فهرست مندرجاتهندواروپايی
(بررسی یک واژه)
- کشفِ مفهومِ خانوادهیِ زبانی
- هندواروپايی بهجای آريايی
- خاستگاه هندواروپایی
- شاخههایِ قومی هندواروپایی
- خانوادهیِ زبانیِ هندواروپایی
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
- اشاره: از آنجايی كه اندوختهی ما از پهنه گستردهای زبانهای باستانی اندك و متناقض است، بهدرستی از نخستین خاستگاه قوم و زبانی که هندواروپايی نام گرفته است، اطلاع چندانی نداريم؛ زیرا، همۀ شهرت خويشاوندی و خاستگاه نخستین اين قوم و زبان آنان مربوط به مجموعه حدس و گمانهای خاورشناسان غربی است. هر چند وجود این قوم و این زبان مدتها است که میان مردمشناسان و زبانشناسان پذیرفته شده است، و حتی با آنکه اين نام در مجامع آکادميک يک اصطلاح علمی پنداشته میشود، اما در جزئیات آن اختلاف فراوان است.
وفور اين همه اختلاف بر سر محل خاستگاه اوليهی هندواروپاييان و زبان آنان، هرگز جای شک باقی نمیگذارد، که خاورشناسان غربی نیز چندان اطلاع دقيق از مکان و زمان اين قوم ناشناخته و زبان فرضی آنها ندارند. بنابراين، اعتماد به گفتههای آنها بسیار دشوار است.
ریچارد نلسون فرای، زبانشناس معروف آمریکایی، مینویسد:
- تصور کنید که همۀ شواهدی که از روم قدیم داریم اعم از زبان لاتینی و تاریخ و آثار باستانی و مانند اینها بهجای نمانده بود و تنها مأخذ ما برای پی بردن بهزبان لاتینی همان دسته زبانهایی باشد که امروزه به زبانهایی شناخته میشوند، آنهم بههمین صورت کنونی، در چنین صورتی آیا کسی میتوانست پی ببرد به اینکه میهن اصلی زبانهای مشتق از لاتینی بخش کوچکی بود در مغرب ایتالیای مرکزی؟ زبانی که از زبانهای رومانی و فرانسوی و ایتالیایی و اسپانیایی و پرتقالی ساخته شده باشد تا چه حد ممکن است به زبان لاتینی شبیه باشد؟ دشواریهایی که ما در ساختن زبان اصلی هندواروپاییان داریم از فرضیۀ بالا هم بیشتر است. با این همه زبانشناسان چنین کاری کردهاند. با در نظر گرفتن قواعد تغییرات صوتشناسی زبانی ساختند که در زبانشناسی تطبیقی بهعنوان زبان هندواروپایی خوب بهجا مینشیند و جا میافتد زیرا در این مورد تنها محک درستی کار ما همین است که مانند علوم طبیعی ببینیم آنچه را که ساختهایم در آزمایش درست از آب در میآید یا نه. این زبان ساخته شده چندینبار بهمعرض امتحان درآمد و با کشف زبانهایی نظیر زبان حتی یا ختی که از زبانهای باستانی هندواروپایی است آزمایش شد و آشکار گشت که نظم بهکار رفته در ساختن زبان مزبور درست بوده و اندک انحرافهایی هم که در آن بود با این مقایسهها اصلاح شد و در نتیجۀ این کامیابی دانشمندان رشتههای دیگر همچون تاریخ هنر و مقایسۀ مذاهب نیز کوشیدند تا از زبانشناسی سرمشق بگیرند و آن را در روش تحقیق راهنمای خویش سازند. این شیوۀ کار تنها با پیشرفت آرام و درست مبتنی بر واقعیات آنچنانکه در علوم طبیعی کنونی (در برابر بعضی تمایلات سدۀ نوزدهم میلادی که براساس حدسیات بود) برای بازشناختن جهان پیرامون ما در این روزگار بهکار میرود، سازگار و منطبق است.
همو در ادامه میافزاید:
- با آنکه زبان هندواروپایی که در دست است ساختگی است و بهدست زبانشناسان جعل شده است، باز از قواعد و اصولی در زبانهای مشتق شده یا فرزندان هندواروپایی او وجود دارد فراتر رفته است. این زبان را باید چنین توصیف کرد که وسیلهای است برای بیان بهترین توجیه جهت هرگونه انحراف یا تغییری که در فرزندان و خانوادۀ زبان هندواروپایی دیده شده است...
با وجود اشکالات بسیاری که در بهکاربردن روشهای زبانشناسی مقایسهای هست و با آنکه زبان هندواروپایی که در دست داریم فرضی و ساختگی است و زبانی است که مردمی ناشناخته با آن سخن میگفتند که وضع اجتماعی و دین ایشان نیز بر ما روشن نیست ناچاریم براساس این پایۀ فرضی ساختمانی را پی گذاری کنیم از آن رو که پایۀ بهتری در دسترس نداریم.[۱]
با این حال، هندواروپايی، اصطلاحی تازه است[٢] که اولين بار توسط فرانتس پوپ آلمانی وضع شد. پيش از آن اصطلاحاتی چون «آريايی»، «هندوژرمنی» و يا «هندوهيتی» بهكار میرفت. اقوام متعدد هندواروپايی، تا هزاره سوم پيش از ميلاد به نوعی از وحدت نسبی زبانی برخوردار بودند. هرچند از زبان هندواروپايی متقدم در آن دوره اثری بر جای نمانده، اما با بررسی زبانهای منشعب از آن و نيز قواعد زبانشناسی از جمله معناشناسی و آواشناسی، سعی در بازسازی حروف، واژگان و صرف و نحو آنها بوده است.[٣]
تا سدهٔ نوزدهم میلادی کسی از وجود خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی باخبر نبود تا اینکه سر ویلیام جونز، زبانشناس و خاورشناس انگلیسی، این خانوادهٔ زبانی را کشف کرد. وی در سال ۱٨٧٦ میلادی اعلام کرد: «سانسکریت و یونانی و لاتینی از اصلی که شاید اکنون وجود ندارد، منشعب شدهاند ... و امکان دارد که زبانهای آلمانی و سلتی و فارسی از همان اصلی منشعب شده باشند که سانسکریت از آن منشعب شده است.»[۴]
مطالعات زبانشناسی روی زبانهای هندواروپايی از حدود ۱۵٠ سال پيش در اروپا و بهويژه در آلمان آغاز شد.
نامِِ هندواروپایی به این دلیل برایِ این زبانِ فرضی برگزیده شد که این مردمان پس از مهاجرتهای بزرگ خود، در سرزمینهایی از هند تا اروپا سُکنا گزیدند. پژوهشگرانِ آلمانی که نقشی اساسی در بالاندن این زبان داشتند، نامِ «هندوژرمنی» (Indogermanisch) را برای این مفهوم بهکار میبرند. استدلال آنها این است که در یک سویِ این حوزهیِ جغرافیایی زبانهای شاخهیِ هندی و در سویِ دیگر ایسلندی صحبت میشود که زبانی از شاخهیِ ژرمنی است؛ پس نامِ هندوژرمنی، میتواند به گونهای دیگر گویایِ طیف زبانیِ این خانوادهیِ بزرگ باشد. پیشتر نامِ آریایی نیز برای این خانوادهیِ زبانی کاربرد داشت. در حالی که زبانهایِ آریایی یا هندوایرانی تنها یکی از شاخههایِ خانوادهیِ بزرگِ هندواروپایی را شکل میدهند؛ یعنی کاربرد این نام برایِ کلِّ خانواده نادرست است. امروزهِ نامِ «آریایی» تنها به همان شاخهیِ «هندوایرانی» اطلاق میگردد.
[↑] کشفِ مفهومِ خانوادهیِ زبانی
سِر ویلیام جونز (Sir William Jones) در سال ۱۷۸۶ در انجمن سلطنتی مطالعات آسیایی در کلکته خطابهای مشهور ایراد نمود که نقطهیِ عطف در زبانشناسیِ تاریخی بهشمار میرود. بخشی از این خطابه را دکتر علی محمد حقشناس در کتاب «تاریخ مختصر زبانشناسی» چنین ترجمه کرده است:
- زبان سانسکریت پیشینهی باستانیاش هر چه باشد ساختاری شگفتانگیز دارد، کمال یافتهتر از یونانی است، سترگتر از لاتین است و ظریفتر از هر دوی آنهاست؛ با این همه هر دو، چه به لحاظ ریشههای فعل و چه به لحاظ صیغههای دستوری، شباهتی و قرابتی بسیار نزدیکتر و قویتر از آن دارد که زادهی بخت و اتفاق بتواند بوده باشد؛ شباهتی چندان نزدیک و چنان قوی که هیچ لغتشناس تاریخی نمیتواند به سنجش و آزمون سانسکریت و یونانی و لاتین بپردازد و آنگاه بدین نکته باور نیاورد که این هر سه میباید از سرچشمهای یگانه نشات گرفته باشند؛ سرچشمههای یگانه که شاید دیگر اکنون در وجود نباشد. دلیلی دیگر هم هست. هرچند نه بدان محکمی که بر اساس آن میتوان چنین فرض کرد که زبانهای گوتیک و سِلتی و فارسی نیز خاستگاهی یگانه با سانسکریت دارند.[۵]
تأکید جونز بر خویشاوندی زبانهای سنسکریت، لاتین، یونانی و زبانهای ژرمنی، سِلتی و پارسی، روش تازهای را در مطالعات زبانشناسی پدید آورد. عبارتِ «سرچشمههای یگانه که شاید دیگر اکنون در وجود نباشد» جرقّهای بنیادین بود که مشعلی تابناک در غارِ «تا آن زمان تاریکِ» زبانشناسیِ تاریخی برافروخت. معیارهایی علمی توسعه یافت که بر پایهیِ آنها، زبانها در خانوادههایی زبانی گنجانده میشدند و در این خانوادهها، بسته به میزان همانندیها، نسبتهایی دور یا نزدیک باهم مییافتند. بر این اساس خانوادههایِ زبانیِ بسیاری در جهان شناسایی گردیدند. امّا «سرچشمهیِ یگانه»یِ زبانهایی که جونز بدانها پرداخته زبانی است که «هندواروپایی» نام گرفت. این بدان معناست که خانوادهیِ زبانهایِ هندواروپایی تنها یکی از خانوادههایِ زبانی جهان است. هیچ اثر نوشتاری از این زبان در دست نیست؛ امّا بر پایهیِ اصول دانش زبانشناسی تاریخی آن را با مطابقت دادنِ زبانهایِ کهنِ و نو این خانواده بازسازی نمودند.
[↑] هندواروپايی بهجای آريايی
زبانهايی که در گسترهی گستردهی جهان امروزی کاربرد دارند و بيشتر با نام «هندواروپايی» مشهور هستند، پيش از جنگ جهانی دوم با عنوان زبانهای «آريايی» شناخته میشدند. دانشمندان گذشته غربی برای آريايی ناميدن اين زبانهای دلايلی استواری در دست داشتند. اما آشكار است كه تا پيش از جنگ جهانی و تعصبات نژادی نازيسمهای آلمان گرچه اصطلاح «هندواروپايی» ساخته شده بود، ولی همانطور كه میدانيم اصطلاح «آريايی» همچنان بهقوت خود باقی بود، تا اينكه ضمن پژوهشهای «اروپاييان» رفتار نژادپرستانهی پيروان «هيتلر» (ديكتاتور آلمان) سبب شد كه پس از «جنگ جهانی» اصطلاح «آريايی» تقريباً از رواج بسيار بيفتد و استفاده از آن مساوی با نژادپرستی و پيروی از «آلمان هيتلری» تلقّی گردد.
اين نيز پيداست كه «سر ويليام جونز» كه میگويند او ابتدا ميان «سنسكريت» و «لاتين» و... ارتباط پيدا كرد و اصطلاح «هندواروپايی» از ابتكارات و يا حدّاقل نتيجهی كارهای علمی اوست، هنگامی كه «اوستا» به «اروپا» برده شد آنرا جعلی دانست و مبارزهی سرسختانهای با آن كرد[٦] تا آنكه «اوستا» بهدست ديگران مستند دانسته شد. هنوز هم «اروپاييان» در پژوهشهای ريشهشناختی خود بهايی كه به «سنسكريت» و «لاتين» میدهند به زبان «اوستايی» نمیدهند. آيا اين عمل عمدی است؟
سخن بر سر اين است كه اگر اصطلاح «هندواروپايی» مانع و جامع است و «آريايی» اين چنين است که از لحاظ نژادپرستی (آريايیگری نازیها) از آن سوءاستفاده میشود، چرا برای خانوادهی زبانی و قومی «سامی» كه از يك روايت "تورات" بر گرفته شده و اتفاقاً سوءاستفادههای «صهيونيستی و پان عربيستی» از آن بسيار صورت میگيرد، و از طرفی گسترهی زبانی مردمان به اصطلاح «سامی» و بهتازگی «سامی - حامی» محوطهی «شرق ميانه و آفريقا» است چرا اصطلاحی مانند زبانهای «خاورميانهای - آفريقايی» كه بهقول «اروپاييان» اينگونه نامگذاری علمی جامع و بینژادپرستی است بهجای «سامی» پيشنهاد نمیشود؟ در حالیكه از زمان پيشنهاد اصطلاح «سامی» از سوی «شلوترز آلمانی» در قرن نوزده دليل او و اسلافش سهولت و روانی كاربرد آن است. پس چرا حين استفادهی «آريايی» بهسهولت و روانی آن نگريسته نشد؟
اينها شماری از پرسشهايی است كه برای استفاده از اصطلاح «هندواروپايی» بهجای «آريايی» در نامگذاری زبانهای همريشه با زبان آريايی مطرح است.
اما دلايل برای ارجح بودن و برگزيدن نام «آريايی» بهجای «هندواروپايی» به شرح زيراست:
- نخست آنكه در كهنترين نامههای موجود «هنديان» و «ايرانيان» يعنی «ريگ ودا» و «اوستا» واژهی «اير»، «آری» يا «آريايی» و يا ... كه همه از يك ريشه هستند برای نياكان «هندیها»، «افغانها» و «ايرانیهای کنونی» ذكر شده است.
- دو ديگر آنكه شباهت كيش «مهرپرستی» موجود در «افغانستان، ايران و هند» و «ميترايسم» موجود در روم و کشورهای «اروپايی» و مراحل هفتگانهی آن نشان از ريشه و تبار مشترك «اروپاييان» و «آرياييان» میدهد و اگر بنا به گفتهی پژوهندگان «ميترا» يك ايزد «آريايی» است، پس پيروان ايزد «ميترا» بعيد نيست كه «آريايی» بوده باشند.
- سديگر نشانههای مشترك در سنگنبشتههای «ميتانی» و «حيتی» كه در «بغاز كوی تركيه» يافتهشده نشان از وجود اشتراكات واژگانی و حتی دينی مردمان آن دو قوم با عقايد پيروان «يشتها» و «يسنا» و «ريگودا» ديده میشود كه اين يگانگی جز همتباری چه معنايی دارد؟ و اگر نامِ «ميترا» و «وارنا» و چند ايزد ديگر در سنگ نوشتههای «بغازكوی» میآيد و آنها همان ايزدان «هندوايرانی» به گفتهی پژوهشگران غربی هستند، آيا «ميتانیها» و «حيتیها» «آريايی» نيستند؟ و آيا نام «آريايی» با مسمیتر از «هندواروپايی» نيست؟!
- انبوه نامهای يگانه و باورهای يگانه «اروپاييان» باستان در اساطير و باورهایشان با «هندیها» و «ايرانیها» آيا دليل بر «آريايی»بودن «اروپاييان» نيست؟ نام «ايرلند» كه هم در پژوهش «خالقی مطلق»[٧] و ديگران چون «فريدون جنيدی»[٨] با «اير» و «آريا» همريشه است دليل بر «آريايی»بودن «اروپاييان» در «ايرلند» يعنی غربیترين مرز «اروپا» نيست؟
دکتر ژاله آموزگار، استاد دانشگاه تهران، در نقد و بررسی کتاب «سنگنوشتههای پارس هخامنشی»[۹] مینويسد: «نويسندۀ اين اثر قرابتی ميان نام ايرلند و آرياها نمیبيند.»[۱٠]
گواهی شگفت يكی از بزرگترين و صاحب نظرترين باستانشناسان جهان، استاد فقيد پروفسور «وير گوردن چايلد» در كتاب ارزشمندش «آريايیها» است كه به «فارسی» نيز ترجمه شده است:
- اما مسيری كه من برگزيدهام در ميان انبوهی از مسايل و مشكلات قرار گرفته است. زبانشناسان، يك صدا و گلهكنان خواهند گفت كه اصطلاح «آريايی» غيرعلمی است. البته میدانم كه فقط هندیها و ايرانیها خود را عملاً آريايی ناميدهاند. اما اگر قرار باشد اصطلاح «آريايی» را به هندوايرانیها محدود كنيم در آن صورت برای اشاره به نياكان زبانشناختی سلتها، توتونها، رومیها، هلنیها و ... بايد از چه اصطلاحی بهره گرفت؟ اصطلاح هندواروپايی، امروزه كه زبان سنسكريت هندی ديگر شرقیترين عضو اين خانوادهی شناخته شدهی زبانی بهشمار نمیرود، دست و پاگير است و حتی نمیتواند مدعی علمی بودن باشد. اصطلاح «ويروها» (Wiros) كه توسط جايلز ابداع شده است بههمين شكلی كه نوشته میشود بهقدری ناخوشايند است كه منتقدان كتاب بر آن خنديده و آن را يكسره بهدور انداختهاند. از طرف ديگر اصطلاح «آريايی» اين امتياز را دارد كه اصطلاحی كوتاه و آشنا است. بههمين دليل، پيشنهاد میكنم كه آنرا خيلی عادی و بهمعنی سنتیاش حفظ كنيم.[۱۱]
«فريدون جنيدی» شاهنامهپژوه، زبانشناس، و استاد در زمينهی زبانهای باستانی ايران (يعنی پهلوی و اوستايی)، در پژوهشی با نام «زندگی و مهاجرت آرياييان بر بنياد گفتارهای ايرانی» چنين سخن آورده است:
- در قرون اخير، هنگامی كه دانشمندان اروپايی به شرق توجه كردند ابتدا به آموختن زبانهای هندی پرداختند؛ زيرا كه رابطه اقتصادی اروپا با هندوستان، زودتر از ساير ممالك برقرار گرديد.
در بررسی و پژوهش در زبان اين شبه قاره با شگفتی فراوان متوجه اين واقعيت شدند كه نكات مشترك بسيار زيادی بين آنها و زبانهای اروپايی موجود است و اين تشابهات آنقدر زياد بود كه امكان اين را باقی نمیگذاشت كه وجود اين وجوه مشترك را اتفاقی فرض كنند.
پس گفتند كه زبان مردمان هند و اروپا از يك آبشخور، آب خورده است و در اصل يكی بوده است و به آن زبان هندواروپايی نام نهادند.
نه دير زمان پس از آن پژوهشی در زبانهای پهلوی و فارسی دری و اوستايی و فارسی باستان شروع گرديد و شگفتی بيشتر وقتی بيشتر شد كه دانستند زبانهای ايرانی و هندی بسيار نزديكتر از هند و اروپايی است و تمام اينها از ريشه واحدی برخوردارند. پس شاخه ديگری از اين زبان را هندوايرانی نام نهادند، اما با وجود اينكه واقعيت همين است اروپاييان در نامگذاری اشتباه كردند.
زيرا میبايستی به همهی اين زبانها، زبانهای آريايی نام مینهادند، كه مادر همهشان زبان نژاد آريا بود نه هندواروپايی و نه هندوايرانی. چرا اين اشتباه پيش آمده؟ برای آنكه اروپاييان اصل و نژاد خود را فراموش كرده بودند و بهكلی غافل بودند از اينكه روزی در دامنه دشتهای فراخ «ائيرينه وَئْيجْنْگْهْ» (ايران ويج = ناف آريا، بيضه و تخم آريا، مركز اصلی تجمع نژاد آريا) همه با هم مهر دارندهی دشتهای فراخ را ستايش میكردهاند. و همه با هم بهجنگ «اينتره» خدای رعد و برق و ابرهای سياه باران دزد مینگريستند و همه باهم از درخشيدن آذرخش و غريو تندر او در هيجان فرو میرفتند و شبانگاه در كنار تودههای آتش سرخ، سئومه مینوشيدند و روز هنگام از لرزش هر برگ درخت و زمزمهی هر نسيم و تموج هر جويبار سرمست میشدند و همراه با تپش نبض طبيعت در رگهای زمان به جلو میرفتند.[۱٢]
همو در پژوهش نامبرده با تفسير «شاهنامه» بهوسيلهی نوشتارهای «اوستايی» و «پهلوی» و نوشتارهای «ايرانيان» در عصر «اسلامی» به«فارسی» و «عربی» يگانگی ايرانيان، «هنديان» و «تورانيان» و «روميان» را آشكار میكند، و نشان میدهد كه «ايرانيان» از هزارهها پيش به اين يگانگی و همنژادی وقوف داشتند.
استاد فقيد «پرفسور ج. ه. ايليف»، مدير موزهی شهر «ليورپول» در زمان حياتش در مقالهای از او كه با عنوان «ايران و دنيای قديم» در كتاب «ميراث ايران» چاپ شد و به فارسی نيز ترجمه شد چنين آورده است:
- با در نظر گرفتن سهم عظيمی كه نژاد آريايی در تاريخ جهان دارد، جای تعجب است كه ما اهالی مغرب زمين، يعنی اخلاف اين نژاد، از اصل و بنياد و اهميت اين تيره و فرهنگ سرزمينهايی كه مهد و گاهوارهی اسلاف ما بوده تا اين حد بیاطلاع باشيم.[۱٣]
برای آنكه سخن را بهتر بشكافيم جملهای از كتاب تاريخ زبان فارسی دكتر پرويز ناتل خانلری میآورم:
- گروه آريايی يا هندوايرانی: از اين گروه كه به دو شعبهی ايرانی و هندی تقسيم میشود آثار بسيار كهنی در دست است.
كلمه اری كه كلمات اران و ايران از آن مشتق است، نامی است كه نياكان مشترك ايرانيان و هنديان به نژاد خانوادهی خود اطلاق میكردند. بعضی از زبانشناسان چندی اصطلاح آريايی را برای مجموع خانوادهی هندواروپايی بهكار میبردند، اما اين اصطلاح مبتنی بر اشتباهی بوده و متروك شد. چون در شبه جزيره هندوستان زبانهای متعددی رايج است كه قسمتی از آنها از خانوادهی هندواروپايی نيستند. بهتر است كه اين شعبهی گروه آريايی را، «هندی آريايی» بخوانيم
و همين خود نشان میدهد كه نبايد بر زبان آريايی هندواروپايی نام نهاد زيرا كه اگر بعضی از قبايل ساكنان اصلی خاك هند زبانی غير آريايی دارند بدان دليل است كه قبل از مهاجرت نژاد آريا در آنجا ساكن بودهاند و آريايی نيستند. پس زبان هندواروپايی شامل آن زبانها نمیشود. اما آن قسمت از هندوستان كه زبان آريايی دارند، میتوانند داخل خانوداهی زبان آريايی بوده باشند.
سؤال بزرگ از اين گروه محققان اين است كه، آيا اين گروهها از ابتدا نام هندی و اروپايی داشتهاند؟ يا پس از سكونت در دو محل مختلف دو نام از آن دو جا گرفتند؟ و قبل از اينكه اين دو نام رايج شود و قبل از مهاجرتی كه به اين دو نام منتهی شود. چه نامی داشتهاند؟ آيا اين نام اصلی غير از نام «آريايی» است؟[۱۴]
[↑] خاستگاه هندواروپایی
در مورد خاستگاه هندواروپاييان چند فرضيه وجود دارد که برخی از آنها از نظر علمی درست نيستند و برخی ديگر ظاهراً بر پايههای علمی استوارند.
دستهای از دانشمندان تصور میکنند که هندواروپاييان از شبه جزيرهی اسکانديناوی آمدهاند و در اثر سرمايی که در اين نواحی توليد شده بهسوی مناطق گرمتر کوچ کرده و در اروپای مرکزی پراکنده شدهاند و سپس به جاهای ديگر رفتهاند. دستهی ديگر از دانشمندان، مرکز نخستين هندواروپاييان را در شمال آلمان و جنوب دانمارک و در دشتهای وسيع اين قسمت از اروپا میدانند. اما گروه ديگری از دانشمندان بهعکس تصور میکنند که هندواروپايیها در آسيا بودهاند و نواحی اطراف تاجيکستان کنونی و دامنههای پامير را خاستگاه هندواروپايی میدانند و میپندارند که آنها از آنجا مهاجرت کردهاند. يک دسته به سوی اروپا و دستهی ديگر به افغانستان و هند و ايران و آسيای صغير (کوچک) رفتند. اما فرضيهی ديگری هم است که دربارهی خاستگاه هندواروپايیها بحثی نمیکند و تنها در پی يافتن محل تجمع بزرگ آنها در دورانهای پيش از تاريخ است. بنابر تحقيقات باستانشناسی در دوران پيش از تاريخ در اطراف دانوب تعدادی مراکز بزرگ تجمع هندواروپايیها وجود دارد.[۱۵]
بر اساسِ نظریهای که محلِّ جدلهایِ بسیاری بوده، اقوام هندواروپایی در آغاز در سرزمینهایی میزیستهاند که در کرانههایِ دریای سیاه یا جنوبِ سیبری واقع بوده است. با گذر زمان، رفتهرفته به دلیلهایی چند، این مردم از هم جدا شده و هر یک به سویی میکوچند. فاصلههایِ جغرافیایی و اقتضاهایِ زیستی هر یک از این گروههایِ کوچکرده سبب میگشت تا زبانشان پیوسته از زبانِ دیگر همزبانان هندواروپاییشان فاصله بگیرد. این فاصلهها به احتمال، در آغاز لهجهها و در نهایت زبانهایی بهکل جدا پدید آورد. امّا پدیدهها و مفهومهایی بنیادین در این زبانها بودند که از این دگرگونیها جانی سالمتر به در بردهاند. برای نمونه نامِ عضوهای بدن، نام نسبتهایِ خانوادگی، برخی پدیدههای طبیعی، عددها و... از این جملهاند.
نظر برخی بر اين است که تمدن «هندواروپايی»، نخست حدود ۳٠٠٠ سال قبل از ميلاد در شرق اروپا گسترش يافته است و سپس ۵٠٠ سال بعد اين تمدن از هم پاشيده و مردم به مکانهای مختلف مهاجرت کردهاند. آنها میپندارند که زيستگاه نخستين آريايیها در ناحيهای بود که امروزه داخل مرزهای آذربايجان، ارمنستان و گرجستان قرار دارد. تصوير زير، چگونگی مهاجرت خيالی اين قوم را نشان میدهد.
اما در اين باره، نظريه ديگری نيز موجود است که زيستگاه نخستين آريايیها را تا شمال دريای سياه بالا میبرد. تصوير زير، موقعيت احتمالی قومهای هندواروپايی را در ۳۵٠٠ سال پيش (برابر نظريه دوم) نشان میدهد.[۱٦]
ضعف اساسی اين دو نظريه در دو نکته است که بر اساس خيالبافیهای دانشمندانه استوار است: اول اين که در اين دو نظريه بين اصطلاحهای هندواروپايی و آريايی تفکيک صورت نگرفته و آشکارا آريايی و هندواروپايی را که پیش از جنگ جهانی دوم در غرب به آریایی معروف بود، - بهغلط - مترادف بهکار برده است. دوم اين که در اين دو نظر، خاستگاه آريايیها و مهاجرت بزرگ آنها را تنها با يک جمله يا عبارت كوتاه و مبهم و غیر دقیق به پایان رسانده و برای نشان دادن مبادی مهاجرت آنها، بدون آن که آنرا دقیقاً معرفی كند و يا بهطور كامل و كافی مورد بحث و تحلیل قرار دهد، فقط به رسم نقشهای با چند فلش بـزرگ اكتفا شده كه از نقاط مورد نظر به میانه ایران كشیده شده است.
[↑] شاخههایِ قومی هندواروپایی
آریایی (هندوایرانی)٬ شاخهای از نژاد سفید هندواروپایی است. باسـتانشـناسـان درباره خاسـتگاه هنـدواروپاییـان هـم داسـتان نیسـتند و تاکنـون مناطـق مختلـفی را از آسـیای مرکـزی گرفتـه تا غـرب اروپـا و حتـی شــبه جزیـره اسـکاندینـاوی - خاسـتگاه آنـان دانسـتهاند[۱٧] با وجـود این، نظریـه گیمبـوتاس (Gimbutas) - که خاستگاه هندواروپاییان را استپهای جنوب روسیه در شرق رود دنیپر٬ شمال قفقاز و غرب سلسله جبال اورال میداند در میان زبانشناسان و باستانشناسان طرفدارانِ بیشتری دارد[۱٨].
آریاییان پس از جدایی از همنژادان خویش در هزاره سوم پیش از میلاد٬ قرنها در آسیای مرکزی و شمال افغانستان میزیستند. آنان خود را اریَه (سنسکریت: آریَه Arya، اوستایی: اَیْریَه Airya، فارسی باستان: اَرییَه Ariya) مینامیدند که بهمعنای «آقا٬ سرور٬ نجیب٬ شریف» است[۱۹]. اشتقاق این واژه از ریشهای «آر» بهمعنای «شخمزدن» و ترجمه آن به «دهقان، کشاورز»[٢٠] پذیرفتنی نیست.
[↑] خانوادهیِ زبانیِ هندواروپایی
زبانهای هندواروپایی یک خانوادهٔ زبانی متشکل از چند صد زبان و گویش مرتبط است. بیشتر زبانهای مردمان ساکن قارهٔ اروپا، آسیای میانه، فلات ایران و شبه قاره هند از جملهٔ اين زبانهای هستند.
شمار هندواروپاییزبانها در سراسر دنیا به حدود ۳ میلیارد نفر میرسد. به این ترتیب، گویشوران زبانهای هندواروپایی سخنوران بزرگترین خانوادهٔ زبانی شناختهشده در دنیای امروزند.
تا سدهٔ دوازدهم خورشیدی کسی از وجود خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی باخبر نبود تا اینکه سر ویلیام جونز زبانشناس و خاورشناس انگلیسی این خانوادهٔ زبانی را کشف کرد. وی در سال ۱۱۶۵ خورشیدی اعلام کرد: «سنسکریت و یونانی و لاتینی از اصلی که شاید اکنون وجود ندارد، منشعب شدهاند ... و امکان دارد که زبانهای آلمانی و سلتی و فارسی از همان اصلی منشعب شده باشند که سنسکریت از آن منشعب شده است.»[٢۱]
هرگاه شاهدهایِ کافی مبنی بر اینکه دو زبان در دورهای زبانِ واحدی بودهاند فراهم گردد میتوان این دو زبان را به یک خانوادهیِ زبانیِ واحد وابسته دانست. با وجود اين، نمیتوان بهيقين از ارتباطِ وراثتیِ بين گويندگان این دو زبان سخن گفت.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- فرای، ریچارد، ن. میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجبنیا، صص ٢٧-٢۹
[۲]- قرشی، امانالله، ايراننامک، ص ٣
[۳]- هاینریش هوبشمان، از هندواروپایی تا فارسی نو، ترجمه بهزاد معینی سام، تهران: موسسۀ انتشارات امیركبیر، پشت جلد
[۴]- ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، سازمان سمت، ۱۳۷۳، صص ۸ و ۹
[۵]-
[٦]- بنگريد به پيشگفتار مرحوم محمدعلی حسنی داعیالاسلام (ايران پرست) بر خودآموز سنسكريت، چاپ دانش، ١٣٦٠
[٧]- سخنهای ديرينه، مجمومهای از مقالات جلال خالقی مطلق، به كوشش علی دهباشی
[٨]- زندگی و مهاجرت آرياييان بر بنياد گفتارهای ايرانی، مهر ايرانی، مرزهای ايران در هنگام كيانيان و ...
[۹]- ترجمۀ متنهای فارسی باستان، عيلامی، بابلی و آرامی، عرضه و تحشيۀ پیير لوکوک (استاد مدرسۀ مطالعات عالی دانشگاه سوربن پاريس)، در مجموعۀ سپيدهدم ملتها، انتشارات گاليمار، چاپ ١٩٩٧، ص ٣٣
[۱٠]- نامۀ فرهنگستان، دورۀ پنجم، شمارۀ اول، ارديبهشت ١٣٨٠، شمارۀ مسلسل ١٧
[۱۱]- متن ترجمه فارسی كتاب آريايیها، ترجمه محمدتقی فرامرزی، انتشارات نگاه، چاپ اول ١٣٨٦، صص ٩ و ١٠
البته در سرتاسر كتاب «آريايیها گوردن چايلد» دلايل متعددی ذكر شده كه اصطلاح «آريايی» بر «هندواروپايی» ترجيح داده شده است؛ و خوانندهی گرامی خود میتواند به كتاب نامبرده رجوع كند.
[۱٢]- زندگی و مهاجرت ...، فريدون جنيدی، رويههای ١٣ و ١۴، انتشارات بلخ، چاپ دوم ١٣٧۴
[۱٣]- ميراث ايران، تأليف سيزده تن از خاورشناسان زير نظر ا. ج. آربری، ترجمهی احمد بيرشك و ...، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، ١٣۴٦، ص ۵
[۱۴]- چرا آريايی بجای هندو اروپايی؟، پایگاه پژوهشهای فرهنگ و زبانهای آریایی
[۱۵]- اما بازهم براساس پژوهشهای باستانشناسی میتوان تجمع بزرگ آريايیها را در اطراف آمودريا نيز مشاهده کرد.
[۱٦]- خانوادهی زبانهای هند و اروپایی، دانشنامۀ رشد
[۱٧]- بالـدی، صص ٦٣-٦۴
[۱٨]- مالوری، صص ۱٨٣-۱٨۵
[۱۹]- بارتولومه، ص ۱۹٨؛ مایرهوفر، ص ٧۹، ۱/۵٢
[٢٠]- اباذری و دیگران ص ١٦٣؛ دورانت ص ۵٨٢، پانوشت
[٢۱]- ابولقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، سازمان سمت، ۱۳۷۳، صص ۸ و ۹
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□