جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

باقی قایل‌زاده

زندگی‌نامه باقی قایل‌زاده

(دانستان‌نويس برجستۀ افغانستان)

نـوشـــته: نعمت حسينی
(پژوهشگر افغانستانی)



باقی قایل‌زاده به سال1292 خ در کوچه‌ی سپاه منصورهای چنداول کابل زاده شد. تحصیلات خویش را در رشته‌های قالین‌بافی و رنگ‌آمیزی در مکتب صنایع نفیسه کابل به پایان رسانید و در همان مکتب به حیث آموزگار قالین‌بافی و ادبیات گماشته شد. سپس سالی چند در شرکت قندسازی به کار پرداخت. باقی قایل‌زاده سی و اند سالی بیش نداشت، که چراغ دیده‌گانش به بیفروغی گرایید و تا پایان زنده‌گی در جهان ابوالعاد، به سر برد و رودکی وار زیست.(بينايی اش را از دست داد)

باقی قایل زاده، کار سرودن و نوشتن را از نخستبن روزهای زنده‌گی آگاهانه‌ی خود، آغازید. سروده‌هایش همه روحیه‌ای ضداستبداد سلطنتی و ضد مطلق‌گرایی رژیم سلطنت دارند. باقی قایل‌زاده، گذشته از شعر، در نقاشی و موسیقی نیز دست داشت و آن گونه که معاشرانش گفته و نوشته‌اند، استاد سرآهنگ از همدمان و دوستان نزدیک باقی بود و تخلص "سرآهنگ" را نیز باقی برای آن استاد برگزیده است.

باقی قایل‌زاده از سخنوران پارین به حضرت ابوالمعانی بیدل ارج فروان می‌نهاده و از هم‌روزگاران خود به سرور دهقان، غلام‌احمد نوید و رهی معیری دلبسته بوده است.

باقی چند هزار بیت در قالب‌های کهن، بیشترینه در قالب غزل سروده است، که گزیده‌یی از سروده‌های او به سال 1366 خ زیر نام "آشیان عقاب" از سوی انجمن نویسنده‌گان افغانستا ن اقبال چاپ یافته است.

باقی به سال 1340 خ در شهر کابل چشم از جهان پوشیده است.

این هم نمونه‌ی شعر باقی:


آشیان عقاب

روز باجور قضا، شب با قدر پیچیده‌ام
سال و مه در گردش شمس و قمر پیچیده‌ام
اهتزاز نای آهم، نوای چنگ درد
نغمه شیپور آهم تا سحر پیچیده‌ام
شمع افروز تقاضا گشته‌ام زحمتکشم
مثل پروانه به درد کارگر پیچیده‌ام
ساز بی برگی نوازم تا به رقص آید غریب
آتش انداز از سرای ظلم و کاخ بدعتم
پور آذر هستم و آتش به سر پیچیده‌ام
رطل گران شراب وحدتم مدهوش و مست
ساقی ديوانه‌ام با خشک و تر پیچیده‌ام
در جنون‌آباد استبداد، رمز عبرتم
حلقه زنجیر جرات در کمر پیچیده‌ام
محو نیرنگ خیانت پیشه‌گانم مدتیست
در طلسم مردم کوته‌نظر پیچیده‌ام
دست خاین می خورد بر لقمه تاراج تاب
من به قطع بازوی بیدادگر پیچیده‌ام



حسینی، نعمت، آواها و سیماها: جلد اول، صص 573 و 574