فهرست مندرجات
زلمَی خليلزاد (زادۀ ۲۲ مارچ ۱۹۵۱)، يک دیپلمات آمريکايی افغانالاصــل اســت[۱] که بالاترين مقام مسلمان را در دولت جورج دبلیو بوش داشت.[۲] او سفير ايالات متحده آمريکا در افغانستان و عراق و نيز نماینده ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل متحد بود[۳].
[↑] زندگینامه
زلمی خليلزاد، در ۲۲ مارچ ۱۹۵۱، از پدری پشتون و مادری تاجيك در شهر مزار شريف افغانستان به دنيا آمد، پدر وی مشاور دربار ظاهرشاه، پادشاه سابق افغانستان، بود.[۴] و بر اساس روايت ديگر، پدرش دگروال خليل خان نام داشت که تمام دورهً ماموريت خود را در قوای کار مربوط وزارت فوائد عامه انجام داده است.[۵] ظاهراً، دوران آموزش ابتدايی خود را در شهر مزارشريف به پایان رساند و هنوز جوان بود که با خانوادۀ خود به کابل آمد[افغانستان در آتش نفت، ص ۱٧۳] و دوره دبيرستان را در كابل دنبال كرد.[٧] در آغاز دهه ٧۰، وارد دانشگاه آمريکايی بيروت شد و تحصيلات عالی خود را در آنجا گذراند.[افغانستان در آتش نفت، ص ۱٧۳] خليلزاد در اين هنگام، به داشتن گرايشهای چپ و دفاع از فلسطين معروف بود.[۹] اما در ميانه اين دهه، پس از مهاجرت به آمريكا و ورود به دانشگاه شيكاگو – برای كسب مدرك دكتری – تحولی شگرف پيدا كرد كه گفته میشود اين تحول ناشی از همكلاسی بودن با "پل ولفوويتز" كه اكنون يكی از شاخصترين چهرههای نومحافظهكاران است، تحت تاثير قرار گرفتن افكار راستگرايانه و تندرو پرفسور "آلبرت وهليتير"، استاد آن دو در دوره دكتری كه دوستان صميمی يكديگر نيز بودند، تدريس در دانشگاه كلمبيای شهر نيويورك در آغاز دهه ٨۰ و آشنايی با "زبيگنيو برژينسكی" است.[۱۰]
برژينسكی كه بعدها مشاور امنيت ملی در دولت ريگان شد، نقش بسزايی در تاثيرگذاری بر خليلزاد و جذب او به سوی انديشههای راستگرای تندرو كه ويژگی خاص دوره رياست جمهوری ريگان بود، داشت.[۱۱]
خليل زاد، درجه دکترا را در سال ۱۹٧۹ از دانشگاه شيکاگو به دست آورد[افغانستان در آتش نفت، ص ۱٧۳] و در سال ۱۹٨۵ تابعيت آمريكايی كسب کرد و پس از آن، برای مدت كوتاهی به عنوان مشاور ويژه بخش "برنامهريزی سياسی وزارت خارجه آمريكا" در كنار "پل ولفوويتز" كه رهبری اين بخش را به عهده داشت مشغول به کار شد.[۱۳]
پيشرفت زلمی خليلزاد تا اندازهای با نقش او در سالهای ۱۹٨۰ و اوايل سالهای ۱۹۹۰ ميلادی به عنوان مشاور عمده وزارت خارجه و پنتاگون در جنگ ضد شوروی در افغانستان و مسايل منطقه بستگی دارد.
سالهای ۱۹۹۰ و در دوران حکومت بيل کلينتون، اين آقای خليلزاد بود که با تهيه سندی به نام "کتاب سفيد در باره افغانستان" خواستار دخالت مجدد آمريکا برای تغيير وضع در افغانستان شد.[۱۴]
خليلزاد از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ ميلادى مشاور وزارت امور خارجه اين کشور در امور جنگ ايران و عراق و همچنين اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروى سابق بود.
خليلزاد در سالهاى ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ ميلادى نيز دستيار معاون وزير دفاع آمريکا در امور برنامهريزى سياسی بود. وى در آن زمان زير نظر پل ولفوويتز کار میکرد که اکنون مرد شماره دو پنتاگون است.
وى همچنين در طی سالهاى حکومت بيل کلينتون رييس جمهورى پيشين آمريکا نيز به عنوان کارشناس سياسی و نظامی دفتر واشنگتن موسسه خصوصی رام فعاليت میکرد.
پس از رویکار آمدن جورج بوش به عنوان رييس جمهورى آمريکا، خليلزاد به دعوت ديک چنی معاون رييس جمهورى اين کشور وارد دولت وى شد و در سمتهاى مختلفی در وزارت دفاع و شوراى امنيت ملی آمريکا به ادامه فعاليت پرداخت.
خليلزاد همزمان با فعاليت در شوراى امنيت ملی آمريکا، به عنوان نماينده خاص رييس جمهورى آمريکا با مخالفان رژيم صدام حسين رييس جمهورى مخلوع عراق نيز فعاليت میکرد.
خليلزاد مأمور پيشين شرکت نفتی يونيکال آمريکا شخصيتی است که در تحولات دو سال اخير افغانستان و ساختار دولت نقش مهمی را از سوى رييس جمهورى آمريکا ايفا کرده است.
وی همچنين ساليان درازى را در انجمن تحقيقات انرژى کمبريج سپرى کرد و طرحی را نيز درباره احداث پايپ لاين نفت و گاز آسياى ميانه از طريق خاک افغانستان ارايه داده است.
وى از زمان سرنگونی رژيم طالبان در خزان سال ۱۳۸۰ خورشيدى تاکنون با حفظ سمت در شوراى امنيت ملی آمريکا به عنوان نماينده خاص رييس جمهورى اين کشور در امور افغانستان فعاليت میکرده است.
قبل از اين نيز در محافل سياسی و مطبوعاتی کشور و منطقه اعلام شده بود که خليلزاد به زودى نقش پل برمر در عراق را در افغانستان ايفا خواهد کرد و به او لقب پل برمر افغانستان نيز داده شده است.[۱۵]
وی در اوج بحران حمله شوروی به افغانستان به واسطه آشنايی كامل با خصوصيات، زبان، فرهنگ و بافت قبيلهای افغانیها در مدت كوتاهی توجه همه را به خود جلب كرد و اين امر سبب شد تا پايان دوره رياست جمهوری ريگان در منصب خود در وزارت خارجه بماند و در طول آن دوره و به ويژه پس از آشنايی با شخصيت مهمی همچون "ريچارد پرل" از چهرههای سرشناس نومحافظهكاران، رابطهای قوی با اين طيف فكری پيدا كرد.
خليلزاد با استفاده از فرصت طلايی حمله شوروی به افغانستان توانست در خط مقدم نو محافظهكاران برای خود جا باز كند؛ وی نقش مهمی در بسيج قبايل افغانی برای رويارويی با شوروی ايفا كرد و از طراحان اصلی ائتلاف سری آمريكا با جنبشهای اسلامی به منظور فراخوانی و مسلح كردن داوطلبان برای جهاد برضد شوروی در افغانستان بود.
خليلزاد كه پيش بينی كرده بود بیتوجهی آمريكا به افغانستان پس از خروج نيروهای شوروی به جنگ داخلی در اين كشور خواهد انجاميد باعث شد كه پل ولفوويتز در دوره اول رياست جمهوری بوش و تصدی مقام دوم پنتاگون از دورانديشی وی در زمينه افغانستان تمجيد كند.
پل ولفوويتز گفت آنچه خليلزاد سال ١٩٨٩ نسبت به آن هشدار داد پس از ١٢ سال به طور كامل تحقق يافت و پيشبينیهای وی در مورد جنگ داخلی در افغانستان و تهديد تمام منطقه از سوی جنبشهای اسلامی در مدت زمان كوتاهی عملی شد.
خليلزاد همچنين در سال ١٩٨٨ طی يادداشتی به "جورج شولتز" دبيركل وقت آمريكا، نسبت به خطر تهديد نظامی صدام حسين هشدار داد و آمريكا را به عدم حمايت از عراق دعوت و خواستار نزديكی تدريجی اين كشور با ايران شد.
وی در يادداشت خود تا آنجا پيش رفت كه برای سرنگونی نظام صدام حسين خواستار مسلح كردن مخالفان عراقی شد. اما شولتز نتوانست باور كند اما پس از گذر دو سال و با حمله صدام حسين به كويت پيش بينيهای خليلزاد محقق شد.
زلمی خليلزاد به رغم موضع نو محافظهكاران به موضع خود در قبال ايران پايبند ماند و در آغاز دهه نود كتابی با عنوان "ايران انقلابی" منتشر كرد كه در اين كتاب آمريكا را به اتخاذ سياستی پراگماتيك در قبال ايران دعوت كرده است. خليلزاد اين كتاب را به كمك همسر اتريشی خود "شيريل بينارد" نوشت.
خليلزاد در پايان دوره دوم رياست جمهوری ريگان در سال ١٩٨٩ به مدت دو سال كار تدريس در رشته علوم سياسی را در دانشگاه كاليفرنيای سانتاياگو از سر گرفت و در اواخر سال ١٩٩١ در دوره رياست جمهوری بوش پدر برای مدت كوتاهی به سمت مشاور ويژه بخش برنامهريزی سياسی وابسته به وزارت دفاع كه ديك چنی معاون رئيس جمهور فعلی رياست آنرا به عهده داشت، منصوب شد.
به رغم اينكه خليلزاد بيشتر از يك سال در اين سمت باقی نماند اما چنی آنقدر شيفته وی شد كه در جشنی كه برای خداحافظی زلمی ترتيب داده بود مدال خدمت ممتاز وزارت دفاع را به او اعطا كرد؛ خليلزاد به درخواست خود سال ١٩٩٣ وزارت دفاع را ترك كرده و به موسسه (رند) كه يكی از بزرگترين موسسات تحقيقاتی و برنامهريزی استراتژيك آمريكايی در زمينه نظامی است، ملحق شد.
وی در اين موسسه مركز مطالعات خاورميانه را تاسيس كرد و در طول دو دوره رياست جمهوری "بيل كلينتون" به واسطه نشر مطالعات خود در موسسه رند و پس از ترك اين موسسه و حضور در شركت نفتی يونوكال، نقش مهمی در انتقاد از سياست آمريكا در قبال افغانستان را بر عهده داشت.
در اوايل ظهور طالبان و گسترش حاكميت آنها بر افغانستان اوايل ١٩٩٦ خليلزاد به دليل حمايت غير مستقيم دولت كلينتون از طالبان، به واسطه حمايت اطلاعات پاكستان از اين گروه، از سياستهايی اين دولت دموكرات انتقاد كرد و آن را خطای فاحش استراتژيك ناميد.
گرچه خليلزاد در اوايل با ظهور طالبان مخالف بود، اما پس از بسط سيطره اين گروه بر تمام افغانستان و تثبيت وجود آنها وی سياستی پراگماتيك در قبالشان اتخاذ كرد و در بهار سال ١٩٩٧، اولين ديدار مسئولان جنبش طالبان با مسئولان آمريكايی شركت نفتی يونوكال كه در آن زمان خود مشاور استراتژيك آن بود را در واشنگتن ترتيب داد تا نظر طالبان را برای عبور انتقال نفت دريای خزر و گاز تركمنستان به بندر كراچی پاكستان از طريق افغانستان كه حدود ١٠٠ ميليون دلار نيز هزينه شده بود، جلب كند.
برای حل و فصل اين مشكل شركت يونوكال از خليلزاد و مشاور افغانی ديگری به نام حامد كرزی كمك خواست و در اين ديدار هيأت طالبان در ازای عبور لولههای نفت و گاز از خاك افغانستان به رسميت شناختن طالبان از سوی آمريكا را خواستار شدند كه خليلزاد در خطاب به هيات طالبان گفت: "در مقابل شما دو گزينه وجود دارد يا اينكه با عبور لولههای نفت و گاز موافقت میكنيد كه در اين صورت افغانستان را به دشتی پر از طلا تبديل خواهيم كرد و يا اينكه مخالفت كنيد كه در آن صورت آنرا دشتی پر از بمب خواهيم ساخت".
خليلزاد قبل از به حكومت رسيدن نو محافظهكاران در دوره رياست جمهوری بوش پسر اوايل ٢٠٠١ استراتژی سرنگونی طالبان را در پيش گرفت. پس از حملات موشكی آمريكا به پايگاههای القاعده در افغانستان در پی انفجارهای تروريستی در سفارتخانههای اين كشور در نايروبی و دارالسلام اگوست ١٩٩٨ خليلزاد از سياستهای كلينتون در برخورد با القاعده انتقاد كرد.
خليلزاد تنها راه برخورد با اين خطر را سرنگونی طالبان ميدانست و اوايل سال ٢٠٠١ كمی پيش از روی كار آمدن دولت بوش تحقيقی كامل كه شامل طرحی برای خارج ساختن افغانستان از قبضه طالبان بود در مجله "واشنگتن كوارترلی" منتشر كرد.
با فرا رسيدن دوره اول رياست جمهوری بوش پسر در اواخر ژانويه ٢٠٠١ خليلزاد، مجدداً در شمار تصميمگيرندگان سياسی درآمد و ضمن اينكه جزو كادر دونالد رامسفلد در وزارت دفاع محسوب میشد به عنوان مشاور ويژه پل ولفوويتز مشغول به كار شد.
چهار ماه قبل از حملههای تروريستی ١١ سپتامبر ٢٣ مه ٢٠٠١ كاندوليزا رايس مشاور امنيت ملی كاخ سفيد، زلمی را به عنوان مسئول امور جنوب غرب آسيا و خليج فارس و شمال آفريقا منصوب كرد و پس از حملات ١١ سپتامبر نيز به سمت مشاور و نماينده ويژه بوش در امور افغانستان منصوب شد؛ خليلزاد مهمترين مقام آمريكايی در جنگ اين كشور عليه طالبان و القاعده تبديل و سكاندار استراتژیهای نظامی و سياسی آمريكا در افغانستان را به عهده گرفت.
پس از سقوط طالبان، بعد از آنكه ظاهر شاه پادشاه پير افغانستان در كنفرانس گروههای افغانی در "بن" به دليل كهولت سن از پذيرش قدرت امتناع كرد، ايالات متحده به خليلزاد اختيار تام داد كه به عنوان نمايند ويژه بوش، شخصی را برای رياست دولت انتقالی پيشنهاد دهد كه اين امر در نهايت به انتصاب حامد كرزای همكار سابق زلمی در شركت نفتی يونوكال، به عنوان رئيس جمهور مردم افغانستان منجر شد.
خليلزاد در سپتامبر ٢٠٠٣ به عنوان سفير آمريكا در عراق منصوب شد و بدين ترتيب حكومت ميان او و همكار سابقش در يونوكال تقسيم شد.
گفته میشود خليلزاد افغانی ۵۵ ساله، نقش مهمی در سياست خارجی جورج بوش رييس جمهوری آمريكا در كمك به ساختار تشكيل دولت افغانستان ايفا كرده است و به همين دليل بود كه پس از كسب اين موفقيت سنای آمريكا در ٢٨ خرداد ٨۴ به انتخاب زلمی خليلزاد به عنوان سفير واشنگتن در عراق رای اعتماد داد.
در جلسه شنود كميسيون روابط خارجی كنگره آمريكا برای اعطای رای اعتماد به خليلزاد، يك طرح هفت بندی برای همكاری با عراقیها جهت شكست افراد مسلح در عراق ارايه شد؛ اعضای اين كميسيون فعاليت و تلاشهای زلمی را در افغانستان ستودند و نسبت به توانايی وی برای غلبه بر چالشهای دشوار فرا روی آمريكا در عراق ابراز اطمينان كردند.
از ١٢ فروردين ٨۵ منابع خبری از تغيير "زلمی خليلزاد" سفير آمريكا در بغداد خبر داده و اعلام كرده بودند كه كميته روابط خارجی كنگره آمريكا در پی درخواست برخی از گروههای عراقی نسبت به تغيير سفير آمريكا در عراق درصدد است بعد از تشكيل دولت جديد بغداد سفير خود را در اين كشور تغيير دهد.
دليل تغيير خليلزاد در عراق متهم شدن وی به بحرانیتر كردن اوضاع عراق از طريق مذاكره با گروههای مسلح عنوان شده است.
افكار عمومی عراق در تشديد ناامنیها و كشتار شيعيان و سنیها انگشت اتهام را به سوی سفير و سفارت آمريكا دراز میكنند؛ براين مبنا بسياری از مردم و شخصيتهای سياسی و مذهبی عراق در روزهای اخير خواستار اخراج سفير آمريكا شدهاند.[١٦]
[↑] پس از يازدهم سپتامبر، سفیر آمریکا در افغانستان
آقای خليلزاد پس از حمله ۱۱ سپتامبر و سقوط رژيم طالبان مهمترين چهره دولت آمريکا در سياستهای آن کشور در ارتباط با افغانستان بوده است و انتخاب او به عنوان سفير آمريکا و نماينده رئيس جمهور اين کشور در افغانستان که با صلاحيتهای گستردهای همراه بود، آقای خليلزاد را به قلب سياست افغانستان کشاند.
اين انتخاب که ماهها درباره آن گزارشهای مختلفی منتشر شده بود، با سياست جديد آمريکا در افغانستان رابطه داشت. سياست جديدی که تقريبا از يکسال قبل روی آن کار شده و ظاهراً با اين هدف مطرح شده بود که از شکست آمريکا در افغانستان، بازگشت اين کشور به هرج ومرج، افراط گرايی و در نتيجه تبديل شدن دوباره افغانستان به يک پايگاه تروريستی جلوگيری کند.[۱٧]
برای تحقق اين هدف، واشنگتن به اين نتيجه رسيده بود که با فرستادن يک مشاور بلندپايه مانند آقای خليلزاد که افغانستان را میشناسد و با بازيگران اين صحنه آشناست و با زبان همين مردم تکلم میکند، در راس يک گروه بزرگ مستشاران افغانی-آمريکايی از يکسو و با اختصاص پول بيشتر برای بازسازی افغانستان و ادامه جنگ ضد القاعده و طالبان از سوی ديگر، از هرگونه شکستی جلوگيری کند و با اعمال نفوذ گستردهتر تلاش برای ايجاد يک حاکميت جديد در افغانستان را به ثمر برساند.[۱٨]
وی، به عنوان فرستاده ويژه آمريکا در افغانستان، موضع سختی در قبال بقايای جنبش طالبان در افغانستان اتخاذ کرد و در آخرين سمت خود به عنوان سفير آمريکا در افغانستان نقشی کليدی در تحکيم دولت حامد کرزی بازی کردهاست.[١٩]
او هنگامی که سفیر آمریکا در کابل بود، در افغانستان به عنوان همه کاره کشور و یا به سخن ديگر، رئیس جمهور واقعی افغانستان معروف شده بود.[١٩]
وقتی جورج بوش برای ساقط کردن حکومت طالبان در افغانستان و بعداً حذف صدام حسین از عرصه سياسی عراق نياز به کمک و مشورت داشت زلمی خليلزاد دائماً حاضر بود.[۲۰] خواجه بشيراحمد انصاری مینويسد:
- "آقای خليلزاد نه تنها در کنفرانس بن حضور و نقش سرنوشتساز داشت، بلکه امروز جريانات پشت پردۀ حکومت افغانستان بر سر انگشتان او میچرخد. خليل زاد در تصميمگيریهای لويه جرگۀ اضطراری نقش تعيين کننده داشت و توانست سناريوی انتخابات رياست جمهوری ايالت فلوريدا را در زير آن خيمۀ بزرگ به صورت موفقانه تکرار کند."[افغانستان در آتش نفت، ص ۱٧٧]
خليلزاد مدت ١٦ ماه مقام سفارت آمريکا در افغانستان را به عهده داشت.[۲۲]
[↑] سفیر آمریکا در عراق
خليلزاد در ۲۱ جون ۲۰۰۵ کارش را بهعنوان سفیر آمریکا در عراق آغاز کرد.[۲۳] او در دوره خدمت خود در عراق نیز، به عنوان قدرتمندترین فرد در آن کشور شناخته میشد.[۲۴]
[↑] سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد
در ۱۲ فبروری ۲۰۰۷، کاخ سفید وی را بهعنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد تعیین کرد.[۲۵]
[↑] کانديد رياست جمهوری در افغانستان
گزارشها حکایت از آن داشت که زلمی خليلزاد يکی از نامزدهای دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است. اما با پایان زمان ثبت نام، نام او در فهرست نامزدهای انتخابات دیده نشد. خليلزاد دراين بارۀ، در مصاحبه با خبرنگار تلويزيون آريانا (برنامه حقيقت - ۲۰ اردیبهشت ۱۳٨٨) گفت: علیرغم ابراز تمایل قبلی خود برای شرکت در انتخابات بهعنوان نامزد، بخاطر "جلوگيری از ايجاد هرج و مرج احتمالی در افغانستان" ثبت نام نکرد. اما او افزود، منظورش مقام نيست، بلکه در هر حالتی میتواند، در جهت بهبود اوضاع افغانستان (بويژه در بخشهای سياسی و آموزش و پرورش) همکار مردم اين کشور باشد.
[↑] آثار
خليلزاد، زمانی که در دانشگاه شيکاگو مشغول تحصيل بود که با همسر اطريشیاش خانم "شريل نبارد" آشنا شد و بعدها زن و شوهر کتاب مشترکی را در مورد ايران نگاشتند. اسم اين کتاب "حکومت خدا: جمهوری اسلامی ايران" است. افزون بر اين، او در نگاشتن بيشتر از ١٩ اثر سياسی ديگر سهيم بوده است.[افغانستان در آتش نفت، ص ۱٧۳]
[↑] خانواده
خليلزاد دارای دو فرزند، دو برادر و سه خواهر است. فرزندان او الکساندر (Alexander) و مکسيميليان (Maximilian) نام دارند.[افغانستان در آتش نفت، ص ۱٧۳]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: زلمی خلیل زاد 'خواهان پست صدارت در افغانستان'
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1][2][3][4][5][6][7][8][9][10]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]