نادر شاه افشار، سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است که ايرانيان با مبالغه (گزافهگويی) او را اسکندر دوم و ناپلئون ایران خواندهاند.[۱] او رئیس طایفه افشار و بنیانگذار دودمان ترکتبار افشاریه بود که دوازده سال (از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶) بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد در خراسان بزرگ بود.[۲]
[↑] زندگینامه
نادرفلی در حدود سال ۱۰۶۶ خورشیدی (۲۸ محرم سال ۱۱۰۰ هَ. ق. / ۱۶۸۸ ميلادی)، در ناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز در شمال خراسان به دنیا آمد. پدر او امامقلی قرقلو از افراد بینام و نشان ایل افشار بود[۳] این ایل ترکتبار[۴] به دو شعبه بزرگ تقسیم میشد: یکی "قاسملو" و دیگری "ارخلو" یا "قرخلو"؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر تهاجم ازبکان و ترکمانان به شمال شرق ايران سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.[۵] امامقلی گویا به شغل پوستیندوزی اشتغال میورزيده و به تنگدستی روزگار میگذرانیده است.[۶]
نام اصلی او نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهای خوارزم به اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت بابا علی بیگ[٧]، حکمران ابیورد بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید.[۸] فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرتگیری نادرقلی بیگ شد؛ ولی نادر در سال ۱۷۲۶ پشتیبانی شاهزاده طهماسب صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاهقلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده، توانست مالک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاهزادۀ فراری صفويه را در خراسان بر پا نماید. شاهزاده طهماسب، نادر قلی را والی خود در خراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاهزاده طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان میرسد. آنگاه برای به قدرت رساندن شاهزاده تهماسب با افغانها وارد جنگ شده، در ۱۷۲۹ شاه اشرف افغان را در نزدیکی دامغان و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود. سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند، متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.[۹]
[↑] جنگ نادر شاه افشار با اشرف افغان در مهماندوست دامغان
نادر قلی در خراسان قریب هشت هزار نفر تجهیر و به معیت طهماسب میرزا برای قلع و قمع اشرف افغان حرکت کرد و از آن طرف، اشرف افغان، که با کشتن محمود خود را پادشاه خوانده بود، وقتی اطلاع یافت تصمیم گرفت پیش از اینکه قوای نادر قویتر شود به سوی خراسان برود. این دو نیرو در دهکده "مهماندوست" دامغان در ماه ربیع الاول ۱۱۴۲ هجری قمری تلاقی کردند. شمار سپاهیان نادر از سواره و پیاده قریب سی هزار نفر، و سپاهیان اشرف افغان نیز در همین حدود بود.
بامداد روز شنبه ششم ربیع الاول سال ۱۱۴۲ هجری قمری ارتش نادر قلی در سه ستون به شرح زیر مستقر شد:
- ۱ ـ در پهلوی راست جبهه به فرماندهی گرجی خان، پیاده
۲ ـ در پهلوی چپ جبهه به فرماندهی سردار علی خان ابدالی، پیاده
۳ ـ در مرکز جبهه به فرماندهی حاجی خان بیک
و خود نادر فرماندهی توپخانه و سواره نظام را به عهده داشت و به سپاهیان خود دستور داد که بدون اجازه فرماندهی ارتش از جای خود حرکت نکنند و پیشدستی ننمایند. بعد از ظهر روز ششم ربیع الاول نیروی افغان حمله کرد و سواره نظام آنها به ستون پیاده نادر، که در مرکز جبهه بود، تاخت آورد و سرگرم کشتار شد.[۱۰]
نادر فرمان داد سواره نظام از جای خود درآمدند و با افغانها درآویختند و حمله سواره نظام افغانی را دفع کردند. مجدداً افغانها به سه ستون درآمده، سخت حمله کردند. کشتار زیاد شد و در دره "طزره" کشتگان بسیاری روی هم توده شد. منظره میدان جنگ بسیار وحشتناک و مرگبار بود. بیشتر سواره نظام افغانی، که بهترین جنگجویان بودند، کشته شدند. اشرف افغان برای آخرین بار با تمام سواره و پیاده خود حمله کرد و توپخانه نادری به سختی ستونهای مهاجم را زیر باران گلوله گرفت، با این وصف افغانها پیش می آمدند. نادر تبرزین به دست، فرمان داد که شیپور حمله سواره نظام را زدند و سواران از پهلوی راست دشمن و بالای دره طزره حمله هولناکی کردند، و به نیروی پیاده نیز از مرکز فرماندهی، فرمان یورش داد و توپخانه از بالای تپه های میدان جنگ دشمن را زیر باران گلوله گرفت.
توپخانه افغانها بر اثر حمله سواره نظام نادری آسیب دید و خاموش شد. نیروی نادری از هر سو به دشمن فشار آورد و خود نادر به درون آبادی مهماندوست دامغان درآمد و با چهار گلوله توپ دیوار قلعه مهماندوست را خراب کرد تا پیادگان از پشت به دشمن حمله کنند. اشرف افغان از بالای تپههای غربی میدان جنگ را تماشا میکرد. چون کار سپاهیانش را سخت دید توپخانه و اردوگاه خود را گذاشت و عقب نشست و تا شامگاه نیروی افغانها در جنگ و گریز بودند. چون هوا تاریک شد جنگ به پایان رسید. سرانجام اشرف افغان توانست ده هزار نفر از سپاهیان خود را که پراکنده و پریشان بودند گرد آورده و به سوی تهران قرار کند. کشتههای هر دو سپاه بسیار زیاد بودند، چنان که در جاهایی چندین تن پیاده و سواره روی هم ریخته بودند و بیش از نیمی از جوانان افغان با گروهی از افسران آنها کشته شدند. این پیروزی برای نادر فوقالعاده گران تمام شد، ولی در نتیجه با نبوغ خود و جانفشانی سربازانش چیرگی یافت. سپس نادر از آنجا حرکت کرد و روز دوشنبه نهم ربیع الاول به شهر دامغان آمد، دو روز توقف کرد و بعد رهسپار سمنان گردید.[۱۱]
[↑] …
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران کنونی آمدند و پایههای سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل بهدو شعبه بزرگ تقسیم مىشد: یکى قاسملو و دیگرى ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحى ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدى باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: حميد دباغی، نادر شاه افشار٬ دولت لائيك٬ روحانيت فارس و مذهب توركی جعفری
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- نادر شاه افشار، وبگاه تاريخ ايران
[۲]- نادر شاه، از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۳]- نادر شاه افشار، لغتنامه دهخدا
[۴]- افشار. [اَ] (اِخ) طایفهای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکندهاند و دارای چندین تیرهاند. (از ناظم الاطباء). خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفهاند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به مقالات کسروی ج ۱ ص ۸۰ بهبعد شود. برگرفته از لغتنامه دهخدا، ذيل واژهی "افشار"
اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند[نادرشاه افشار، نسخهٔ اصلی در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت در شهر لندن]
[۵]- نادر شاه، از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۶]- نادر شاه افشار، لغتنامه دهخدا
[٧]- باباعلی بیک کوسه احمدلوی افشار، پدر لطفعلی خان و حاکم ابیورد بود. ابوالحسن گلستانه آرد: شاه ستم گستر [نادر شاه] برای استرداد مال و متاع و زر و زیور لطفعلی خان ولد بابا علی بیک کوسه احمد لوی افشار که دیدههای او را از بینائی عاطل نموده بود... (مجمل التواریخ گلستانه ص ۲). لغتنامه دهخدا، ذيل واژهی "باباعلی بیک کوسه احمدلوی افشار"
[۸]- سایکس، تاریخ ایران، جلد ۲، ص ۳۸۵
[۹]- نادر شاه افشار، وبگاه تاريخ ايران
[۱۰]- باید دانست محل جنگ، مهماندوستی که اکنون در سر راه دامغان به شاهرود میباشد نیست، بلکه با فاصله ۶ کیلومتر به طرف شمال دره طزره بوده که خرابههای آن هنوز هست و مردم "کهنه مهماندوست" میگویند
[۱۱]- جنگ نادر شاه افشار با اشرف افغان در مهماندوست دامغان، سايت تاريخانه برگرفته از: کتاب سیمای استان سمنان
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4]
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]