|
ناگفتههای کنفرانس بن
فهرست مندرجات
.
ناگفتههای کنفرانس بن
پس از عملیات بلندمدت آزادی در دسامبر ۲۰۰۱ که منجر به سرنگونی حکومت طالبان در افغانستان شد، شهر بن آلمان میزبان کنفرانسی بود که در آن رهبران افغان برای انتخاب رهبر دولت موقت افغانستان جمع شدند. این کنفرانس با نام کنفرانس بن شناخته میشود. طی این کنفرانس حامد کرزی برای این عنوان گزیده شد که در ادامه در سال ۲۰۰۴ در انتخابات بهعنوان رئیس جمهور نیز انتخاب شد.
شهر بن در غرب آلمان با آنکه با افغانستان هزاران کیلومتر فاصله دارد، ولی حوادث گذشتهی افغانستان نام بن را با سیاست این کشور جنگزده گره زده است. در سال ۲۰۰۱ سرنوشت افغانستان در یکی از هوتلهای این شهر رقم خورد. حالا بن یک نام آشنا در تاریخ سیاسی جدید افغانستان است؛ نام این شهر آلمانی و «موافقتنامهی بن» در گفتار سیاسی و رسانهای افغانستان کاملاً جا افتاده است. همچون یک سنت قدیمی و تلخ، همیشه افغانها مهمترین تصامیم سیاسی خود را خارج از کشورشان گرفتهاند.
رهبران مجاهدین نیز در سال ۱۹۹۲ «موافقتنامه پیشاور» را که قرار بود سند تقسیم قدرت و ضامن صلح در کشور باشد، در پاکستان امضا کردند، ولی قبل از آنکه رنگ امضای آنان بر روی کاغذ خشک شود، دود جنگشان در آسمان کابل بلند شد. سپس، سیاستمداران سرخوردهی افغان در نهایت، در سال ۲۰۰۱، با سازماندهی سازمان ملل متحد، در آلمان دور یک میز گردهم آمدند و «موافقتنامه بن» را امضا کردند، تا پس از چند دهه خشونت و جنگ، زیربنای کشوری را بگذارند که به دموکراسی و صلح احترام قایل است و از حقوق زنان و اقلیتها دفاع میکند.
در گردهمایی، نمایندگان گروههای مختلف شرکت داشتند، از جمله هیأتی از سوی جبههی متحد اسلامی ملی برای نجات افغانستان معروف به «جبههی متحد» یا «ائتلاف شمال» که یک ائتلاف نظامی بهرهبری احمدشاه مسعود علیه حکومت طالبان بود و در زمستان ۱۳۷۴ پس از تصرف کابل توسط طالبان تأسیس شد. در جبهه، گروههای جمعیت اسلامی افغانستان، حزب عمدتاً تاجیک و سنی به رهبری برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود، جنبش ملی اسلامی افغانستان، گروهی عمدتاً ازبک و سنی بهرهبری عبدالرشید دوستم، حرکت اسلامی افغانستان، حزب عمدتاً هزاره و تاجیک شیعه بهرهبری محمدآصف محسنی و سید محمدعلی جاوید، حزب وحدت اسلامی افغانستان، گروه عمدتاً هزاره و شیعه بهرهبری محمد محقق و محمدکریم خلیلی و شورای مشرقی، گروه عمدتاً پشتو و سنی بهرهبری عبدالقدیر.
محمدیونس قانونی، رئیس هیات جبههی متحد شمال، در کنفرانس بن، پس ار ۱۷ سال سکوت، اعتراف میکند، که در تصمیمگیری کنفرانس بن هیچ نقشی نداشت و فقط یکی از مهرههای بازی در دست سیاستگذاران آمریکایی بود.
حضار گرامی، جناب ترشتوال، رئیس موسسه مطالعات حقوقی و سیاسی و ... ابتدا سپاسگزاری دارم از این کانون پژوهشی که این فرصت را مساعد ساخت تا با شما عزیزان و هموطنان عزیز ما، بخشی از ناگفتههای تاریخی کنفرانس بن را در میان بگذاریم. البته کنفرانسی با این ابعاد گسترده در یک مختصر فرصتی توضیحدادن کار ساده نیست. ترجیح میدهم بخشی از مطالب را امروز خدمت شما مطرح بسازیم اما بخشهای زیاد دیگری باقی میماند که آنرا موکول میکنیم بهیک نشست مشابه دیگری که در آیندههای نزدیک خواهیم داشت. همچنان این ما را مستغنی نمیسازد که یادداشتها گذشته را بهصورت کتبی در چوکات رسالهای در محضر و در دسترس هموطنان عزیز خود قرار بدهیم. از این لحاظ من انتخاب کردم که بهجای وارد شدن به ابعاد بسیار پیچیدهی کنفرانس بن و یا مسایلی که شاید تا پایان عمر ما با آنها تماس نگیریم، ترجیح میدهم که به بخشی از سئوالاتی که در اذهان مردم ما باقی است، نقاط مبهمی که تا حال روشنی انداخته نشده به جواب چند سئوال اساسی اکتفا کنم و بعد ...
دوستان عزیز، هر رخداد بزرگ لابد پیامدهای خاص خود را دارا میباشد. موافقین و مخالفین خود را دارا میباشد. نباید موافقتها و مخالفتها براساس تئوری توطئه تفسیر کنیم. کنفرانس بن یکی از حوادث و رخدادهای مهم و سرنوشتساز در تاریخ معاصر افغانستان است. اجازه بدهید که با یک ادعای ابتدایی عنوان کنم که یکی از بزرگترین دستاوردهای مقاومتگرای و مجاهدان افغانستان کنفرانس تاریخی بن بود.
این کنفرانس منتقدان خود را هم و مویدان خود را و مخالفان خود را داشت و دارد. یکی از دلایل عمدهی این مسئله این بود که واقعاً بپذیریم که در مورد کنفرانس بن و توافقات این کنفرانس تاریخی اطلاعرسانی دقیق و به موقع از جانب ما صورت نگرفته است. من میخواهم که اعتراف بکنم که این کوتاهی از ما بود. شاید هم تشخیص دادیم که در یک زمان مناسب این کار صورت بگیرد. امروز خوشبختانه در موقعیتی صحبت میکنیم که بسا از چهرهها که از مهندسان اصلی این کنفرانس بودند، چه آقای جیمز دابنز که نماینده دولت آمریکا بود و چه آقای خلیلزاد که همکارشان بودند، و کسانی دیگری که در قضیه براندازی طالبان و القاعده نقش داشتند، هر یکی به نوبهی خودشان نوشتهها، خاطرات و گزارشها و رسالات خود را نوشته کردهاند و امروز در اختیار جوانان و هموطنان عزیز ما قرار دارد که میتواند سندی بوده باشد دربارهی احضاراتی که ما در این مورد خواهیم داشت.
دوستان عزیز، یازدهم سپتامبر، یک نقطه چرخش در مناسبات افغانستان و آمریکا بود. این حادثه بود که اگرچه برای آمریکا پیامدهای ناگواری داشت، اما در افغانستان پیامدهای مثبتی را هم با خود داشت. با یازده سپتامبر بود که آمریکا با ترک گفتن افغانستان، بار دیگر متوجه افغانستان و عملاً وارد در جنگ علیه تروریسم شد. در ابتدا آمریکا در فقدان یک استراتژی مدون قرار داشت. برای آمریکا روشن نبود پس از این که یازدهم سپتامبر صورت گرفت، و دولت آمریکا بهصورت رسمی طالبان و القاعده را مسئول حملات تروریستی یازدهم سپتامبر معرفی کردند، آمریکا در حالت شوک به سر میبرد. استراتژی از قبل تعیین شدهای در اختیارشان وجود نداشت. بعداً بهفکر تدوین یک استراتژی افتیدند، که آیا ما بهفکر انتقام و بهقول جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا بهفکر تحقق عدالت باشیم، انتقامگیری و یا برای دولت سازی مابعد براندازی هم ما برنامه داشته باشیم. در خود رهبری آمریکا اختلافات متدد وجود داشت که در اکثر رسانههای که در اختیارتان توضیح داده شده است.
سرانجام در آمریکا کمیتهای توظیف شد توسط وزارت خارجه که این کمیته وظیفهاش این بود که استراتژی یا چوکات استراتژی آینده آمریکا را در ارتباط مبارزه با القاعده و طالبان و افغانستان مشخص بسازد. در این کمیته یکی از چهرههای که عضویت داشت، و مبانی استراتژی بعدی آمریکا را تدوین کردند، دکتر اشرف غنی احمدزی، رئیس جمهور فعلی افغانستان بود، که در کنار بقیه شخصیتهایی که در این کمیته توظیف شده بودند، ایشان هم حضور داشتند.
پیشنهاد این کمیته برای دولت آمریکا این بود که آمریکا هم برای براندازی القاعده و طالبان اقدام کنند و هم برای دولتسازی پساطالبانی. اما همه این حرکت از طریق سازمان ملل متحد طی یک کنفرانس بینالمللی صورت بگیرد. این سه پیشنهاد طی سه بند: براندازی، دولتسازی از طریق سازمان ملل متحد مبنای استراتزی آمریکا شد. آمریکا بر مبنای همین استراتژی اقدام به براندازی کردند. اما سئوال اساسی این بود که در مرحلهای دولتسازی بدیل طالبان در افغانستان کدام جریان، چه کسی و کدام مجموعهای بوده باشد؟
با تمام تلخی میخواهم خدمتتان عنوان کنم ... در سطح بینالمللی، در مناسبات بینالمللی متاسفانه حرف و اجماع سیاسی این بود که جبهه متحد بدیل طالبان نیست. شما در صدها اثر مکتوبی که امروز در اختیار قرار دارد، بههمین نتیجه میرسیم که ... اینهم یکی از دلایلش این بود که دو شاحه سیا که در ارتباط با این حوادث حضور داشتند، بخشی با نام مدیریت مبارزه با تروریسم که در آسیای میانه و ازبکستان دفتر داشتند، بیشتر با جبههی مقاومت از زمان حیات قهرمان ملی افغانستان فعالیت داشتند، دفتری دیگری که با نام دفتر ساحوی که در اسلام آباد حضور داشت، این دو دفتر که در واقع در کل سیا ماموریت براندازی طالبان را بر دوش داشتند، دو جهت مخالف و دو دید مخالف داشتند. دفتر ساحوی که در اسلامآباد و در هماهنگی با آیاسآی عمل میکردند، بر این عقیده بودند که طالب پدیدهای است از جنوب افغانستان، که عمدتاً از یک قومیت معین پشتون افغانستان تشکیل یافتهاند. میخواهم وضاحت داشته باشم که ناگزیر هستم که نام اقوام را بگیرم. اما هیچگاهی ما بر این باور نبودیم که پشتون طالب است.
امروز پشتون افغانستان بیشترین قربانی را و آسیب را توسط طالبها و تروریسم در افغانستان دیدند. عذر میخواهم از این که اگر نام اقوام را میگیرم. هیچکسی خدای نخواسته احساس نکند که ... بحث تاریخی است که باید با تسلسل مطرح نماییم.
پیشنهاد این دفتر برای آمریکا این بود که بدیل طالب ها لابد بدیل پشتونمحور در افغانستان بوده باشد. جبهه متحد بههیچ صورت بدیل طالبان نخواهد بود. آمریکا با تدوین این پالیسی که هم براندازی هم دولتسازی یک نقشه بسیار دقیق را دست گرفتند. در ابتدا آمدند در برای کسب حمایت اتحادیه اروپا، حمایت اتحادیه اروپا را کسب کردند. بعد آمدند برای کسب حمایت کشورهای شش جمع دو. یعنی شش همسایه افغانستان به اضافه روسیه و آمریکا. طرح براندازی و بدیلسازی برای آینده را با کشورهای شش جمع دو، هم مطرح ساختند. همه در مورد دو مسئله اتفاق داشتند. براندازی طالبان و تشکیل بدیل جدید برای طالبها.
یگانه کشوری که مخالفت داشت، پاکستان بود. پاکستان در براندازی طالبان ابتدا مخالفت داشت برای این که او فکر میکرد و همین شکل هم بود که با از دست دادن طالبان در افغانستان هیچ ابزاری دیگری را در اختیار نخواهد داشت. پاکستان با براندازی طالبان مخالفت داشت و تاکید میکرد که آمریکا متوجه القاعده بوده باشد اما طالبان را در یک گوشه مصئون نگه کنند. و تلقین میکردند و استخبارات منطقوی بعضی کشورهای همگام با پاکستان هم بههمین باور بودند که آمریکا باید القاعده را هدف قرار بدهد نه طالبها را. چون طالب یک تهدید محلی است و شورش است و هیچ نوع تهدید را به آمریکا متوجه نمیسازد. بگذارند آنها را. این تلاش پاکستان بود و استخبارات سعودی هم در این مورد با اینها همگام و همکار بودند.
اما موضع قاطع جورج بوش، همان جمله معروف را که با مشرف مطرح ساخت که «یا با ما یا با تروریسم» در موقف حکومت پاکستان تغییر آمد. اینها دیدند که اگر ما در برابر تصمیم دنیا بیایستیم، برای ما مشکل خلق میشود، پاکستان منزوی میشود. اینها تصمیم گرفتند که حمایت خود را در براندازی طالبها داشته باشند، اما با چهار شرط مهم: پاکستان آمده شد در کنار کشورهای شش جمع دو، برای براندازی طالبان با آمریکا به توافق برسد. چهار شرط اساسی را مطرح ساختند. شرط اول - جبهه متحد بدیل طالبها نباید باشد. پاکستانیها گفتند که جبهه متحد در کابل آمدندش به مثابه ورود هندوستان به کابل است و ما بههیچ صورت جببه متحد را تحمل نمیکنیم. دوم - از ورود جبهه متحد به داخل شهر کابل با قاطعیت جلوگیری شود. سه - برای طالبها در جنوب افغانستان یک جبهه جدید تشکیل شود، تا زمانی که این جبهه شکل میگیرد، و به کابل وارد میشود، از ورود جبهه متحد و بمباران خطوط اول شهر کابل جلوگیری صورت بگیرد. چهار اگر تشکیل این جبهه در جنوب زمانگیر است، نیروهای بینالمللی وارد شهر کابل شود. امنیت کابل را بدوش بگیرد تا زمانیکه یک دولت بدیل در بیرون از افغانستان شکل بگیرد و وارد شهر کابل شود.
در هر چهار فرمول موضع پاکستان این بود که جبهه متحد وارد شهر کابل نشود و نباید بدیل طالبان باشد. آمریکاییها به دلیل نیازمندی که نسبت به پاکستان داشتند، از خاک پاکستان باید به افغانستان وارد میشدند، و دهها عوامل دیگر، هر چهار پیشنهاد پاکستانیها را پذیرفتند. تماس گرفتند با رهبری جبهه متحد و دیدگاههای خود را هم در این زمان مطرح ساختند که بعداً به تفصیل در این باره صحبت خواهیم کرد.
در این خصوص اجماع بینالمللی در این امر صورت گرفت که جبهه متحد بدیل نیست و باید بدیل طالبان جدیداً ساخته شود. همزمان با این مسئله چیزی دیگری که مطرح شد، این بود که شخصیتی که برای آینده افغانستان در رأس دولت انتقالی قرار بگیرد، کیست؟
این سئوالهای است که سالهاست مطرح است و اکثریت دوستها تبصره کردهاند و میشنیدیم و تا حال: قانونی به کنفرانس بن رفت، دو دسته قدرت را تسلیم داد. آقای کرزی را آورد. چنان شد، چنین شد... کلمات زشتتر و بارها شنیدیم و تصور اکثریتشان هم این بود که آقای کرزی یک شبه در کنفرانس بن تولد شد. چنین نیست دوستان عزیز!
این چنین نیست. پیش از این که کنفرانس بن دایر شود، در مورد بدیل طالبها، و اینکه شخص حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان در رأس دولت انتقالی قرار بگیرد، اجماع بینالمللی وجود داشت. اینکه آقای کرزی صرفاً در کنفرانس بن مطرح شد، این اشتباه، اشتباه نادرست است و ما هم کوتاهی ما در این بود که تا حال، در این مورد معلومات ارائه نکرده بودیم. شما اصحاب فضل شما دانشمندان میدانید که در کنفرانسها در مورد قضایای بزرگ تصمیم گرفته نمیشود. پیش از کنفرانس این تصامیم گرفته میشود.
بحث آقای کرزی هم مطرح شد. جیمز دابنز، نماینده دولت آمریکا، و مهندس کنفرانس بن که بیشتر از هر کس نقش داشت در پشت. در کتاب خود پس از طالبان، با تمام دقت و امانت این مسایل را توضیح داده است. اولینبار جیمز دابنز به پاکستان سفر کردند - بعد از سفر ترکیه - با مقامات پاکستانی مطرح کردند که خب وقتیکه بدیل طالبان جبهه متحد نیست، یک جبهه یا اپوزیسیون پشتونمحور بهوجود بیاید، بحث را مطرح ساختند. اسامالحق رئیس آیاسآی پاکستان مطرح ساختند که در رأس حکومت آینده آقای حامد کرزی، از نظر ما یک چهره مناسب است.
دلیل اینکه آیاسآی [حامد کرزی را] مطرح ساخت، این بهمعنای این نیست که آقای کرزی به آیاسآی تعلق داشت. شما میدانید که پدر آقای کرزی عبدالاحد خان کرزی را آیاسآی در پاکستان ترور کرد. معنای این سخن این بود که آیاسآی میفهمید که یکی از چهرههای مورد نظر آمریکا آقای کرزی است. از اینرو، گفتند آقای کرزی.
دلیلش این بود که نباید از جببه متحد شخصیتی در آینده مطرح شود و نفع خود را هم پاکستان در این میدید که یک چهرهای که متعلق به جبهه متحد نباید مطرح شود. بعد از اینکه آقای دابنز، توافق اتحادیهی اروپا را گرفت، کشورهای شش جمع دو هم توافق کردند، بهشمول کشورهای که از جبهه مقاومت حمایت داشتند. همه در مورد بدیل طالبان و آمدن آقای کرزی اتفاقنظر داشتند. بهشمول ایران، بهشمول هندوستان، بهشمول روسیه، بهشمول پاکستان و جمع اتحادیه اروپا. اجماع وجود داشت.
بعد از اینکه آقای دابنز این کار خود را تکمیل کرد، تصمیم گرفت که با جبههی متحد وارد صحبت شود. تماس برقرار شد بههمراهی مارشال فهیم که به روح استاد شهید، قهرمان ملی افغانستان مارشال فهیم مرحوم، کاظمی و حاجی قدیر شهید، انوری صاحب و صدها شهدا مقاومت درود میفرستم که اگر گذشت، ایثار و متانت و قهرمانی اینها نمیبود، امروز ما شاهد این صفحه در افغانستان نمیبودیم.
تماس گرفته شد به جبهه متحد، که نمایندهی دولت آمریکا میآید به تاشکند، نمایندهی جبهه متحد هم بیاید به تاشکند با هم صحبت داشته باشیم. در آن وقت، دکتر صاحب عبدالله وزیری خارجه بود، به نمایندگی از جبهه متحد به تاشکند تشریف برد. در تاشکند برای اولینبار نشست بین نمایندهی جبهه متحد و نماینده آمریکا صورت گرفت. در این نشست چه مسایل فیصله شد؟
در نشستی که بین دکتر عبدالله و جیمز دابنز نماینده ایالات متحده آمریکا انجام شد، روی دو سه مسئله توافق صورت گرفت: ۱- تشکیل دولت فراگیر ملی، که همه اقوام افغانستان خود را در آن جمع ببینند، حمایت دنیا و حمایت مردم را با خود داشته باشد. ۲- تغییر در رهبری دولت؛ چهرهی جدیدتری که همهی اقوام افغانستان بتوانند او را بپذیرند و خشم همسایهها را در افغانستان کم بسازد. ۳- تدویر کنفرانس بینالمللی برای شکلدادن این تصامیم. این سه نکته بین نمایده جبهه متحد و نماینده آمریکا در تاشکند پیش از کنفرانس بن فیصله شد. بعد از این نشست، کنفرانسی را که هم دکتر عبدالله و هم جیمز دابنز داشتند، این مسئله اعلام شد و بعد از آن تصمیم گرفتند که بیایند به دیدن رهبری دولت و جبهه متحد استاد شهید. جیمز دابنز و دکتر عبدالله از تاشکند آمدند به بگرام. مارشال فهیم، من و جمع از دوستان در کنار استاد شهید به میدان هوایی بگرام رفتیم. در میدان هوایی بگرام بسمالله خان آمادگی گرفته بود به دلیل مشکلات امنیتی و حتی به کابل نمیآمدند. در فاصله بین تاشکند و کابل در فضا که در کابین طیاره آقای دابنز و دکتر عبدالله باهم بودند، که در تمام یادداشتها این مسئله آمده است، در آنجا بحث میشود که منظور شما چیست؟ در راس حکومت آینده چه کسی قرار بگیرد؟ دکتر عبدالله مطرح ساخت که خوب است برای تامین وحدت ملی و اینکه بحث شمال و جنوب در افغانستان از بین برود، و بسا از مسایل دیگر خوب است که چهره پشتونی که متعلق به جبهه متحد نبوده باشد، مطرح شود در افغانستان. آقای دابنز تصورشان این بود که شاید مورد نظرشان ظاهرشاه است. گفت ظاهرشاه؟ گفت نه موسفید است. کی سرانجام؟ دکتر عبدالله نام میگیرد که حامد کرزی یک چهره مناسب است. این را من بهعنوان انتقاد مطرح نمیسازم. بهعنوان یک واقعیت تاریخی مطرح میسازم که آقای کرزی زمانیکه به دیدن آمر صاحب و به دیدن استاد شهید به بدخشان و خواجه بهاءالدین تخار آمد، از آن به بعد نام آقای کرزی در حلقات جبهه متحد مطرح بود.
پیشاپیش خدمت شما بگویم که دید قهرمان ملی هم در دوران مقاومت - در زمان حیاتشان - این بود که نظام پساطالبانی، نظام فراگیر ملی، قابل اعتماد برای مردم، و قابل اعتماد برای جامعهای بینالمللی بهگونهای باشد که بار دیگر ما زهر تحمیل جنگ همسایهها در افغانستان را شاهد نباشیم. این ذهنیت از قبل وجود داشت. و ما شخصاً در زمان حیات قهرمان ملی در استراتژی سه مرحلهای که آمرصاحب شهید داشت یک بحث این بود که هیات روم یا طرفداران ظاهرشاه، پادشاه سابق مجموعهای هستند که از لحاظ فکر بیشترین نزدیکی را با جبههی متحد دارند. میشود که با اینها در مورد مسایل پساطالبانی و آینده افغانستان تشکیل یک جبهه سیاسی در بیرون افغانستان و قطعکردن عقبه طالبها در داخل افغانستان به تفاهم برسیم. این پروژه به من سپرده شد و من چند سفری که به روم داشتم به نتایخی رسیدیم - در زمان حیات آمر صاحب شهید - شورای مصالحه و وحدت ملی تشکیل شد و بسا از فعالیتهای دیگری که به اصطلاح سنگ بنای کنفرانس بن و شکلگیری حکومت فراگیر ملی از همان زمان آغاز شد.
بنابراین در صحبتهایی که دکتر صاحب و آقای دابنز باهم داشتند، نام آقای کرزی مطرح شد. بعد اینها آمدند در بگرام. در بگرام خدمت استاد رسیدیم. همه یکجا رفتیم و آقای دابنز آمدند.
صحبت مقدماتی را جناب استاد داشتند. یک صحبت دیگر را هم آقای دابنز. دابنز در لابهلای سخنان خود، ضمن تقدیر از شخصیت استاد شهید و از مقاومت و مجاهدت و نقشی را که جبهه متحد در مبارزه با تروریسم داشت، دو پیام واشنگتن را مطرح ساخت. گفت جناب استاد من دو پیام واشنگتن را خدمتتان آوردهام و آن این است که آمریکا در امر ساختن یک دولت فراگیر جدید با یک رهبری جدید با شما همکاری میکند. یعنی هم رهبری جدید و هم دولت جدید. دولتی که بتواند به تعبیر آنها اتحاد بین اقوام افغانستان را بهوجود بیاورد و حمایت جامعه بینالمللی را برای ساختن و بازسازی افغانستان جلب بکند.
صمیمانه تصور من این بود که شاید استاد با بسیار تندخویی به سخنان او عکسالعمل نشان دهد. شخصیت و بزرگواری و متانت استاد را ما در آنجا خود شاهد بودیم. استاد پیشنهادات اینها را پذیرفت که مقابله ما، مقاومت ما و هدف ما یک پُست و یا یک مقام نبود، ما آزادی افغانستان را میخواستیم و آرزو داریم. اینکه تروریسم در افغانستان شکست خورده از این پروگرام استقبال میکنیم.
دابنز در کتاب خود هم به امانتداری نوشته کرده است که استاد با متانت و مهربانی پیشنهادات ما را پذیرفتند.
این بزرگی استاد را نشان میدهد. میخواهم در همینجا یاد کنم که بعضی از دوستان و عزیزان ما از سر بیاطلاعی طوری میخواهند نشان دهند که استاد مخالف مصالحه بود. استاد مخالف کنفرانس بود. دوستان حق استاد شهید است که در غیابشان شهادت بدهم و به روحشان درود بفرستیم که اگر استاد شهید با کنفرانس مخالف میبود، با توافقات مخالف میبود، با صلح مخالف میبود، نه کنفرانسی دایر میشد و نه امروز شاهد این تحول میبودیم و نه در افغانستان این فضای جدید بهوجود میآمد. امروز اگر افتخاری است مربوط بههمان شهدای ما است. این متانت آنها و گذشت آنها بود که امروز استاد شهید بهعنوان اولین شخصیتی که گذشت داشت و بهصورت مسالمتآمیز قدرت را انتقال داد و جز از افتخارات تاریخ افغانستان شد.
بعضی از دوستها ناشیانه این مسئله را مطرح میسازند که نه بههیچ صورت. اگر استاد مخالفت میداشت، نه هیاتی به کنفرانس شرکت کرده میتوانست و نه هم توافقاتی صورت میگرفت. این حق استاد شهید است که بگوییم. اما اینرا هم در ک میکنیم دوستان عزیز، حق بدهیم که عواطف استاد شهید، برای همه قابل درک بود.
پعد از این مسئله بود که در نشستی که در بگرام با استاد شهید و صحبتی که با او صورت گرفت، بحث کنفرانس مطرح شد. پیشنهاد اولی را که دکتر صاحب هم مطر ح ساخته بود، کابل بود. اما کابل هم از طرف ملل متحد رد شد و هم از جانب اطراف دیگر. فیصله ملل متحد به این بود که یا به سعودی یا در کشورهای دیگری که از طالبان حمایت داشتند. اینهم رد شد از طرف جبهه متحد. سرانجام بُن بهعنوان محل کنفرانس رویش توافق شد.
هیاتی تعیین شد و بعضی از دوستان تصور میکنند که یکی دو نفر از جبهه متحد رفتند. هیات جبهه متحد ۲۲ نفر تعیین شد. بیست و دو نفر همه اعضای ارشد جبهه متحد یا نمایندگانشان در این کنفرانس شرکت داشتند. جناب استاد جیحون صاحب، دکتر حقبین از کاپیسا، استاد باری راشد از پروان، انجنیر صاحب رحیم از بدخشان، همچنان مارشال صاحب نام مرا هم در لیست گرفتند. ایماق صاحب، عباس کریمی، همایون تندر، آمنه جان افضلی، بههمین شکل امیر صاحب اسماعیل خان، میرویس صادق شهید فرزندشان، استاد سیاف، عارف خان نورزی، عبدالله خان وردک شهید، جنرال دوستم، استاد اعظم دادفر، انجینیر صاحب حکیم، آقای فهیمی را معرفی کردند، محقق صاحب و استاد خلیلی، ناطقی صاحب و استاد پاینده را معرفی کردند، حاجی صاحب قدیر خودشان حضور داشتند، کاظیمی صاحب خودشان حضور داشتند. انوری صاحب خودشان حضور داشتند. جناب صباون و استاد جواد معین صاحب قبلی زراعت را معرفی کردند و بههمین شکل تعداد عزیزانی دیگری که همین لحظه نامشان به یاد من باقی نمانده است. عذرخواهی میکنم. همه این شخصیتها ۲۲ تن اعضای جبهه متحد در آنجا حضور داشتند.
دوستان عزیز، پیش از آنکه ما به کنفرانس برویم، نام آقای کرزی در نشستی که با مارشال صاحب و دکتر صاحب عبدالله داشتیم بهعنوان بدیلی که دنیا رویش توافق دارد، مطرح بود. نام آقای کرزی یک شبه در کنفرانس داخل بن بههیچ صورت مطرح نشد. اما تصور اولیه این بود که شاید کنفرانس در یک نشست به نتیجه نرسد نشستهای دیگری هم در این خصوص وجود داشته باشد.
وارد کنفرانس شدیم. در کنفرانس چهار تیم وجود داشت. که در اکثریت محاسبات گاهی هم احساس میشود که نام گرفته نمیشود. جبهه متحد بهعنوان تیم اساسی، هیات روم بهعنوان تیم روم، یک تیم دیگر بهنام مجلس پیشاور بهرهبری آقای حامد گیلانی حضور داشتند. در راس هیات روم استاد سیرت تشریف داشت. در رأس هیات جبههی متحد من در خدمتشان بودم. یک تیم دیگر، بهنام مجلس قبرس که در آنجا آقای همایون جریر در راسشان تشریف داشتند. این چهار هیات باهم نشست داشتند.
در میان این چهار هیات جلسات مختلف و مشترک صورت گرفت. پالیسی از قبل در مورد آقای کرزی فیصله بود. اما آقای حامد کرزی جز هیات روم نبود. قیوم خان کرزی آنجا حضور داشت.
بحث بر سر انتخاب آمد که به تفصیل خدمتتان صحبت خواهم کرد. انتخاب رئیس چون آقای کرزی بحث بود، به هیات روم سپرده شد. شایعهای که گویا استاد سیرت مطرح شد و رای اکثریت را گرفت، تعداد زیادی فکر میکنند که رایگیری بین چهار مجموعه صورت گرفت، این قضایا مطلق چیزی دیگری بود. هیات روم بین خود نشستند آقای کرزی حضور نداشت، بقیه بودند. در تیم روم که پانزده نفر بودند، استاد سیرت ۱۲ رای گرفت که بهعنوان رئیس ادارهی انتقالی استاد سیرت معرفی شود. آقای کرزی ۲ رای داشت و یک رای دیگر مربوط ارسلا بود.
اینها کار غیرمخالف خود را داشتند. برنامهی آمریکا و اجماعی که صورت گرفت سر آقای کرزی بود. دوستان آمریکایی، ملل متحد، آقای ابراهیمی، آقای ویندرل، این مجموعه وقتی دیدند که انتخاب آقای استاد سیرت از طرف هیات روم با تمامی برنامههای که از قبل داشتند، در تضاد بود.
این تکتیک را عنوان کردند که حالا چه باید صورت بگیرد؟ این عملاً خلاف فیصلههای قبلیشان بود. به این صورت اینها وارد شدند که خوب است رد کردن استاد سیرت را از طریق جبهه متحد انجام بدهند. آمدند پیش ما. آقای دابنز و آقای خلیلزاد. تکتیک بر همین بود که ما بگویم که با استاد سیرت مخالف هستیم و همین را بهانه قرار بدهند و بعد بگویند که استاد سیرت جبهه متحد شما را نپذیرفت، بنابراین، ماهم قبول نداریم.
آمدند پیش ما. ما به همراهشان نشستیم. وقتی همراهشان نشستیم، مطرح ساختند که تا جاییکه ما خبر داریم رهبری اتحاد شمال به تعبیر آنها، که هیچوقت اصطلاح اتحاد شمال درست نبود. اتحاد شمال اصطلاحی بود که مطبوعات و رسانههای وابسته به آیاسآی مطرح میکردند. نام رسمی ما دولت اسلامی و جبهه متحد اسلامی و ملی افغانستان برای نجات افغانستان بود. اینها عنوان کردند که در رهبری شما ترجیح آقای کرزی است. اما در هیات روم استاد سیرت را معرفی کردهاند، نظر شما چیست؟
دوستان با دقت میخواهم خدمتتان عنوان کنم. کتاب آقای دابنز در اینجا است. من مطرح ساختم که آقای دابنز، خلیلزاد هم همراهشان بودند، من نمیتوانم با استاد سیرت مخالف باشم. یا رای مخالف بدهم. اگر قرار بر این شود که این بیاید به رایگیری بین چهار هیات، رای من به استاد سیرت نمیتواند مخالف باشد. به دو دلیل: دلیل اول اینکه استاد سیرت یک شخصیت محترم، معزز و مطرح افغانستان است. دوم بهدلیل اینکه ما روابط خانوادگی داریم. استاد سیرت کلان فامیل ماست. من مخالفت کرده نمیتوانم.
این دوستان، از این تکنیکی که ما مخالفت کنیم مایوس شدند، بعد رفتند. آقای ابراهیمی را فرستادند که استاد سیرت را منصرف بسازند. استاد سیرت صحبتهای صریح آقای ابراهیمی شنیدند که گفته بود شما به این منزل نمیرسید، برنامه چیزی دیگری است.
استاد سیرت یکی از دوستان آمریکایی خود را خواست و از آنها جویا شدند که حقیقت امر چیست؟ او هم برایشان گفتند که برنامه و اجماع سطح بینالمللی سر آقای کرزی است این تلاش شما به نتیجه نمیرسد.
تماس گرفتند با پادشاه سابق افغانستان. پادشاه سابق افغانستان هم این مسئله را رد کردند که استاد سیرت رئیس هیات ما است، اما من این تصمیم را به هیات گذاشتیم. آنها هم ذهنشان به این بود که یکی از چهرههای پشتون مطرح شود. پادشاه سابق هم از استاد سیرت حمایت نداشتند. بنابراین، شایعهای که گویا جبهه متحد استاد سیرت را رد کرده یا اینکه در بین چهار تیم رایگیری شده، بهطور مطلق نادرست است.
آقای خلیلزاد همین خاطره خود را در کتاب فرستاده هم نوشتهاند و هم در صحبتهایشان. نزد آقای خلیلزاد، دو صحبت خلط شده، یکی در ابتدا این حرفی است که آقای دابنز با امانت در کتاب خود نقل کرده اما بعد از آن قضیه حل شد و استاد سیرت منصرف شدند. آقای خلیلزاد در جای باهم ملاقات داشتیم در همان نشست یا جای دیگر، آمدند گفتند که خوب شد مشکل استاد سیرت حل شد. گفتیم چه شکل؟ گفتند منصرف شد. آقای ابراهیمی و دیگران با ایشان صحبت کردند. من گفتم که کاری بسیار خوب شد اگر خدای ناخواسته این مشکل حل نمیشد، در داخل مشکل جور میشد. نمیپذیرفتند. استاد توافق نمیکرد. یک جنجال میشد. خوب شد که قضیه حل شد. این بحث از پیششان خلط شده است.
بنابراین، در آنجا فیصله بر همین بود که آقای حامد کرزی بهعنوان رئیس دولت انتقالی تعیین شود. اما در اینجا دو نکته دیگر را هم میخواهم بهروشنی توضیح دهم: طرح اولیه تشکیل دولت انتقالی برای دو سال بود که در خود کنفرانس سر دولت توافق شود. استاد شهید با تشکیل دولت در بیرون در غیابشان میخواهم شهادت بدهم، مخالف بود. در اصل مخالفت نداشت. در این مخالفت داشت که دولت در بیرون از افغانستان شکل بگیرد که به این استاد مخالف بود. حق بهجانب هم بود. بههمین دلیل بود که ما بر اساس هدایت استاد شهید پافشاری داشتیم بر اینکه دولت انتقالی باید در داخل افغانستان شکل بگیرد. سرانجام بعد از استدلال زیادی که صورت گرفت، تصمیم بر این شد که دولت در افغانستان توسط لویهجرگه در داخل افغانستان شکل بگیرد. دولت انتقالی. اما سئوال دیگر این بود که آنچیزی را که استاد فرموده بودند، مطابق به آن عمل شد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: متن اين سخنرانی برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- متن این سخنرانی از روی ویدئو نگارش شده است و نیاز به ویرایش دارد.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ مؤسسهی مطالعات حقوقی و سیاسی افغانستان (ALPS)؛ روایت چهرهها (۳): ناگفتههای کنفرانس بن - سخنران: محمدیونس قانونی، معاون پیشین ریاست جمهوری