یکی از جریانهای سیاسی پیشرو و هواخواه نظام مشروطه در افغانستان "حزب وطن" به سرکردگی "میر غلاممحمد غبار" بود. در دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی در افغانستان) به سر پرستی حسن انوشه چنین میخوانیم:
میر غلاممحمد غبار فرزند میر محبوب خان کابلی، (کابل ١٢٧٦ - برلین ١٣٥٦ ش) ادیب، روزنامه نگار، تاریخنویس و دولتمرد افغان، دروس ابتدایی را نزد خانودادۀ خود که اهل سواد و دانش و کارمندان دفاتر حکومتی بودند فرا گرفت. در اواخر پادشاهی حبیبالله خان (١٣١٩-١٣٣٧ ق) به جنبش جوانان افغان پیوست و به مطالعه در تاریخ و مسایل اجتماعی پرداخت. دیری نگذشت که در شمار نویسندگان صاحب ذوق روزگار خود در آمد و در خان آباد از نواحی قندوز مامور گمرک شد. در ١٢٩٨ ش کارمند کوتوالی کابل بود، در نهم آذر ١٢٩٩ ش، روزنامهای بنام "ستاره افغان" در "جبل السراج" بیرون آورد در ١٣٠٠ ش که شجاعالدوله (١٩٤٥ م) حکومت هرات را داشت با او همراه شد و از اعضای شهربانی (بلدیه) این شهر بود. در ١٣٠٣ ش نمایندۀ بازرگانی در مسکو شد. در ١٩ تیر (سرطان) ١٣٠٣ ش که محمد نادر خان به سفارت پاریس رفت، غبار را به سمت منشی سفارت افغانستان برگزید. پس از آنکه به کابل بازگشت در ١٣٠٣ و ١٣٠٧ ش در لویه جرگههایی که در پغمان برپا شد وکیل مردم کابل بود و افکار جوانان افغانستان را مانند یک عضو چپرو، نمایندگی و مبلغ دموکراسی و حکومت قانون بود، در ١٣٠٩، سرمنشی سفارت افغانستان در برلین شد. در سال ١٣١٠ ش که انجمن ادبی کابل بنیاد گرفت، غبار به عضویت این انجمن در امد و سلسله مقالاتی به نام "افغانستان و نگاهی به تاریخ آن" در مجلۀ کابل ارگان این انجمن نوشت. در سال ١٣١١ ش به دلایل سیاسی در زندان "سرای موتی" کابل محبوس شد و تا ١٣١٥ ش در زندان ماند.هنگامیکه از بند بیرون آمد به فراه تبعید شد و تا ١٣١٧ ش در انجا بسر برد و در ١٣١٨ ش به قندهار تبعیدش کردند و در آن جا کتاب "احمد شاه بابا" را تالیف کرد و در ١٣٢٠ش اجازه یافت که به کابل برگردد، در کابل به عضویت انجمن تاریخ در آمد و مدتی هم روزنامۀ انیس را منتشر کرد. در ١٣٢٨ ش که انتخاب دورۀ هفتم مجلس قانونگذاری افغانستان برگزار گردید، غبار به نمایندگی از مردم کابل به مجلس رفت.
وی در مبارزۀ قانونی گروه کوچکی از وکلای روشنفکر شرکت کرد و حزبی بنام "وطن" و نشریهای هفتگی به همین نام دایر کرد. در انتخابات دورۀ هشتم که در ١٣٣١ ش برگزار گردید. غبار باردیگر نامزد نمایندگی مردم کابل شد. اما چون تودۀ مردم کابل به طرفداری از او تظاهرات میکردند، به دست ماموران دولتی گرفتار شد و به زندان افتاد. این بار هشت سال در زندان ماند تا سرانجام از کارهای دولتی کناره گرفت و بقیۀ زندگی خود را در تالیف کتب و نوشتن مقالات سپری کرد...
غبار سرانجام در ٢٢ دلو ١٣٥٦ ش چشم از جهان فروبست... غبار از چهرههای سیاسی و ادبی برجستۀ افغانستان در نیمۀ یکم سدۀ چهاردهم هجری و از روشنفکران بلند آوازۀ روزگار خود بود. وی در راه بنیاد کردن نهادهایی که موجب برآمدن دولتی مردم سالار در افغانستان شود رنج بسیار کشید و چهارده سال از زندگی خود را در زندان گذراند. گروه "جوانان افغان" که در دورۀ مشروطیت دوم سر برآوردند و هوادار ایجاد فضای آزاد سیاسی در کشور بودند از آرمانهای غبار پیروی میکردند.
از آثارش "افغانستان و نگاهی به تاریخ آن" که در سالهای ١٣١٠-١٣١١ ش در جلدهای یکم و دوم مجلۀ کابل به چاپ رسیده است، "احمد شاه بابای افغان" (کابل١٣٢٢)، "رسالۀ خراسان" (کابل١٣٢٦ش)، "افغانستان به یک نظر" (کابل ١٣٢٦ ش) جلد سوم از "تاریخ افغانستان" که از ظهور اسلام تا فروپاشی دولت طاهریان را در برمیگیرد (کابل١٣٢٦ش)، "تاریخ ادبیات دری افغانستان در قرون اخیر" که کتاب درسی مدارس بوده است (کابل١٣٣١ش)، "افغانستان در مسیر تاریخ" که بررسی جامع تاریخ افغانستان از کهنترین ایام ١٣٠٧ ش است (کابل ١٣٤٦ ش)...[۱]
و در کتاب، "افغانستان و مسایل جنگ و صلح" در آن باره چنین میخوانیم:
به تاریخ ٢١ مارس ١٩٥١ نخستین شمارۀ "جریدۀ وطن" از چاپ برآمد. این جریده را میر غلاممحمد غبار تاریخنگار نامدار، یکی از هواداران پرشور جنبش "جوانان افغان" نشر میکرد. سردبیر آن ع. م. خروش و سر از شمارۀ هفتم محمدصدیق فرهنگ (رجل اجتماعی و تاریخنگار) بود. در سر آغاز شمارۀ نخست که آنرا میر غلاممحمد غبار نگاشته بود اهداف و وظایف نشریه توضیح داده شده بود. وظایف مشخص نشریه تبلیغ اصول دموکراتیک در کلیه عرصههای زندگی جامعه بر شالودۀ نظام مشروطۀ شاهی، تنویر مردم بدون در نظرداشت وابستگیهای نژادی، زبانی و مذهبی، دستیابی به مساوات در برابر قانون، آزادی بیان و حق گزینش مسکن تقسیم قدرت، تامین مصئونیت،شخصیت و دارایی، وحدت ملی، دفاع از منافع همۀ مردم به شمول کارمندان و کارگران، بینوایان و توانگران بر پایۀ قانون و ایجاد موسسات تعاونی گردیده بود.[٢]
متفاوت از گردانندگان جریدۀ "انگار" گردانندگان وطن قاطعیت خود را در نکوهش پدیدههای منفی اجتماعی و نشان دادن راههای توسعۀ جامعه اعلام کردند، مگر گردانندگان وطن به نکوهش پدیدههای منفی اجتماعی بسنده نکرده و تلاش ورزیدند راههای زدایش آنها را نشان دهند. افزون بر آن میانه روتر بوده و مُولفان تلاش میکردند مطالبات خود را مدلل سازند.
پیرامون جریده به سرعت جریان سیاسی همنام با آن تشکیل یافت که آنرا غلاممحمد غبار رهبری میکرد. این جریان نمایندگان برجستۀ روشنفکران پیشرو افغان چون صدیق فرهنگ و آصف آهنگ تاریخنگاران، احمدعلی کهزاد (رئیس انجمن تاریخ)، علیاحمد نعیمی (نویسندۀ مشهور)، علیاصغر شعاع (مدیر دایره المعارف آریانا)، سرور جویا (سخنسرای نامدار و عضو "جوانان افغان"، فاروق اعتمادی (استاد دانشگاه کابل)، برات علیتاج و عبدالهاشم مژده (مبارزان نامور)، عبدالحلیمهاتفی (نویسنده) و عبدالحسین (مشاور نخست وزیر و پسر یکی از اعضای جنبش جوانان افغان) را گرد آورده بود.
بافت اجتماعی این جریان سیاسی رنگارنگ بود. در کنار روشنفکران پیشتاز، در آن کارمندان، نمایندگان خرده بورژوازی و بورژوازی میانه و چند اریستوکرات شامل بودند.
شور بختانه مدارک در بارۀ ساختار ارگارنهای رهبری و آیین نامۀ آن در دست نیست. شمار اعضای سازمان فزون تر از ١٠٠ نفر بود.
به هر رنگ "حزب وطن" پیش از این که خارج از محدودههای نفوذ روشنفکران شهری اقتداری بهم رساند با شدت عمل حکومت وقت مقابل میشود و طومار فعالیتهای علنیشان برچیده میشود.
هیاُت رهبری حزب وطن زندانی میشود و ارگان نشراتی آن از نشر باز میماند. از آنجا که آرمانهای دموکراتیک محصور به کنشهای محافل دانشجویی و کارمندان میان رتبه و پائین رتبۀ دولتی بود به آسانی میدان را خالی و قربانی استبداد دیر پا و نا محدود میشود. پس میتوان نتیجه گرفت که نهضتهای دموکراتیک در افغانستان پیوسته با انقطاعها و گسستها مقابل بوده و در نیمه راه از نفس افتادهاند.
پینوشتها
[۱]- دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی افغانستان)، سر واژۀ "مير غلام محمد غبار"، ص ٧۳۱.
[٢]- افغانستان مسایل جنگ و صلح، ص ١٢٠منبع
■ دانشنامۀ ادب فارسی (ادب فارسی افغانستان)، به سرپرستی حسن انوشه، تهران: موسسۀ فرهنگی و انتشاراتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال١٣٧٥ خ، ص٧٣١.
■ افغانستان مسایل جنگ و صلح، پژوهشی از شماری صاحبنظر، زیر نظر پروفسور ا. ر. داویدف، ترجمۀ عزیز آریانفر، تهران: نشر اندیشه، ١٣٧٨ خ، ص ١٢٠.
■ برنا ارغند (مير غلام محمد غبار)، برگرفته از تارنمای زندگی
<برگشت به بالا><باز گشت به مقاله>