|
نژادی بهنام آریایی نداریم
فهرست مندرجات
.
نژادی بهنام آریایی نداریم
پروفسور شاپور رواسانی (زادهی ۱۳۱۰ خ، در رشت ایران)، استاد بازنشسته دانشگاه الدنبورگ، و رئیس بنیاد پژوهشی-فرهنگی میرزا کوچک خان جنگلی است، که و از نظریهپردازان شیوهی تولید در جوامع مستعمراتی محسوب میشود. او میگوید:
«استعمار پس از ایجاد یك ناسیونالیسم نژادی غلط، فرضیههای نژادی را مطرح كرد. مثلا میگویند نژاد آریا، نژاد سامی و نژاد ترك. اولاً ما میدانیم كه از نظر زیستشناسی تنها یك نژاد انسانی وجود دارد. لفظ آریا كه بهكار برده شده [در منابع کهن]، اصلاً به نژاد مربوط نمیشود. اگر شما بهنوشتههای هرودوت مراجعه كنید، وقتی راجع به لشكركشی خشایارشاه صحبت میكند، از تعدادی از اقوام نام میبرد كه یكی از آنها نیز آریاست. بعد این را آوردهاند و بهعنوان یك نژاد مطرح كردهاند، در حالیكه ما اصلاً نژادی با نام آریا نداریم.»
شاپور رواسانی از سال ۱۹۷۴ تا سال ۱۹۹۸ با سمت استاد كرسی اقتصاد اجتماعی كشورهای در حال رشد در دانشگاه الدنبورگ آلمان به تحقيق و تدريس اشتغال داشت؛ در سال ۱۳۷۷ خورشیدی (۱۹۹۸ میلادی) پس از بازنشستگی با حفظ عضويت در هيئت علمی دانشگاه الدنبورگ آلمان بهمنظور اقامت دائم به ايران بازگشت.
پروفسور شاپور رواسانی از روشنفكرانی است كه تلاش زیادی را برای تبیین جامعهی شرقی بهعنوان یك مفهوم فرهنگی بهخرج داده كه حاصل آن انتشار مقالات و كتابهای متعددی در این زمینه بوده است. وی در جدیدترین اثر خود مسالهی اتحادیه مردم شرق را بهصورت مشروح توضیح داده است. در گفتگویی كه با وی داشتیم و حاصل آن در ذیل خواهد آمد، دربارهی مقولات مختلفی از جمله ابطال نظریات نژادی، شاخصههای تمدن شرقی، نقش استعمار در ایجاد مرزبندیهای سیاسی و ایجاد اختلافات قومی، قبیلهای و نژادی به بحث نشستیم.
▲ | گفتوگو با دکتر شاپور رواسانی |
◼ كتاب اتحادیهی مردم شرق واكنشهای متعددی به همراه داشت. چند سال پیش هم شما كتاب جامعهی بزرگ شرق را منتشر كردید. در این فاصله چه تحولاتی رخ داد كه شما بر آن شدید تا آنها را در كتاب جدیدتان بیان كنید؟□ شاپور رواسانی: من بر اثر مطالعاتی كه در تاریخ مردم شرق انجام میدادم، با این حقیقت مواجه شدم كه یك فرهنگ و تمدن مشترك چند هزارساله اقوام خویشاوند شرقی را از دوران باستان تا امروز و از شمال آفریقا تا آسیای مركزی به یكدیگر مرتبط میكند. در كتابی كه ۱۶ سال پیش با عنوان جامعه بزرگ شرق منتشر شد، با توجه به آثاری كه باستانشناسان درخصوص كشورهای شرق داشتند، تلاش شد تا نشان داده شود هماهنگیها و اشتراكات تمدنی بر چه اساسی حركت میكنند. در عرض ۱۶ سال گذشته كشفیات فراوانی در زمینهی باستانشناسی انجام شده كه یكی از این كشفیات فوقالعاده مهم، كشفیات منطقه جیرفت كرمان است كه میتوان گفت تاریخ شرق را به میزان فراوانی تغییر میدهد. كشفیات جیرفت در خارج از كشور در محافل علمی و دانشگاهی بسیار معروف است، ولی متاسفانه در ایران به آن اندازه شهرت پیدا نكرده است.
آثاری كه آقای دكتر مجیدزاده (رئیس هیات بررسی در جیرفت) و كارهای آقای دكتر شهمیرزادی كه یكی از دیرینهشناسان معروف كشور هستند و همچنین آثاری كه در ۱۶ سال اخیر در آسیای مركزی و كشورهای شرقی منتشر شدهاند، اثبات میكنند كه یك فرهنگ و تمدن چند هزارساله از دوران باستان در همه رشتههای علوم، فنون، هنر، اخلاق، ادیان و حتی رسومات اجتماعی، مردم اتحادیه را به یكدیگر مرتبط میكند.
اگر شما به نقشه جغرافیا از شمال آفریقا تا آسیای مركزی نگاه كنید، ملاحظه میكنید كه تعداد زیادی كشور به اصطلاح مستقل در این منطقه وجود دارند. مرزهایی كه این كشورها را از یكدیگر جدا میكنند، مربوط به ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال اخیر میشوند و این مرزها همگی سیاسی و نظامیاند و مرز فرهنگی، هنری، دینی یا زبانی نیستند. همگی این مرزها مصنوعی هستند و استعمار سرمایهداری آنها را ایجاد كرده است و بعد هم یك هویت كاذب سیاسی در این كشورها بهوجود آمده كه ربطی هم بهتاریخ، فرهنگ، زبان و دین این مناطق ندارد. بر این اساس یك ناسیونالیسم نژادی تبلیغ شده است. این مرزهای كاذب را كاملاً بهطور مدلل میتوان نشان داد كه كدامین افراد یا شركتها و یا دولتهای خارجی و بهچه دلایلی رسم كردهاند تا ما را از یكدیگر جدا كنند.
پس از بهوجود آمدن این مرزها، مستشرقانی كه آمدند و در مورد شرق كار كردند، این مرزها را به دوران باستان منتقل كردند (كه البته كار فوقالعاده غلطی بود، چون این مرزها در دوران باستان وجود نداشت) و بر آن اساس تلاش كردند برای هر كدام از این كشورها تاریخی بنگارند؛ مثلاً بنویسند ۳۰۰۰ سال پاكستان، ۵۰۰۰ سال اردن. ما میدانیم پاكستان پس از جنگ دوم جهانی تشكیل شد و تا جنگ اول جهانی هم سوریه و اردنی وجود نداشت و همگی جزو حكومت عثمانی بودند.
استعمار پس از ایجاد یك ناسیونالیسم نژادی غلط، فرضیههای نژادی را مطرح كرد. مثلا میگویند نژاد آریا، نژاد سامی و نژاد ترك. اولاً ما میدانیم كه از نظر زیستشناسی تنها یك نژاد انسانی وجود دارد. از آن گذشته هیچ كتیبهای را نمییابید كه در آن از قوم سامی نامی برده شده باشد. این لفظ از زبانشناسی وارد جامعهشناسی شد و اختراعی است كه بعداً معلوم شد اصلاً مبنای غلطی دارد. ولی متاسفانه وارد جامعهشناسی و تاریخنگاری شد و امروزه عدهی زیادی از اقوام سامی صحبت میكنند یا لفظ آریا كه بهكار برده شده، اصلاً به نژاد مربوط نمیشود. اگر شما بهنوشتههای هرودوت مراجعه كنید، وقتی راجع به لشكركشی خشایارشاه صحبت میكند، از تعدادی از اقوام نام میبرد كه یكی از آنها نیز آریاست. بعد این را آوردهاند و بهعنوان یك نژاد مطرح كردهاند، در حالیكه ما اصلاً نژادی با نام آریا نداریم. من در كتاب اخیر خودم از اتحادیه مردم شرق صحبت كردهام، یعنی روی سخنم با مردم شرق است.
زیرا در ۱۵۰ سال اخیر در این كشورهای شرقی، دولتهایی بر سر كار آمدند و طبقاتی حاكم شدند كه با امپریالیسم همكاری میكنند و خودشان موجب تشدید برخوردها هستند. اگر ما بتوانیم احساس تعلق به فرهنگ شرق را در این منطقه وسیع بیدار كنیم، دیگر جنبشهای نژادی ناسیونالیستی بهجایی نخواهد رسید، جنگهای داخلی وجود نخواهد داشت و دیگر لازم نیست مردم شرق برای كشتن یكدیگر از كشورهای خارجی اسلحه بخرند.
◼ شما در این كتاب سعی كردهاید نظریههای نژادی را ابطال كنید و این موضوع اولی است كه این كتاب دنبال میكند. مطلب بعدی این است كه شما شرق را بهعنوان یك مفهوم فرهنگی در كتاب خود مدنظر قرار دادهاید و كوشیدهاید با معرفی این مفاهیم فرهنگی زمینههای كنار گذاشتن اختلافات در میان اقوام شرقی را فراهم كنید. همان طور كه اشاره كردید، مفاهیم و نظریههای نژادی در ۱۵۰ سال اخیر در راستای اهداف سرمایهداری مطرح شده است. پرسش من این است كه نقش و تاثیر منابع ترجمهای در جهت القای مفاهیم نژادی تا چهاندازه موثر بوده است؟□ شاپور رواسانی: درخصوص رد فرضیههای نادرست نژادی كتابی با عنوان نادرستی فرضیههای نژادی از نشریه اطلاعات منتشر شده است كه محصول نزدیك به ۴ سال تحقیقات من بود. در آن كتاب با امكاناتی كه از نظر علمی در دانشگاه آلمان داشتم، تلاش كردم بررسی كنم كه اولین بار این الفاظ را چه كسی، كی و كجا و به چه منظوری به كار برده است. بنابراین منابعی كه در آن كتاب استفاده كردم، منابع دست اولی هستند. وقتی به این منابع دسترسی پیدا كردم، متوجه شدم تصوراتی كه عنوان میشوند مطلقا جنبه علمی ندارند و كاملا نادرست اند. به همین دلیل هم آن كتاب تهیه شد. متاسفانه فرهنگ ما در حال حاضر بشدت یك فرهنگ ترجمهای است و ما به جای آن كه به خودمان زحمت بدهیم و تاریخ مبارزات اجتماعی ایران و شرق را كه تركیبی از یكدیگر هستند بشناسیم، كوشش میكنیم اطلاعات را از طریق ترجمه كتابهای خارجی به دست بیاوریم و به منابع رجوع نمیكنیم.
باستانشناسی در ایران كه الان بهطور عمده منتشر میشود یك باستانشناسی سیاسی است؛ زیرا عدهای حفار كه نام خود را باستانشناس گذاشتهاند آمدهاند و همان فرضیههای نژادی را به اشكال مختلف بهعنوان كشفیات باستانشناسی در تالیفات خود منعكس میكنند و ما آنها را ترجمه میكنیم و تحویل روشنفكران ایران میدهیم. متاسفانه این كاری است كه در ۱۵۰ سال اخیر در ایران انجام شده و با كمال تاسف هنوز هم ادامه دارد. ما خودمان را با تاریخ اجتماعی ایران به آن شكل كه واقعیت دارد مشغول نكردهایم، بلكه ترجمه میكنیم و ترجمهها هم بهطور عمده نادرست و آلوده به اغراض سیاسی است كه یكی از آن اغراض مهم، تبلیغ فرضیههای نژادی است. مثلاً در مورد كتیبهی بیستون، ترجمه فارسیای كه در ایران پخش شد به نقل از داریوش آمده: «من از نژاد آریا هستم.»
من با چند نفر از همكاران در اروپا كه به خط میخی آشنایی دارند مكاتبه كردم و از آنها پرسیدم كه بهنظر شما معنی این كلمه چیست؟ آنها به من پاسخ دادند كه این كلمه حداكثر بهمعنی طایفه و خاندان است و بههیچوجه معنی نژاد از آن استنباط نمیشود. حال شما ملاحظه كنید این دو چقدر با یكدیگر متفاوتند كه سلطانی بگوید من از فلان طایفهام یا بگوید من از فلان نژادم. ملاحظه میكنید كه ترجمههای ما تا چه حد در جهت اغراض سیاسی به غلط دست برده شدهاند..
◼ شما در كتابهای مختلف تان بیان كردهاید كه فرهنگ غرب بر اصل تفاخر نژادی تاكید دارد و شما به دنبال رد فرضیههای نژادی هستید. آیا مباحثی كه شما در كتاب اتحادیه مردم شرق مطرح میكنید به نوعی همان تفاخر نژادی را دامن نمیزند؟□ شاپور رواسانی: خیر. بحث من بههیچوجه تفاخر نیست، زیرا وقتی مسالهی تفاخر مطرح میشود بههیچوجه نمیتوان با منطق و استدلال سر و كار داشت. من اصلاً نمیخواهم بگویم كه در گذشته بهجز فرهنگ شرق، چیز دیگری وجود نداشت؛ بلكه حقیقت این است كه فرهنگ شرق بهصورت یك تركیب است و در این تركیب بیشتر اقوام و ملل به اشكال مختلف شركت كردهاند و خود فرهنگ شرق نیز بخشی از فرهنگ جهانی است و در این قضیه هیچ تردیدی نیست. فرهنگهایی هم که در داخل فرهنگ شرق قرار میگیرند همچون ایرانی، ترک و عرب جزیی از فرهنگ شرق محسوب میشوند. صحبت من فقط این است كه بیاییم و فرهنگ جهان را بر حسب واقعیتها بشناسیم و بهكسی اجازه تفاخر بیمورد ندهیم و خودمان هم دچار این بیماری نشویم.
ما میتوانیم از یك فرهنگ جهانی صحبت كنیم و در این فرهنگ جهانی به موقعیت فرهنگ شرق بپردازیم؛ ولی پارهای از نكات را نمیتوان فراموش كرد، مثلاشما در قارهی اروپا كتیبه یا سنگ نوشتههای قدیمیتر از ۸۰۰ سال نمییابید، اما در شرق عمر این كتیبهها به ۸۰۰۰ سال میرسد. زمانیكه در شرق و در مناطقی مانند ایران، هند و بینالنهرین، فرهنگ در حال اعتلا بود، اروپا باتلاق محسوب میشد و چیزی نداشت، متأسفانه بر اثر تفكر اروپای مركزی این قسمت انكار میشود. من میخواهم بگویم كه نباید بخشی از تاریخ جهان را منكر شد.
اغلب مستشرقین میآیند و برای اقوام مختلف ، خاستگاه تعیین میكنند و میگویند مثلاً فلان قوم از فلانجا آمد، اما این حرف غلط است زیرا هر نقطهای از جهان را كه بهعنوان خاستگاه بشر یا قومی خاص معرفی بكنیم این پرسش مطرح میشود كه آیا خلقت در آن نقطه صورت گرفته است كه مسلما كسی نمیتواند با دلیل، چنین مسالهای را اثبات كند. بنابراین مساله خاستگاه اولیه تبلیغی است كه در راستای اغراض سیاسی انجام میشود. بنابراین من معتقدم طرح اینگونه مباحث، مقدمهای است برای شناخت فرهنگ بشری تا در آن چارچوب فرهنگ جهان را بههمانگونهای كه هست نشان دهیم. بهعنوان مثال دیگر از تقلبهایی كه در تاریخ انجام شده میتوان بهمسالهی اختراع خط اشاره كرد خط را نمیتوان اختراع كرد، زیرا خط دنباله نقاشیهای روی دیوار كوهستانهاست و این مساله كه میگویند خط در فلانجا اختراع شده ،جعلی است. یا مثلاً ناحیهای بهنام زومر (سومر) كه در تاریخ از آن یاد میشود وجود نداشته است، اما از آن بهعنوان مركز تمدن اختراع خط یاد میشود.
این نقطه ساخته و پرداخته جعلی مستشرقین غربی است و ما متاسفانه چون ترجمه میكنیم و منابع ترجمهای را مورد مطالعه قرار میدهیم از هر كس سوال كنیم راجع به سومر صحبت میكند.
ما امروز وظیفه داریم دروغهایی را كه بهعنوان باستانشناسی تحویل جامعه میشود، تصفیه كنیم و باید نقش تمام اقوام جهان از جمله اقوام شرقی را در تكوین فرهنگ جهان نشان دهیم و اثبات كنیم كه در اینجا صحبت از تركیبهاست نه از برتریها. بنابراین عقدهی حقارتی كه حدود صدها سال است به ما تحمیل شده یك ملعبهی سیاسی است.
ملاحظه كنید كشورهای استعمارگر با مباحثی كه مطرح میكنند چگونه جریانهای پان را بهراه انداختهاند و برای ترویج آن تلاش میكنند. نتیجه این پانها چیزی جز جنگها و خونریزیها میان اقوام خویشاوند نیست. ما اگر مرزهای فعلی را از نظر دور كنیم و آنها را به دوران باستان منتقل نكنیم با جامعهای در دوران باستان برخورد میكنیم كه همه با یكدیگر مراوده داشتند و این مساله در دوران اسلام تشدید شد.
در حال حاضر این كشورها را مرزهای سیاسی و نظامی از یكدیگر جدا میكند و شما بههر كجا بخواهید بروید باید ویزا بگیرید. اگر ما به اسامی شهرها در كشورهای مختلف نگاه كنیم میتوانیم بهنوعی ارتباط برسیم. بهعنوان مثال بغ یك كلمه فارسی و بهمعنای خداست و بغداد بهمعنی جایی است كه خدا آن را بنا كرده و یك كلمه فارسی است و شهری است كه پایتخت ساسانیان بود، اما بعدها آمدند و دور آن مرز كشیدند و كشور عراق را ایجاد كردند. این مرزهای مصنوعی بهنظر من ساخته و پرداخته امپریالیسم و همچنین طبقات حاكم فاسد داخلی است.
◼ نام كتاب شما (اتحادیه مردم شرق) این ذهنیت را در مخاطب ایجاد میكند كه مردم غرب از عناصر تمدنی برخوردارند كه با عناصر تمدنی مردم شرق تفاوت دارد. چرا شما نام كتابتان را اتحادیه انسانی نگذاشتهاید؟□ شاپور رواسانی: اگر نظریهپردازان غربی حاضر باشند بهجای تبلیغ ناسیونالیسم غربی از اتحادیه انسانی صحبت كنند من هم حاضرم این كار را بكنم؛ ولی میبینیم كه اینطور نیست و هنوز مفسران غربی تلاش میكنند برای خود حساب جداگانهای باز كنند. من حاضرم جهانی فكر كنم، اما به یك شرط. اینكه مرزها برداشته شود و ویزا گرفتن در كل دنیا لغو شود. بهنظر من صحبت از اتحادیه انسانی در صورتی ممكن است كه همانطور كه یك كارگر فرانسوی بهراحتی میتواند در یك كشور آفریقایی كار كند یك كارگر آفریقایی نیز بههمان راحتی بتواند در پاریس كار كند. اما چرا در حال حاضر یك كارگر اروپایی یا آمریكایی برای خودش این حق را قائل است كه در تمام دنیا كار كند، اما وقتی یك كارگر آفریقایی برای كار كردن قصد دارد به اروپا برود او را لب مرز به درون آب میاندازند و غرق میكنند. صحبت من این است كه بهحق حیات بشر و به تاریخ جهان بر گردیم و آن را آنچنان كه هست مطرح كنیم.
◼ فرهنگ شرق از چه شاخصههایی برخوردار است كه مردم این سرزمین بتوانند با استناد به آن شاخصهها، اتحادیه تشكیل دهند؟□ شاپور رواسانی: اگر در فرهنگ شرق به دوران باستان برگردیم با دو شرق سر و كار داریم. یكی شرقی كه حكمرانان و سلاطین كشورهای باستانی در هر دورهای طرفدار آن بودند و تلاش میكردند برای حفظ منافع طبقاتی خود با لشكركشی و خونریزی و فتوحات، آن را تقویت كنند.
اما یك فرهنگ شرق دیگر نیز از همان دوران باستان قابل مشاهده است كه از ابتدا با ظلم و ستم مخالف بود و طرفدار آزادی و برادری و برابری بود. یكی از برجستگیهای این تفكر را مزدك در دورهی ساسانیان مطرح میكرد یا مثلاً در نوشتههای ابن خلدون میتوانیم نمونههای این فرهنگ شرقی را ملاحظه كنیم. من در تلاشم این بخش از فرهنگ شرق را دوباره به منصهی آگاه اتحادیه مردم شرق بیاورم. اما این كار بسیار مشكلی است، زیرا ما هنوز هم در كشور خودمان تاریخ مبارزات اجتماعی را نمیدانیم، در حالی كه تاریخ سلاطین و جنگها را بهخوبی میشناسیم. شما اگر كتابهای تاریخ را ورق بزنید، پر از جنگها و فتوحات است، در حالیكه دوران صلح و مراودات بسیار طولانیتر از دوران جنگها بوده است. همین مسائل باعث ایجاد نوعی خصومت در میان نسلهای جدید است و این خصومتی است كه از دوران باستان به امروز سرایت میكند.
ما باید این سوال را مطرح كنیم كه اگر پدر و پدربزرگهای ما بههر دلیلی با یكدیگر نزاع داشتهاند، آیا نوههای ما نیز باید با یكدیگر نزاع كنند و آیا خصومت قرون را باید به آیندگان منتقل كرد؟ بسیاری از سربازانی كه در جنگها شركت میكنند، نمیدانند برای چه میجنگند و فقط قربانی تبلیغات میشوند. طبقات حاكم فاسد در جهت اهداف خود آنچنان افكار جامعه را خراب میكنند كه آنها حاضر میشوند بدون آگاهی كامل بهدیگری حمله كنند. مثلاً یك دهقان پابرهنه بدبخت عراقی كه در جریان جنگ تحمیلی به ایران حمله میكرد تنها تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفته بود یا بهزور مجبور به این كار شده بود و اصلاً نمیدانست مشكل ایران و عراق چیست. حال آیا ما این مساله را باید ادامه دهیم؟
این تزویر و فریبكاری امپریالیسم است كه تلاش میكند این خصومتها ادامه یابد و این در حالی است كه الان در اروپا همه كشورها یكپارچه شدهاند و خصومتهای گذشته را كه چندان دور هم نیست فراموش كردهاند. الان در كتابهای آلمانی كلمهای از ژرمنیسم نمییابید و ۴۰ سال است آنها ناسیونالیسم را از كتابهایشان حذف كردهاند. آنها الان بر این باورند كه ابتدا همگی اروپاییاند و بعد به كشور خود تعلق دارند.
ما اگر بتوانیم اتحادیه مردم شرق را محقق كنیم، خواهیم توانست امپریالیسم را خلع سلاح كنیم و طرحهای آمریكا برای خاورمیانه را نابود خواهیم كرد. همچنین اگر احساس تعلق به یك اتحادیه بزرگ را زنده كنیم، میتوانیم یك واحد اقتصادی بزرگ تشكیل دهیم و به تعاملات اقتصادی خودمان رونق دهیم. كوشش من بیدار كردن این بخش از فرهنگ شرق است. البته كتاب اتحادیهی مردم شرق بهعنوان آغاز راه است و من در زمینهی مسائل مطرحشده در این كتاب حاضرم با هر مستشرقی كه تمایل داشته باشد به مناظره بنشینم.
◼ اگر اتحادیه مردم شرق را یك واقعیت محقق شده در نظر بگیریم، هویت ملی چه جایگاهی پیدا میكند؟□ شاپور رواسانی: برای پاسخ به این سوال باید دید كه از كلمه ملی چه برداشتی میكنیم. یك وقت كلمه ملی را به فرضیههای نژادی محدود میكنیم كه در این صورت قابل دفاع نیست، اما یك وقت كلمه ملی را به فرهنگی كه در منطقهای بین گروهی از انسانها جریان داشته تلقی میكنیم. تنوع فرهنگی و كوشش در راستای نشاندادن اشتراكات فرهنگها نعمتی است و حتی وجود تفاوتهای فرهنگی نیز بهشرطی كه به منازعات و تفاخرهای غلط منجر نشود یكی از جلوههای زیبا و سازنده فرهنگ بشری است. بنابراین هر گروه انسانی در هر واحد جغرافیایی كه زندگی میكند، میتواند از اختصاصاتی كه در یك حركت تاریخی بهدست آورده است در رابطه با دیگران با تفاهم كامل استفاده كند. همانطور كه در یك خانواده وجود اختلاف جسمی و رفتاری بین پدر، مادر و اولاد و بهخاطر احساس تعلق به یك خانواده موجب ایجاد لطف و محبت میشود، اگر ما هم جامعه جهانی را یك خانواده تلقی كنیم، با وجود اختلافها و تفاوتها براساس یك اشتراك انسانی میتوانند با تفاهم كامل در كنار یكدیگر زندگی كنیم.
◼ تقلب در بیان تاریخ□ شاپور رواسانی: من در كتاب اتحادیه مردم شرق با استفاده از آمار و مدارك و مستندات نشان دادهام كه این منطقه واقعاً از نظر فرهنگی یك واحد بزرگ است. من ابتدا قصد تهیه این كتاب را نداشتم و میخواستم كتابی در زمینهی وقایع دوران هخامنشی بنویسم. در آنزمان من در آلمان در دانشگاه محل تدریسم، صاحب كرسی بودم و برای اساتید صاحب كرسی این امكان فراهم بود كه هر كتابی را میخواهند سفارش بدهند و دانشگاه آن كتاب را از هر جای ممكن تهیه و در اختیار آن استاد قرار میدهد. بنابراین از طرف دانشگاه مكاتبه كردیم و فهرست كتابهای مربوط به شرق كه بالغ بر چندین هزار جلد كتاب میشد، برای من آمد. بعد شروع به مطالعه سیستماتیك این كتابها كردیم. همانطور كه گفتم، قصد داشتم راجع به هخامنشیان مطلب جمعآوری كنم، اما با تناقضات فراوان در كتابهای مختلف روبهرو شدم.
مثلاً مشاهده كردم از شخصی در یك كتاب بهعنوان سلطان منطقهای نام برده شده است و از همان شخص در كتابی دیگر بهعنوان سلطان منطقهای دیگر و در زمانی دیگر یاد شده است، اما چون برای افراد عادی كمتر این امكان وجود دارد كه همه این كتابها را در كنار یكدیگر داشته باشند و جدا جدا آنها را مطالعه میكنند به این تناقضات پی نمیبرند. من بعد از یك سال و نیم كه این كتابها را بالا و پایین كردم، تقلبهای فراوان مشاهده كردم و متوجه شدم هر كسی بهخواست خودش هر طور كه خواسته تاریخ را نوشته است. بنابراین من بعد از مطالعه و تطبیق فراوان دریافتم كه با یك فرهنگ واحد سر و كار داریم و منابعی كه در كتاب اتحادیه مردم شرق نام برده ام، تنها بخش كوچكی از منابعی هستند كه مورد مطالعه من قرار گرفتند.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- رواسانی، شاپور، نژادی بهنام آریایی نداریم، سایت تحلیلی خبری عصر ایران: ۲۲ فروردين ۱۳۹۱
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ سایت تحلیلی خبری عصر ایران