میر غلاممحمد فرزند میر محبوب خان کابلی در سال ١٢٧٦ خورشیدی در دروازه لاهوری شهر کابل در خانوادۀ منور و اهل دانش زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در خانوادهاش که اهل سواد و دانش بودند، آموخت و پس از آن در اواخر روزگار امیر حبیبالله با جوانان مشروطیت دوم محشور گردید و اندر باب تاریخ و اجتماعیات بیشتر آموخت تا سر انجام نویسندهای شد توانمند و نامور.
میر غلاممحمد غبار در سال ١٢٩٦ خورشیدی در خان آباد مامور گمرک مقرر شد و در سال ١٢٩٨ خورشیدی به حیث کارمند در کوتوالی کابل ایفای وظیفه نمود. در نهم قوس سال ١٢٩٩ خورشیدی جریدۀ "ستاره افغان" را در جبلالسراج نشر کرد.
در سال ١٢٩٩ خورشیدی به حیث عضو ریاست تنظیمیه شجاعالدوله به هرات رفت و بعد از آن در سال ١٣٠٣ خورشیدی نمایندۀ تجارتی افغانی در مسکو مقرر شد . در سرطان ١٣٠٣ خورشیدی به حیث سکرتر در سفارت افغانی مقیم فرانسه ایفای وظیفه نمود. پس از آن به کابل آمد، در لویه جرگههای پغمان در سالهای ١٣٠٣ و ١٣٠٧ خورشیدی به حیث وکیل مردم شهر کابل شامل شد و افکار جوانان شهر کابل را نمایندهگی کرد و مبلغ دموکراسی و حکومت قانون بود.
غبار در سال ١٣١٠ خورشیدی به حیث سکرتر جنرال سفارت افغانی در برلین مقرر شد.
در سال ١٣١٠ خورشیدی در کابل انجمن ادبی تاسیس گردید و در آن سال، غبار به کابل آمد و عضو فعال آن انجمن شد و به نگارش مقالات ارزشمندی؛ همانند: "افغانستان و نگاهی به تاریخ آن" پرداخت.[۱]
در سال ١٣١١ خورشیدی در محبس سرای موتی کابل زندانی سیاسی شد و تا سال ١٣١۵ خورشیدی در زندان ماند. وی پس از رهایی در یکی از قریههای دور دست ولایت فراه تبعید گردید، تا سرانجام در سال ١٣١٨ خورشیدی به قندهار آورده شد و در سال ١٣٢٠ خورشیدی اجازه یافت تا در کابل سکونت نماید. وی در کابل عضو انجمن تاریخ شد و مدتی جریدۀ "انیس" را نشر کرد.
در انتخابات شورای دوره هفتم، سال ١٣٢٨ خورشیدی به حیث وکیل مردم شهر کابل منتخب شد، در مبارزههای قانونی دستههای کوچک وکلای روشنفکر و مبارز شرکت نمود و به تاسیس حزب وطن و نشر جریده هفتهگی "وطن" پرداخت.
در انتخابات دوره هشتم، سال١٣٣١ خورشیدی باز داوطلب وکالت گردید، در ضمن مظاهره مردم کابل که طرفداری او را میکردند، گرفتار شد و به زندان افتاد. این دورهای حبس او در ولایت کابل هشت سال دوام کرد. وی پس از آن که از زندان در سال ١٣٣٩ خورشیدی رهایی یافت، در ریاست مستقل مطبوعات مشاور مقرر شد و در پهلوی آن مصروف نوشتن کتاب ارجناک و ارزشمندش "افغانستان در مسیر تاریخ" شد.
علامه غبار در آخر عمر به مرض معده گرفتار شد و در تاریخ ١٦ دلو ١٣۵٦ خورشیدی بعد از عملیات بطن، به عمر هشتاد سالهگی در شفاخانه درگذشت و در شهدای صالحین دفن گردید.
علامه میر غلاممحمد غبار، یکی از بلندترین نویسندهگان معاصر ما است، به ویژه در تاریخنگاری نه تنها دست پرتوان داشت، بل هیچ نویسندۀ معاصر نتوانسته به پختهگی و توانمندی او تاریخ بنویسد.[٢]
از آثار ارزشمند غبار میتوان از اینها، یاد کرد:
- افغانستان و نگاهی به تاریخ آن.
- احمد شاه بابا، چاپ کابل ،١٣٢٢ خورشیدی
- افغانستان در مسیر تاریخ، مشتمل بر رویدادهای تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی افغانستان از گذشتههای دور تا سال ١٣٠٧ خورشیدی، چاپ کابل، سال ١٣۴٦ خورشیدی، تجدید چاپ سال ١٣۵٩ خورشیدی، هنگری.
- خراسان، چاپ کابل ١٣٢٦ خورشیدی.
- تاریخ افغانستان، جلد سوم، از ظهور اسلام تا سقوط طاهریان، چاپ کابل، ١٣٢٦ خورشیدی.
- تاریخ ادبیات دری افغانستان در قرون اخیر (کتاب ارزشمند جامع و درسی وزارت معارف)، طبع کابل، ١٣٣١ خورشیدی.[٣]
این هم نمونه شعر غبار:
غزل
- تا یه سر سودای آن زلف پریشان بوده است
صبح صادق در نظر شام غریبان بوده است
هر بن مو از غم او طرح شیون میکند
این دل صد چاک ما گویی نیستان بوده است
خون دل خوردم بیاد لعل میگون کسی
دوستی را دیده باشی دشمن جان بوده است
این دل وحشت سرشت از من چه میخواهد دگر
عمرها آواره گرد کوی جانان بوده است
بهر بازی در دل بشکستهام دیگر میا
الحذر ای شوخ من کاین خانه ویران بوده است
رفته رفته طفل اشکم ریخت سیلاب بلا
قطرۀ ما خانه زاد جوش طوفان بوده است
سرمهسان منظور چشم یار خواهد شد غبار
گوشهگیریها نصیب خاکساران بوده است[۴]
[٢]- همانجا، ج ١، ص ۵١٦
[٣]- همانجا، ج ١، ص ۵١٧
[۴]- همانجا، ج ١، ص ۵١٨
جُستارهای وابسته
منابع