فهرست مندرجات
[↑] پيشگفتار
[↑] واژهشناسى
واژهی "شيعه" در قاموسهای اسلامی دارای دو معنای عام و خاص است.
بطور عام، شيعه در لغت بهمعناى ياران و پيروان، اتباع و اعوان آمده است. در كتب لغت اصل آن را از مشايعت به معناى مطاوعت و متابعت دانستهاند، بدين معنا كه هرگاه فرد يا گروهى در مورد متابعت از فردى نمايد شيعه او هستند. چنان که كتابهایى چون "القاموس المحیط"[۱]، "تاجالعروس"[٢] "لسانالعرب"[٣] و "النهایة ابن اثیر"[۴] اين واژه را "پیرو و یاور" دانستهاند. در این كتابها آمده است: "شیعة الرجل اى اتباعه و انصار" (شیعهی فرد یعنى پیروان و یاورانش)
كلمه شيعه، در زبان عربى مفرد بوده ولى در فارسى هرگاه مورد استفاده قرار میگيرد از آن جمع اراده میشود و معمولاً وقتى مفرد اراده شــود. شــيعى میگويند[۵]. جمع اين كلمه در عربى شيع و اشياع است[٦].
در قرآن كريم كلمه شيعه به همين مفهوم بكار گرفته شده است مثلاً آنجا كه میفرمايد ... ان من شيعته لابراهيم[٧] (از كسانى كه راه او (نوح) را دنبال كردند ابراهيم بود.) يا ... هذا من شيعته و هذا من عدوه[٨] (... یكى از آنها از پیروانش بود و دیگرى از دشمنان او.).
اما در مفهوم خاص آن شيعه به پيروان و ياران علی بن ابیطالب گفته میشود كه پس از پيامبر اسلام (ص) به امامت او روى آوردند، چرا كه، اعتقاد داشتند پيامبر (ص) در دوران حيات خويش به نص جلى يا خفى[۹] بر امامت او صحه گذارده و او را به جانشينى خود برگزيده است. البته در ارتباط با اين مدعا به غير از استناد به احاديث نبوى، آيات قرآنى را كه در شأن علی بن ابیطالب نازل شده دليل میآورند.
"ابن حجر" و ديگران نقل كردهاند: "بعد از نزول آيه "ان الذين آمنوا و عملوالصالحات اولئك هم خيرالبريّه..."[البيّنه، ص ٧.] رسول خدا (صلیالله عليه وآله) به على (عليهالسلام) فرمود: مقصود اين آيه، تو و شيعيان تو هستند.[الصواعق المحرقه، ص ۹٦ و...]
"طبرى"، از "ابى الجارود"، از "محمد بن على"، در ذيل اين آيه نقل میكند، كه پيامبر فرمود: "يا على، تو و شيعيان تو، مقصود اين آيه هستند."[جامع البيان، ج ٣٠، ص ٢٦۴] {پرسش آن است که اولاً اين منابع تا چه حد میتوانند، معتبر باشند و ثانياً از کجا معلوم است که اين روايات مانند هزاران روايات ديگر ساختگی و فاقد اعتبار نباشند! و حتی در صورت درست بودن اين روايات بازهم اين پرسش مطرح است که آيا ويژگی شيعيان مورد نظر پيامبر تا چه حد میتواند با ويژگی کسانی که بعدها ادعای شيعه بودن کردهاند، تناسب داشته باشد و آيا شيعيان در طول تاريخ خود از اين عنوان فقط برای مقاصد خاص خويش بهره نادرست نجستهاند؟}
ابن خلدون در مقدمه میگويد، "شيعه در لغت بهمعنى ياران و پيروان است و در عرف فقيهان و منكلمان خلف و سلف بر پيروان و اتباع على و پسران او (رض) اطلاق میشود"[۱٠] شهرستانی در ملل و نحل، شيعه را اينگونه تعريف میكند، "آن طايفه كه على (علیه السّلام) را متابعت كرده به امامت و خلافت او قائلند به نص جلى يا خفى و آنكه امامت به اولاد آن حضرت منســاق شود و به غير ايشــان نرســد"[۱۱].
[↑] منشأ و روند پيدايش مذهب شيعه
از آنجا که اولين امام و مقتدای شيعيان پس از پيامبر اسلام، علی بن ابیطالب میباشد، بنابر اين، اين گروه را به آن بزرگوار منتسب مینمايند و در تمامی جهان با نام شيعه (پيرو) علی بن ابیطالب، میشناسند. اما بهراستی ريشه اعتقاد و طرز تفکر شيعيان در کجاست و در کدامين صفحه تاريخ، اولين اثر آنها به چشم میخورد؟
برخى شيعه را فكرى عربى دانستهاند كه منشأ آن تمايل به خاندان بنیهاشم و تنفر از طايفهى بنیاميه میباشد و معتقدند كه اين مذهب بعدها بدست ايرانيان و موالى كه از ظلم بنیاميه و عمال آنها رنج میبردند توسعه يافت و در واقع محصول نوعى تبانى بين دو همدرد يعنى مواليان رنجديـده و هاشــميان ســتم كشــيده اســت[۱٢]!
از نظر اين گروه از محققان، شيعه ريشه در قوميت عربى و اختلافات قبيلهاى دارد.
بعضى نيز منشأ اين مذهب را افكار و تعليمات يهود دانسته و منشأ شيعيگرى را به فردى بهنام "عبدالله بن سبا" میرسانند. در واقع براى شيعه منشأ و مبدئى غير اسلامى قائلند هر چند بطلان اين دعاوى واضحتر از آنست كه نياز بهتوضيح داشته باشد، اما اشاره به اين نقطهنظرها به اين دليل كه نحوه نگرش مورخان مخالف شيعه و مستشرقان را نسبت به شيعه نشان میدهد و طبيعتاً در ارزيابیهاى آنها دخالت دارد، ضرورى بهنظر میرسد.
از جمله اين مستشرقان و اسلامشناسان! پطروشفسكى است كه در جهت اثبات و به كرسینشاندن مبانى فكرى و عقيدتیاش معتقد است كه موالى (عمدتاً ايرانيان) جهت كسب حقوق مساوى با اعراب به حمايت از شيعيان پرداخته و شيعيان نيز آنان را در جهت حصول به اين مقصود يارى میدادند[۱٣]. معنى اين سخن اين است كه شيعه مبنائى اقتصادى دارد و دليل گسترش آن مسائل اقتصادى و تضادهاى طبقاتى است. از ديدگاه برخی از شيعيان، بايد پرسيد، در حالى كه براساس تعاليم اسلام همه مسلمين برابرند و امتيازشان تنها به تقوى است، چه لزومى داشت كه مسلمين ايرانى براى كسب منافع مادى جذب اكثريت حاكم نشده و اقليت محروم را برگزيدند؟! درست است كه مذهب شيعه در طى تاريخ همواره مذهبى ظلمستيز و حامى رنجديدگان بوده است، اما كمتر محقق منصفى وجود دارد كه با شناختى اجمالى نسبت به اصول اعتقادى شيعه، مواضع و اصول اعتقادى شيعه را متأثر از شرائط اقتصادى بداند. مبانى عقيدتى شيعه در زمان ائمه معصومين تدوين شده و بیترديد مهمترين اصل مطروحه براى آنان، حاكميت اسلام و ذيل كلمهى شيعه. مكتب وحى در جامعه بوده است.[۱۴]
اما احمد کسروی در مورد چگونگی پيدايش شيعهگری مینويسد: "شيعهگری تاريخچه بسيار دراز دارد و از زمان بنیاميه آغاز يافت. چون معاويه به دستاويز کشته شدن عثمان با امام علی بن ابیطالب به جنگ برخاست و پس از مرگ او خلافت را با زور و نيرنگ بهدست آورد و در خاندان خود ارثی گردانيد، اين رفتار او به بسياری از مسلمانان گران افتاد و بسياری از کسانی که آرزوی خلافت در سر داشتند، میخواستند آن را از دست بنیاميه بيرون آورند.
اما تا زمانی که معاويه زنده بود، کسی را يارای نبرد با بنیاميه نبود. پس از مرگ او، حسين بن علی به کوشش برخاست، اما به سبب ناپايداری پيروانش کاری از پيش نبرد و خود با بيش از هفتاد تن از يارانش کشته شد. سپس يزد پسر معاويه مرد و پسرش معاويه دوم، پس از چهل روز خلافت از آن کناره جست و برخی آشفتگی به ميان افتاد... و آنگاه دو خاندان بزرگ بنیهاشم: يکی عباسيان (پسران عباس عموی پيامبر اسلام) و ديگری علويان (پسران علی) با بنیاميه به نبرد برخاستند.
کوتاه سخن آن که از نيمهی دوم سدهی نخست تاريخ هجری کشاکشهای بسيار سختی بر سر خلافت پيدا شد و جنگ بسيار رفت. آرزومندان خلافت از هيچگونه کوشش در راه رسيدن به قدرت باز نمیايستادند، خونها از هم میريختند، خاندانها بر میانداختند و دروغ و نيرنگ بهکار میبردند.
در اين کشاکشها پيروان علويان "شعيه" ناميده میشدند که در همين زمان پديد آمدند. اين شيعهگری نخست يک کوشش سياسی بیآلايش بود."[کسروی، احمد، شيعهگری، تهران: ۱٣٢٣ خ]
کسروی میافزايد: "اما شيعهگری در اين سادگی خود نايستاد و هر زمان رنگ ديگری به آن زده شد. از همان زمان برخی بهتندروی برخاستند و چنين گفتند که در زمان ابوبکر و عمر و عثمان نيز علی به خلافت سزندهتر بود و آن سه تن ستم کردهاند که به جلو افتادهاند. اين را گفته از ابوبکر، عمر و عثمان ناخشنودی نمودند.
اين نخستين آلودگی بود که در شيعهگری پديدار شد. در واقع، پس از مرگ بنيانگزار اسلام، ياران او که سران مسلمانان شمرده میشدند، نخست به ابوبکر و سپس به عمر و پس از او به عثمان بيعت کردند و در اين ميان علی ناخشنودی از خود نشان نداده بود و نبايستی میداد. در آن زمان که اسلام به تازگی در شاهراه ترقی خود بود، بههوس خلافت افتادن و دو دستگی ميان مسلمانان ايجاد کردن، نفاق افکنی شمرده میشد و چنين کاری سزاوار امام علی بن ابیطالب نبود."
امام علی در زمان خلافت خود به معاويه نوشت:
- "آن گروهی که به ابوبکر و عمر و عثمان دست داده بودند، به من نيز دست دادند و کسی را نرسد که نپذيرد و گردن نگذارد. [حق] برگزيدن خليفه مهاجران و انصار راست. اينان هرکس را برگزيده، امام ناميدهاند، خشنودی خدا نيز در آن خواهد بود"
با اين وصف، امام علی خود چگونه میتوانست در مورد بيعت با ابوبکر، عمر و عثمان خلاف اين گفتهی خود عمل کرده باشد!
[↑] شیعه در روایات
از لحاظ باور شيعيان، از همان اوان ظهور و بعثت پيامبر اسلام (ص)، حضرت در مواقف مختلف، از يوم الانذار و دعوت خويشاوندان نزديک خود به اسلام گرفته تا غدير و اعلان ولايت علی بن ابیطالب در محل غدير خم، بارها و بارها مردم را به رجوع به اهل بيت دعوت نمود و ولايت و جانشينی آنها را پس از خود و از جانب خداوند ابلاغ فرمود. حتی بنا بر سخنان اهل تسنن اولين شخصی که واژه شيعه را به کار برد، شخص رسولالله (ص) بود که در موارد متعدد اين کلمه را در مورد پيروان امام علی استفاده نمود که ذکر چند مورد از آنها مفيد فايده است:
- جابر ابن عبدالله انصاری (يار و صحابی رسولالله (ص)) گويد: در خدمت نبی اکرم (ص) بوديم که اميرالمؤمنين (ع) وارد شد. پيغمبر اکرم (ص) فرمود: "قسم به کسی که جانم در دست اوست اين فرد و شيعيانش (پيروانش)، در روز قيامت رستگارانند."[۱۵] سپس آيه ٧ سوره بيّنه نازل شد.
- ام سلمه (همسر پيامبر) نقل میکند که نبی اکرم (ص) فرمود: "ای علی، تو و اصحابت در بهشتيد، تو و شيعيانت در بهشتيد."[۱٦]
[↑] تأثير آيين زرتشت بر مذهب تشيع
[↑] تأثير دين يهود بر مذهب تشيع
[↑] تأثير آيين مسيحيت بر مذهب تشيع
[↑] تشيع و صوفیگری
[↑] تشيع و حکومت
[↑] تشیع، و آیندهى جهان
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: اطلاق عنوان "جعفری" بر شیعه امامیه به اين جهت است که آنها در فقه تابع مذهب امام جعفر صادق هستند و فقه آنان به امام جعفر صادق نسبت داده شده است؛ زیرا کسانی که ادعای پیروی مذهب جعفری میکنند، مشهور به شيعه جعفری هستند.
پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۲]- تاج العروس، ج ۵، ص ۴٠۵
[۳]- لسان العرب، ج ٧، ص ٢۵٨.
[۴]- النهایة ابن اثیر، ج ٢، ص ٢۴٦.
[۵]- دكتر غلامحسين مصاحب، دائرةالمعارف فارسى.
[۶]- جبران مقصود، الرائد، بيروت: ١٩٦۴، ص ٩٠٣.
[٧]- سوره صافات، آيه ٨٣.
[۸]- سوره قصص، آيه ١۵.
[۹]- واژه نص در این جا عام است و هر دو نوع نص جلىّ و خفى (نصّ اسمى و نصّ وصفى) را شامل مىشود:
[۱۱]- ملل و نحل شهرستانی، ج ١، ص يو.
[۱۲]- گلذزيهر، العقيده و الشريعه، ص ٢٠۵.
[۱۳]- پطروشفسكى، اسلام در ايران، ص ۵۴.
[۱۴]- "شيعه و تعريف آن"، پايگاه اطلاعرسانی مطالعات شیعهشناسی؛ اما از آنجا که هدف مبارزات سياسی کسب قدرت (حاکميت) است و از طرف ديگر سياست فشردۀ اقتصاد است، بنابر اين، حرکتهايی سياسی تشيع برای کسب قدرت نمىتوانست بىربط هم به مسايل اقتصادی و نابرابرىهای اجتماعی باشد.
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
[↑] منابع
پيوند به بیرون