|
جان مالکوم
فهرست مندرجات
عهدنامهی مجمل عهدنامهی مفصل
سر جان مالکوم یا جان ملکُم (به انگلیسی: Sir John Malcolm) (زادهی ۱۷٦۹ م - درگذشتهی ۱۸۳۳ م)، سیاستمدار، تاریخدان و افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی بود که در اوایل قرن نوزدهم بارها جهت مأموریتهای سیاسی به ایران فرستاده شد و قرادادهای ایران و انگلیس، در زمان فتحعلیشاه و محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار را کارگردانی کرد. او از عمده کسانی بود که باعث تضعیف افغانستان توسط ایران شد. همچنین، او تعدادی از جزایر جنوبی ایران را به اشغال درآورد و به پایگاه نظامی تبدیل کرد.
در ضمن، جان مالکوم، کسی است که سیبزمینی را به ایرانیان معرفی نمود. او به زبان فارسی مسلط بود و با فرهنگ و تاریخ ایران آشنایی بسیار داشت.
▲ | زندگینامه |
جان مالکوم، پسر چهارم جرج مالکوم در دوم ماه مه سال ۱۷٦۹ میلادی، در روستای برنفوت (Burnfoot)، کنار رود اسک در ایالت دامفریشایر (Dumfriesshire) کشور اسکاتلند (Scotland) زاده شد.
او، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در پاییز ۱۷۸٢ میلادی به هندوستان سفر کرد و در سال ۱۷۹۱، در ٢٢ سالگی در ایالت حیدرآباد به خدمت کمپانی هند شرقی درآمد. اما دائرةالمعارف بریتانیا مینویسد: «در سن ۱٢ سالگی وارد خدمت نظام نیروی دریایی هندوستان شد. در آوریل ۱۷۸۳، قدم به مدرس گذاشت و به رژیمان ولر پیوست و از سال ۱۷۹۹ صاحب مشاغل و مناصب مهم گردید.»
جان در هندوستان با شوق کامل و ذوق وافر به تحصیل زبان و ادبیات فارسی پرداخت، و طولی نکشید که زبان فارسی را بهخوبی فرا گرفت و به سهولت نوشتههای فارسی را به زبان انگلیسی برمیگردانید.
لرد کرنوالیس، یکی از مدیران کمپانی هند شرقی، او را بهسمت مترجم فارسی فوج نظام حیدرآباد نامزد کرد. سپس، لرد ولزلی، مدیر کل کمپانی هند شرقی، در این خیال بود تا شخص کاردان و قابل را به ایران بفرستد. از آنجایی که در سال ۱۷۹۹، مالکوم در زمرهی یکی از دوستان لرد ولزلی درآمد، وی به ایران مأمور شد. او، بهعنوان نمایندهی سیاسی فرمانفرمای هندوستان، طی سه سفر در سالهای ۱۸٠٠، ۱۸٠۸ و ۱۸۱٠ میلادی، برای انجام مقاصد سیاسی دولت انگلستان، به ایران آمده و در هر بار، در پیشرفت نیات خود، بهواسطهی دادن رشوهی زیاد به شاه ایران و سایر زمامداران این کشور، کاملاً موفق گردید.
بهنوشتهی مهدی بامداد، پیش از آن، در سال ۱٧۹۹، میرزا مهدیعلیخان، ملقب به بهادر جنگ، از طرف کمپانی هند شرقی با اعتبار زیادی مأموریت پیدا کرد که برای دفع خطر زمانشاه، پادشاه افغانستان، که دردسر برای انگلستان فراهم آورده بود، به تهران رفته، پولی به شاه و صدراعظم داده، تا اینکه آنها شاهزادگان متوقف در کاشان را با سپاه ایران به افغانستان روانه نمایند. نامبرده در این مأموریت خوب کار کرد و موفق گردید. تتمهی کار او را سر جان مالکوم به انجام رسانید.
در سال ۱۸٠٠، وضع انگلیسیها در اروپا بسیار وخیم بود. زیرا اکثر ملل و سلاطین آنها بنابر تحریک ناپلئون بناپارت - به میل خود یا از راه زور و فشار - بر علیه انگلستان متحد شده بودند. اتحاد بین ناپلئون، امپراتور فرانسه و پاول یکم، تزار روسیه، و شایعهی حملهی ناپلئون با کمک دولت ایران به هندوستان فوقالعاده باعث اضطراب و نگرانی دولت انگلستان گردید؛ چون انگلیسیها میدانستند که بهویژه برای ناپلئون، حمله از راه ایران به هندوستان بسیار ساده و آسان است. از اینرو، انگلیسیها، برای حفظ موقعیت خود، سر جان مالکوم را مأمور دربار ایران کردند تا با انعقاد قرارداد تدافعی و تعرضی از کمک ایران به فرانسه ممانعت کرده و ایران را از اتحاد با فرانسه باز دارد. در ۱٦ نوامبر همین سال، مالکوم و همراهانش وارد بوشهر شدند، حکومت ایران همهجا مهماندار آنها بود. وی از آنجا، با اعزاز و احترام تمام وارد تهران شد و به دربار فتحعلیشاه قاجار راه یافت و پس از گفتوگو لازم توانست دو قرارداد: یکی سیاسی و دیگری تجاری - هر یک در ۵ ماده - با حاجی ابراهیمخان، صدراعظم ایران منعقد نماید. در مادهی دوم و سوم قرارداد سیاسی آمده است:
- هرگاه پادشاه افغانستان تصمیم گیرد که به هندوستان حمله نماید، چون سکنهی هندوستان رعایای اعلیحضرت پادشاه انگلستان میباشند، یک قشون کوهپیکر با تمام لوازم و مهمات از طرف کارگزاران اعلیحضرت قدر قدرت ایران به افغانستان مأمور خواهد شد که آن مملکت را خراب و ویران نماید و تمام جدیت و کوشش را بهکار خواهند برد که آن مملکت بهکلی مضمحل شده و پریشان گردد.
اگر پادشاه افغانستان مایل گردد که از در دوستی و صلح وارد شود، دولت ایران در حین تعیین شرایط صلح، این مسئله را مسلم و حتمی خواهند نمود که پادشاه افغانستان و قشون او خیال حمله و هجوم به هندوستان را که جزو قلمرو پادشاه انگلستان میباشد، بهکلی از سر خود بیرون نماید و آن را برای همیشه ترک گوید.
مهدی بامداد به نقل از تاریخ روابط ایران و انگلیس، نوشتهی محمود محمود، مینویسد:
- ... این گله را سال بعد سر جان ملکوم از صدراعظم ایران نمود و ایراد کرد که: چرا مانع شد شهریار ایران انتقام خون شیعههای افغانستان را از افغانهای سنی بکشد؟ صدراعظم جواب میدهد: سیاست از مذهب جدا است! صلاح نبود ایران برای یکچنین کار کوچکی یک قسمت از مملکت افغانستان را ویران کند و سکنهی آن را قتل عام نماید. از این جواب، سر جان مالکوم صدراعظم ایران را شناخت و با افکار او آشنا شد.
همو در ادامه میافزاید:
- در این ایام است که پرستیده و معبود زمامداران و رجال ایران که پول باشد، خوب تشخیص داده شد، و سر جان مالکوم ... با اعتبار و پول خیلی زیادتری به ایران وارد شد. او چون اعتبار زیادتری داشت و دستش در خرج کردن یعنی رشوه دادن به این و آن خیلی بازتر بود، سر کیسههای پول را برای متصدیان امور، خوب شل کرد و به مردم ریزش دست خود را نشان داد؛ و چون لازم بود از شاه گرفته تا به دربان دم در پول و انعام میداد.
سر جان مالکوم در مدت اقامت خویش در ایران بالغ بر دویستوهفتادوسه هزار لیرهی طلا خرج کرد، و بهواسطهی خرج کردن این پول بهخوبی موفق گردید که یک معاهدهی سیاسی در ۵ ماده و یک معاهدهی تجارتی که آن نیز در ۵ ماده بود، با محلقاتی چند با ایران ببندد که تمامش مانند همیشهی اوقات و ازمنه به زیان ایران بدبخت و سود انگلستان بود. سه ماهواندی که از انعقاد معاهدات گذشت، چون حاج ابراهیمخان اعتمادالدوله که در مسایل سیاسی بیشتر دقت نظر داشت و از دیگران فهمیدهتر و خبیرتر بود، به این جهات بنابر دسایسی که دشمنان او بهکار بردند، فتحعلیشاه در یک روز معین او و بستگانش را به وضع بسیار فجیعی کشت، و میرزا شفیع مازندرانی که سهلالمؤنهتر و ساختوباختش با بیگانه بهتر بود، جانشین وی و صدراعظم گردید.
در سال ۱۸٠۸، مالکوم مجدداً به ایران اعزام گردید. اما فقط تا بوشهر بیشتر نیامد. زیرا، در این ایام، نفوذ فرانسویها در دربار ایران، رو به افزایش بود. بنابراین، او از آمدن به تهران منصرف گردیده و دوباره از بوشهر به هندوستان مراجعت نمود.
پس از این سفر سیاسی، مالکوم، بار دیگر در سال ۱۸۱٠ نیز به ایران سفر کرد و در طی دهسال مسافرت در شهرهای ایران، با اعیان، سرداران، دانشمندان، فضلا و شعرا معاشرت داشت، و مجموعهای از نسخههای خطی در تاریخ ایران و کشورهایی که با ایران پیوستگی داشتند، فراهم آورد. سپس به انگلستان باز گشت و تاریخ ایران را در دو جلد نوشت. پس از سال ۱۸٢۷، به فرمانداری شهر بمبئی منصوب گردید. در سال ۱۸۳٠، برای آخرینبار هندوستان را ترک گفت و دیری نپایید که بهعضویت پارلمان انگلیس برگزیده شد.
مالکوم، در سال ۱۸٠۷، در میسور، سومین شهر بزرگ ایالت کارناتاکا در کشور هندوستان، با ایزابلا شارلوت، دومین دختر ژنرال سر الکساندر کمپبل ازدواج کرد. ثمرهای این ازدواج پنج فرزند، از جمله جورج الکساندر مالکوم بود.
سرانجام سر جان مالکوم، در مه ۱۸۳۳ میلادی، در شهر لندن درگذشت. بر پایهی یک مجسمهی تمامقد مرمرین که در کلیسای وست مینیستو لندن، آرامگاه بزرگان و قهرمانان انگلستان، نصب است، این عبارت پر آبوتاب دربارهی او منقوش است:
- ... در جنگها و مذاکراتی شرکت جست و طی آنها برتری بریتانیا را در هند مسجل ساخت، و با بهرهگیری از کوششهای خستگیناپذیر و مدبرانه ناشی از قدرت ذهنی و جسمی خارقالعادهی خود که ذات باریتعالی به وی ارزانی داشته بود، در عرصهی سیاست، نطامیگری و ادبیات به مدارج والا رسید و شهرت یافت. آزادمنش، منیعالطبع و مهماننواز بود. عواطفاش صمیمانه، رفتارش صادقانه و حامی و ستایشگر استعداد و لیاقت بهشمار میرفت.
در سراسر زندگانی پرماجرا و خدمات سخت و جانفرسا، شور و علاقهی او نسبت به بهروزی مردم خاورزمین کمتر از شور و شوقش برای خدمت به انگلستان نبود. خاطرهاش برانگیزانندهی سپاس میلیونها انسان است و نامش در تاریخ ملل مسطور و شهرتش پایدار است.
▲ | آثار |
سر جان مالکوم، در سال ۱۸۱۵ میلادی، تاریخ ایران را از زمان پیشین تا روزگار خود بهزبان انگلیسی نوشت که برای نخستینبار - با نام «The History of Persia» - در لندن در دو جلد چاپ و منتشر شد. افزون بر این، او هشت کتاب دیگر بهعلاوهی یک دفتر شعر از خود بهجا گذاشته است. از کتابهای او میتوان چنین نام برد:
- طرح از سیکها (Sketch of the Sikhs)، چاپ ۱۸۱۱
- طرح از تاریخ سیاسی هند (Sketch of the Political History of India)، چاپ ۱۸۱۱
- اختلال در ارتش مدرس در سال ۱۸٠۹ (Disturbances in the Madras Army in 1809)، چاپ ۱۸۱٢
- تاریخ ایران (The History of Persia)، چاپ ۱۸۱۵
- خاطرات مرکزی هند (A Memoir of Central India)، چاپ ۱۸٢٣
- تاریخ سیاسی هند (The Political History of India)، چاپ ۱۸٢٦
- طرح ایران (Sketches of Persia)، چاپ ۱۸٢٧
- دولت هند (The Government of India)، چاپ ۱۸٣٣
- زندگی رابرت، لرد کلایو (The Life of Robert, Lord Clive)، چاپ ۱۸٣٦ (پس از مرگ سر جان مالکوم منتشر شد).
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
دائرةالمعارف بریتانیا، ج ۴، ص ۷٢۳
همانجا
بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج ۵، ص ٢٦٦
تاجبخش، احمد، سیاستهای استعماری روسیهی تزاری، انگلستان و فرانسه در ایران، ص ۱٣
بامداد، مهدی، پیشین، ج ۱، ص ٢۸
بامداد، مهدی، پیشین، ج ۵، ص ٢۴٣
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری (جلد ٦)، تهران: زوار، چاپ اوّل، ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱.
□ تاجبخش، احمد، سیاستهای استعماری روسیهی تزاری، انگلستان و فرانسه در ایران (اقتباس از اسناد سیاسی وزارت خارجه فرانسه)، تهران: انتشارات اقبال، چاپ اول - ۱۳٦۲
□ ملکم، سر جان، تاریخ کامل ایران، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، تهران: انتشارات افسون، چاپ اول - ۱۳۸٠
□ ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد (بهزبان انگلیسی)
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها │ ایرانشناسی │ تاریخ ایران │ تاریخ قاجاریه │ روابط سیاسی ایران و انگلیس