اشاره: برخی كارشناسان معتقدند كه با وجود كاستيهای فراوان در شبكه مديريتی افغانستان، نبايد اينگونه پنداشت كه دولت كرزی هيچ قدمی برای ارتقای سطح زندگی مردم در طول دوران تصدی خود برنداشته است. اينان میگويند كه شاخصهای رشد و ميزان امكانات زيستی در افغانستان به سبب برداشته نشدن گامهای موثر در اين زمينه در سه دهه اخير، به حدی پايين مانده است كه اقدامهای صورت گرفته، قادر به بهبود شرايط دستكم در ميان مدت نيست. در اين بخش از مقاله، نگاهی به بخشهايی خواهيم انداخت كه دولت افغانستان توانسته است در آنها تحركی هرچند محدود ايجاد كند.
فهرست مندرجات
حامد كرزی با پيروزی ۵۵ درصدی در انتخابات رياست جمهوری سال ١٣٨٣، با عبور از دو مرحله رياست بر دولت موقت و دولت انتقالی، به صورت رسمی و برای يک دوره پنجساله زمام امور را در افغانستان به دست گرفت.
وی که از دوران سه ساله دولتهای موقت و انتقالی تجربههای زيادی آموخته بود، به خوبی میدانست که برای سالهای آينده با چه مشکلاتی بايد دست و پنجه نرم کند. اولين چالش مهمی که کرزی با آن مواجه بود، ترکيب کابينه و انتخاب والیهای ولايتها بود.
هرچند که کرزی بهطور مشخص با اتکا به آرای اقوام پشتون از کانديداهای غيرپشتون مانند يونس قانونی، محمد محقق و عبدالرشيد دوستم پيشی گرفت، اما آگاه بود که بدون جلب آرای بخشی از اقوام خُردتر، هيچگاه نخواهد توانست در همان دور اول کار را يکسره کند. از اين رو علاوه بر اكثر پشتونها، حلقههايی از گروهها و اشخاص سرشناس غيرپشتون نيز خود را شريک پيروزی او میدانستند. گذشته از اين، کرزی در شعارها و وعدههای دوران تبليغات، متعهد شده بود که دولت او کلکسيونی از تمامی اقوام افغانستان باشد، چه آنها که به او و چه آنها که به کانديداهای ديگر رأی بدهند، و حالا نوبت وفای به عهد بود.
رئيسجمهوری پشتونتبار افغانستان پس از مراسم تحليف در شرايطی که پارلمانی برای معرفی وزرای پيشنهادياش وجود نداشت، دستش در گزينش عناصر دولت کاملا باز بود. اما او با توجه به تقسيم قومی و طايفهای وزارتخانهها در اجلاس بن (٢٠٠١) از يک طرف و حساسيتهای قومی و گروهی از طرف ديگر، ناگزير بود چهرههايی را به نمايندگی از اقوام افغانستان دور ميز هيأت دولت بچيند که اين مساله، هرچند خواست قشر وسيعی از جمعيت افغانستان را تامين كرد، اما بيشترين خسارت را به کارآمدی دولت او وارد آورد. در حقيقت ترکيبی که کرزی میخواست برای پنج سال با آن افغانستان را اداره کند خود را نامتجانس و بدقواره نشان میداد. در حالی که برخی از وزرا از تحصيلات عاليه در دانشگاههای غربی برخوردار بودند و در کارشان متخصص نشان میدادند، برخی ديگر جنگسالاران کم سوادی بودند که اينک به هواخواهی از سهم قومشان برخاسته و خود را به کرزی تحميل كرده بودند. بالاخره سنت تقسيم پستهای دولتی بر اساس درصد قومی، به زودی نتيجهاش را به کرزی نشان داد و او پس از چند ماه با تغيير و جابهجايی برخی از وزرا و واليان، نشان داد که از ابتدا نميبايد برای خوشامدگويی اشخاص و صرف ملاحظات قومی و طايفهای، دولتی را رهبری کند که برخی از اعضايش شايسته اداره يک نهاد کوچک خصوصی را هم ندارند، چه رسد به تشکيلات پيچيدهای مانند يک وزارتخانه، يا يک ولايت.
با برگزاری انتخابات پارلمانی در سال ١٣٨۴، پارلمان افغانستان اعضايش را شناخت و ماه عسل دولت آقای کرزی به اتمام رسيد، چرا که ناگزير بود برای وزرايش از پارلمان رأی اعتماد بگيرد. او از جريانهای موجود در پارلمان به خوبی آگاه بود و از اين رو میدانست ائتلافهايی که در پارلمان شکل خواهند گرفت، به همان اندازه به ويژگيهای قوميتی وزرا خواهند نگريست که پيش از آن حاميان انتخاباتی آقای کرزی، خود، او را به نگرش به آن وادار کرده بودند.
او بار ديگر با لحاظ حساسيتهای قومی و طايفهای دست به مهرهچينی جديد زد و ترکيبی از نمايندگان اقوام را برای اخذ رأی اعتماد به پارلمان معرفی كرد. رعايت اين ملاحظات نتيجه داد و به جز يکی دو نفر، باقی وزرا از پارلمان رأی اعتماد گرفتند و آخرين حلقه از قانونيشدن تصميمهای کابينه کامل شد.
بالاخره حامد کرزی با اين عده از وزرا و واليان، پنج سال بر دولت و ملت افغانستان حکومت كرد و برخلاف آنچه برخی پيشبينی میکردند که دولت او با بحرانها و بيثباتيهايی مواجه شود، چنين نشد و صرفنظر از بحران بازگرداندن پرسروصدای مهاجرين ازسوی دولت ايران در سال ١٣٨۵ که پارلمان را با رئيسجمهوری به تقابل واداشت، دولت آقای کرزی از ثبات نسبی برخوردار بود؛ به ويژه در دو سال اخير که هيچ جابجايی در کابينه صورت نگرفت. حال اگر بخواهيم به کارنامه اين دولت در حوزههای مختلف نظری بيفکنيم، بايد هر يک را به صورت جداگانه بررسی کنيم.
[↑] ١- اقتصاد:
شرايطی که افغانستان پس از سقوط طالبان داشت، عبارت بود از اقتصادی درهم شکسته و ويران که هيچ شاخص قابل ذکری برای ارزيابی وضع آن، جوابگوی بحثهای کارشناسانه نبود.
تورم بيحد و حصر، انسداد منفذهای توليد، بيکاری لجامگسيخته، نابودی زيرساختها، کشاورزی به شدت سنتی باقيمانده، فقر و فلاکت بالای ٨٠ درصد جمعيت و... تمامی اينها واقعيتهای آن روز اقتصاد افغانستان بود و سخنی که "نجيبالله"، آخرين رئيسجمهوری دوران کمونيستی گفته بود؛ «هرکسی که بخواهد بر افغانستان حکومت کند، بر مشتی اطفال يتيم، زنان بيسرپرست، اقتصادی درهم شکسته و مردمی بيچاره حکومت خواهد كرد»، اينک تحقق يافته بود.
در چنين شرايطی که خود نجيبالله، و پس از او مجاهدين و پس از مجاهدين، طالبان در آن حکومت کرده بودند، اين بار نوبت کرزی بود که در سه مرحله؛ دولت موقت، دولت انتقالی و رياست رسمی، رهبری افغانستان را به دست گيرد. حال که ساختار سياسی افغانستان با مداخله کشورهای خارجی سر و شکل يافته بود، ساختارهای اقتصادی را چه کسی بايد سر و سامان میداد؟ اين در حالی بود که بسياری از مناطق ناامن و خزانه دولت تهی بود و در برخی ولايتها، جنگسالاران کار خودشان را میکردند و مردمِ زجرکشيده توقعاتی از دولت داشتند.
مشخص است که در چنين شرايطی، هيچ دولت تازهکار و خاليدستی نميتواند قدم از قدم بردارد، مگر اين که ديگران دست او را بگيرند. به اين منظور، چندين کنفرانس جمعآوری اعانه برای افغانستان در آلمان، سوئيس و ژاپن در فاصله سالهای ٢٠٠٧-٢٠٠١ برگزار شد و کشورهای ثروتمند غربی و برخی از کشورهای اسلامی، تعهداتی را در راستای کمک به افغانستان برعهده گرفتند.
اين خيرخواهيها بالاخره به اقتصاد در حال احتضار افغانستان روح تازهای دميد و با وجود فقدان مديريت صحيح اين چند ميليارد دلار و حيف و ميل بخشی از آن، بارقههايی از سازندگی و توليد در جای جای افغانستان مشاهده شد.
در اين پنج سال، پول جديد و اعتباريافته "افغانی" ارزش خود را حفظ كرد، بانکهای خصوصی آغاز به کار کردند، بخش خصوصی و دولتی در عرصه توليد صنايع و کالاهای مصرفی تکانی به خود دادند، بخش کشاورزی عليرغم غده سرطانی کشت وسيع خشخاش، با تکنولوژی آشنا شد و درآمد گمرکها نيز افزايش يافت. در بخش صادرات نيز کالاهای صادراتی مانند مواد اوليه صنعت نساجی و محصولات کشاورزی و مواد کانی، راه بازارهای خارجی را پيدا كرد که در نتيجه آن، با وجود بحران جهانی اقتصاد، تحولی هر چند اندک در زندگی مردم عادی ديده شد. از ميزان بيکاری به صورت ملموسی کاسته شده و حقوق کارمندان دولتی افزايش يافته است.
چنين وضعی نشاندهنده آن است که به رغم نقصها و ضعفهای آشکار دولت در عرصه اقتصاد، موفقيتهايی هرچند با کمک ديگران، از هيچ حاصل شده و اگر چندان راضیکننده و قابل مقايسه با شرايط همسايگان مانند ايران، چين، پاکستان و ازبکستان نيست، اما آيندهای اميدبخش از اقتصاد افغانستان ترسيم میکند. بنابراين از توفيق نسبی دولت کرزی در اين حوزه، با وجود ضعفهای درونی و چالشهای بيرونی که با آن مواجه بود، نبايد با انصافی گذشت.
[↑] ٢- بازسازی و سازندگی:
آمارها و گزارشهايی که مقامهای دولت در طول اين پنج سال ارائه دادند، گرچه اغراقآميزند، اما پر بيراه هم نيستند. در رابطه با بازسازی و سازندگی، آمارهای مقايسهای دولت بعضاً رشد بالايی را نشان میدهند و اين به آن دليل است که کمترين کار صورت گرفته در مقايسه با رقم صفر يا نزديک به آن، به خودی خود شاخصها را به صورت شتابان بالا میبرد و با اين ترفند، مقامهای دولتی با دادن آمارهای واقعی اما گمراهکننده، بر بسياری از حقايق سرپوش میگذارند. اين در حالی است که قسمت اعظم کارهای صورت گرفته، يا مستقيماً توسط شرکتهای خارجی انجام شده، يا هزينه آن را کشورهای خارجی پرداختهاند، اما مقامهای دولت کرزی بر همه چيز دست انداخته و ساختوسازهای اين و آن را به نوعی به نفع دولت مصادره كردهاند، اما واقعيتی که نميتوان آن را انکار کرد، اين است که جلب و جذب، هدايت و مديريت کمکهای بينالمللی را دولت افغانستان برعهده داشته است و اين دولت بود که تشخيص میداد چه کارهايی در اولويت هستند و چه مبلغی در کجا بايد هزينه شود. بنابراين صرفنظر از جدال فاعلی، هرچه هست اين است که کارهای بزرگ، نيمه بزرگ و خُرد انجام شده در طول اين پنج سال، در قلمرو دولت كرزی صورت گرفته است. در يک نگاه کلی میتوان گفت که هزاران کيلومتر راه بينشهری، بازسازی يا احداث شده است، به گونهای که رفتوآمد ميان ولايات افغانستان بسيار آسانتر از گذشته صورت میگيرد، کارخانههای توليدی و صنعتی در برخی از ولايات به کار افتاده اند، برقرسانی به شهرهای بزرگ مانند کابل، مزارشريف، هرات و قندهار بسيار بهتر از گذشته صورت میگيرد، بيمارستانها و درمانگاهها بازسازی يا احداث شدهاند، شبکه آبرسانی در شهرهای بزرگ رفته رفته مسير خود را پيدا میکنند، مجتمعهای مسکونی، هتلها، مراکز خريد و... در دل شهرهای بزرگ سر برافراشتهاند، استخراج منابع کانی و معدنی در برخی از مناطق در حال انجام شدن است، ناوگان فرسوده و صدمه ديده حمل و نقل زمينی و هوايی با کمک بخش خصوصی به صورت مباهاتآميزی در حال سرويسدهی است و شبکه ارتباطی و مخابراتی بوسيله بخش خصوصی، خدمات گستردهای را در اختيار شهروندان افغانستان قراردادهاند. البته همه اين کارها به شهرهای بزرگ محدود نبوده و نمونههای مشخصی از خدمات عمرانی، حتی در مناطق دورافتاده هم قابل مشاهده است.
[↑] ٣- خدمات اجتماعی:
واقعيت اين است که مردم افغانستان از دولت نوپايی که پس از سه دهه جنگِ قدرت سر و شکل يافته، توقع دريافت خدمات آنچنانی نداشتهاند، اما بيانصافی است که اقدامهای انجام شده در اين بخش را مورد چشمپوشی قرار داد، هرچند بخش عظيمی از مردم افغانستان از لحاظ سطح زندگی، چنان افتادهاند که اندک خدمات دولت، تغييری در زندگی سراسر درد و رنج آنان ايجاد نميکند. اگر به وضع عمومی مردمی در شهرهايی مانند کابل، قندهار، هرات، مزار شريف، جلال آباد و... دقت کنيم، دستههايی از انسانهای فقير و بيچاره را مشاهده میکنيم که برای تهيه لقمه نانی اينسو و آنسو روانند، اما از ياد نبريم که اين وضع در زمان طالبان و پيش از آن، بسيار بدتر بود. از آنجا که افغانستان درصد بالايی از نيازهای غذايياش را از خارج وارد میکند، در دولت کرزی به دليل سياست خارجی موفقی که از آن ياد خواهيم کرد، تسهيلات بازرگانی خوبی فراهم شده است و کاروانهای تجاری بسياری، از مرزها وارد افغانستان میشوند. اين امر سبب شده است که درصد افراد گرسنه در افغانستان تا حدودی کاهش يابد.
در حوزه بهداشت عمومی از لحاظ سختافزاری و نرمافزاری، دولت اقدامهای قابل توجهی انجام داده است. چنانچه گفتيم، بيمارستانهای صدمهديده از دوران جنگ بازسازی و تجهيز شده و چند بيمارستان بالای صد تختخوابی در شهرهای بزرگ با کمک کشورهای حامی ساخته شده است. وزارت صحت عامه افغانستان، برنامههای آگاهيبخشی و اجرايی کشوری، مانند مبارزه با فلج اطفال، سل، مرگ و مير زنان و اطفال را حتی به مناطق روستايی و عشايری کشانده است.
شايد بتوان ناکارآمدترين بخش خدمات اجتماعی دولت را در حوزه مسکن دانست. عليرغم کمبودهای شديد مسکن برای جمعيت ساکن افغانستان، بازگشت ميليونها مهاجر از کشورهای همسايه، يک تراژدی بزرگ را در اين زمينه رقم زده است، به طوری که جمعيت قابل توجهی از آنان، هماکنون در ميان خرابههای باقيمانده از زمان جنگ و در چادرها زندگی میکنند. در رابطه با خدمات برق، آبِ لولهکشی و سيستم فاضلاب، هر چند اقدامهايی در شهرهای بزرگ انجام شده است، اما حتی در اين شهرها نيز برای مدتهای طولانی، مردم از قطع آب و برق رنج میبرند. اين در حالی است که در رابطه با برق و آبرسانی به روستاها، به غير از برخی مناطق که نهادهای غيردولتی خارجی برنامههايی را پياده کردهاند، دولت از ارائه خدمات اوليه به روستاييان، ناتوان بوده است.
[↑] ۴- امور فرهنگی:
روشن است که وضع امور فرهنگی شامل آموزش، رسانهها، هنر و... قبل از روی کار آمدن کرزی در چه شرايطی قرار داشت. تا آن زمان در طول دو دهه تخريب زيربناهای فرهنگی در جريان جنگهای قدرت و يک دهه حکومت ضد فرهنگی گروه طالبان، در حقيقت تمامی سرمايههای معنوی افغانستان بر باد رفته بود. لذا هرکس به قدرت میرسيد، بايد همه چيز را از صفر آغاز کند. با رسميت يافتن رياست جمهوری کرزی در سال ١٣٨٣، اين وظيفه بر دوش او نهاده شد و از آن زمان تاکنون، عليرغم کاستيهای فاحش در حوزههای فرهنگی، گامهای مثبت زيادی در اين مسير برداشته شده است. از آنجا که تمرکز بر روی نيمه پر ليوان به خودی خود مقدار خالی آن را نيز نشان میدهد، در اينجا صرفاً از اقدامهای انجام شده در دولت حامد کرزی در خصوص امور فرهنگی ياد خواهيم کرد.
از آنجا که در حقيقت زيربنای فرهنگی يک جامعه، سطح دانش و آگاهی آن جامعه است، در رابطه با وضع آموزش و تحصيلات در افغانستان بايد گفت که در اين بخش از حوزه فرهنگ، با عنايت خاص دولت و کمک بخش خصوصی، اقدامهای خوبی به انجام رسيده است.[۱]
واقعيت اين است که با وجود سرسختی گروه سلفی طالبان در برابر آموزش دختران، دولت در حد بضاعتی که داشته، تلاش كرده است چراغ علم و دانش را حتی در دورترين نقاط افغانستان روشن کند. از اينرو مدارس و مکاتب کوچک و بزرگ بسياری در سطح ولايات شروع به کار كرده است، با اين كه اين مدارس با کمبود امکانات مادی و معنوی بسياری روبرو هستند. در اين پروژه، جوانان تحصيلکرده بسياری جذب وزارت تعليم و تربيت شدهاند و نهادهای بينالمللی در قالب سازمانهای خصوصی در برخی از ولايات خدمات آموزشی ارائه میکنند، ميليونها کتاب و منابع درسی تدوين و منتشر شده است و در کل، زمينههای بسيارخوبی در جهت يک انقلاب آموزشی در افغانستان فراهم شده است. اين وضع در رابطه با تحصيلات دوره عالی مشهودتر است. در طول پنج سال حکومت کرزی، دانشگاه نام و نشاندار کابل و چندين دانشگاه ديگر در شهرهای بزرگ به صورت مستمر فعاليت کردهاند؛ وزارت تحصيلات عاليه، هر سال کنکور دانشگاهها را با اشتياق و استقبالِ بسيار جوانان برگزار میكند، اساتيد تحصيلکرده از خارج افغانستان به کار گرفته شدهاند و دستمزدشان نسبت به زمان آغاز دولت کرزی رشد چشمگيری پيدا کرده است، ضمن آنکه با سياست صحيح و اصولی اين وزارتخانه، چند مؤسسه آموزش عالی خصوصی در شهرهای کابل و مزارشريف اجازه فعاليت يافتهاند. خلاصه آن که در خصوص آموزش و دانش، اشتياق بسيار زيادی هم در جامعه و هم در برنامههای دولت آقای کرزی مشاهده شده است.
بخش مهم ديگر شاخص فرهنگی يک کشور، کيفيت و کميت رسانهها در آن کشور است. هر چند که عدهای رشد چشمگير و خارقالعاده رسانهها و مطبوعات دولتی و خصوصی را در افغانستان قارچگونه میدانند و دليل آن را ناهماهنگی ميان موجوديت آنها و نياز جامعه میپندارند، اما واقعيت اين است که وجود رسانهها و مطبوعات در هر ميزان و سطحی که باشد، چنانچه طبق قوانين مدون و اصول و هنجارهای حاکم بر يک جامعه عمل کنند، نه فقط هيچ ضرری ندارند، بلکه نشانه بالندگی يک جامعه و وجود چندصدايی در آن است. از لحاظ کمی در طول اين پنج سال رسانههای ديداری و شنيداری بسياری در افغانستان شروع به کار كردهاند. روشنفكران افغانستان، فعاليت تلويزيونها و راديوهای خصوصی، انتشار روزنامهها و مجلات آزاد، توسعه، شبکه اينترنت، فضاسازی ماهوارهای و... که هريک صدا و انديشه جريانهای متفاوت و بعضاً متضاد را منعکس میکنند، به فال نيک گرفتهاند. اين در حالی است که دولت نيز تواناييهای رسانهاياش را به خوبی تقويت کرده است و روزگار شبکههای ملی و محلی راديو و تلويزيون و انتشار مطبوعات اعم از کتاب، مجلات و روزنامهها در سطوح کمی و کيفی، بسيار بهتر از انتظار، خود را نشان میدهد.
وضع هنری نيز در مدت اين پنج سال، جهش خوبی داشته است. مراکز هنری پرشماری به ويژه در شهر کابل هماکنون مشغول فعاليتند. در عرصه توليد فيلم، يک انقلاب سينمايی در حال وقوع است. به دليل حوزههای دست نخورده و سوژههای بکری که در افغانستان وجود دارد، نه فقط هنرمندان افغانی از ديار هجرت بازگشتهاند، بلکه شرکتهای سينمايی از ديگر کشورها نيز به فضای موجود پای گذاشتهاند. هماکنون توليد فيلمهای کوتاه و بلند، برنامههای انيميشن، مجموعههای تلويزيونی، نمايش تئاتر و اقبال عمومی به سينماها حاکی از وضعی اميدوار کننده برای بخش هنرهفتم در افغانستان است.
[↑] ۵- اقتدار دولت:
زمانی که کرزی در اجلاس بن (٢٠٠١) به عنوان رئيس دولت موقت انتخاب شد، طالبان شکست خورده بودند، اما جای آنها را احزاب و گروههای محلی پر شماری گرفتند که برخی از سران اين گروهها بسيار پرقدرت بودند و دردسرساز نشان میدادند. از اينرو از همان زمان، اعتبار رياست کرزی با اقتدار دولتش گره خورده بود. اين وضع پس از سه سال که وی رسماً به رياست جمهوری رسيد نيز وجود داشت. هنوز هم فرماندهانی از مجاهدين سابق که دستههای نظاميشان را حفظ کرده بودند، بر برخی از ولايات حکومت میکردند و عليرغم ابراز وفاداری به حکومت مرکزی، در عمل، دولتی مستقل بودند. به همين سبب کرزی با علم به اين موضوع، سياستهايی را در قبال اين عده در پيش گرفت که بيشتر مبتنی بر سياست هويج بود تا چماق. او برای تسری اقتدار دولت در سطح افغانستان، ابتدا برای مدت کوتاهی بر مقام و موقعيت جنگسالاران صحه گذاشت. رئيسجمهوری افغانستان کسی را از ابتدا نفی نكرد، اما پس از مدتی با دادن عنوان جايگزين در حد وزارت يا ولايت، ميان آنان و موقعيت سنتيشان فاصله انداخت. «اسماعيلخان»، "گلآقا شيرزی" و ژنرال دوستم نمونههای شاخص در اين زمينهاند. اين سياست هوشمندانه هر چند به اعتبار شخص کرزی لطماتی وارد كرد، اما نتيجه لازم را داد.
به اين صورت که هم اکنون اقتدار دولت مرکزی به خوبی در تمامی ولايات افغانستان (به استثنای ولاياتی که طالبان اقتدار دارند) به خوبی مشاهده میشود، اما هنوز هم کرزی در گزينش مقامهای ملی و محلی ناگزير به منظور كردن برخی ملاحظات است.
[↑] ٦- امنيت:
در خصوص بحث امنيت ملی بايد گفت که عليرغم حضور هزاران سرباز خارجی و تاکيد دولت افغانستان، کارنامه مشترک اين دو، هرگز قابل قبول نيست. اين در حالی است که بخش اعظمی از کمکهای بينالمللی به افغانستان برای ايجاد و تقويت پليس و ارتش ملی هزينه شده است. هر چه از شمال به سمت جنوب افغانستان حرکت کنيم امنيت شکنندهتر میشود. بهويژه در چند ولايت جنوبی پشتوننشين مانند اروزگان، زابل و هلمند که گروه طالبان فضای عمل بسياری در اختيار دارد. اين گروه بخشهای وسيعی از اين مناطق را عملاً اداره میكند و حملات بسيار جدی را عليه ارتش افغانستان و نيروهای بينالمللی ترتيب میدهد، در عين اين که هر از چند گاه در شهرهای بزرگ به خصوص پايتخت، دست به حملات تروريستی خونين می زند و توان تخريبی خود را به رخ دولت و نيروهای خارجی میکشد.
در رابطه با امنيت عمومی نيز شرايط چندان خوب نيست. راههای مواصلاتی بين ولايات برای مردم عادی جداً ناامن است. هر روزه عده زيادی قربانی حملات تروريستی در اينجا و آنجا میشوند. گروههای خودسر هر چند تا حدود زيادی برچيده شدهاند، اما هنوز دستههای کوچکی از اين گروهها، گاه و بيگاه مزاحمتهايی برای شهروندان عادی ايجاد میکنند. پروژه خلع سلاح عمومی نيز توفيق چندانی نداشته است و هنوز هم سلاحهای سبک بر جای مانده از دوران جنگ داخلی در پستوهای منازل پنهان شده است و گاه بر دوش مردم عادی نيز ديده میشود.
[↑] ٧- سياست خارجی:
من بر اين باورم که موفقترين حوزه عمل دولت کرزی، حوزه سياست خارجی است. دوران پرتلاطم جنگهای داخلی و حکومت طالبان برای افغانستان، عنوانی به نام سياست خارجی باقی نگذاشته بود. واقعاً آباد کردن اين حوزه و بازگرداندن اعتبار از دسترفته افغانستان در صحنه بينالمللی، کاری بس مشکل بود. اين در حالی بود که دولت کرزی در شرايط اشغال افغانستان و در ميان رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای، بايد افغانستان را اداره میکرد. شايد عدهای بر اين باور باشند که آقای کرزی مجری سياستهای ديکته شده آمريکا يا برخی از کشورهای اروپايی است؛ آنانی که امنيت و بسياری از گلوگاههای افغانستان را در دست دارند. از اين رو اين گمانه شايع بود که روابط دولت افغانستان با کشورهای منطقه و اسلامی به ويژه جمهوری اسلامی ايران، شکل چالشی به خود خواهد گرفت و دولت افغانستان به ابزاری در دست ايالات متحده برای اعمال فشار بيشتر بر ايران تبديل خواهد شد. اما خلاف آن اتفاق افتاد و شخص کرزی نه فقط به عنوان شيپور آمريکا عليه ايران عمل نکرد، بلكه در مواردی به انتقادهای تندی عليه شيوههای عمل آمريکا، حتی در مقابله با طالبان دست زد. جمله نغز و معروف کرزی که گفته بود؛ «آمريکا دوست و ايران برادر ماست» را به ياد داريم. مفهوم آن اين است که يک فرد به خاطر دوستش، هيچگاه عليه برادرش عملی انجام نميدهد.
درخصوص توسعه ديپلماسی افغانستان با جهان خارج، دولت کرزی دستاوردهای بسياری داشته است. روابط ديپلماتيک افغانستان با کشورهای غربی، شرق و جنوب شرق آسيا، کشورهای اسلامی و حتی برخی از کشورهای آفريقايی و آمريکای لاتين برقرار و نمايندگيهای سياسی نظير سفارتخانه و کنسولگری افغانستان در بسياری از اين کشورها تأسيس شده است. شايد توسعه سياست خارجی به دليل برنامه جلب نگاه و امدادهای جوامع بينالمللی به وضع سياسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان بوده است و شايد شخصيت و کيش ديپلماتيک شخصی مانند «رنگين دادفر سپنتا» در مقام وزير خارجه، دليل اين توفيق بوده باشد.
[↑] نتيجه:
در اين نگاه کلی به کارنامه دولت کرزی، اگر اين دولت را در مقايسه با يک دولت مطلوب که در شرايط طبيعی زمام امور را به دست میگيرد در نظر بگيريم، ضعفها و کاستيهای فاحشی را میتوان در آن مشاهده كرد، اما اگر با اين پيشفرض به کارنامه دولت نگاه کنيم که اين دولت از ميان خاکستر ٣٠ سال جنگ و تباهی در افغانستان سربرآورده و شرايط دشوار و مشکلات بيشماری داشته است، بايد انصاف به خرج داد و با توجه به دستاوردهايی که داشته است، سرجمع به آن نمره قبولی داد. هرچند بسياری از آگاهان بر اين باورند که اين دولت در طول پنج سال با همين بضاعتی که داشته، میتوانست بسيار بهتر و کارآمدتر از اين عمل کند؛ اگر در برابر اقتدارگرايان موضع سرسختانهتری میگرفت، اگر با فساد و ارتشاء به صورت ريشهای مبارزه میکرد، اگر اختلافات ميان مقامها را کاهش میداد، اگر با تعصبات قومی و مذهبی در بدنه حکومت مقابله میکرد، اگر در راستای نهادينه کردن باورهای مليگرايانه به جای باورهای طايفهگرايانه تلاش میكرد، اگر کمکهای خارجی را به نحو شايستهتری مديريت میکرد، اگر کشت خشخاش را ريشهکن میکرد، اگر در برابر تهاجم فرهنگی منفعل نشان نميداد، اگر تروريستها را سرکوب میکرد و دهها اگر ديگر.[٢]
[٢]- شفايی، امانالله، کارنامه پنج سال حكومت کرزی در يك نگاه (بخش اول)، کد خبر: ٨۵۴٠، تاريخ خبر: ١٧/٦/١٣٨٨، سايت اينترنتی پيام آفتاب
[↑] جُستارهای وابسته
[↑] منابع
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>