بنيانگذار موسسۀ نسوان و آزادی زن افغان
نويسنده: کاندیدای اکادمیسین محمداعظم سيستانی
ملکه ثريا خانم اعليحضرت امانالله خان، بنت محمود طرزى ابن سردار غلام محمدخان، ابن سردار رحمدل خان ابن سردار پاينده خان بود. اين زن شجاع و فاضله در خانواده يک نويسنده و يک سياستمدار نامدار افغان که هم پدر و هم پدرکلانش و پدر پدر کلانش، همگى شاعر، نويسنده، هنرمند و هنر دوست و روشنفکر بودند، در۲۴ نومبر سال ١٨٩۹ در دمشق به دنيا آمد و در ۱۹۰۵ میلادی با خانواده خود به افغانستان برگشت و در سال ١٩١٣ با شهزاده امانالله خان در قصر شهرآراى کابل عروسى نمود و همانجا از طرف عليا حضرت سراج الخواتين مادر امانالله خان به لقب «شاه خانم» ناميده شد. اين زن زيبا و زيرک و آگاه بر زبانهاى ترکى و فرانسه ئى و عربى و فارسى مسلط بود و سخنران پرشور و مؤثرى بود.
پدر ملکه ثریا، محمود طرزی، نویسنده و گرداننده دانشمند و با تدبیرسراجالاخبار افغانیه بود و در تحت تربیت سالم او دخترانش هر یک خیریه طرزی خانم سردار عنایتالله خان و ملکه ثریا، خانم اعلیحضرت شاه امانالله، خدمات برجسته و فراموش ناشدنی برای جامعه زن افغانستان نمودند.
محمود طرزی در سراجالاخبار افغانیه از نقش برجسته زنان در دوران خلافت عباسى یاد میکرد. بقول او: «زمانى که تمام زنان و مردان اروپائى بى سواد و جاهل بودند، زنان مسلمان موقفهاى مهم بحيث شاعر و هنرمند داشتند و حتى در مقامات ادارى کار میکردند.» طرزى مانند تجددطلبان و اصلاح طلبان هم عصر خود قوياً از داعيه حقوق زنان حمايت مینمود و استدلال میکرد که فقط زنان تعليم يافته و منور میتوانند خانمها و مادران خوب باشند و همين زنانند که فرزندان خوب که آينده متعلق به آنهاست، بار میآورند.» همچنان طرزى توضيح میکرد که علت سقوط افغانستان پس از دوران تيمورشاه (١٧٧٣-١٧٩٣م) تعدد زوجات بين حکمروايان بود که در نتيجه اولادهاى متعدد آنها با ادعاى مساوى به پادشاهى، کشور را در مبارزه داخلى قدرت قطعه قطعه کردند.
چون در زمان طرزی، شرايط زنان مسلمان (بخصوص زنان افغان) بسيار رقت انگيز بود، طرزى و شاه امانالله و جوانان افغان نخستين مدافعان حقوق زنان و نخستين طرفداران حق تحصيل و ازدواج زن با يک مرد در افغانستان بودند.
شاه امانالله و ملکه ثریا هر دو از اندیشههای محمود طرزی در جهت آزادساختن زنان از زندان چادری ملهم بودند. شاه امانالله بعد از حصول استقلال سياسى، به نقش زنان در روند تحولات اجتماعى توجه خاص مبذول داشت و پروسه نجات زنان را بحيث شهروندان متساوى الحقوق آغاز نمود و به اين منظور به تأسيس انجمن نسوان و مکاتب دخترانه اقدام کرد. وى تعدادى از دختران را براى فراگيرى تحصيلات عالى در رشتههاى طبابت و نرسنگ و غيره به ترکيه فرستاد. شاه ازدواج با صغيررا ممنوع اعلان کرد و ازدواج مرد با چهار زن را به يک زن محدود ساخت. شاه امانالله در مورد گرفتن طويانه و عروسى قيوداتى وضع کرد تا فشار عروسى را از روى شانههاى خانواده داماد کم کند. و نيز سن ازدواج را براى مردان ٢٢ سال و براى دختران ١٨ سال تعيين نمود، اما در لويه جرگه دوم در سال (١٩٢٤)که بخاطر خاموش کردن شورش پکتيا تدوير يافت، چون اکثريت اعضاى آن جرگه را ملاکين و خانها و روحانيون متعصب تشکيل ميدادند، بعضى تعديلات در برنامه ريفورمها وارد شد که دولت مجبور شد موقتاً آنرا بپذيرد. با همه دشوارىهايى که برسر راه شاه امانالله قرار داشت، در برنامههاى اصلاحى دولت براى حقوق زنان فصل خاصى عنوان شده بود.
بنابر در خواست ملکه ثريا، در تابستان ١٩٢٨ «انجمن حمايت نسوان» تشکيل شد و دوازده نفر از زنان بافهم کابل اداره انجمن را بدست گرفتند و خواهرشاه کبراجان مسئولیت اداره این انجمن را بدوش گرفت. بدینسان براى نخستين بار زنان در کار اداره مملکت با مردان شريک شدند. به شاروالی دستور داده شد تالست زنان بیوه و بی سرپرست را ترتیب و آنها را در شفاخانهها و لابراتوارها شامل کار نماید. شخص ملکه ثريا اداره مکتب مستورات را با همکارى عده ئى از زنان روشنفکر کابل به عهده گرفتند. کار نشر مجله «ارشاد النسوان» را مادر ملکه (اسما اسميه) و روح افزا طرزى، دختر محمد زمان خان طرزی کاکاى ملکه بدوش گرفتند.
"ارشاد النسوان" نخستین نشریه مخصوص زنان بود که در دوران اصلاحات امانی در اول حمل سال ۱۳۰۰ خورشیدی به مدیریت اسما رسمیه، همسر محمود طرزی در کابل منتشر شد. مدیر این نشریه، روح افزا، دختر محمد زمان خان خازن الکتب و خواهر حبیبالله خان طرزی بود. این نشریه روی کاغذ نازک پسته ای رنگ در "سرای ده افغانان" کابل به چاپ سنگی میرسید. بیشتر مطالب ارشاد النسوان که زیر نظر مسقیم ملکه ثریا همسر امانالله خان منتشر میشد، مطالب آموزشی برای زنان و دختران بود. اخبار زنان، آداب معاشرت زنان، آشپزی، خیاطی، تربیت کودک و خانه داری، مهم ترین مطالب این نشریه را تشکیل میداد.
همچنان يک مکتب تدبير منزل براى زنان کابل در باغ على مردان با معلمى عده يى از زنان جرمنى و ترکى تاسيس گرديد.ملکه ثريا محکمه اى داير نمود که شکايات زنان را در مقابل شوهران بررسى کند. از قبيل ندادن نفقه و لت وکوب شدن توسط شوهران شان و يا طلاق دادن بدون موجب. يک هيئت مخفى وارسى زنان نيز ايجاد گرديد که عکس العمل مردان را کنترول کنند و از زنان پير خواستندکه به خانهها بروند و ببينند که رويه مردان با زنان شان چگونه است ؟ همه اينها در پلان اصلاحى شاه امانالله خان شامل بود.
غبار از چشمديدهاى خود مینويسد: «روزى که ملکه ثريا در يک اجتماع از پيشرفت زنان جهان و عقب ماندگى زنان افغانستان سخن زد، زنان با درد بگريستند و پنجاه نفر زن فى المجلس خودشان را در خدمت معارف و تاسيس اولين مدرسه زنانه گذاشتند. ملکه چنان متأثرو منفعل گرديد که خودش وظيفه مفتشى مکتب مستورات را برذمه گرفت» (سیستانی، علامه محمودطرزی، شاه امانالله و نقش روحانیت متنفذ، ص ٣٣)
بنابر دعوت ملکه ثریا چندین بار زنان ماموران بلند رتبه کابل به قصر دلکشا دعوت شدند و شاه برای آنها سخنرانی نمود و گفت که برخی از شما در منازل خود زندانی استید و من شواهد و مثالهای زیادی از این زندگی رقت بارزنان در خانه شوهران شان دارم. حتی برخی از زنان بر اثر فشار مردان در چاردیواری خانه و پوشیدن چادری به مرض سل مبتلا شده اند. شاه افزود که چادری مانع درس و تعلیم میگردد و برعکس زنان اروپائی، زنان افغان از کار و کسب بی بهره اند. زنان در پوشیدن چادری باید از مردان خود ترس وبیمی نداشته باشند. سخنان شاه تاثیر فوق العاده ای بر زنان نمود و بسیاری از زنان در مقابل شوهران خود به دفاع از حقوق خود برخاستند. طبیعی است که زنان چون از لحاظ اقتصادی وابسته به مردان خود بودند کاری از پیش برده نتوانستند و برخی از جانب شوهران خود کوتک کاری و یا تهدید به مرگ نیز شدند.
ملکه ثريا پس از بازگشت ازسفر اروپا، مقاله اى در تاريخ ٢٥ جولاى ۱۹۲۸ در اخبار امان افغان منتشر ساخت که درآن در مورد چادرى گفته شده بود:چادرى زن را از تنفس هواى آزاد مانع میگردد و به همين سبب اکثريت شان به مرض مبتلا شده اند. عنعنه پوشيدن چادری که معلوم نيست از کجا وارد اسلام شده، رفته رفته شکل مذهبى را بخود گرفت که در همه اديان و کشورها ديده میشود، طوريکه برقع و دولاق امروز در وطن ما يک عمل عنعنوى بوده که رفته رفته جاى خود را در دين و مذهب تاسيس نمود وبه آن صبغه مذهبى دادند. قبل از نشر مقاله، ملکه ثريا باعده ئى از زنان صحبت کرد. نخست دختران مکاتب را ملاقات نمود و با آنها در مورد چادرى صحبت نموده و آنهارا تشويق نمود تا در از بين بردن آن سعى و کوشش نمايند، اما مجبور نيستند. سپس ملکه تعدادى از زنان را درقصردلکشا ملاقات نمود و به آنها گوشزد کرد که با مردان در کارها سهم مساوى بگيرند، بخصوص در انکشاف کشور و در چهار ديوارى خانه بقسم محبوس نباشند. او متذکرشده بودکه زنان اروپائى در فابريکهها کار میکنند، لاکن زنان افغان که جسماً قوى تراند، اما در انکشاف کشور سهم نمى گيرند، زيرا علت آن پرده چادرى است که در هيچ جا قابل قبول نيست.
زنان از نظر مذهبى میبايد يک روپوش مخصوص در سر کنند تا موهاى شان را بپوشاند، مگر پنهان کردن دست و روى زنان در روستاهاى کشور رايج نيست، اما معلوم نيست از چه زمانى برقع و دولاق که زن را از فرق سر تا پاشنه پادر خود میپيچد، رايج گشته و در شهرها رفته رفته چنان اهميت پيدا کرده که اگر زنى بدون برقع از خانه خارج شود، گويا که آبروى مرد را از بين برده است.
امانالله خان در یک ملاقات با ماموران عالی رتبه گفت که: از رشوت خوری و شراب نوشی ماموران مطلع است و بزودی آنها را بشدت مجازات خواهد نمود. بقول منشی علی احمد، هدف شاه از بیان این نکته ترساندن ماموران بلند رتبه وخاموش کردن شان درموضوع روی لوچی زنان بود که با این امر سرمخالفت داشتند، از جمله محمودخان یاور ومیرهاشم خان وزیر مالیه بودند. بنابرین شاه به اولین کسانی که دستور داد تا با خانمهای خود بدون چادری حاضر شوند، همین دونفر بودند. بعد از این بود که سایر مامورین زنان خود را به پغمان و پارکها وسینماها بطور روی لوچ و بدون چادری بیرون میبردند. (داکتر کاکر، د پاچا امانالله واکمنی ته یوه نوی کتنه، ٨١)
امانالله خان در جشن ١٩٢٨در بيانيه افتتاحيه خود از تعدُد ازواج سخن زد و گفت: سعادت آينده کشور مربوط به مادران است که نسل جديد را تربيه میکنند. پس هيچ فردى نبايد بيشتر از يک زن داشته باشد، امانالله خان خطاب به زنان گفت: پاک و عفيف و با عصمت باشيد و در اين صورت ترس از شوهران خود نداشته باشيد. بعد شاه و ملکه ثريا و نورالسراج که بدون چادرى بودند با نمايندگان ملاقات نمودند، سپس اتن ملى اجرا گرديد. در اين محفل اکثريت زنان ديپلوماتان شرکت ورزيده بودند.
وقتى جشن استقلال تمام گرديد، لويه جرگه تدوير يافت که در آن يک هزارویک نماينده از سراسر افغانستان اشتراک ورزيده بودند. امانالله خان با بعضى از نمايندگان ديدارخصوصى داشت و به آنها پروگرامهاى اصلاحى خود را تشريح نموده گفت که: براى زنان آزادى داده شود، تعدُد ازواج غيرقانونى، و تعليم و تربيه زن و مرد اجبارى، اجراى طلاق از طريق قانون مدنى صورت بگيرد، داشتن اسلحه منع گردد و بانک ملى تاسيس و در پهلوى پول مسکوک پول کاغذى چاپ شود. لويه جرگه هيچکدام از اين اصلاحات رانپذيرفت، بخصوص نمايندگان قبايل سرحدى که تحت نفوذ حضرات شوربازار بودند آنرا رد کردند.
در لويه جرگه ١٩٢٨،که زنان هم درآن اشتراک ورزیده بودند، کبراجان، خواهر شاه امانالله به نمايندگى از زنان افغانستان سخنرانى کرد. و ملکه ثريا زنان روشنفکر قندهار را پذيرائى نمود، تا آنها در برگشت از زندگى نوين در کشور به ديگرزنان حکايت کنند. درطرح اصلاحات اشاره شده بودکه هيچ فرد نظامى مريد و ياپير و رهبر مذهبى شده نمى تواند ونه درسياست مداخله کرده میتواند و اعلان گرديدکه کسانيکه خانم خارجى دارند در وزارت خارجه استخدام شده نمى توانند، مگر اينکه خانم خارجى خود را را طلاق بدهد. بر مسئله تعليم مختلط دختران و پسران ازشش تا ده سالگى بمنظور جلوگيرى ازمصرف بودجه اضافى براى ايجاد مکاتب بحث صورت گرفت و در نتيجه قبول گرديد.
در روز سوم تدوير جلسه يک موضوع بسيار پراهميت ديگر مطرح گرديد و آن دادن آزادى براى زنان افغان بود. در روزسوم لويه جرگه بعد از آنکه حقوق زنان با مردان مساوى اعلان گرديد، ملکه ثريا از جا بلند شد و چادر نازک خود را که بر روى کشيده بود از سرگرفت و همانجا پاره کرد، حاضرين باکف زدن اين عمل او را تائيد کردند و زنان ديگر از ملکه ثريا پيروى کردند و مردان روى زنان را ديدند، درحالى که نه ازحسن زنان چيزى کاسته شد و نه از شرف و غيرت مردان چيزى کم گرديد.
شاه امانالله یک ماه بعد از لویه جرگه (هفته اول ماه اکتوبر) چهار جلسهً بزرگ در قصر ستور وزارت خارجه دایر کرد که در هر یکی ششصد تن ازمعاریف ومامورین عالی رتبه با خانمهای شان بشمول دپلوماتان خارجی مقیم کابل اشتراک داشتند. شاه در بیانیه روز چارم خود بر این موضوع تاکید نمود که ظرف دو ماه دیگر برقع از سر زنها برداشته خواهد شد و بجای آن یک روسری (دستمال) مانند زنان ترکیه برسر انداخته میشود که در زیر گردن گره میخورد. مگر شاه متذکر شد که اختیار اینگونه ستر اجباری نیست. همچنان شاه به این نکته اشاره کرد که چادری در اسلام فرض نیست و بعد خطاب به ملکه ثریا گفت که چادر خود را از سر بردارد و ملکه چادر خود را از سر برداشت و زنان و حضار برایش کف زدند، بدون آنکه از شرف ملکه چیزی کاسته شده باشد. بدین سان ملکه ثریا نخستین زن افغان است که رسما روی لوچی زن را در کشور اعلام کرد. بعد آز ان شاه ملاهای متعصب را مورد حمله شدید قرار داد و آنها را اشخاص جاهلی خواند که مسؤول جمیع عوامفریبیها و منبع تمام تعصبات بیجا و اشاعه و پخش جهالت و نادانیها میباشند.(ادمک، ص ١٩٥) این سخنان شاه به ارتباط مخالفت ملاها و روحانیونی بود که با اصلاحات شاه در لویه جرگه صورت گرفته بود.
نويسنده کتاب ”آتش درافغانستان” مینويسد که: روز ١٢ اکتوبر، يک روز تاريخى در تاريخ زنان افغانستان به حساب میرود، زيرا براى بار اول زن افغان روى لچ در اجتماع قبول شد. از آن روز به بعد زنان منور برقع نپوشيدند و در عوض البسه مناسبى را اختيار کردند. در کابل بيشتر زنان بدون چادرى ديده میشدند. دولت واقعاً میخواست که زن از حيثيت و عزت شايسته به عنوان شريک زندگى مرد و به عنوان يک انسان در جامعه بر خوردار گردد، زيرا در آن روزگار مخصوصاً در خارج از شهرها زن مثل حيوان در معرض بيع وشرا قرار میگرفت و در برخى موارد زن با گاو و اسپ و خر و غله تبادله میگرديد. به همين جهت است که محمود طرزى از وضع رقت بار زنان در افغانستان اشعار شکوه آميزى دارد. شاه به اين بسنده نکرد و طى فرمانى از مامورين دولت خواست تا بيش از يک زن نداشته باشند. اين کارها گرچه در ظاهر با عنعنات جامعه افغانى ناسازگار بود، اما از نظر دولت در واقع راههايى بود که لا اقل در شهرها نيز زن از آزادى بر خوردار گردد و اگر بخواهد بتواند با روى باز ظاهر شود. اما اين روى باز در آن زمان از پيشانى تا زير زنخ و دستها تا بند و پاها تا بجلک قابل رويت بود نه بيش از اين، همان چيزهاى که زنان در دهات افغانستان همواره از آن بر خوردار بوده و هستند.
شاه امانالله و ملکه ثريا تا آنجا براى آزادى زنان افغان مبارزه کردند که از جانب روحانيت متنفذ متهم به کفرشدند و بر سر اين مساله نه تنها تاج و تخت سلطنت را از دست دادند، بلکه از کشور نيز تبعيد گرديدند و در غربت جان دادند.
ملکه ثريا فرزندانی به نامهای ذیل از شاه امانالله به دنيا آورده بود:
- ١- آمنه، با مصطفى حسن ويج از مسلمانان يوگوسلاوى ازدواج نمود.
٢- عابده، نخست با على ولى فرزند محمدوليخان ازدواج نمود و بعد از فوت على، با سردار حميداﷲ عنايت سراج ازدواج نمود، مگر صاحب اولادى از او نشد.
٣- سيفالله در کودکى فوت نمود.
٤- مليحه (داکتر جراح)، با طاهر سوکر ترک ازدواج نمود، در ترکيه زندگى میکند.
٥- حمايتالله در کودکى فوت کرد.
٦ـ رحمتالله که وليعهد بود، در ايتاليا ابتدا تحصيلات نظامى نمود و بعد در عرصههاى علوم سياسى و رشتههاى ديگر تحصيل نمود و فعلاً در روم زندگى میکند .
٧- عادله، با يک مرد ايتالوى ازدواج نمود و صاحب چهار دختر شد.
٨- احسانالله (انجنير) با ليلا طرزى دختر عبدالتواب طرزى ازدواج کرد و اکنون در ژنيو زندگى میکند.
٩- هنديه دافغانستان، ابتدا با کاظم ملک ایرانی ازدواج نمود و بعد از هشت سال از او جدا شد و بعد از هفت سال با داکتر رؤوف ازدواج کرد و از او صاحب پسری بنام اسکندر شد. کارنامههای هندیه جان در مقاله دیگری آمده است.
١٠- ناجيه، با ايلتر دوگان ترک ازدواج کرد و دو فرزند بنامهاى عمر و حميرا دارد.. .(منبع، هنديه دختر ملکه ثريا)
ملکه ثريا بعد از ۶۸ سال و ۲۴ روز عمر بر اثر مرض سرطان روز ٢۰ اپريل ١٩٦٨ در روم درگذشت و حکومت ايتاليا جنازه اش را با تشريفات شاهى احترام کردند و توسط طياره به افغانستان فرستادند. و از کابل توسط يک طياره نظامى به جلال آباد انتقال گرديد و کمى دورتر از مقبره اعليحضرت امانالله بخاک سپرده شد. و هنديه دافغانستان در حالى که تقريباً چهل سال داشت همراه با جنازه مادرش به افغانستان سفر کرد و آرامگاه پدرش را در باغ سراج الاماره در جلال آباد زيارت نمود و بزودی به روم برگشت.
نويسنده کتاب آتش در افغانستان (ريه تالى استوارت) میگويد: هنگامى که جنازه ملکه ثريا به جلال آباد رسيد، من در ميدان هوايى بودم، چندين نفر قبايلى دستار برسر که زمانى از اعمال وى متنفر و او را از کشور رانده بودند در پيشروى موتر جنازه نشسته بودند و قرآن میخواندند و در حالى که دعا میکردند از طياره دور شدند. قبر ملکه ثريا را کمى دورتر از آرامگاه امانالله خان حفر کرده بودند، بعد از تدفين، ملاها بى اختيار سخن زدند اما وى را تعريف نکردند. به استثناى اعضاى فاميل، هيچ زنى نيامده بود. وقتى مردها از قبر دور شدند، زنهاى چادرى دار آمدند و دستها را بلند نمودند و براى ملکه ثريا دعا خواندند. آرى ايشان براى کسى دعا میخواندند که سالها قبل میخواست آنها را از زندان چادرى نجات بدهد. (آتش در افغانستان، ص ١٩٤)
اتفاقاً شاه و ملکه هر دو به عمر شصت و هشت سالگی با فاصله هشت سال ازهم چشم از جهان پوشیده اند. روانهاى آن دو وطن پرست شاز شاد و يادشان گرامى باد!
يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله توسط آقای محمداعظم سيستانی برای دانشنامۀ آريانا ارسال شده است.
جُستارهای وابسته
منابع