جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

هویت زبان فارسی تاجيکی و گریز از ایران‌ستیزی

از: آذر کیانی، پژوهشگر ايرانی در مسايل تاجیک، به مناسبت پانزدهمین سالگرد تصویب قانون زبان فارسی تاجیکی در تاجیکستان (٢٢ ژوئيه)


اطلاعاتی که در قسمت پيوست‌ها ارائه می‌شود، آگاهی از ديدگاه‌های مختلف دربارۀ مطالب يک مدخل خاص است. مسئوليت این ديدگاه‌ها به عهده نويسندۀ يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاه‌ها در دانشنامه به منزله تایید يا رد نظرات ارائه شده در آنها نیست.


اکنون گفتگوی زبان پس از چند سال سکوت در تاجیکستان دوباره بر سر زبانها است. در حالی که برخی از صاحب نظران وضع اجرای قانون زبان فارسی در این کشور را نگران کننده ارزیابی می‌کنند، گروهی دیگر بر آن اند که زبان به اصطلاح "تاجیکی" در چند سال اخیر از مجرای پیشرفت خود دور شده و در سایه زبان "فارسی" قرار گرفته است.

این عده کسانی اند که زبان "تاجیکی" را یک زبان مستقل و جدا از فارسی می‌دانند.

نگاهی به تاریخ زبان فارسی یا پارسی

زبان پارسی یا فارسی از کهنترین زبانهای ایرانی است و از نگاه ریشه شناسی به خانواده بزرگ زبانهای هند و اروپایی، تیره هند و ایرانی، شامل می‌شود.

تاریخ زبان پارسی سه مرحله تکامل، یعنی باستانی، میانه و نو را در بر می‌گیرد. قدیمترین آثاری که به پارسی دسترس است، سنگ نبشته‌های شاهان هخامنشی، بخصوص نبشته‌های شاه داریوش بزرگ در کوه بیستون در جنوب غربی ایران است که در دو سده آخر بازخوانی شده است.

این سنگنبشته‌ها و آثار دیگر باستانی که در مناطق مختلف ایران و عراق بازیافته شده‌اند، مرحله باستانی تکامل زبان پارسی را بازگو می‌کنند و زبان همه این آثار در مجموع "زبان پارسی باستان" نامیده می‌شود.

تخت جمشيد يادگار هخامنشيان و از منابع مهم شناخت زبان پارسی باستان

زبان پارسی در آن زمان در برابر زبانهای ایلامی و آرامی در امپراتوری هخامنیشیان زبانی رسمی بود. یافته‌های باستان شناسی نشان می‌دهد که هخامنشیان هیچ گاه در صدد تحمیل زبان خود بر زیردستان انیرانی (یا غیرایرانی) خود نبودند و چون سلطنتی جهانی را در دست داشتند، هر قوم و ملتی در قلمرو این امپراتوری حق کامل بر زبان مادری خود را داشت. هرچند کارگزاری رسمی در دستگاه دولت هخامنشی به سه زبان پارسی، آرامی و ایلامی از سه خانواده زبانی مختلف رایج بود، ولی شماری از ترجمانهای زبانهای کوچک بومی نیز مشغول کار بوده‌اند.

مرحله دوم در تاریخ تحول زبان پارسی زمان حکومت ساسانیان است که بیش از چهارصد سال استوار بود. زبان پارسی عهد ساسانیان که ادبیات بیشتری از آن به جا مانده است، گاه "زبان پهلوی" خوانده می‌شود، ولی زبان پهلوی درواقع زبان رایج در زمان اشکانیان یا خود زبان پارتی است که به زبان پارسی نزدیک است ولی از آن جداست.

در این که خود ایرانیان در زمان هخامنشیان و ساسانیان زبان خود را پارسی (پارسیک) می‌گفتند، تردیدی نیست. در نبشته‌های شاه داریوش او خود را از نژاد ایرانی یا آریایی و از قوم پارسی می‌داند و زبان نبشته‌های شاه داریوش که شانه به شانه زبانهای ایلامی و آرامی نقش شده، پارسی خوانده می‌شود.

البته در آن زمان زبانهای دیگر ایرانی نظیر سغدی و باختری و سکایی و دیگر رایج بودند، ولی زبانی که آن زمان در منطقه فارس در ایران امروزی بدان سخن می‌کردند و زبان رسمی هخامنشیان بود، از دوره‌های خیلی باستانی "زبان پارسی" نام داشت. و نگارندگان یونانی و یهودی و حتی اعراب نیز این زبان را با نام "پارسی" می‌شناختند.

خاستگاه فارسی خراسان نيست

از این بررسی کوتاه روشن است که خاستگاه فارسی از جنوب ايران است. برخی از فرهنگیان تاجیک گاه با تعصب کوشش می‌کنند خاستگاه زبان فارسی را به روستای زادگاه خود و يا به شرق ایران یا خراسان و ورارود نسبت بدهند. حقیقت تاریخی بر آن دلالت می‌کند که خاستگاه این زبان منطقه جنوب و غرب ایران کنونی است.

البته در این نکته هم تردیدی نیست که پارسیها و مادها، دو قوم ساکن در غرب ایران در مرحله‌ای قدیمتر خود از شرق به غرب کوچ کردند، ولی نمی‌توان گفت که آنها زبانهای پارسی و مادی را با خود به غرب ایران برده‌اند، زیرا قبل از هخامنیشیان در شرق ایران یا خراسان و ورارود نشانی از این دو زبان غربی ایرانی در دست نیست.

در شرق ايران در مراحل گوناگون تاریخی زبانهای شرقی ایرانی نظیر سغدی، باختری، خوارزمی، سکایی و دیگر رایج بودند، ولی پارسی و مادی چون دو زبان مستقل تنها در غرب ایران و پس از مستقر شدن ایرانیان (آریاها) در آن سرزمینها شکل گرفت و در زمان مادها و هخامنشیان رایج شد.

زبان پارسی کی به شرق کوچید؟

این پرسشی است که فرهنگیان تاجیک به آن کمتر توجه کرده‌اند. شماری از آنها بنا به غرایض محل گرایانه تلاش کرده‌اند حتی با تکیه به نویسندگانی چون سعید نفیسی خاستگاه زبان فارسی یا پارسی را به محل خود نزدیک کنند. ولی آموخته‌های آنان از زمان رودکی و فردوسی و خیام پیشتر نمی‌رود و دانش بیشتر آنها چه در تاریخنگاری و چه در زبان و ادبیات تنها به مرحله سوم تکامل زبان پارسی، یعنی دوران اسلامی محدود می‌شود.

در واقع برخی از "روشنفکران" تاجیک تاریخ دولتداری و فلسفه سیاسی تاجیکان را نیز از زمان سامانیان آغاز می‌کنند و ظاهرا به هرچه پیش از آن بوده، خط بطلان می‌کشند.

البته نقش سامانیان را در گسترش زبان و ادبیات پارسی در شرق ایران يعنی ورارود و خراسان نمی‌توان نادیده گرفت، چنانکه به نقش جمهوری تاجیکستان نیز در هیات شوروی در حفظ و نگهداری زبان فارسی ورارود باید ارزش گذاشت.

برخی از تاریخ شناسان بر آن اند که زبان پارسی به شرق ایران پس از حمله تازیان کوچ کرد. زیرا بسیاری از ایرانیان غربی آن زمان به شرق مهاجرت کردند و زبان پارسی گویا بدین وسیله در میان سغدیان و باختریان نفوذ یافته است.

عده‌ای می‌گویند این زبان را ایرانیان مسلمانی که در هیات لشکر تازیان به شرق حرکت می‌کردند، با خود به ورارود آوردند. ولی یافته‌های تازه نشان می‌دهد زبان پارسی خیلی پیشتر از تاختن تازیان به ایران، در بسیاری از شهرهای ورارود که آن زمان شامل "کوست خوراسان" یا بخش شرقی ایران بود، رواج داشته است.

چون ورارود با وجود دست به دست شدن‌ها در زمان ساسانیان، بیشتر اوقات شامل قلمرو ایرانشهر (ساسانیان به کشور خود چنین می‌گفتند) بود، هیچ ممکن نبود که مردم این سرزمین زبان رسمی معاشرت عمومی در کشور خود را ندانند، چنانکه امروز یغنابیان و بدخشانیان در تاجیکستان که به زبانهای شرقی ایرانی بازمانده از سغدی و سکایی گفتگو می‌کنند، در کناز زبان بومی خود زبان فارسی را نیز بلدند.

این نکته در زمان هخامنیشیان نیز صدق دارد و نفوذ پارسی قدیم در زبانهای شرقی ایرانی نیز آشکار است. افزون بر این، ملیت و فرهنگ مشترک از عوامل مؤثری بوده است که اقوام شرقی و غربی ایرانی را همواره در همگرایی و اتحاد در آن زمان نگاه داشته است.

گسترش پارسی نو در شرق ایران

شرق ایران در برابر فرهنگ تازیان بیشتر مقاومت کرد و احیای دوباره و گسترش زبان و ادبیات پارسی نیز پس از حمله عرب در شرق ایران آغاز یافت و به جنبشی فراگیر تبدیل شد.

به این ترتیب، زبان پارسی نو دیگر همان زبان پارسی میانه نبود و به مرحله تازه‌ای رسید. این مرحله‌ای است که زبان پارسی از گویشها و زبانهای شرقی ایرانی، بخصوص سغدی و باختری و سکایی تاثیر پذیرفت و رفته رفته دوباره به زبان معاشرت عمومی ایرانی تبدیل شد. اما گویشهایی از زبان پارسی میانه آن زمان در غرب ایران نیز رایج بود که از گویش تازه ظهور پارسی نو تفاوت داشت و برخی از این گویشها هنوز در شماری از نواحی ايران کنونی رایج است. از جمله این گویشها، لری و بختیاری و زبان موسوم به "دری" است که زرتشتیان ایران هنوز بدان سخن می‌کنند.

ولی زبان پارسی نو یا خود فارسی (که صورت عربی واژه پارسی است) بعدها در طول قرنهای متمادی شمار زیادی از کلمات عربی و حتی ترکی را پذیرفت و زبانی که امروز تاجیکان و ایرانیان و افغانها به آن سه نام "فارسی"، "دری" و "تاجیکی" داده‌اند، درواقع همان یک زبان پارسی است که هنوز در مرحله سوم تکامل خود قرار دارد.

این زبان البته در دوره‌های مختلف به خطوط مختلف نوشته می‌شد، چنانکه ادبیات بازمانده از عهد هخامنشی به خط میخی است و در زمان ساسانیان به چند خط و دبیره از جمله پهلوی نوشته می‌شد و در بیش از هزار سال اخیر به خط عربی نگاشته می‌شود که با خطوط زمان ساسانی از يک ریشه (آرامی و فینیقی) است.

تنها در کمتر از صد سال اخیر در ایران شرقی یا خود ورارود (از جمله در تاجیکستان) خط لاتینی و سیریلیک برای نوشتار این زبان پذیرفته شده است.

آیا زبانی به نام "تاجیکی" وجود دارد؟

اصطلاح "زبان تاجیکی" بسیار جدید است و هرچند طرفدارانش برای اثبات آن تلاشهای زیادی به خرج می‌دهند، همانا آن را جز نوعی جعل سیاسی نمی‌توان شناخت. آنچه در افغانستان "زبان دری" خوانده می‌شود نیز همین سرنوشت را دارد و این نامگذاری نیز بیشتر سیاسی است.

بیشتر آثار بازمانده از آغاز عهد شوروی بیانگر این است که نخبگان فرهنگ و سیاست ورارود اصطلاح "تاجیکی" را تنها از بیم ایران ستیزان و به خاطر دریافت مشروعیت یا حق زیست برای زبان فارسی در قلمرو شوروی پذیرفته‌اند. دلایل بسیاری وجود دارد که از نژادگرایی افراطی، بدبینی و ستیز در برابر ایرانیان ورارود و حتی کوششهای نابودی فرهنگی این قوم در آغاز عهد شوروی و حتی در دوره‌های بعدی حکایت می‌کند.

محروم داشتن پارسی گویان ازبکستان از حق فرهنگی و حق افتخار به هویت خود در چنین زمان پیشرفت تمدن انسانی در قرن ٢١ که همه جا از دمکراسی و خودسالاری (self determination) جار می‌زنند، دلیل روشن این گفته و بازمانده‌ای از همان فرهنگ عهد شوروی است.

نقض هویت ایرانی مردم ورارود و از میان بردن این هویت به هر نحو ممکن از اهداف گروههای قدرتمند در دستگاه شوروی بوده است. و نخبگان پارسی گوی ورارود راهی برای نجات این قوم جز این نیافته‌اند که از هویت عمومی ایرانی خود دست بکشند و به هر وسیله ممکن هویتی جداگنه برای خود تعريف کنند. این هویت جداگانه بهتر می‌توانست برای حفظ خود زير فشار نيروهای ضد فارسی مصونیتی پیدا کند.

سياست زبان بزرگان تاجيکستان برای حفظ پارسی در شوروی

برخی از نخبگان سیاست و فرهنگ تاجیک در عهد شوروی نیز اشاره می‌کنند که تاسیس جمهوری تاجیکستان خود تنها در پی پیکارهای همواره و پایدار آنان میسر شده است.

گفتگوی نادری از باباجان غفوراف با سیروس علی‌نژاد، خبرنگار ایرانی که بتازگی دوباره انتشار یافت، ثابت می‌سازد که بر خلاف ایران ستیزانی که با تکیه دروغین به زبان به اصطلاح "عینی و غفوراف" زبان تاجیکی را می‌خواهند زبانی مستقل و جدا از فارسی جلوه بدهند، این دو پیشاهنگ دانش و فرهنگ تاجیکستان درواقع اين "دو زبان" را یکی می‌دانسته‌اند.

البته باید گفت "تاجیکی" خواندن زبان فارسی یا پارسی در قلمرو شوروی در آن دوران قابل توجیه است، ولی اکنون که ملت تاجیکستان سرنوشت خود را آزادانه به دست خود رقم می‌زند، فرهیختگان این کشور را لازم است هرچه زودتر در بازسازی هویت یا شناسه زبان خویش بکوشند و نام اصلی این زبان را که جز "پارسی" (فارسی) نیست، دوباره زنده کنند.

بر خلاف ستیزه گران با فرهنگ ایرانی که تا کنون موفق شده‌اند زبان پارسی را به سه شاخه قسمت کنند، باید این اشتباه را بر اساس منطق و حقیقت اصلاح نمود. زیرا این زبان در هیچ یک از آثار تاریخی با نام "زبان تاجیکی" شناخته نشده است.

کسانی که با تکیه به نوشته‌های چند نگارنده ترک و خاورشناس روس که از دو قرن دورتر نمی‌رود، می‌کوشند به اصطلاح غلط "زبان تاجیکی" مشروعیت بخشند، در اشتباهی بنیادی گرفتارند. زیرا نوشته‌های ترکان و روسها خیلی جدید است و نمی‌تواند اعتبار کافی به اين سه گانگی بدهد.

برخی هم می‌کوشند با تکیه بر یک بیت سعدی (ترک تو بریخت خون تاجیک...) قدمت کلمه "تاجیک" را ثابت کنند. اما از اين بيت و نمونه‌های ديگر یکه در ادبيات فارسی آمده، نمی‌توان به قدمت نام "زبان تاجيکی" استدلال کرد، زیرا نام قوم یا قبیله همیشه معیار شناخت زبان آنها نيست.

نام "پارسی" (یا فارسی) برای این زبان نامی بغایت کهن است و دستکم از ٢۵٠٠ سال پیش بدین سو مردمان مختلفی چون مصریان و بابلیان، یونانیان و رومیان، یهودیان و تازیان، هندیان و ترکان آن را با چنین نام شناخته و می‌شناسند. امروز هم در همه کشورهای جهان از این زبان چون «Persian» یعنی پارسی یا فارسی نام می‌برند.

پارسی گوییم یا تاجیکی؟

یکی دیگر از اشتباهاتی که فارسی ستيزان مرتکب می‌شوند، در منطق بحث است. آنها می‌کوشند هویت سیاسی دولت را با هویت زبان آن یکی قلمداد کنند.

مشکل آنان در زمینه منطق این است که می‌گویند چون کشوری به نام "تاجیکستان" وجود دارد، پس باید "زبان تاجیکی" هم وجود داشته باشد. اما بسادگی می‌توان بر خلاف اين استدلال مشاهده کرد که مثلا کشورهایی به نام "آمریکا" یا "استرالیا" هست ولی زبانهایی با نام "آمریکایی" یا "استرالیایی" وجود ندارد و این دو کشور بدون بیم زبان خود را انگلیسی می‌خوانند. چرا که نام زبان آنها درواقع "انگلیسی" است و هیچ گاه تلاش هم نکرده‌اند که به زبان خود نامی دیگر پیدا کنند.

همچنين، چندین کشور آمریکای لاتینی به همان یک زبان اسپانیایی حرف می‌زنند و هر کشور برای زبان خود نامی جداگانه جستجو نکرده است. یا چندین کشور عربی که به همان یک زبان و لهجه‌های مختلف گفتگو می‌کنند ولی نام زبان خود را چون نامهای کشورهای خود "عراقی"، "مصری"، "اردنی"، "فلسطینی" و غیره نگفته‌اند.

پس چرا عده‌ای ره گم زده در میان پارسیگویان تاجیکستان از بردن نام درست زبانشان، یعنی "پارسی" یا "فارسی" پرهیز می‌کنند؟ چنانچه به اغوای آنها نام درست این زبان که لااقل در قانون اساسی تاجیکستان در کمانک "(فارسی)" نوشته شده بود، اکنون از آن جا حذف شده است.

اینها نمی‌توانند این واقعیت را درک کنند که زبان و قوم و دولت مفاهیمی جداگانه و کاملا متفاوت از هم هستند. قوم نشانگر نوع انسان است و یک پدیده ژنتیکی است، ولی زبان یک پدیده اجتماعی است. اگر یک تاجیک در ژاپن بزرگ شود، البته زبان او ژاپنی خواهد شد و به هیچ وجه پارسی را ، تا زمانی که برای آموختن آن تلاش نکند، نخواهد دانست در حالی که قوم و چهره ظاهری او همانا "تاجیکی" باقی خواهد ماند.

سرانجام آنکه تاجيکان همگی به شاعران بزرگ فارسی زبان فخر می‌کنند. اما اين بزرگان شعر همه جا از این زبان به نام "پارسی" یاد کرده‌اند. چنانچه فردوسی و حافظ از بزرگترین شاعران پارسی گو نوشته‌اند:

    بسی رنج بردم بدین ســـال ســـی،
    عـجم زنده کــردم بدیــن پارســــــی

و:

    شکرشکن شوند همه طوطیان هند،
    زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود

همین نکته کافی نيست که ما از استفاده نام "زبان تاجیکی" دست کشیم و با پیروی از این دو فرزانه نام درست "پارسی" را برای زبان خود برگزینیم. در غیر این صورت دست به سینه زدن و افتخار کردن به نام این فرزانگان چه معنا دارد؟ اگر همچنان بر جدا بودن زبان خود از زبان آنان اصرار ورزيم مشروعیت این ادعا که ما تاجيکان میراثبر آثار آنها هستیم نيز زیر سؤال خواهد رفت.[۱]


پی‌نوشت‌ها


[۱]- آذر کیانی، هویت زبان فارسی تاجيکی و گریز از ایران‌ستیزی، سايت فارسی بی‌بی‌سی: پنج شنبه ٢٢ ژوئيه ٢٠٠۴


جُستارهای وابسته


زبان فارسی دری
تاجيکستان
قوم تاجيک


منابع


برگرفته از سايت فارسی بی‌بی‌سی



<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>