جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ آبان ۲۱, سه‌شنبه

گفت‌وگویی درباره‌ی سید جمال‌الدین اسدآبادی

از: آیت‌الله سید هادی خسروشاهی

‌جمال‌شناسی

گفت‌وگویی درباره‌ی سید جمال‌الدین اسدآبادی


فهرست مندرجات

.



گفت‌وگویی درباره‌ی سید جمال‌الدین اسدآبادی

آیت‌الله سید هادی خسروشاهی، یکی از آخوندهای ایرانی است، که در راستای تلاش‌های بی‌وفقه‌ی سیدمحمد محیط طباطبایی، که کوشید سیدجمال‌الدین افغان را ایرانی جلوه دهد، در پی نهادینه‌ساختن این نظر برخواست.

سیدهادی خسروشاهی فرزند آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی، از علما و محققان معاصر ایرانی است، که در سال ۱۳۱۷ خورشیدی در تبریز، در خانواده‌ای مذهبی زاده شد. تحصیلات مقدماتی را در تبریز به پایان رسانید و پس از درگذشت پدرش، در سال ۱۳۴۲، در پانزده سالگی عازم قم شد و در حوزه‌ی علمیه به‌تحصیل دروس سطح پرداخت. دروس فلسفه، تفسیر، فقه و اصول را در نزد اساتیدی چون: آیات عظام آیت‌الله بروجردی (به‌مدت چهار ماه)، امام خمینی، آیت‌الله شریعتمداری، علامه طباطبایی و دیگر بزرگان تلمذ نمود و به دریافت اجازاتی در امور حسبیه (منوط به اذن فقها) و هم‌چنین در مراحل علمی بالاتر (اجتهاد) و نقل حدیث از علما و مراجع بزرگ نجف، قم و مشهد نائل آمد.

آثار وی که بالغ بر هشتاد جلد می‌شود، بیش از چهل جلد آن‌ها تاکنون بارها در داخل و خارج ایران چاپ شده است. از جمله این آثار، جمع‌آوری، تحقیق و نشر مجموعه آثار سید جمال‌الدین افغان است. در این زمینه، به‌علاوه‌ی تالیفات و ترجمه‌های خود، مجموعه مقالات سید محمدمحیط طباطبایی را نیز گردآوری و منتشر کرده است.

۱- علی‌رغم‌ تحقیقات‌ فراوان‌، هنوز هویت‌ سیدجمال‌ در پرده‌هایی‌ از ابهام‌ باقی‌ مانده‌ است‌ و اقوال‌ زیادی‌ در خصوص‌ ملیت‌ ایشان‌ وجود دارد. علّت‌ این‌ ابهامات‌ و اقوال‌ مختلف‌ چیست‌ و چگونه‌ می‌توان‌ در مقابل‌ آن‌ راهگشایی‌ كرد؟
□ سید هادی خسروشاهی: به‌نظرم‌ برای‌ اهل‌ تحقیق‌، امروزه‌ دیگر جای‌ هیچگونه‌ ابهامی‌ درباره‌ هویت‌ ملی‌ و زادگاه‌ سید باقی‌ نمانده‌ است‌. البته‌ باید گفت‌ كه‌ ابهام‌ پیشین‌ در این‌ رابطه‌، ناشی‌ از نوع‌ برخورد خود مرحوم‌ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ با این‌ مسئله‌ بوده‌ است‌... وقتی‌ خود سید در بلاد عربی‌ و سنی‌مذهب‌، خود را «افغانی‌» و «حنفی‌» معرفی‌ می‌كند - تا بتواند به‌هدف‌ اصلی‌ خود یاری‌ برساند و مدت‌ ۸ سال‌ در الازهر تدریس‌ كند و در بابعالی‌، مشاور عالی‌ فرهنگی‌ بشود - خوب‌ طبیعی‌ است‌ كه‌ شیخ‌ محمد عبده‌ و دیگران‌، او را «افغانی‌» بدانند و معرفی‌ كنند.

از سوی‌ دیگر، سید در امضاهای‌ باقی‌مانده‌ كه‌ در ذیل‌ نامه‌ها یا در حاشیه‌ رساله‌ها، مقالات‌ و كتاب‌ها، خود را: افغانی‌، اسدآبادی‌، سعدآبادی‌، استانبولی‌، كابلی‌، حسینی‌ و... معرفی‌ كرده‌ است‌، این‌ نكته‌ را نشان‌ می‌دهد كه‌ سید خود را «جهانی‌» می‌دانسته‌ و برایش‌ مهم‌ نبوده‌ كه‌ در «كجا متولد شده‌ است‌»[۱]! پس‌ از دیدگاه‌ ما هم‌ نباید این‌ امر مهم‌ باشد كه‌ سید متولدشده‌ ایران‌ بوده‌ یا افغان‌؟ بلكه‌ مهم‌ باید اندیشه‌های‌ و باشد كه‌ دارای‌ ارزش‌ والایی‌ است‌. در عین‌حال‌ با توجه‌ به‌اسناد به‌دست‌آمده‌ از وزارت‌ امور خارجه‌ انگلیس‌، وزارت‌ امور خارجه‌ ایران‌، خانه‌ امین‌الضرب‌ - كه‌ هم‌اكنون‌ در كتابخانه‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ نگهداری‌ می‌شود - هم‌چنین‌ نامه‌های‌ باقی‌مانده‌ از سید در ایران‌ و استانبول‌، امروزه‌ دیگر نمی‌توان‌ در ایرانی‌الاصل‌بودن‌ سید، تردیدی‌ روا داشت‌![٢]... به‌اضافه این‌که هنوز در محله‌ «سیدان‌» اسدآباد همدان‌، مقبره‌‌ی اجداد و خاندان‌ سید موجود است‌ و یا مكاتبات‌ خانواده‌ سید با وی‌ و پاسخ‌های‌ سید، همه‌ این‌ها نشان‌دهنده‌ هویت‌ ملی‌ و محل‌ تولد سید تواند بود...[٣] و در مقابل‌، ما حتی‌ برای‌ نمونه‌، یك‌ نامه‌ هم‌ از سید به‌خانواده‌ سعدآبادی‌ خود! یا علما و شخصیت‌های‌ افغانی‌، پیدا نمی‌كنیم‌ و این‌ هم‌ به‌خوبی‌ روشن‌ می‌سازد كه‌ اصولاً خانواده‌ سید در ایران‌ بوده‌ است‌[۴] و میرزا لطف‌الله‌ اسدآبادی‌، خواهرزاده‌ سید، در دو سفر وی‌ به‌ایران‌، در كنار او بوده‌ و عكس‌ و اسناد آن‌ دوران‌، حتی‌ مجموعه‌ خطی‌ مقالات‌ فارسی‌ سید كه‌ توسط‌ فرزند وی‌ میرزا صفات‌الله‌ اسدآبادی‌ استنساخ‌ شده‌، در اختیار این‌جانب‌ قرار دارد.[۵]

خبری‌ هم‌ در آذرماه‌ ۷۴ از سوی‌ واحد مركزی‌ خبر از همدان‌ مخابره‌ گردید كه‌ مربوط‌ به‌كشف‌ سنگ‌ مزار یكی‌ از اجداد پدری‌ سید در اسدآباد بود... البته‌ قبلاً باید به‌این‌ نكته‌ اشاره‌ كنم‌ كه‌ مرحوم‌ میرزا صفات‌الله‌ اسدآبادی‌، فرزند میرزا لطف‌الله‌ - خواهرزاده‌ سید[٦] - كه‌ از دوستان‌ قدیمی‌ این‌جانب‌ بود و ده‌ها نامه‌ از ایشان‌ در آرشیو من‌ موجود است‌، در كتابی‌ كه‌ به‌سال‌ ۱۳۷۵ هجری‌ قمری‌ - چهل‌ سال‌ پیش‌ - درباره‌‌ی سید منتشر ساخته‌ به‌سلسله‌ انساب‌ سید كه‌ در شجره‌نامه‌ موجود در خانواده‌ سید سیف‌الله‌ اسدآبادی‌ نگهداری‌ می‌شود، اشاره‌ كرده‌ و نام‌ پدر بعضی‌ از اجداد سید را چنین‌ ذكر می‌كند: سیدجمال‌الدین‌ بن‌ سید صفدر بن‌ سیدعلی‌ بن‌ میر رضی‌الدین‌ محمد الحسینی‌ (شیخ‌الاسلام‌) بن‌ میر اصیل‌الدین‌ محمدالحسینی‌ قاضی‌ بن‌ میر زین‌الدین‌ الحسینی‌ بن‌ میر ظهیرالدین‌ بن‌ میر اصیل‌الدین‌، بن‌ میر ظهیرالدین‌ بن‌ سیدعبدالله‌ كه‌ معاصر با امام‌زاده‌ احمد بوده‌ و در «سعدآباد» محله‌ سیدان‌ به‌سر می‌برده‌ و در ۸۶۲ هجری‌ وفات‌ یافته‌ است‌...[٧]

مرحوم‌ میرزا صفات‌الله‌، به‌نام‌ پدر سید عبدالله‌ اشاره‌ای‌ ندارد، و اكنون‌ و به‌هنگام‌ مرمت‌ امامزاده‌، در مقابل‌ در ورودی‌ مسجد امام‌ رضا، در اسدآباد، سنگ‌ مزار مربوط‌ به «سید عبدالله‌» پیدا شده‌ كه‌ در آن‌ نام‌ پدر وی‌ سیدمرتضی‌ حك‌ شده‌ است‌: «سید عبدالله‌بن‌ سید مرتضی‌ اسدآبادی‌، متوفی‌ به‌سال‌ ۸۶۲ هجری‌ - قمری‌» و نكته‌ جالب این‌که در این‌ سنگ‌، قید شده‌ كه‌ ایشان‌ به‌ «شهادت‌» رسیده‌ و با اجل‌ طبیعی‌ وفات‌ نكرده‌ است‌...

خوب‌، چه‌ اسنادی‌ معتبرتر از این‌ها برای‌ ایرانی‌المولدبودن‌ سید؟ خود من‌ در دیداری‌ كه‌ ۲۵ سال‌ قبل‌ از اسدآباد داشتم‌، همراه‌ مرحوم‌ میرزا صفات‌الله‌ از مزار سید مسیح‌الله‌ برادر سیدجمال‌الدین‌ هم‌ كه‌ در تاریخ‌ ۱۲۹۶ هجری‌ قمری‌ وفات‌ یافته‌ است‌ و همین‌طور مزار پدران‌ سیدصفدر و دیگر بستگان‌ درجه‌ اول‌ و دوم‌ سید، كه‌ همگی‌ در جوار امامزاده‌ احمد یا امامزاده‌ سیدان‌ مدفون‌ هستند، دیدار كرده‌ام‌ و با این‌که این‌ اماكن‌ گویا اكنون‌ به‌پارك‌ تبدیل‌ شده‌، ولی‌ بسیاری‌ از آن‌ سنگ‌ مزارها محفوظ‌ است‌.[٨]

به‌ این‌ نكته‌ هم‌ باید اشاره‌ كرد كه‌ در افغانستان‌، حتی‌ در همان‌ محله‌ سعدآباد هم‌ از افراد خاندان‌ سید و یا مزار اجداد وی‌ هیچ‌ اثری‌ نیست‌ و همه‌ آن‌هایی كه‌ مدعی‌ افغانی‌بودن‌ سید هستند، استنادشان‌ فقط‌ به‌اشتهار سید با لقب‌ «الافغانی‌» است‌[۹] كه‌ البته‌ این‌ دلیل‌ معتبری‌ نمی‌تواند باشد... چون‌ هركسی‌ می‌تواند چند نام‌ یا اسم‌ مستعار برای‌ خود انتخاب‌ كند؟!

و به‌هرحال‌ ما درباره‌‌ی «استخوان‌های‌ سید» با برادران‌ افغانی‌ خود اختلاف‌ نداریم‌. بگذارید مزار سید در كابل‌ باشد... البته‌ سید مزار دیگری‌ هم‌ در «شیخ‌ لر مزار لقلی‌» استانبول‌ دارد كه‌ هم‌اكنون‌ با سنگ‌ مرمر جدیدی‌، تجدید بناشده‌ و موجود است‌... پس‌ مهم‌ نیست‌ كه‌ او متولد كجا بوده‌ و یا مزارش‌ كجاست‌؟ مهم‌ اندیشه‌های‌ والای‌ سید است‌ كه‌ باید مورد بهره‌گیری‌ قرار گیرد.

۲- یكی‌ از اتهامات‌ مهمی‌ كه‌ به‌سیدجمال‌ وارد شده‌ است‌ عضویت‌ ایشان‌ در سازمان‌ فراماسونری‌ است‌. اولاً این‌ امر براساس‌ اسناد و مدارك‌ موجود چقدر مقرون‌ به‌واقع‌ است‌ و ثانیاً چه‌ توجیهی‌ برای‌ آن‌ وجود داشته‌ است‌؟
□ سید هادی خسروشاهی: درباره‌‌ی عضویت‌ سید در سازمان‌ فراماسونری‌ و چگونگی‌ آن‌ باید گفت‌ كه‌: اولاً امضای‌ دستخط‌ موجودی‌ كه‌ در آن‌ گویا تقاضای‌ عضویت‌ در لژ اخوان‌ قاهره‌ به‌عمل‌ آمده‌، به‌هیچ‌وجه‌ با هیچ‌یك‌ از ده‌ها امضای‌ باقیمانده‌ از سید تطابق‌ ندارد... یعنی‌ در واقع‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ كسی‌ خواسته‌ از روی‌ امضاهای‌ سید، «نقاشی‌» كند!، ولی‌ نتوانسته‌ كه‌ مثل‌ او امضا بنماید.

ثانیاً: اگر سید، طبق‌ این‌ دستخط‌ تقاضای‌ عضویت‌ در محفل‌ ماسونی‌ نموده‌، چرا به‌جای‌ پذیرش‌ وی‌ به‌عضویت‌! تقریباً پس‌ از چهار سال‌ انتخاب‌ وی‌ به‌ «ریاست‌ لژ!» اعلام‌ شده‌ است‌؟... طبیعی‌ است‌ كه‌ یك‌ متقاضی‌ عضویت‌ در هیچ‌ حزب‌ یا سازمانی‌، در قبال‌ تقاضای‌ عضویت‌، به‌مقام‌ ریاست‌ آن‌ حزب‌، سازمان‌ یا لژ، انتخاب‌ نمی‌شود و این‌ خیلی‌ عجیب‌ است‌ كه‌ تاكنون‌ هیچ‌كس‌ به‌آن‌ توجه‌ نكرده‌ است‌... بویژه‌ كه‌ می‌دانیم‌ شرایط‌ عضویت‌ در همه‌ لژهای‌ فراماسونری‌، بسیار سخت‌ و شدید است‌ و بدون‌ امتحان‌ و آزمایش‌ درازمدت‌، كسی‌ را به‌عضویت‌ نمی‌پذیرند، تا چه‌ رسد به‌انتخاب‌ او به‌ریاست‌!...

ثالثاً: معلوم‌ نیست‌ كه‌ چرا درخواست‌ عضویت‌ در لژ مصر، در بین‌ اسناد سید و در خانه‌ حاج‌ امین‌الضرب‌ پیدا شده‌ است‌؟ این‌ مسئله‌، - در صورت‌ صحت‌ و اصالت‌ - باید در میان‌ اسناد لژهای‌ مصری‌ پیدا شود نه‌ دربین‌ نامه‌های‌ خانه‌ حاج‌ امین‌الضرب‌... و جای‌ تعجب‌ است‌ دوستانی‌ كه‌ اصالت‌ و صحت‌ نامه‌ آیه‌الله كاشانی‌ به‌آقای‌ دكتر مصدق، در ۲۷ مرداد، درباره‌‌ی توطئه‌ كودتا را به‌این‌ دلیل‌ زیر سؤال‌! می‌برند كه‌ چرا نامه‌ در بین‌ اسناد دكتر مصدق یافت‌ نشده‌ و نسخه‌ای‌ از آن‌ نزد آقای‌ دكتر حسن‌ سالمی‌ - نوه‌‌ی آیت‌الله كاشانی‌ - باقی‌ مانده‌ است‌؟ همین‌ دوستان‌، به‌اصطلاح‌ سند! درخواست‌ عضویت‌ سید را كه‌ گویا در خانه‌ امین‌الضرب‌ یافت‌ شده‌، - نه‌ در قاهره‌ - مورد سؤال‌ قرار نمی‌دهند؟

البته‌ با این‌ تفاوت‌ كه‌ اصولاً در دوران‌ سید، فتوكپی‌ و زیراكس‌ و غیره‌ نبود و سید هم‌ در فكر جمع‌آوری‌ و نگهداری‌ نسخه‌ای‌ از نامه‌ها و مكاتبات‌ خود نبود، اما در دوران‌ آیه‌الله كاشانی‌ كه‌ همه‌ وسایل‌ تكثیر و نگهداری‌ نامه‌ یا سند، مرسوم‌ شده‌ بود، وجود نسخه‌ای‌ از نامه‌ ایشان‌، در نزد اعضای خانواده‌شان‌، موجب‌ شك‌ و تردید آقایان‌! قرار می‌گیرد!

و عجیب‌‌تر آن‌که‌ دوستان‌ گردآورنده‌ اسناد سید - آقای‌ دكتر مهدوی‌ و آقای‌ ایرج‌ افشار - نامه‌های‌ سید را مثلاً در پاسخ‌ نامه‌های‌ امین‌السلطان‌ و حاج‌ امین‌الضرب‌، در مجموعه‌ اسناد و مدارك‌ چاپ‌ دانشگاه‌ آورده‌اند، ولی‌ از اصل‌ نامه‌های‌ امین‌السلطان‌ و حاج‌ امین‌الضرب‌ به‌سید كه‌ قاعدتاً باید آن‌ها دربین‌ اوراق سید باشد، هیچ‌ خبری‌ نیست‌ و این‌، نشان‌دهنده‌ برخورد گزینشی‌ یا نوعی‌ اعمال‌ غرض‌، در این‌ زمینه‌ است‌ كه‌ امیدواریم‌ آقایان‌ مهدوی‌ و افشار، پاسخ‌ آن‌ را بدهند و یا نامه‌های‌ «پنهان‌شده‌»! را دراختیار اهل‌ تاریخ‌ قرار دهند.

رابعاً: اصولاً باید به‌این‌ نكته‌ توجه‌ نمود كه‌ عضویت‌ در یك‌ سازمان‌ و یا گروهی‌، به‌قصد خدمت‌ به‌مردم‌ - و در راه‌ اخوت‌، مساوات‌ و حریت‌! كه‌ شعار لژهای‌ اخوان‌! ماسون‌ بوده‌ است‌ - عجیب‌ نیست‌ و اگر كسی‌ وارد سازمانی‌ شد و از ماهیت‌ واقعی‌ آن‌ آگاه‌ نبود. این‌ امر اشكالی‌ نمی‌تواند داشته‌ باشد، ولی‌ البته‌ اگر پس‌ از آگاهی‌ از اهداف‌ پشت‌پرده‌، باز به‌عضویت‌ خود ادامه‌ داد، این‌ امر جای‌ اشكال‌ و سؤال‌ خواهد بود... و ما می‌بینیم‌ كه‌ خود مدعیان‌ عضویت‌ سید در لژ ماسون‌، در مصر، همگی‌ اعتراف‌ دارند كه‌ سید بلافاصله‌ پس‌ از آن‌که‌ نتوانست‌ در آن‌ لژ، علیه‌ استعمار انگلیس‌ سخنرانی‌ كند، استعفا داد و اعلام‌ داشت‌ كه‌ من‌ فكر می‌كردم‌ سازمانی‌ كه‌ شعار آن‌: آزادی‌، برادری‌ و برابری‌ است‌، باید مركز مبارزه‌ با استعمار هم‌ باشد و اكنون‌ كه‌ چنین‌ نیست‌، ماندن‌ من‌ در این‌ تشكیلات‌ معنی‌ ندارد.

خامساً: ما می‌بینیم‌ و می‌دانیم‌ كه‌ اعضای فراماسونری‌، در سراسر دنیا با پشتیانی‌ قدرت‌های‌ مافیایی‌، همگی‌ در رأس‌ قدرت‌ و صاحب‌ مقام‌ و وزارت‌ و ثروت‌ و غیره‌ بوده‌اند. اما سید جمال‌الدین‌ كه‌ عضو فرماسونی‌ نشده‌، به‌مقام‌ ریاست‌ لژ انتخاب‌ شده‌ است‌!، حتی‌ از همان‌ مصر، - با صرف‌نظر از ایران‌، هند، تركیه‌، پاریس‌ و لندن‌ - اخراج‌ و تبعید شده‌ است‌... این‌ چه‌ نوع‌ عضویت‌ در یك‌ سازمان‌ جهانی‌ است‌ كه‌ صاحب‌ آن‌ همواره‌ در حال‌ تبعید و شكنجه‌ و آزار و تهمت‌ و دربدری‌ و آوارگی‌ بوده‌ است‌؟

به‌هرحال‌ من‌ شخصاً اعتقاد ندارم‌ كه‌ سید عضو رسمی‌ فراماسونری‌ بوده‌ است‌... و اگر هم‌ اثبات‌ شود كه‌ واقعاً چندصباحی‌ در راستای‌ اهداف‌ خود عضو شده‌ و بعد از آگاهی‌ از حقیقت‌، آن‌ را ترك‌ گفته‌ است‌، این‌ امر هیچ‌ عیب‌ و اشكالی‌ ندارد...

۳- ارتباط‌ سیدجمال‌ با دیپلمات‌ها و سفارتخانه‌های‌ خارجی‌ خصوصاً انگلستان‌ و ملاقات‌ها و مذاكرات‌ متعدد وی‌ با آن ها از جمله‌ عواملی‌ است‌ كه‌ شبهاتی‌ را در خصوص‌ هویت‌ فكری‌ و سیاسی‌ ایشان‌ پدید آورده‌ است‌ این‌ حركت‌ سید كه‌ به‌كرات‌ هم‌ واقع‌ شده‌ است‌ چگونه‌ قابل‌ توجیه‌ و پذیرش‌ است‌؟
□ سید هادی خسروشاهی: فعالیت‌ سیاسی‌، در سطح‌ جهانی‌، بدون‌ ارتباط‌ با رؤسای‌ احزاب‌، دیپلمات‌ها و شخصیت‌های‌ سیاسی‌ كشورهای‌ متوقف‌ فیه‌، اصولاً مقدور نیست‌ و عدم‌ ارتباط‌، برای‌ كسی‌ كه‌ می‌خواهد در جامعه‌ و سیاست‌، نقشی‌ را ایفا كند و مسئولیتی‌ را به‌عهده خود دارد، در واقع‌ اقدام‌ بدون‌ ابزار است‌ كه‌ طبعاً كاری‌ غیرعقلانی‌ و غیرمنطقی‌ است‌. باید دید كه‌ هدف‌ سید از این‌ ملاقات ها و ارتباط‌ها چه‌ بوده‌ است‌؟ ما اگر اسناد را بررسی‌ كنیم‌، می‌بینیم‌ كه‌ سید همواره‌ و در هر ارتباطی‌، بدنبال‌ اجرای‌ یكی‌ از اهداف‌ خود بوده‌ است‌.

مثلاً اگر با دیپلمات‌های‌ انگلیس‌ مذاكره‌ می‌كند و یا مكاتبه‌ دارد، به‌دنبال‌ بیرون‌راندن‌ آن‌ها از سودان‌ یا مصر است‌ و صریحاً این‌ را در نامه‌ یا در مذاكرات‌ خود مطرح‌ می‌سازد... (به‌ یادداشت‌های‌ بلنت‌ مراجعه‌ شود) یا اگر در استانبول‌ با سلطان‌ عثمانی‌ ارتباط‌ پیدا می‌كند، خواستار اجرای‌ وحدت‌ اسلامی‌ به‌كمك‌ اوست‌.

یا اگر در ایران‌ با شاه‌ و امین‌السلطان‌ مكاتبه‌ دارد و دیدار می‌كند، برای‌ اجرای‌ قانون‌ و احیای‌ آزادی‌ است‌... و به‌نظر من‌ این‌ نوع‌ ارتباط‌ و مكاتبه‌، لازمه‌ كار سیاسی‌ است‌... بی‌تردید اگر ملاقات‌ها و مكاتبه‌ها در راستای‌ اهداف‌ مادی‌، و كسب‌ پول‌ یا مقام‌ باشد، این‌ عمل‌ قابل‌ توجیه‌ نیست‌... اما ما حتی‌ یك‌ مورد هم‌ نمی‌توانیم‌ در تحركات‌ سید و در همه‌ ارتباط‌ها و مذاكرات‌ وی‌ با شخصیت‌ها و دیپلمات‌ها، پیدا كنیم‌ كه‌ در راستای‌ یك‌ هدف‌ مادی‌ یا مسئله‌ شخصی‌ بوده‌ باشد.

به‌هرحال‌ مذاكره‌ با رؤسای‌ بلاد خارجی‌ و دیپلمات‌ها، به‌مفهوم‌ همسویی‌ فكری‌ نیست‌... و این‌ نوع‌ برداشت‌، آنهم‌ در مورد شخصیتی‌ چون‌ سید جمال‌الدین‌، واقعاً غیرمنصفانه‌ است‌. برای‌ تقریب‌ ذهن‌ می‌توانیم‌ به‌ملاقات‌های‌ شخصیت‌های‌ اسلامی‌ معاصر، با مسئولین‌ كشورهای‌ مخالف‌ اشاره‌ كنیم‌ كه‌ در راستای‌ اهداف‌ خود آن‌هاست‌، نه‌ در راستای‌ اهداف‌ طرف‌ و همكاری‌ با دشمن‌!

ما امروز می‌بینیم‌ كه‌ بعضی‌ از رهبران‌ حركت‌های‌ اسلامی‌، پس‌ از تبعید از كشور خود، در یك‌ كشور بیگانه‌ به‌عنوان‌ یك‌ پناهنده‌ سیاسی‌ - مانند سیدجمال‌الدین‌ - زندگی‌ می‌كنند، و این‌ بدیهی‌ است‌ كه‌ روی‌ اجبار و اضطرار است‌ نه‌ به‌مفهوم‌ پذیرش‌ و قبول‌ چگونگی‌ آن‌ حكومت‌ها و دولت‌ها...

پس‌ به‌اعتقاد من‌، این‌ سفرها، این‌ روابط‌، این‌ دیدارها و این‌ مكاتبه‌ها، برای‌ كار شخصیتی‌ چون‌ سید جمال‌الدین‌، كه‌ اهداف‌ جهانی‌ داشت‌، به‌مثابه‌ یك‌ ابزار است‌ و بدون‌ آن‌ها نمی‌تواند كاری‌ بكند و از نظر اصولی‌ هم‌، این‌ نوع‌ كارها و اقدامات‌، در راستای‌ اهداف‌، و با حفظ‌ استقلال‌ و هویت‌ اصلی‌، هیچ‌ مانعی‌ نمی‌تواند داشته‌ باشد...

۴- عده‌ای‌ از صاحبنظران‌ سیدجمال‌ را بنیان‌گذار حركتی‌ می‌دانند كه‌ امروز به‌نام‌ روشنفكری‌ دینی‌ مرسوم‌ است‌. میزان‌ تأثیر فكری‌ سیدجمال‌ بر روشنفكران‌ صدساله‌ اخیر چگونه‌ بوده‌ است‌ و به‌نظر شما كدامیك‌ از آنان‌ تأثیر بیشتری‌ از سیدجمال‌ پذیرفته‌ است‌؟
□ سید هادی خسروشاهی: روشنفكری‌ دینی‌ اگر به‌مفهوم‌ جدید آن‌ باشد كه‌ هركسی‌ با اجتهاد و برداشت‌های‌ خاصی‌ از دین‌، خود را صاحب‌‌نظر بداند و در واقع‌ معیار ارزیابی‌ مسائل‌ دینی‌، تشخیص‌ شخصی‌ افراد روشنفكر باشد، بی‌تردید سیدجمال‌الدین‌ با این‌ نوع‌ «روشنفكری‌ دینی‌» موافق‌ نبود و روی‌ همین‌ اصل‌ هم‌ می‌بینیم‌ كه‌ رساله‌ی نیچریه‌ را در رد مادیگرایی‌ و هواداران‌ نیهلیست‌ دین‌دار آن‌‌كه‌ همان‌ روشنفكران‌ آن‌‌عصر بودند، می‌نویسد و یا «تفسیر مفسر» را بدون‌ ذكرنام‌، در پاسخ‌ سر سید احمدخان‌ منتشر می‌سازد و برداشت‌های‌ «روزپسند»! وی‌ را نمی‌پذیرد و یا در مسئله‌ علم‌ و دین‌، دیدگاه‌ ویژه خود را بیان‌ می‌دارد و هرگز نمی‌پذیرد كه‌ «علم‌» جای‌ «دین‌» را بگیرد و یا كسی‌ مدعی‌ شود كه‌ علم‌ می‌تواند همه‌ مشكلات‌ بشری‌ را حل‌ كند و دیگر نیازی‌ به‌اصول‌ دینی‌ نیست‌ و دین‌ فقط‌ رابطه‌ای‌ است‌ خصوصی‌ بین‌ انسان‌ و خدا... این‌ نوع‌ اندیشه‌ را كه‌ باید «روشنفكری‌ دینی‌ منفی‌» نامید، سید جمال‌الدین‌ نه‌ تنها نمی‌پذیرد، بلكه‌ با آن‌ مبارزه‌ هم‌ می‌كند.

اما اگر مراد از روشنفكری‌ دینی‌، شناخت‌ زمان‌ و قیام‌ به‌ واجب‌ برای‌ معرفی‌ بهتر دین‌ و سیر همگام‌ با پیشرفت‌های‌ مادی‌ و استفاده‌ از علوم‌ و فنون‌، در راه‌ پیشبرد مسلمانان‌ و جوامع‌ اسلامی‌ شد، شكی‌ نداریم‌ كه‌ سید طلیعه‌دار این‌ روشنفكری‌ است‌... دعوت‌ به‌فراگیری‌ علوم‌، ردّ خرافات‌ به‌نام‌ مذهب‌، تشویق‌ عناصر مسلمان‌ به‌راه‌اندازی‌ مراكز فرهنگی‌ و نشر جرائد و مطبوعات‌، ایجاد تحرك‌ در محافل‌ مذهبی‌ برای‌ شركت‌ در امور سیاسی‌، و ده‌ها امور مثبت‌ دیگر كه‌ در تاریخ‌ حیات‌ سید آمده‌ است‌، این‌ حقیقت‌ را به‌اثبات‌ می‌رساند كه‌ سید در «روشنفكری‌ دینی‌ مثبت‌» پیشتاز بوده‌ و نقش‌ عمده‌ای‌ را هم‌ به‌عهده‌ داشته‌ است‌...

البته‌ نوآوری‌های‌ سید و روشنفكری‌ وی‌ در چهارچوب‌ مبانی‌ و اصول‌ اساسی‌ دینی‌ است‌ و هرگز سید در این‌ نوآوری‌ و روشنفكری‌ به‌این‌ داعیه‌ها نپرداخت‌ كه‌ از دین‌ اسلام‌ فقط‌ «قرآن‌» را بپذیرد و بقیه‌ منابع‌ اصیل‌ مذهبی‌ را «تغییرپذیر» با تحولات‌ زمان‌ بداند... دقت‌ بفرمائید كه‌ «تحول‌پذیر» با «تغییرپذیر» فرق دارد. ما نمی‌گوییم‌ كه‌ برداشت‌های‌ ما در عصر كنونی‌... در رابطه‌ با مسائل‌ جهانی‌، همانند برداشت‌های‌ قرون‌ وسطایی‌ باشد و اجتهاد ماهم‌ هرگز تحولی‌ نیابد و مانند قرون‌ ماضیه‌ باشد، امّا این‌ تحول‌ اندیشه‌ و تكامل‌ اجتهاد را با «تغییر» و «وارونه‌اندیشی‌» یكی‌ نمی‌دانیم‌.

به‌هرحال‌ سید را در روشنفكری‌ دینی‌ مثبت‌ می‌توان‌ پایه‌گذار نامید و در رابطه‌ با روشنفكری‌ منفی‌، بدون‌ شك‌ سید را باید از مخالفین‌ آن‌ معرفی‌ كرد!

۵- آیا سیدجمال‌ بر جنبش‌های‌ اسلامی‌ در خارج‌ از ایران‌ كه‌ در قرن‌ اخیر آغاز شده‌ است‌ تأثیراتی‌ گذارده‌ است‌ و اصولاً تا چه‌ حد حوزه‌های‌ روشنفكری‌ خارج‌ از ایران‌ از افكار و آثار سیدجمال‌ تأثیر پذیرفته‌ است‌؟
□ سید هادی خسروشاهی: تردیدی‌ نیست‌ كه‌ سید، بقول‌ شهید آیت‌الله مطهری‌ بنیان‌گذار نهضت‌های‌ اسلامی‌ یك‌ قرن‌ اخیر است‌... تا آن‌جا كه‌ ما به‌تاریخ‌ هر كشوری‌ و هر حركتی‌ كه‌ در یك‌ قرن‌ اخیر به‌وجود آمده‌، نگاه‌ كنیم‌ می‌بینیم‌ كه‌ رهبری‌ آن‌ به‌عهده‌ یكی‌ از شاگردان‌ یا هواداران‌ فكری‌ سید بوده‌ است‌... و این‌ تأثیر كم‌ و كوچكی‌ نیست‌... و البته‌ بررسی‌ چگونگی‌ آن‌، نیاز به‌تألیف‌ كتاب‌ مستقلی‌ دارد... ولی‌ برای‌ نمونه‌ باید گفت‌ كه‌ شهید شیخ‌ حسن‌البنأ مؤسس‌ حركت‌ اخوان‌المسلمین‌ در مصر و بلاد عربی‌، در كتاب‌ خاطرات‌ خود: «مذكرات‌ الدعوه و الداعیه » حركت‌ خود را استمرار راه‌ سیدجمال‌الدین‌ و شیخ‌ محمدعبده‌ معرفی‌ می‌كند.

و یا می‌توان‌ اشاره‌ كرد كه‌ ابوالكلام‌ آزاد و اقبال‌ لاهوری‌ خود را شاگردان‌ مع‌الواسطه‌ سید و پیرو مكتب‌ او می‌دانند... و محمدامین‌ شاعر ملی‌ ترك‌ و محمد عاكف‌ شاعر معاصر ترك‌ سید را پایه‌گذار آزادی‌خواهی‌ در تركیه‌ می‌دانند و هم‌چنین‌ سعد زغلول‌ در مصر، در یك‌ سخنرانی‌، نهضت‌ ملی‌ خود را وابسته‌ به‌اندیشه‌های‌ سید معرفی‌ می‌كند. در ایران‌ كه‌ نهضت‌ قانون‌خواهی‌ و ضداستبدادی‌ بی‌تردید از سید سرچشمه‌ می‌گیرد... و همین‌طور جاهای‌ دیگر... البته‌ من‌ این‌ مطلب‌ را در كتاب‌های‌ «حركت‌های‌ اسلامی‌ معاصر» با مدارك‌ لازم‌، شرح‌ داده‌ام‌...

۶- علی‌رغم‌ اهمیتی‌ كه‌ سیدجمال‌ در تاریخ‌ یكصدساله‌ اخیر ایران‌ دارد تا حد زیادی‌ شخصیت‌ و افكار و آثار ایشان‌ مهجور و سربه‌‌مهر و ناشناخته‌ مانده‌ است‌. چه‌ اقدامات‌ جدی‌ برای‌ جبران‌ این‌ امر و معرفی‌ سیدجمال‌ صورت‌ گرفته‌ است‌؟
□ سید هادی خسروشاهی: در دوران‌ سلطنت‌ قجری‌ و پهلوی‌، با توجه‌ به‌شناختی‌ كه‌ كارگردانان‌ این‌ دو رژیم‌ از آثار و عواقب‌ اندیشه‌ سید به‌دست‌ آورده‌ بودند و می‌دانستند كه‌ نشر و گسترش‌ این‌ نوع‌ اندیشه‌ها، برخلاف‌ اهداف‌ سلطه‌جویانه‌ سلطنت‌ها است‌، بطور طبیعی‌ اجازه‌ شناخت‌ و شناسایی‌ افكار سید و یا تجلیل‌ از وی‌ را نمی‌دادند... و حتی‌ مورخین‌ عصر قجری‌ و دوران‌ پهلوی‌ و پژوهشگران‌! حقوق‌بگیری‌ چون‌: اسماعیل‌ رائین‌، دكتر میمندی‌نژاد، ابراهیم‌ صفائی‌ و امثال‌ آن ها، با جعل‌ و نشر اتهامات‌ و اكاذیب‌، در مخدوش‌ساختن‌ چهره‌ اسلامی‌ - انقلابی‌ سید، نقش‌ خاصی‌ را به عهده‌ داشتند... این‌ بود كه‌ در دوره‌ این‌ رژیم‌ها توطئه‌ سكوت‌ یا تخریب‌ در مورد سید ادامه‌ داشت‌ - و اكنون‌ نیز این‌ روش‌ در بلاد ارتجاعی‌ باصطلاح‌ اسلامی‌ ادامه‌ دارد - اما پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌، خوب‌ می‌بینیم‌ كه‌ تحولی‌ درباره‌ شناخت‌ سید به‌وجود آمده‌ و تشكیل‌ یا كنگره‌ جهانی‌ سید در تهران‌، نشانه‌های‌ از این‌ تحول‌ و حركت‌ است‌ و امیدواریم‌ كه‌ بتوان‌ با استفاده‌ از فرصت‌های‌ به‌دست‌آمده‌، در مورد سید و اندیشه‌های‌ وی‌، «جبران‌ مافات‌» نمود!
۷- جناب‌ استاد در میان‌ محققان‌ و مورخان‌ جنابعالی‌ بیش‌ از هركس‌ دیگری‌ به‌تحقیق‌ و روشنگری‌ در خصوص‌ احوال‌ و آثار سیدجمال‌ پرداخته‌اید. زمینه‌های‌ دیگر فعالیت‌ فكری‌ و تحقیقاتی‌ خود را بیان‌ كنید و بفرمایید چه‌ آثاری‌ از شما در خصوص‌ سیدجمال‌ تاكنون‌ منتشرشده‌ و چه‌ آثار و اقدامات‌ دیگری‌ در خصوص‌ معرفی‌ ایشان‌ در دست‌ اقدام‌ دارید؟ و بفرمایید اصولاً علت‌ توجه‌ فراوان‌ و جدی‌ شما به‌شخصیت‌ سیدجمال‌ چه‌ بوده‌ است‌؟
□ سید هادی خسروشاهی: در دوران‌ قبل‌، به‌بهانه‌‌ی تحقیق‌ تاریخی‌، به‌شرح‌ چگونگی‌ مبارزات‌ ضداستعماری‌ سید در بلاد مختلفه‌ و یا ترجمه‌ و نشر نامه‌های‌ سید علیه‌ شاه‌ قاجار می‌پرداختم‌... خوب‌ وقتی‌ نامه‌‌ی فساد رژیم‌ را افشا می‌كند و علیه‌ شاه‌ قاجار است‌ و در آن‌ سید از علمای‌ بزرگ‌ شیعه‌ در نجف‌ و سامرا، می‌خواهد كه‌ شاه‌ را خلع‌ كنند تا ریشه‌ی فساد خشكانیده‌ شود، دستگاه‌ سانسور پهلوی‌ نمی‌توانست‌ بگوید كه‌ چرا این‌ نامه‌ را منتشر می‌سازید؟ چون‌ اگر «قجری‌ها»! خوب‌ بودند كه‌ جایگزین‌ لازم‌ نداشتند...

و از سوی‌ دیگر، خواننده‌ وقتی‌ در نامه‌‌ی سید می‌دید كه‌ «شاه‌ قاجار» عامل‌ اصلی‌ فساد و تباهی‌ در كشور است‌، و آن‌‌را با وضع‌ «شاه‌ پهلوی‌» مقایسه‌ می‌كرد، یك‌ نوع‌ «وحدت‌ عمل‌ كامل‌» بین‌ دو شاه‌ و دو رژیم‌ می‌یافت‌ و خود به‌نتیجه‌ می‌رسید كه‌ راه‌ رهایی‌، در عصر ما هم‌ خلع‌ و طرد شاه‌ است‌.

و البته‌ وقتی‌ اندیشه‌های‌ سید در بین‌ نسل‌ جوان‌ منتشر می‌شد، زمینه‌‌ی فكری‌ برای‌ حركت‌ها آماده‌ می‌شد. و من‌ خدای‌ را سپاسگزارم‌ كه‌ در این‌ مسیر موفق‌ بوده‌ام‌، بدون‌ آن‌که‌ با مشكل‌ خاصی‌ روبه‌رو شده‌ باشم‌... و تعداد چاپ‌ كتاب‌ها در این‌ زمینه‌ و تیراژ آن‌ها، نشان‌دهنده‌‌ی گسترش‌ اندیشه‌ بود... و خوش‌بختانه‌ سانسورچی‌های‌ رژیم‌ از این‌ نكته‌ اساسی‌ غافل‌ بودند.

در همین‌ راستا من‌ درباره سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ و زندگی‌ و نبرد وی‌ با استعمار خارجی‌ و استبداد داخلی‌ در كشورهای‌ اسلامی‌ و اروپایی‌، تحقیقات‌ وسیع‌ و دامنه‌داری‌ انجام‌ داده‌ و حتی‌ برای‌ همین‌ منظور مدت‌ها در اسلامبول‌، بغداد، پاریس‌، قاهره‌، و لندن‌ دنبال‌ اسناد و مدارك‌ و كتاب‌ها گشته‌ام‌ و امیدوارم‌ كه‌ روزی‌ بتوانم‌ محصول‌ زحمات‌ درازمدت‌ خود را در این‌ زمینه‌ منتشر سازم‌، ولی‌ انتظار تكمیل‌ تحقیقات‌ و پیش‌آمدن‌ امكانات‌ مساعد برای‌ نشر آن‌ها، مرا از كوشش‌ در راه‌ شناخت‌ و شناسایی‌ سیدجمال‌الدین‌ - باز نداشت‌ و در سال‌های‌ پیش‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، به‌یاری‌ خدا كتاب‌ها و رساله‌های‌ زیر، اغلب‌ به‌اهتمام‌ و مقدمه‌ و یا ترجمه این‌ جانب‌ و با هدف‌ روشنگری‌ مردم‌ و معرفی‌ اندیشه‌های‌ پیشتاز حركت‌های‌ اسلامی‌ معاصر، منتشر گردید:

    ۱- دفاع‌ از سیدجمال‌الدین‌ حسینی‌، نوشته سیدهادی‌ خسروشاهی‌، (۱۳۴۳).

    ۲- مبارزات‌ ضداستعماری‌ سیدجمال‌الدین‌، از: پ‌. لوشانی‌، با مقدمه‌ « « (۱۳۴۷).

    ۳- اسلام‌ و علم‌، از سیدجمال‌الدین‌، ترجمه سیدهادی‌ خسروشاهی‌ (۱۳۴۸).

    ۴- رساله قضا و قدر، نوشته « « (۱۳۴۸).

    ۵- سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ رهبر نهضت‌ آزادیخواهی‌ ایران‌، نوشته‌ی سیدحسن‌ تقی‌زاده‌، (با مقدمه‌ و توضیحات‌) (۱۳۴۸).

    ۶- شرح‌ حال‌ و آثار سیدجمال‌الدین‌، نوشته لطف‌اللّه‌ جمالی‌، (۱۳۴۹).

    ۷- العروة‌الوثقی‌ (مجموعه‌ی شماره‌های‌ منتشرشده‌ در پاریس‌ از طرف‌ سیدجمال‌الدین‌ و محمد عبده‌)، (۱۳۴۹). این‌ مجموعه‌ با مقدمه مشروح‌تر این‌جانب‌، یك‌بار هم‌ در سال‌ ۱۳۶۴ در ایتالیا چاپ‌ و در سراسر اروپا و بعضی‌ از كشورهای‌ اسلامی‌ توزیع‌ گردید.

    ۸- اسناد و مدارك‌ درباره‌ی سیدجمال‌الدین‌ ...، صفات‌الله‌ جمالی‌، (۱۳۵۰).

    ۹- نقش‌ سید... در بیداری‌ مشرق زمین‌، اثر استاد محیط‌ طباطبایی‌، با مقدمه‌ و توضیحات‌ (۱۳۵۰).

    ۱۰- نامه‌ها و اسناد سیاسی‌ سیدجمال‌الدین‌ ...، ترجمه‌ و تحقیق‌ از: سیدهادی‌ خسروشاهی‌ (۱۳۵۱).

    ۱۱- یادنامه‌ی سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ (جلد اول‌)، به‌كوشش‌: این‌جانب‌ (۱۳۵۴).

    ۱۲- جمال‌الدین‌ الحسینی‌ - حیاته‌ و نضاله‌ - عربی‌، به‌قلم‌ این‌جانب‌، چاپ‌ ایتالیا، مركز فرهنگی‌ - اسلامی‌ اروپا: (۱۳۶۴).

    ۱۳- مفخر شرق، سیدجمال‌الدین‌، ترجمه استاد سید غلام‌رضا سعیدی‌، با مقدمه‌ و توضیحات‌ (۱۳۷۰).

    ۱۴- سیدجمال‌الدین‌ و بیداری‌ مشرق زمین‌ (متن‌ كامل‌شده‌ مقالات‌ استاد محیط‌) (۱۳۷۲)، و البته‌ بعضی‌ از این‌ آثار، بارها تجدید چاپ‌ شده‌ است‌.

پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ هم‌ البته‌ به‌تحقیق‌ و جمع‌آوری‌ اسناد و مقالات‌ از سید و یا درباره‌ی سید، ادامه‌ داده‌ام‌ و به‌هر كجا كه‌ سفر كرده‌ام‌، پی‌گیری‌ این‌ امر یكی‌ از كارهای‌ اساسی‌ من‌ بود... و محصول‌ آن‌، اكنون‌ یك‌ مجموعه‌ تقریباً كامل‌ از آثار سید به‌زبان‌ فارسی‌ و عربی‌ است‌ و هم‌چنین‌ مجموعه‌ كاملی‌ از مقالات‌ و آثار مربوط‌ به‌سید است‌ كه‌ در ۱۵ مجلد و حدود ۵۰۰۰ صفحه‌، كه‌ قراربود به‌مناسبت‌ كنگره‌ سید، منتشر گردد و من‌ امیدوار بودم‌ كه‌ در سال‌ ۱۳۷۵، همه‌ آن‌ها چاپ‌ شود... اما متأسفانه‌ برخوردهای‌ اداری‌! با مسئله‌، موجب‌ گردید كه‌ كتاب‌ها آماده‌ نشر نشود، ولی‌ به‌هرحال‌ امیدواریم‌ كه‌ به‌تدریج‌ چاپ‌ و در اختیار علاقمندان‌ قرار گیرد.

اما این‌که چرا سید توجه‌ مرا به‌خود جلب‌ كرده‌ است‌. من‌ پاسخی‌ بهتر از پاسخ‌ استاد فقید، مرحوم‌ سیدمحمد محیط‌ طباطبائی‌ ندارم‌. ایشان‌ در این‌ زمینه‌ می‌گوید:

«... من‌ از میان‌ همه‌ چهره‌های‌ درخشنده‌ تاریخ‌ ایران‌ - و اسلام‌ - به‌خصوص‌ كسانی‌ كه‌ در راه‌ استقرار حكومت‌ ملی‌ و سقوط‌ استبداد، مصدر خدمات‌ ارزنده‌ بوده‌اند چهره‌ مظلوم‌ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ را برگزیده‌ام‌... در وجود او سری‌ مكتوم‌ بود كه‌ من‌ حیث‌المجموع‌ در وجود بسیاری‌ از افراد یافت‌ نمی‌شد. سید بی‌آن‌كه‌ در اروپا درس‌ خوانده‌ یا در یك‌ كشور آزاد راقی‌ به‌سر برده‌ باشد، در طی‌ اقامت‌ محدود اول‌ خود در اسلامبول‌ و ارتباط‌ با پیش‌آهنگان‌ نهضت‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ عثمانی‌ و با استفاده‌ از زبان‌ تركی‌ و عربی‌ و مراجعه‌ به‌ترجمه‌های‌ مختلفی‌ كه‌ از فرانسه‌ در مصر و عثمانی‌ به‌عربی‌ و تركی‌‌شده‌ بود به‌حقیقتی‌ آشنا شد كه‌ دیگران‌ با وجود فضایل‌ علمی‌ و ادبی‌ مكتسب‌ به‌درك‌ آن‌ موفق‌ نشده‌ بودند.

سید دریافت‌ كه‌ اساس‌ عقب‌افتادگی‌ و شوربختی‌ ممالك‌ اسلامی‌ در بی‌نصیبی‌ ملت‌های‌ مسلمان‌ از آزادی‌ و دانش‌ است‌ و این‌ نقیصه‌ را نتیجه‌ اسلوب‌ حكومت‌ مستبده‌ شناخت‌ و دریافت‌ مادامی‌كه‌ شكل‌ زندگانی‌ سیاسی‌ در ممالك‌ اسلامی‌ تغییر نیابد و حكومت‌ مشروطه‌ جای‌ حكومت‌ استبدادی‌ را نگیرد، نجات‌ برای‌ مسلمانان‌ عموماً و ایرانی‌ها خصوصاً میسّر نیست‌.

برای‌ ابلاغ‌ این‌ امر یا تبلیغ‌ این‌ دریافت‌ ذهنی‌، سی‌‌سال‌ كوشید و تحمل‌ مصیبت‌ها كرد، هرجا رفت‌ او را هدف‌ تهمت‌ و آزار و زجر قرار دادند و در هرجا تخمی‌ فشاند برای این‌که بری‌ نیاورد حیله‌ها برانگیختند، ولی‌ او مقاومت‌ ورزید و از تلاش‌ فرو ننشست‌. پس‌ از سی‌سال‌ كوشش‌ در زندان‌ طلایی‌ عبدالحمید محبوس‌ و معدوم‌ شد، ولی‌ تخم‌های‌ كشته‌ او در ایران‌ و عثمانی‌ و مصر و هند و افغانستان‌ جوانه‌ زد و ده‌ سال‌ بعد از مرگ‌ او در وطن‌ او ایران‌ نهضت‌ مشروطه‌ آغاز و انجام‌ پذیرفت‌ و چندسال‌ بعد از آن‌ دستپروردگان‌ او در اسلامبول‌ دست‌ به‌كار شدند و كسانی‌‌كه‌ در حیات‌ او از عهده تطبیق‌ نظریات‌ سیاسی‌ او در مصر و هند برنیامدند و مغلوب‌ و منكوب‌ و محبوس‌ شدند، در حزب‌ كنگره‌ هند و حزب‌ وفد مصر بنیان‌گزار حكومت‌ ملی‌ آزاد گشتند.

من‌ چهره سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ را برگزیده‌ام‌، زیرا عكس‌ چهره‌ی او را در قانون‌ اساسی‌ و مطبوعات‌ و فرهنگ‌ جدید و همه‌ تشكیلات‌ اساسی‌ حكومت‌ مشروطه‌ وطن‌ خود می‌نگرم‌ و عقیده‌ دارم‌ خدمتی‌ كه‌ او به‌ ایران‌ كرد، از نظر ارزش‌ بالاتر از خدمتی‌ بوده‌ كه‌ نادر و اردشیر و یعقوب‌ لیث‌ و شاه‌ اسمعیل‌ به‌ تاریخ‌ ایران‌ كرده‌اند و در ردیف‌ خدمت‌ هوخشتره‌ مادی‌ و آرشاك‌ پرتوی‌ محسوب‌ می‌شود.

تعجب‌ نفرمایید اگر در پیرامون‌ این‌ اسم‌ ساده‌، كوس‌ و نقاره‌ و طبل‌ و علمی‌ دیده‌ نمی‌شود و پیرامون‌ عمامه او را‌ هاله‌ای‌ از نور نگرفته‌ است‌. ولی‌ حقیقت‌ امر این‌ است‌: كار سید از كارهایی‌ كه‌ پیشرو مادیان‌ و سردار پرتویان‌ با شمشیر خود در افتتاح‌ فصل‌ جدیدی‌ در تاریخ‌ ایران‌ انجام‌ دادند، مهم‌تر و از فصول‌ مقدم‌ بر آن‌، گرامی‌تر و والاتر و سودمندتر بود.

سیدجمال‌الدین‌ با تیغ‌ زبان‌ و نوك‌ قلم‌ خود زمینه‌سازی‌ كرد و شالوده‌‌ی اصلی‌ قبول‌ حكومت‌ مشروطه‌ جدید را آورد و معلوم‌ شد حُسن‌‌ظن‌ و حدس‌ صائب‌ سیدجمال‌الدین‌ درباره‌ی عنصر مشروطه‌ساز ایران‌ به‌خطا نرفته‌ بود و از حركت‌ تمرد تنباكو تا مهاجرت‌ به‌قم‌ و پشتیبانی‌ علمأ از مشروطه‌خواهان‌ در برابر كودتای‌ باغ‌ شاه‌، همه‌‌جا روح‌ او راهنما بود...

آری‌ سید با فكر روشن‌ و توانا و اراده نیرومند و عقیده‌ ثابت‌ و زبان‌ گویا و قلم‌ نیرومند، كاری‌ را در خاورمیانه‌ عملی‌ ساخت‌ كه‌ در نقاط‌ دیگر جهان‌ بی‌كمك‌ توپ‌ و تفنگ‌ میسر نمی‌شد.»

این‌ مطلب‌ را مرحوم‌ استاد محیط‌ در ضمن‌ مقاله‌ای‌، در فروردین‌ ۱۳۴۶، درباره‌ی این‌که چرا از سید دفاع‌ می‌كند، نوشته‌ بود و متن‌ آن‌‌را در مجموعه‌ی مقالات‌ استاد محیط‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ «سیدجمال‌الدین‌اسدآبادی‌ و بیداری‌ مشرق زمین‌» بارها چاپ‌ شده‌ است‌، آورده‌ام‌... این‌ مجموعه‌ بسیار ارزنده‌ دارای‌ ۳۲ مقاله‌ از استاد محیط‌ است‌ كه‌ من‌ مطالعه‌ آن‌‌را به‌علاقمندان‌ توصیه‌ می‌كنم‌ و فكر می‌كنم‌ كه‌ دربین‌ آثار چاپ‌ شده‌ درباره سید، یكی‌ از مستندترین‌ و بهترین‌ آثار باشد. به‌هرحال‌ دلیل‌ اصلی‌ توجه‌ این‌جانب‌ به‌ سید همین‌ نكاتی‌ است‌ كه‌ مرحوم‌ استاد محیط‌ به‌آن‌ها اشاره‌ كرده‌ است‌... و البته‌ ظلم‌ مضاعف‌ بر سید، و استمرار تهمت‌زنی‌ و نشر اكاذیب‌ برضد وی‌، و فقدان‌ منسوبین‌ و یا موسسه‌ و نهادی‌ كه‌ حق‌ او را ادا كند، موجب‌ گردید كه‌ این‌جانب‌، در حدّ توان‌ خود به‌دفاع‌ از حق‌ بپردازم‌...

استاد از این‌که وقت‌ خود را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزاریم‌.
□ سید هادی خسروشاهی: من‌ هم‌ از شما تشكر می‌كنم‌.

تهران‌ - رمضان‌المبارك‌ ۱۴۱۶ ه -


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- اگر «سید خود را جهانی‌ می‌دانسته‌ و برایش‌ مهم‌ نبوده‌ كه‌ در كجا متولد شده‌ است‌»! پس چرا ایرانی‌ها، علی‌رغم اندیشه و تفکر او، این‌قدر اصرار دارند که با دروغ و جعل ثابت کنند، که سید جمال‌الدین ایرانی بوده است؟
[٢]- هیچ‌یک از این اسناد، به‌طور قطع ثابت نمی‌کند، که سید جمال‌الدین ایرانی بوده است. من به نتیجه‌ی بررسی این اسناد را در جای دیگر خواهم پرداخت.
[٣]- خانواده‌ی که در سیدان اسدآباد همدان زندگی می‌کنند، فقط خود ادعا دارند که خویشاوند سید هستند و این ادعا را نمی‌توان واقعیت پنداشت! از آن نامه‌ای که اسم برده می‌شود، چه اصلی و چه تقلبی - نمی‌توان بر این خویشاوندی صحه گذاشت. چون این ادعا، در واقع فقط یک ادعای کاذب است!
[۴]- چون افغان نیاز به جعل‌کاری ندیده‌اند. آن‌قدر اسناد مسلم خارجی (بی‌طرف) موجود است که افغان‌بودن سید را ثابت می‌کند.
[۵]- دکتر محمود افشار یزدی، به بی‌پایه‌بودن این ادعا سال‌ها پیش چنین اظهار داشته است: «اما دلایلی که در ایران بر ایرانی بودن سید اظهار می‌کنند، از این قبیل است که اقوام او خانواده‌ی جمالی هم‌اکنون در اسدآباد زندگی می‌کنند، (بیست سال است که یکی از آن‌ها با من آشنایی دارد) خانه‌ی مسکونی او هنوز در آن‌جاست، عکس‌هایی در ایران انداخته که از اقوام او در آن هستند و با خط خود در آن‌جا چیزی نوشته و قس علیهذا. این‌ها به عقیده من هیچ‌کدام دلیل قاطع نیست، بلکه عین دعواست، زیرا ممکن است گفته شود هریک از این‌ها ادعایی است که خود محتاج به‌دلیل است... به‌چه دلیل در فلان خانه اسدآباد سید سکونت داشته؟ به‌چه دلیل این اشخاص اقوام او هستند؟ به‌چه دلیل اشخاص در عکس خویش او می‌باشند؟ خلاصه وقتی کار به اختلاف افتاد، این‌طور حل نمی‌شود. من از آقایان جمالی اسدآباد معذرت می‌خواهم که این‌طور در یک امری که به آن علاقه دارند، اظهارنظر می‌کنم و حتی تلگراف و عکس‌ها و اوراقی که فرستاده‌اند، به‌همین علت که کافی و قاطع ندانسته چاپ ننموده‌ام.»
[٦]- میرزا لطف‌الله اسدآبادی، فقط یک پیشکاری بود که از طرف دولت آن‌زمان ایران برای خدمت‌کردن به سید گماشته شده بود. او چون در آن‌زمان طبق رسوم از سر احترام به سید دایی می‌گفت، بعدها، البته پس از انقلاب مشروطیت ایران که نام سید بر سر زبان‌ها افتاد، او برای کسب افتخار برای خود، با دروغ و نیرنگ خود را خواهرزاده‌ی سید معرفی کرد و از تصاویر و نامه‌های که در نزد او موجود بود، با سؤاستفاده خواست خود را به سید پیوند دهد. در حالی‌که این تصاویر و نامه‌ها هرگز چنین پیوندی نشان نمی‌داد.
[٧]- این شجره‌نامه‌ی ساختگی نیز با شجره‌نامه‌ی اصلی سید که موجود است، سازگاری ندارد.
[٨]- چنان‌که دکتر محمود افشار در بالا توضیح داد، وجود این سنگ مزارها، هیچ پیوند خویشی خانواده جمالی را با سید گواهی نمی‌کند.
[۹]- این ادعای سید هادی خسروشاهی، کاملاً از سرناآگاهی است. چون بسیاری از خانواده‌های سادات در کنر مشهور هستند.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

گفت‌وگو با سید‌ هادی خسروشاهی، در دو بخش: پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز بررسی‌های اسلامی، برگرفته از: فصل‌نامه‌ی تاریخ و فرهنگ معاصر.