- واژهشناسی
- تعريف
- …
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[...] [...]
فَلسَفه (به یونانی: φιλοσοφία؛ به انگلیسی: Philosophy) جهانبینی انسان - در حوزۀ فکری - است که به مطالعهٔ مسائل کلی و اساسی پیرامون موضوعاتی چون وجود، آگاهی، ارزشها، خرد، ذهن و زبان میپردازد.[۱] وجه افتراق فلسفه با راههای دیگر پرداختن به پرسشهای اساسی این چنینی (نظیر اسطوره، عرفان و دین)، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمان یافتهٔ فکری و تکیهاش بر استدلالهای عقلانی است.[]
[↑] واژهشناسی
واژهٔ فلسفه بهمعنای دوستداری حکمت است و ریشهٔ یونانی دارد که سپس به عربی و فارسی راه یافته است. مشهور است که نخستینبار فیثاغورس این واژه را بهکار برده است؛ زمانی که از او پرسیدند: "آیا تو فرد حکیمی هستی؟" وی پاسخ داد: "نه، اما دوستدار حکمت (Philosopher) هستم".[]
[↑] تعريف
فلسفه از اقسام علم بهمعنای وسیع آن است، یعنی نوعی آگاهی از جهان است. اما این آگاهی، با آگاهی که از طریق حس و تجربه بهدست میآید متفاوت است و به همین لحاظ، فلسفه در برابر علم بهمعنای دوم (آگاهی تجربی) قرار میگیرد.
از زمانهای کهن، کلمۀ فلسفه را تقریباً مترادف با علم بهکار میبردند. نیوتن و کپلر و گالیله کاوشهای خود را در قلمرو "فلسفه طبیعی" میدانستند، همان که ما امروز علوم فیزیکی میخوانیم. هنوز هم بخشهایی در بعضی دانشگاهها وجود دارد که نامشان "بخش تدریس فلسفۀ طبیعی" است و منظور تعلیم علم طبیعی است. فلسفه نزد ارسطوییان مشتمل بر دو بخش بود: حکمت عملی و حکمت نظری.
حکمت نظری خود سه قسمت داشت: حکمت طبیعی، حکمت ریاضی و حکمت مابعدالطبیعی و حکمت عملی هم سه بخش داشت: اخلاق، تدبیر منزل و کشورداری (سیاست مدون).
این معنای عام کلمه فلسفه بود. اما فلسفه بهمعنای خاص، فقط بر حکمت مابعدالطبیعی اطلاق میشود که در زبانهای فرنگی متافیزیک نام میگیرد. در حقیقت همین بخش اخیر بود که رشد بسیار یافت و فیلسوفان هر جا کلمۀ فلسفه را بدون قید ذکر میکردند، حکمت مابعدالطبیعی را منظور داشتند. فیلسوف، کسی بود که مابعدالطبیعی را بخوبی بداند. یعنی فیلسوف بودن و حکیم نامیده شدن بهخاطر ریاضیدان بودن یا فیزیکدان بودن کسی نبود، بلکه بهخاطر آگاهی او بر حکمت الهی بود.
اینکه میگویند علوم تجربی بهتدریج از فلسفه آزادشدهاند و استقلال یافتهاند، سخنی بسیار مسالحهآمیز و گمراه کننده است. اگر منظور از فلسفه، فلسفه بهمعنای عام است، علوم هنوز هم جزو فلسفهاند. یعنی فلسفه نامی است برای همۀ آگاهیهای بشر و من جمله علوم تجربی. و اگر منظور از فلسفه، فلسفه بهمعنای خاص آن است (یعنی مابعدالطبیعی) در این صورت علوم تجربی هیچگاه جزو آن نبودهاند تا از آن جدا شوند و استقلال یابند.[سروش، عبدالکریم، علم چیست، فلسفه چیست؟، تهران: مؤسسۀ فرهنگی صراط، ۱٣٧۹ خ، صص ٣۱-٣٢]
[↑] حکمت نظری
حکمت نظری خود سه قسمت داشت: حکمت طبیعی، حکمت ریاضی و حکمت مابعدالطبیعی.
[↑] حکمت عملی
حکمت عملی هم سه بخش داشت: اخلاق، تدبیر منزل و کشورداری (سیاست مدون). اخلاق در رابطه با تدبیر امور شخصی انسان بود؛ تدبیر منزل در رابطه با تدبیر امور خانواده بود؛ و سیاست مدن یا همان حکومتداری به تدبیر امور مملکت ربط داشت.
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: معنای فلسفه از ديدگاه آيزيابرلين (مصاحبه برايان مگی با آيزايابرلين)
پيوست ٢: فلسفه چيست و چرا ارزش مطالعه و تحصيل دارد؟ (ديدگاه ا. سی. يونيگ)
پيوست ۳: پرفسور الن چالز کُرز، تاریخ اندیشه مدرن
پيوست ۴: امير نيکآئين، ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی
پيوست ۵: فلسفه چیست؟
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]