|
افغانستیزی
فهرست مندرجات
- واژهشناسی
- پیشینهی تاریخی
- انگیزهها
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
افغان پشتون
افغانستیزی (احساسات ضد افغان، به انگلیسی: Anti-Afghan sentiment) یا پشتونستیزی (احساسات ضد پشتون، به انگلیسی: Anti-Pashtun sentiment)، که ناشی از پشتونهراسی (پشتونفوبیا Pashtunphobia یعنی تنفر و بیزاری از پشتونها) است، به احساسات دشمنانه و ستیزهجویانه نسبت به فرهنگ، عقاید و تمامی عناصر افغانها - بهطور اعم - و پشتونها - بهطور اخص - گفته میشود.
▲ | واژهشناسی |
هر چند واژههای «افغانفوبیا» (افغانهراسی) با افغانستیزی اندکی تفاوت دارد. زیرا، واژهی «فوبیا» یا «فوبی»، از نظر روانشناسی بهمعنای «هراسزدگی، ترس نامعقول و شدید بیمارگونه از یک چیزی است». با آنکه ترس یک واکنش طبیعی بشر هنگام مواجهه با خطر است که هدف محافظتی دارد. هنگام مواجهه با خطر، دستگاه عصبی سمپاتیک با ترشح آدرنالین آمادگی «مبارزه یا فرار» را ایجاد میسازد. آدرنالین موجب افزایش ضربان قلب و جریان خون در عضلات بدن میشود و در نتیجه فرد میتواند در شرایط اضطراری بهتر عکسالعمل نشان دهد. همچنین میزان قند خون نیز بالا میرود. در چنین شرایطی، جسم و روح آماده عمل است. پس در موقعیتهای خطرناک، ترس، طبیعی و حتی مفید است. اما فوبیا، ترس بیمارگونهیی است که بهشدت مبالغهآمیز و حتی توهمی است. این ترس میتواند سبب تنفر و بیزاری فرد از آن چیزی بهظاهر خطرناک شود.
افغانستیزی یا احساسات ضدافغانی، به احساسات و اعمالی که حاوی تبعیض، عملیات خصمانه، نفرت و یا پیشداوری علیه افغانها و فرهنگ افغانی است، گفته میشود و نقطهی مقابل افغاندوستی قرار میگیرد. بهلحاظ تاریخی، تعصب علیه افغانها بهویژه در برخی ایرانیان وجود دارد که به حمله شاهمحمود افغان به ایران باز میگردد که در قالب افغانستیزی نمود پیدا کرده است. اگرچه بهتازگی احساسات و رفتارهای قابل توجه افغانستیزانه در بین اقوام تاجیک، هزاره و ازبک داخل افغانستان و حتی رسانههای بینالمللی نیز بهچشم میخورد. با این حال، افغانهراسی را میتوان پیشدرآمدی برای افغانستیزی دانست.
▲ | پیشینهی تاریخی |
افغانستیزی در ایران پیشینهی بسیار دیرینه دارد و نخستین جرقههای آن در دورهی حاکمیت صفویان بر ایران کنونی دیده میشود. دوران صفویه در ایران با سلطهی انحصاری و بهرسمیت شناساندن زورمدارانهی مذهب شیعه، بهعنوان یگانه مذهب رسمی آغاز میشود. در این دوره، در واقع، سنیستیزی یعنی ستیزهجویی با اهل تسنن و مذهب آنان متداول بود. پس از سقوط دولت صفوی بهدست افغانهای سنی، این حادثه، سبب سرشکستگی تاریخی ایرانیان شیعه شد و از آنزمان همواره آتش افغانستیزی در این کشور شعلهور بوده است تا جاییکه در دورهی حاکمیت زندیه به قتل عام افغانها در ایران منجر شد و این روند تا امروز نیز ادامه دارد.
در افغانستان، پشتونستیزی را طاهر بدخشی و یاران او آغاز کردند و در زمان حاکمیت رژیم مارکسیستی و بهویژه پس از اشغال افغانستان توسط روسها با طرح مسئله حقوق ملیتها، به این پدیده دامن زدند. در پاکستان و ایران نیز برخی از احزاب بنیادگرای اسلامی به این پدیده توجهی ویژه کردند و در کنار گرایشهای دینی-مذهبی، گرایشات قومی هم از خود تبارز دادند. بهعنوان نمونه در ایران سازمان نصر به افغانستیزی و پشتونستیزی پرداخت. در زمان حاکمیت مجاهدین شورای نظار در خط ستمیهای سازا و سفزا قرار گرفت و حتا تا طرح تجزیه افغانستان اهداف خود را دنبال کرد.
هر چند در دورهی جهاد علیه اشغالگران ارتش سرخ شوروی سابق، جمعیت اسلامی افغانستان هم متهم به قومگرایی و پشتونستیزی شد. اما در این زمان، برهانالدین ربانی، رهبر این جمعیت، طی سخنرانیای که برای فعالان سازمان جمعیت اسلامی - در دلو ۱٣٦٧ داشت، این اتهام را رد کرد. او گفت:
- در راه حفظ انقلاب اسلامی در افغانستان عزیز و در جهت تشکیل یک دولت مستحکم و پاسداری از دستآوردههای انقلاب اسلامیمان نیاز به یک دولت قوی مرکزی داریم و نیاز به یک سازمان نیرومند اسلامی داریم تا مسئولیتهای انقلابی و اسلامی خود را در جهت پاسداری حکومت مرکزی و وحدت ملی افغانستان بهسر برساند... ما البته در طول انقلاب اسلامیمان با مشکلات زیادی روبهرو بوده و در آینده هم مشکلات زیادی خواهیم داشت. یکی از مشکلاتی که در طول سالهای گذشته [داشتیم] و تا حال هم آثار آن در بعضی جاها مشاهده میشود، تبلیغات گمراهکنندهای است که علیه جمعیت اسلامی بهراه انداخته میشود که جمعیت گویا مربوط به شمال افغانستان است! گویا جمعیت حافظ منافع یکی از طبقات مردم افغانستان است! مسئلهی زبان، نژاد و قومیت را دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب اسلامی در میان جمعیت مطرح میکنند. در حالکه واقعیت چنین است یگانه سازمانیکه بهحق میتواند ممثل آرمان قومیتهای مختلفی در کشور بوده باشد، آنهم جمعیت اسلامی است. در حالیکه ما میشناسیم سازمانهایی را که تنها مربوط به یک قریه است. سازمانهایی که مربوط به یک ولسوالی است. اما جمعیت اسلامیمان مربوط به همهی مردم افغانستان و مربوط به همه ولایات کشورمان است. در دفاتر ما احصائیههای عینی نشان میدهد که در اینجا به معیار قوم و نژاد و زبان هیچ نوع عملی صورت نگرفته و از برادران پشتوزبان و فارسیزبان و کسانیکه از هر جاییکه هستند نظر به استعدادشان در میان دفاتر جمعیت مشغول کار هستند. حتی که به لطف خداوند دلیل روشنی بر علیه همه تبلیغات گمراهکننده در دفاتر جمعیت سراغ میشود که برادرهای پشتوزبان ما نظر به صلاحیت و استعدادشان در داخل ارگانها و دفاتر جمعیت بسیار زیاد هستند، نسبت به سایر برادرانشان. اینهم بیانگر این حقیقت است که اصلاً هیچ نوع مسئلهی زبان و مسئلهی نژاد در داخل جمعیت نبوده و هرگز نخواهد بود. اما گاهگاهی یک تعداد عناصری که اصلاً نمیخواهند انقلاب اسلامی افغانستان به پیروزی برسد و یک عده مردمی که اصلاً در راه پیروزی انقلاب اسلامی موانعی را که در گذشته ایجاد کردند به ناکامی روبهرو شد، آخرین تیرهای ناکام و آخرین حیلهها و نیرنگهای خود را بهنام زبان، قوم و نژاد در میان جمعیت میخواهند مطرح بسازند. اما ما یقین کامل داریم که برادران مخلص ما هوشیار هستند و میدانند که اصلاً این همه نیرنگها و حیلههایی که در گذشتهها بهکار برده شده و اکنون هم تبلیغات ناروا و نادرستی بعضی حلقهها میکنند، اینها حرفهای دشمنان اسلام و حرفهای دشمنان انقلاب اسلامی است و در میان جمعیت ما اصلاً مطلب و موضوعی در این ارتباط وجود ندارد.
همو در ادامه میافزاید:
- جمعیت طوریکه گفتیم مظهر وحدت ملت افغانستان است؛ ما نمایندهی اقوام پشتون، هزاره، تاجیک، ترکمن، بلوچ، نورستانی و همه اقوام افغانستان هستیم و بودیم و خواهیم بود.
ما در جمعیت هرگز اجازه نمیدهیم که در آنجا نعرههای قومی و نژادی طوری حاکم بوده باشد که مسیر انقلاب اسلامی را منحرف بسازد. لذا هر نوع تبلیغات گمراهکنندهای در ارتباط به جمعیت اسلامی از هر طرف که صورت میگیرد، تبلیغات ناروا و نادرست است ...
جمعیت مال همه پشتونها، مال همه تاجیکها، مال همه ازبکها و ترکمنها و نورستانیها است. جمعیت مال مربوط به هیج کسی نیست و مربوط به همهی ملت افغانستان است؛ لذا هر تبلیغات نادرست و ناروا از هر جاییکه صورت میگیرد، قاطعانه آن را باید محکوم بکنیم و عملاً این حقیقت را ما به همه نشان دادیم که در جمعیت هیچ نوع مسئلهی زبانی، نژدای، مسئلهی قومی و مسئلهی لسانی نبوده و نمیباشد و نخواهد بود. اصل اسلام در همه کارهای ما حاکم بوده و هست. من دو روز قبل برای برادرها گفتم که برادران به اصطلاح مخلص جمعیت بهخاطر جلوگیری از نفوذ ستمملی که یک حرکت تجزیهطلبانه بود، کسانی را هنگام برخورد و عملیات خود کشتند که حتی استادهای بسیار ریشسفیدشان، بهنام اینکه با ستمیها اینها ارتباطی دارند، بچههای جمعیت اینها را گرفتند و آنها را کشتند.
مجاهدین جمعیت وقتیکه بعضی مناطق را فتح کردند، کسانی را بهنام اینکه با ستمیها ارتباط دارد، فوراً بدون محاکمه گفتند که باید کشته شود، چرا که او ستمی است و هیچ ترحمی به این نکردند که این استاد ما است و یا برادر ما است و یا چنین و چنان ما است. بههر حال، این کارها در جای دیگری صورت نگرفته و نمیگیرد و ما دلایلی زیادی داریم که بعضیها با یک ارتباط کمی خویشاوندی و قومی، خلقیهای سرشناس را گذاشتند و رها کردند. در بعضی احزاب و حتی بعضی چوکیها و قدرتها هم برایشان داده شده، اما به لطف خداوند در جمعیت ما این مسایل قطعاً نبوده و هرگز نخواهد بود.[میثاق خون، دور دوم نشراتی، سال سوم، شماره ۱۱ (شماره مسلسل ۵٣)، ماه دلو ۱٣٦٧، صص ۱٠-۱٨]
با این حال، احمدشاه مسعود، آشکارا به قومیتگرایی شوونیستی تاجیک و پشتونستیزی دامن میزد:
- در افغانستان تمدنهای مختلف بوده است. همین یک تعداد مردمی که در افغانستان بهنام قوم تاجیک زندگی میکنند، باشندههای اصلی وطن افغانستان هستند. اینها، که اصلیترین باشندههای افغانستان هستند، یک تمدن کوچکی پیدا میکنند و میمانند. همین اکنون، هر جا قوم تاجیک است در شهرها زندگی میکنند. بازار در دست همین مردم است. بروید در اورگون، ببینید بازار دست تاجیکها است. بازار گردیز دست همین مردم است... یک دور سیر خود را طی کردند؛ آمدند، با تمدن آشنا شدند و سقوط کردند. سلاجقه، و ... همینگونه ازبکها، در زمان سلطان حسین بایقرا آمدند، عهد خود را طی کردند و سقوط کردند. به همین سلسله اقوام مردمی دیگری بود در جنوب افغانستان که پشتون خوانده میشوند. این مردم دو سه صد سال پیشتر نه تمدن داشتند و نه فرهنگی داشتند و نه مدنیتی داشتند و بودند همانجا و میبینیم که همان خاصیتهای خود را تا حالا حفظ کردهاند. این مردم از جنوب میآیند شروع میکنند تا یک دولتی را در اینجا تشکیل دهند و این دولت تا امروز ادامه یافته است... پشتونها، قومی که از تمدن دورتر بودند، دو سه صد سال پیش آمدند آرام آرام قدرت را گرفتند و یک حکومت فامیلی و یک حکومت قبیلوی را در افغانستان تأسیس کردند.
بهتازگی عطامحمد نور، والی بلخ، و از فرماندهان تاجیکتبار جمعیت اسلامی افغانستان، پس از ضرب و شتم آصف مهمند، عضو شورای ولایتی بلخ، اظهار داشت:
- در خون ما آثار عیاران آریایی است. در مکتب ما، در عقیدهی ما، در دین ما، در برداشت ما در مکتب و اصول عیاران خراسان و آریانای کبیر تسلیمی و ذلالتپذیری و ... نیست، شکست نیست، نوکر شدن نیست. پس بگذارید که ما در خدمت ملت خود (تاجیکها) باشیم.
▲ | انگیزهها |
افغانستیزی، - چه در درون تا مرز تجریهطلبی و چه از بیرون تا محو کامل ملت افغانستان - دنبال میشود. عوامل و انگیزههای این پدیده سیاسی هم متعدد است.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ ...