرت و حذف داوودخان بود. برنامهی کودتا برای تابستان تنظیم شده بود، ولی قتل میراکبر خیبر، ایدئولوگ پرچم در ۱۷ اپریل کودتا را جلو انداخت. خلق و پرچم، تشییع جنازه خیبر را به مانور قدرت و تظاهرات علیه حکومت تبدیل کردند و حکومت اقدام به بازداشت تمامی رهبران این جریان در روز ۲٦ اپریل کرد.
در این میان حفیظالله امین با نفوذی که در نیروهای مسلح داشت، بازداشت خود را ده ساعت به تأخیر انداخت و در این فرصت دستورات لازم برای انجام کودتا را صادر کرد. قهرمانان کودتا اسلم وطنجار و ژنرال عبدالقادر، یاران داوود خان در کودتای پنج سال قبل بودند.
به این ترتیب، داوود خان نه تنها موفق به خروج افغانستان از حوزهی نفوذ شوروی نشد، بلکه بهوسیلهی جوانانی که خود به شوروی اعزام کرده بود، سقوط کرد. با آنکه خلقیها پس از کودتا به تصفیهی پرچمیها پرداختند، اما نفوذ شوروی در افغانستان دیگر انکارناپذیر بود و از جانبی هم با توجه به پیروزی شوروی بر آمریکا در جنگ ویتنام این کشور انگیزه بیشتر به مداخله در جهان سوم داشت[٨].
▲ | آخرین تقلا |
سرعت توالی تحولات بالا بود. در سپتامبر ۱۹۷۹ امین - از معدود تحصیلکردگان آمریکایی جریان چپ - با کنار زدن نورمحمد ترهکی در رأس هرم قدرت قرار گرفت و گویا نیت استقلال از شوروی را در سر داشت. وی تلاش کرد تا از طریق دوستی با پاکستان از فشار روز افزون شوروی بکاهد[۹].
این در حالی بود که طبق دکترین برژنف (۱۹۶۴-۱۹۸۲ م) اتحاد جماهیر شوروی آماده مداخله نظامی در هر جایی بود که رژیمهای سوسیالیستی در آن با تهدید مواجه باشند[۱٠]. در این چارچوب در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ رهبری شاخهی پرچم با نیروهای ارتش سرخ وارد افغانستان شد و فصل جهاد و تمرکز بازی بزرگ بر این کشور کوچک آغاز شد.
پرسش پایانی این است که دورنمای ثبات و امنیت افغانستان، بدون حل و فصل معضل دیورند چگونه خواهد بود؟[۱۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- بجورنولد، جنگ سرد، تهران، چ ۱۳۸۵، ص ۱۱۴.
[٢]- هیمن، آنتونی، افغانستان در زیر سلطه شوروی، تهران، چ ۱۳٦۴، ص ٦۵.
[٣]- محمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم، چ ۱۳۷۴، ص ٦۸۱.
[۴]- هیمن، همان.
[۵]- هیمن، همان، ص ۸۸.
[٦]- حسین، جهان اسلام از منظرهای مختلف سیاسی، تهران، چ ۱۳۸۷، ص ۲۲۸.
[٧]- هیمن، همان، ص ۹۲.
[٨]- بجورنولد، همان، ص ۱۰۳.
[۹]- شولتسه، تاریخ جهان اسلام در قرن بیستم، تهران، چ ۱۳۸۹، ص ۳٦۱
[۱٠]- مارتیوز، ظهور و سقوط شوروی، تهران، چ ۱۳۸۲، ص ۹۰.
[۱۱]- محمدقاسم عرفانی، بازخوانی سیاست خارجی افغانستان؛ ۳۷ سال پس از تهاجم شوروی، وبسایت فارسی بیبیسی: یکشنبه ٢٦ دسامبر ٢٠۱٦ - ٦ دی ۱٣۹۵
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی