زبان تاجیکی
نام زبان تاجیکی مناسب با نام ملت تاجیک است
فهرست مندرجات
- زبان «آريايی» يا «پارسی»؟
- پارسی، دری و پهلوی
- آيا اصطلاح «زبان تاجيکی» غلط است؟
- زبان تاجيکی همان دری ماوراءالنهر است
- پارتها خود را تاجیک مینامیدند
- ناميدن زبان بر اساس نام قوم کاملاً پذيرفتنی است
- فارسی، دری و تاجيکی شاخههای نوين پارسی کلاسيک
- درستی اصطلاح «زبان تاجيکی»
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
بهمناسبت روز زبان در تاجيکستان بخش فارسی بی بی سی آنلاين مقالهای منتشر کرد از آذر کيانی با عنوان زبان فارسی تاجيکی و گريز از ايرانستيزی. مقاله حاضر نگاهی است انتقادی به آن مقاله.
نخستين نکته محل اختلاف بحثی است که نويسنده در باره نام زبان هخامنشیان و ساسانیان کرده است. به قضاوت وی: «در این که خود ایرانیان در زمان هخامنشیان و ساسانیان زبان خود را پارسی (پارسیک یا پارسی) مینامیدند، تردیدی نیست. در نبشتههای شاه داریوش او خود را از نژاد ایرانی و از قوم پارسی میداند. و زبان نبشتههای او (در کنار زبانهای ایلامی و آرامی) پارسی خوانده شده است».
[↑] زبان «آريايی» يا «پارسی»؟
در این زمينه باید گفت که داریوش اول (۵٢٢-۴٨٦ قبل از میلاد)، شاه هخامنشی در سنگنبشتههای خویش در نقش رستم (سطرهای ٨-١۵) و شوش (سطرهای ٧-١۴) خود را هم پارسی و هم آریایی و از نژاد آریایی معرفی میکند. که ترجمه واژه به واژه این سخن داریوش در هر دو این سنگنبشته چنین است: «من داریوش شاه بزرگ شاه شاهان... پسر ویشتاسپ، هخامنشی پارسی، پسر پارسی، آریایی، از نژاد اریایی.»
اين عبارت را خشایارشا، پسر داریوش نیز در یک سنگنبشتهاش در تخت جمشید (سطرهای ٦-١٣) در مورد نسبنامه خویش تکرار کرده است. اما آن چه مؤلف مقاله آورده که گویا زبان نوشتههای داریوش پارسی خوانده میشده است، غلط است.
همچنان که ما از کتیبه داریوش در بیستون (ستون ۴، سطرهای ٨٩-٩٢) میدانیم، وی زبان این سنگ نبشته را نه پارسی، بلکه «آریا» یعنی «آریایی» خوانده است که ترجمه آن چنین است: «داریوش شاه گوید: به خواست اهورا مزدا این نوشته من (است) که من کردم؛ علاوه بر این به (زبان) آریایی بود، هم روی لوح، هم روی چرم تصنیف شد. علاوه بر این پیکر خود را بساختم. علاوه بر این نسبنامه ترتیب دادم. پیش من هم نوشته و هم خوانده شد. پس از آن من این نوشته را همه جا در میان کشورها فرستادم.»
از این سنگنبشته چنین بر میآید که زبان فارسی باستان یا زبان عهد هخامنشیان نه با نام کشور و ولایت پارس، بلکه با نام قوم و یا مردم آریایی خوانده میشده است. اصطلاح پارسیک یعنی پارسی که مؤلف مقاله آن را اشتباهاً به زمان هخامنشیان نیز منسوب میداند، از نگاه ساختار و پیدایش مخصوص زمان ساسانیان و زبان فارسی میانه است.
بنا بر بازیافتهای باستانشناسی در افغانستان در یک سنگنبشته باختری زبان این کتیبه نیز «آریایی» گفته شده است. این دلیل تاریخی اثبات آن است که اصطلاح «آریایی» در مورد زبان در مثال باختری در سرزمین باختر و بهطور عموم خراسان نیز مثل زمان هخامنشیان استفاده میشده است.
پس به باوری تمام میتوان گفت که گذشتگان مردم تاجیک – باختریها نیز زبان خود را آریایی میخواندند. هم زبان آریایی و هم پارسی دری و یا دری در دوره گوناگون تاریخ در میان مردمان ایرانی نژاد مناطق گوناگون نقش متحدکننده را داشتهاند.
[↑] پارسی، دری و پهلوی
در زمان ساسانیان (٢٢۴-٦۵١ میلادی) این زبان با نام پارسیگ (شکل اشکانی آن پارسیک) یعنی منسوب به پارس، مرکز شاهنشاهی هخامنشی و بعداً ساسانی خوانده شده که پارسی و معرب آن فارسی ادامه همین اصطلاح است. همچنین عنوان دیگر این زبان، یعنی دری نیز بهاصطلاح زمان ساسانیان – دریگ (از در – «دربار» و پسوند «- یگ» یعنی «منسوب به دربار») ارتباط دارد که آن بعداً همچون عنوان زبان در برابر پارسی و هم صفت آن بهکار رفته است.
چون پارسی و یا فارسی برای دوره دیگر تحول زبان فارسی میانه یا دوره نو و یا زمان اسلامی در رسمالخط عربی مورد استفاده قرار گرفت، برای زبان پارسی عهد ساسانی و آثار آن اصطلاح «پهلوی» (بر اساس رسمالخط این نوشتهها) پذیرفته شد و این زبان برای تفاوت از زبان دری یا پارسی دری با نام پهلوی معروف گردید. حال آن که پهلوی مربوط به پهلو و زبان پارتی – شاخه شمال غربی میباشد.
در مورد کاربرد اصطلاح پهلوی، پارسی و دری در دورههای گوناگون تاریخ خاورشناسان ورزیده فرانسوی ژ. لازار تحقیقات با ارزش و بنیادی انجام داده است که آن باید بنیاد همه گونه پژوهشها در این مسایل قرار گیرد. از این رو مؤلفان چنین مقاله را لازم است تا قبل از تألیف نوشتههای خویش در این مسایل تالیفات علمی بااعتماد دانشمندان را مطالعه نموده، برای خود نتیجه بردارند.
[↑] آيا اصطلاح «زبان تاجيکی» غلط است؟
بحث دیگر مؤلف مقاله بهتعبیر وی بهمسئله «زبان پارسی کی به شرق کوچید؟» ارتباط دارد. در آغاز این بخش مقاله نویسنده این موضوع را چنین گزارش کرده که گویا گسترش زبان پارسی به سرزمین خوراسان و ورارود و یا شرق ایران زمین تاریخی کمتر مورد توجه قرار داشته است.
ما در رابطه به این نکته به نویسنده مقاله میرسانیم که پیدایش، گسترش و تشکل زبان پارسی دری در سرزمینهای شرقی یا بهاصطلاح زمان ساسانی «بخش خوراسان» کیها مورد بحث خاورشناسان شرق و غرب قرار داشته، در این موضوع تألیفات فراوانی انجام داده شده است که برای نمونه این چند نام را میتوان یاد کرد: آنتون میه، پ. هرن، واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد، آلکساندر آرنولدویچ فریمان، صدرالدین عینی، باباجان غفوراف، ذبیح الله صفا، یوگنی ادواردویچ برتلس، عبدالغنی میرزایف، محمد تقی بهار، آ. سمیونوف، ژ. لازار، آلکساندر نیکولایویچ بولدیرف، ریچارد فرای، ایرژی بچکا، محمد معین، ماهیار نوابی، علی اشرف صادقی و غیره.
در تالیفات این خاورشناسان نامی، بر اساس آثار تاریخی و دلایل تاریخی و زبانشناسی مسایل مورد بحث خیلی آگاهانه بررسی و نتیجهگیری شده است که آن تنها با داشتن دلیلهای تازه و منابع بااعتماد میتواند دوباره مورد بررسی و گفتگو قرار بگیرد.
دعوای اساسی آذر کیانی انکار زبان تاجیکی و اصطلاح «تاجیکی» است. وی بخش سوم مقالهاش را تحت عنوان «آیا زبانی بهنام «تاجیکی» وجود دارد؟» نامگذاری کرده، اصطلاح زبان تاجیکی را «نوعی تقلب و جعل سیاسی» بهقلم میدهد و در ادامه میافزاید: «آنچه در افغانستان «زبان دری» خوانده میشود نیز همین سرنوشت را دارد و این نامگذاری نیز بیش از یک غرض سیاسی نسیت.»
همچنان که میبینیم، مؤلف مقاله اصطلاح زبان دری را که امروز در کشور افغانستان بر عوض فارسی یا فارسی کابلی بهکار میرود، نیز اشتباه و غلط میداند.
جالب است که نویسنده مقاله هنگام بحث اطراف زبان فارسی نو، پارسی یا فارسی کلاسیک از عنوان دیگر این زبان پارسی يعنی دری یاد نمیکند. حال آنکه نام «دری» برای زبان فارسی دوره نو در برابر پارسی و یکجا با پارسی یعنی پارسی دری کاربرد فراوان داشته که این را ما از آثار شاعران و نویسندگان دوره اسلامی و فرهنگنامههای قرنهای گوناگون خوب میدانیم. در همه مورد دری مرادف فارسی است.
چنانکه در بالا گفتیم، «دری» منسوب به «در» و «در» در زبان فارسی میانه «دربار» است. زبانی که مربوط دربار بوده و در دربار بدان سخن میگفتند یعنی زبان ادبی معیار. از این رو این زبان را مخصوص پایتخت و یا مرکز میدانستهاند. نتیجهگیریهای دانشمندان ایرانی در مورد «دری» در یکی از فرهنگهای معتبر فارسی – «لغتنامه دهخدا» با تفصیل بیان گردیدهاند که برخی از نکات آن را بهطور خلاصه میتوان یاد کرد.
دهخدا در «لغتنامه» (جلد ٧) آورده که «نظر دیگری است که این زبان در شرق ایران بهصورت لهجهای وجود داشته و سپس گسترش یافته است. بدین شرح پارسی نو زبان شهرهای شرقی و تاجیکان ناحیه ایران خاوری، افغانستان، پامیر و ترکستان است.»
این نظر از جانب دانشمند آلمانی و. لنتز در آغاز عصر ٢٠ بیان شده است. دهخدا در «لغتنامه» در ادامه این موضوع چنین مینگارد: «از طرف دیگر، زبان پارسی نو نخستینبار در مشرق ایران اسلامی انتشار یافته چه زبان عامه مردم مغرب و شمال ایران در سدههای اول اسلامی پهلوی و لهجههای نزدیک به پهلوی بوده و اشعاری هم که در آذربایجان و تبرستان و جبال و مغرب ایران سروده شده، تا مدتی بهزبان پهلوی یا تبری یا لهجههای محلی بود.»
اما قدیمترین اشعار پارسی که در خراسان و سیستان توسط حنظله بادغیسی، محمد بن وصیف سگزی، بسام کرد و دیگران گفته شده بهزبان فصیح پارسی بود: «ابن ندیم از قول عبدالله ابن مقفع آورده که ... دری منسوب به پایتخت است و از لغت اهل خراسان و مشرق لغت اهل بلخ در آن غلبه دارد و اما فارسی مورد تکلم موبدان و علما و مانند ایشان است و آن لغت مردم فارس است.»
در مورد تأثیر لغت اهل بلخ در زبان دری الخوارزمی نیز آورده است. بنا بر نوشته دهخدا نخستین ظهور ادبی زبان دری در مشرق ایران انجام گرفت و بههمین سبب تحت تأثیر لغوی و صرفی و نحوی لهجههای متداول در این نواحی درآمد. تاریخشناسان قرنهای اول اسلامی چون مقدسی، ابن حوقل و استخری زبان مردم نیشاپور، سرخس، ابیورد، هرات، جزجان و بخارا را دری خواندهاند.
[↑] زبان تاجيکی همان دری ماوراءالنهر است
آثار عربی و تاریخی و جغرافیایی نویسندگان دوران اسلامی بهخوبی ثابت میکند که مطلب از زبان دری همان زبان کهن ادبی شرقی خوراسان و ماوراءالنهر میباشد. بنیاد یا اصل این زبان بنا بر نتیجهگیریهای دانشمندان بر اساس آثار آن دور، لهجه پهلوی شمالی و یا پارتی بوده بعداً از راه آمیزش با لهجه جنوب غربی و زبانها و گویشهای شرقی مناطق خراسان و ماوراءالنهر به خود شکل خاص ادبی نوشتاری گرفته است.
کاربرد لغت فراوان از زبانها و لهجههای شرقی در آثار شاعران و نویسندگان خراسان و ماوراءالنهر که در فرهنگنامهها از آنها یاد میشود، دلیل دیگر چگونگی شکلگیری دری در این مناطق است. اینگونه لغات در آثار پارسی دری که از نگاه تعداد خیلی نظررس میباشد، تنها مخصوص زبان تاجیکی و لهجههای آن به شمار رفته و امروز نیز کاربرد فراوان دارند. اینگونه لغات را نمیتوان فارسی خواند. این لغات از نگاه استعمال در آثار آن دور دری بوده و از نگاه حالت کنونی زبان بر اساس دلایل زبانی تاجیکی معنی میشوند.
دهخدا در «لغتنامه» دری را همچون معادل فارسی معاصر نیز شرح داده است: «دری زبان فارسی رسمی معمول امروزه است». پس با کدام دلیل اصطلاح «زبان دری» در افغانستان از نگاه نویسنده این اشتباه بوده است؟
جدید بودن اصطلاح «زبان تاجیکی» و در آثار تاریخی یاد نشدن آن را آذر کیانی دلیل غلط بودن نام این زبان معنی کرده و دعوا دارد که این نام به «پارسی» يا «فارسی» تبدیل کرده شود. اشتباه بسیار سخت مؤلف عبارت از آن است که وی در جای دیگر این نوشته خویش درستی نام تاجیک را نیز غلط اعلان کرده و اصطلاح «زبان تاجیکی» را نیز زیر سئوال قرار داده است.
قبل از آن که نظرات خیلی مختلف را در رابطه بهتاریخ و اتیمولوژی نام تاجیک مطالعه و بررسی نماید، وی تنها بر اساس یکی از اتیمولوژیهای رد گردیده نام تاجیک را از «تازیک» و «تاژیک» بهمعنای «عرب» دانسته، آن را همچون نام بیگانه معرفی کرده است. این مؤلف و محققان دیگر را که بهشرح چنین مسئله رغبت دارند، لازم است تا قبل از هر گونه قضاوتها تاریخ آموزش مسئله را بهطور دقیق و آگاهانه بررسی نموده، بعداً نتیجه بردارند.
[↑] پارتها خود را تاجیک مینامیدند
تفصیلات معنای این نام تاریخی در چندین مقالههای علمی دانشمندان تحلیل و بررسی شده است. بهخاطر اصلاح چنین اشتباهات گمراهکننده لازم است تا نظر مختلف دانشمندان را بهطور فشرده در مورد تاریخ نام «تاجیک» یعنی از مردمان آریاییتبار دارای تاریخ و فرهنگ چندین هزار ساله که آن از جانب جهانیان پذیرفته شده است، روشنی اندازیم.
فرضيههای مختلف تاريخی و جديد در بارهی ريشهشناسی کلمه تاجيک:
- تاجیک نام قبایل «دئی» بوده، پارتها و اشکانیان «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده میشدند
- تاجیک از «تای» است و همريشه با کلمه یونانی «تگاس» بهمعنای پیشوا و «دديک»
- تاجيک از ریشه «تژی» در زبان سکایی است
- تاجيک همريشه است با نام مردم ايرانی «تات»
- تاجیک صفت منسوب است از واژهی «تاج»
- تاجيک صفت منسوب است از نام قبيله عربی «طای»
- تاجیک صورت ديگری از «تازیک» و «تاژیک» بهمعنای «عرب» است
بر اساس چند پژوهش خاورشناسان که اينک ذکر میکنيم تاریخ تشریح نام «تاجیک» هنوز از نیمه اول عصر ١٩ مورد توجه دانشمندان غرب قرار داشته است. هنوز سال ١٨٢٣ م. کلاپروتا در یک مقالهاش «در مورد مردم بخارا» با استناد بهتحقیقات بهطبع نرسیده ژ. سن مارتن آورده که «تاجیک» (فارسیزبانان ساکن فارس، افغانستان، تخارستان و ترانساکسیانا) همان نام قبایل «دئی» بوده، پارتها و اشکانیان که «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده میشدند، با این نامها یاد میگردیدند.
سه شکل آوایی این نام «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» از نگاه آواشناسی قابل قبول است. از اینجا چنین بر میآید که پارتها خود را تاجیک مینامیدند. ن. و. خانیک اف در مورد شرح نام «تاجیک» دو نظر پیشنهاد کرده است: «تاجیک» از «تای» و رابطه آن با کلمۀ یونانی «تگاس» بهمعنای پیشوا، حکمران که در آثار یونانی قرنهای ٦ و ۵ قبل از میلاد یاد میشود. این مؤلف نام تاجیک را با «ددیک» در آثار نویسندگان یونانی یکسان میداند. بعداً ن. و. خانیک اف در اثر دیگر خویش تاجیک را با کلمه «تاج» منسوب دانسته است، که این بر پایه شرح عامیانه این نام از جانب مردم بنیاد مییابد.
گروه دیگر دانشمندان اصطلاح تاجیک را از نام قبیله «طای» معنی کردهاند. این تشریح نام تاجیک با آوردن چندین دلیلهای قاطع در آغاز سالهای ۵٠ رد کرده شد. یکی از دلیلهای معتمد در مورد ارتباط نداشتن نام تاجیک به تازی بهمعنای عرب این در یکی از سالنامههای تبتی یاد گردیدن تاجیکان – ساکنان آسیای میانه بهحیث همسایگان نزدیک مردم چین میباشد که این دلیل قبلاً معلوم نبود.
دانشمند دیگر آ. برشتام پیدایش نام تاجیک را قبل از دوران عرب دانسته آن را بهزبان تاجیکی کهن مردمان تخارستان به هزارساله قبل از میلاد نسبت میدهد و نام تاجیک را از ریشه «تژی» در زبان سکایی میداند.
عدهای از دانشمندان غرب و چند تن از دانشمندان روس بر اساس شکل فارسی میانه کلمه تاجیک یا تازیک بهمعنای «عرب» نام تاجیک را نیز بهعرب نسبت دادهاند. اما این همگونی یا شباهت اوایی در مثال نام این دو مردم مختلف را گروه دیگر دانشمندان با آوردن دلیلها رد میکنند.
ارتباط نام تاجیک با «تات» نیز از نگاه زبانشناسی و تاریخی رد گردیده است. چند تحقیقات بعدی در رابطه با نام تاجیک بنیاد ایرانی این اصطلاح را همچون نام مردمان آریایی این سرزمین ثابت میکند. فرهنگنامههای پارسی دری یا کلاسیک نیز در شرح نام تاجیک معلومات آوردهاند که ذکر چندی از آنها بهخاطر ارتباط نداشتن آن به «تازی» بهمعنای عرب مهم میباشد.
از جمله «تازیک – غیر عرب و غیر ترک» (شرفنامه منیری)؛ «تازیک و تاژیک بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد» (برهان قاطع)؛ «طایفه غیر عرب باشد»، «آن که ترک و مغول نباشد»، «در لغات ترکی بهمعنی اهل فارس نوشتهاند» (غیاثاللغات، آنندراج). در برخی فرهنگ نامهها شرح دیگر این نام نیز جای دارد.
[↑] ناميدن زبان بر اساس نام قوم کاملاً پذيرفتنی است
دعوای ديگر مؤلف مقاله در بارۀ آن که «نام قوم و قبیله را نه همیشه میتوان بهعنوان معیار برای شناخت زبان برگزید» نادرست و دور از منطق است. همچنان که در مثال «آریایی» (از نام قبیله) در مورد نام زبان آورده شد، در سنت هند و آریایی، بخصوص ایرانی و همچنین زبانها و لهجههای دیگر دنیا این روش از روشهای اساسی در نامگذاری زبانها محسوب میشود. مگر نام زبانهای تاتی، تالیشی، کردی، آسی، افغانی و غیره در سنت ایرانی و هزاران نام دیگر زبانهای دنیا مثل زبانهای هندواروپایی، ترکی و غیره بهنام این مردمان نامگذاری نشدهاند؟
آن چه نویسنده مقاله در اثبات نظر خویش در مورد زبان انگلیسی در آمریکا و استرالیا دلیل آورده است، به وضع زبان تاجیکی و واقعیت تاریخی و جغرافی آن ارتباط ندارد.
مؤلف در خاتمه مقاله با آوردن دو بیت از فردوسی و دو بیت از حافظ که در آنها اصطلاح «پارسی» یاد میشود مقصد خود را چنین خلاصه میکند: «البته همین دو دلیل کافی است که ما از استفاده نام «زبان تاجیکی» دست کشیم و با پیروی از این دو فرزانه نام درست «پارسی» را برای زبان خود برگزینیم.»
وی واژهی یا اصطلاح «فارسی» را که معرب پارسی است نیز برای نام زبان نمیپذیرد. از این نکته چنین بر میآید که نام زبان فارسی را نیز در ایران به پارسی باید تبدیل کرد. پس بر اساس منطق نام ولایت فارس را نیز با شکل کهن آن – پارس باید عوض کرد.
[↑] فارسی، دری و تاجيکی شاخههای نوين پارسی کلاسيک
باید گفت که حالا زبان فارسی معاصر در ایران، دری افغانستان و تاجیکی در تاجیکستان در بخش ويژگیهای آوایی، گراماتیکی، لغوی و معیارهای ادبی، کاربرد لغات اصطلاحات و غیره در پایه زبان مشترک فارسی دری آن دور قرار ندارند.
رشد فارسی، دری و تاجیکی بعداً در سه مناطق بهطور مستقل صورت گرفته و شکلهای ادبی و یا معیاری هر کدامی از آنها لهجههای گوناگون این سه کشور و یا منطقه میباشد. اساس زبان ادبی معاصر فارسی لهجه تهرانی، دری یا فارسی کابلی لهجه کابلی و زبان ادبی تاجیکی معاصر لهجههای سمرقند و بخارا قرار دارد.
امروز فارسی، تاجیکی و دری افغانستان سه شاخه جدید زبان پارسی دری یا کلاسیک بوده هر کدامی راه مستقل تشکل خود را دارند. از نگاه جامعهشناسی زبان، فارسی، تاجیکی و دری در سه کشور در طول قرنهای بعدی در یک مقام قرار نداشتهاند. زبان فارسی معاصر در ایران همیشه یگانه زبان دولتی این کشور بوده در برابر آن زبان دیگری در این مقام قرار نداشت. اما تاجیکی و دری در محیط و وضع دوزبانی مورد استفاده بوده امروز پس از استقلال جمهوری تاجیکستان برای رشد آزاد زبان تاجیکی در مقام زبان دولتی امکانات فراوان فراهم آورده شده است.
یکی از تفاوتها میان فارسی، تاجیکی و دری در بخش اصطلاحات، از جمله اصطلاحات علمی و تکنیکی بهمشاهده میرسد. منبع گوناگون اصطلاحپذیری علت تفاوت نظررس در لغت فارسی، تاجیکی و دری گردیده است. اگر منبع اصطلاحات معاصر خارجی برای زبان تاجیکی روسی باشد، این منبع برای فارسی ایران زبانهای فرانسوی و انگلیسی و برای دری افغانستان انگلیسی محسوب میشود. معیارهای ادبی فارسی معاصر و تاجیکی نیز در سبکهای زبانی تفاوت دارند.
[↑] درستی اصطلاح «زبان تاجيکی»
این همه مشخصات زبانی دلیل درستی اصطلاح تاجیکی و مناسب و موافقبودن آن برای زبان تاجیکی معاصر میباشد. استفاده زبان تاجیکی بر عوض پارسی، فارسی و یا دری هیچ معنای انکار تاریخ گذشته این زبان را ندارد. امروز در غرب و شرق و دیگر کشورهای جهان این سه شاخه زبان فارسی نو و یا فارسی دری را با همین نامها میشناسند.
غیر از این، فارسی، تاجیکی، دری همچون زبان ادبی دارای لهجههای محلی گوناگون بوده که این لهجهها تنها با همین شکلهای ادبی زبان ارتباط دارند و این لهجهها تنها منبع تشکل زبان ادبی منطقه خود میباشند. موجودیت سه شکل ادبی زبان پارسی دری در سه منطقه در مقام زبان دولتی سه کشور به گذشته تاریخی زبان مشترک کلاسیکی ارتباط دارد.
تاجیکان چون مردم آریایی ایرانی نژاد در طول هزار سالهها در این سرزمین تاریخی خویش سکونت داشته و این ملت نامور امروز نامبردار گذشتگان خویش و پاسدار فرهنگ و سنت نیاکان خویش است. از این رو، هم از نام تاجیک و هم از زبان تاجیکی باید افتخار کرد و تاریخ ملت و تاریخ زبان ملی را پیوسته باید آموخت و آن را گرامی داشت.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
يادداشت ٢: اطلاعاتی که در قسمت پيوستها ارائه میشود، آگاهی از ديدگاههای مختلف دربارۀ مطالب يک مدخل خاص است. مسئوليت این ديدگاهها بهعهده نويسندۀ يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاهها در دانشنامه بهمنزله تایید يا رد نظرات ارائه شده در آنها نیست.
[↑] پینوشتها
[۱]- دادخدا سیمالدين اف، نام زبان تاجیکی مناسب با نام ملت تاجیک است، سايت فارسی بیبیسی: دوشنبه ٠٢ اوت ٢٠٠۴
[↑] جُستارهای وابسته
□ زبان فارسی دری
□ تاجيکستان
□ قوم تاجيک
[↑] سرچشمهها
□ برگرفته از سايت فارسی بیبیسی