جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

مخالفان مشروطیت افغانستان

از: احسان لمر


فهرست مندرجات


"خلقی که اندیشیدن و بیان حقیقت را به‌دلقکان دربار وا می‌گذارد، می‌تواند صرفاً خلقی وابسته و فاقد شخصیت خودی باشد"

این فشرده که هرگز و هرگز هدف توهین، تحقیر و هتک حرمت به شخص و فامیل‌ها را ندارد حقایقی تلخی است که اگر بیان نشود خاموشی آن گناه ماست. با احترام به کرامت انسانی و حیثت فامیلی فرزندان و بازماندگان اشخاصی‌ که نام می‌برم، تا نهایت کوشش می‌نمایم واقعیت‌ها را برویت اسناد و دلایل مستند بنویسم نه بروی حدس و گمان، آوازه‌ها، قرینه‌سازی یا تخیلات ذهنی، عقده‌های شخصی، دشنام‌های رکیک و ناسزا و توهین تحقیر و عدم مراعات عـفت کلام و منافی اخلاق و کرامت انسانی توهین و دشنام، گزافه‌گويی، بهتان وغیره غیره که متاسفانه امروز جز سیاهی روی کاغذ شده. از هموطنانی که این سطور را قبول نداشته و دلایلی موثق و مستند با مآخذ دقیق در رد آن داشته و یا افزودی‌های دارند تمنا دارم آنرا بروی کاغذ و صفحات برقی انترنت بیاورند و بر اکمال این نبشته‌ها بیافزایند.



[] بخش سوم: سردارعبدالقدوس خان (اعتمادالدوله)

سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله برادر سردار محمدیحیی خان و هر دو فرزند سلطان محمدخان "طلائی" می‌باشند. عبدالقدس خان با تاجور سلطانه ازدواج کرده بود "تاجور سلطانه دختر فاطمه مشهور به بی بی فاطوجان (بنت امیر دوست‌محمد خان) بود. پدر تاجور سلطانه محمدعلی‌ خان (بن پیرمحمد خان) نام داشت... به این ترتیب تاجور سلطانه عمۀ استاد برشنا بوده، از زنان عالم و فاضل زمانش بود که به تاریخ ٢٠ میزان ۱۳۱۸ (١٩٣٩) در کابل وفات یافت..."

"سردار یحیی خان در زمان حبس یعقوب خان به هند فرار نمود و در کشمیر مقیم شد بعد دو باره به‌کابل ارسال شده و معاهده گندمک را بر دامادش قبولاند. در قیام مردم کابل سپتمبر ١٨٧٩ کوشش نمود مردم را با سوگند به قرآن و عذر و زاری از جهش آزادی‌خواهانه باز دارد که بجائی نرسید حینی که امیر محمدیعقوب اسیر و به هند فرستاده شد یحیی خان و برادرش ذکریا خان در دیره دون پناه داده شدند"[۱]

سردار آصف خان و برادرش محمدیوسف خان پسران سردار یحیی خان بااستفاده از عفو تبعیدیان دوره امیر حبیب‌الله خان از هند به وطن آمدند و امیر خلاف وصایا و ممانعت پدرش عبدالرحمن خان آنها را در دربار بحیث "مصاحبان" شامل نمود و حتی دخترشان را برایش عقد نمود. محمدنادر خان، شاه محمود خان، شاه ولی خان، هاشم خان و محمدعزیز خان در دیره دون هندوستان متولد شده بودند.

اعتمادالدوله در دربار امیرحبیب‌الله خان محشور و مورد احترام بود، میر سید قاسم خان گفته بودند که جراید "صور اسرافیل" و "حبل‌المتین کلکته" در انکشاف افکار و اندیشه‌هایشان موثر بود که آن را پنهانی از دفتر سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله به‌دست می‌آوردند.

استا اولسن حلقات حاکمه دربار حبیب‌الله خان رابه سه گروپ تقسیم‌بندی می‌نماید که یک گروه طرفدار بریتانیه می‌باشند شامل خود امیر، سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله، بی بی حلیمه (بیوه عبدالرحمن خان و نواسه دوست‌محمد خان) وعدۀ از تجاری که با هند رفت و آمد داشتند.[٢]

"با آغاز جنگ جهانی اول، افغانستان باردیگر مرکز فعالیت‌های سیاسی گردید و شرایط جدید موجب ضعف نسبی حکومت و قدرت‌گرفتن عناصر مترقی روشنفکرو آزادی‌خواه شد... گروپ طرفدار انگلیس شامل سردار محمدیوسف، سردار محمدآصف، پسران سردار محمدیوسف در راس‌شان سپه‌سالار محمدنادر، لویناب خوشدل، سردار عبدالعزیز، سردار عبدالقدوس اعتمادالدوله و عدۀ دیگر علیه جنگ با انگلیس بودند"[٣]

در جنگ سوم "اپریل ١٩١٩ قبل از اشتغال جنگ بین افغان و انگلیس یک قطعه عسکر به‌قیادت سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله صدراعظم از کابل به استقامت قندهار سوق گردید. اعتمادالدوله هنوز در عرض راه بود که در محاذ شرق جنگ دولتین آغاز گردید... خبر سقوط قلعۀ جدید سرحدی در قندهار باعث غیظ و هیجان مردم گردید، غندمشر غلام‌نبی خان فوراً امر سفربری صادر کرد. ولی خوشدل خان لویناب* در داخل اختیاراتی که داشت رسماً قوماندان قندهار را از سوقیات در مقابل انگلیس منع کرد... اعتمادالدوله به‌مجرد ورود در قندهار خوشدلخان لویناب را از حکومت معزول و اخراج کرد و خود به‌نام جهاد کفن پوشید و هزاران نفر مردم با اسلحه و آذوقه شخصی در زیر بیرق او جمع شد... به‌هر حال اعتمادالدوله با سپاه خود پیشرفت و انگلیس‌ها که حدود افغانی را تخلیه کرده بودند،... اعتمادالدوله حدود دشمن را عبور کرد و یک‌نیم میل در ماورای "خط دیورند" تا موضع بغره پیشرفت و منبع آب را در دست گرفت..."[۴]

سرادر عبدالقدوس خان صدراعظم از داخل دولت امانیه برضد، مشروطیت و نظریات و روشنگری مشروطه‌خواهان و محمود طرزی بود، چنانچه وی طی نامۀ که به شمس‌المشایخ و برادرش نورالمشایخ مجددی نوشته بود که: "جنابان فضايل‌نشانان شرافت بنيانان شمس‌المشايخ صاحب و نورالمشايخ صاحب را حضرت الهی از آفات ارضی و سماوی محفوظ و مسلم دارد... آن جناب به‌خوبی از عريضۀ سابقه‌ام آگاه می‌باشند که از حضور اعليحضرت درخواست نموده بودم که چهار ساعت موقع شرفيابی مواجه جنابان داده شود تا آنچه را که فرض منصبی منست به حضور شما بغرض گردن خلاصی اخروی به‌عرض رسانده، بعد از آن وجود مبارک‌شان را به خداوند سپرده و خود را پيادۀ شطرنج و جزء بيجان بدانم و در اطاعت اولوالامر جان دهم و زبان نگشايم دو دفعه که شرفيابی برايم حاصل شد شمايان نبوديد و ناظر صاحب خارجه (محمود طرزی) در بين بود و من از اظهار مطلب بازماندم زيرا در يک فقره راۀ و رأی ناظر خارجه مخالف رايم بود و گر با من می‌پيچيد و نظر اعليحضرت هم آنطرف می‌بود، بدون خجالت چيزی بدست نمی‌آمد، اينک شمه‌يی از نظر خود را به واسطۀ آن جنابان خلاصه می‌نمايم: نصارا در مورد مسلمانان دو نوع حمله دارند يکی با شمشير و ديگر با قلم و فريب، از حملۀ اول ملت و دولت را در حساب می‌گيرند و در حملۀ دوم شخص شاه در نظر است که ملت را به گردن دولت می‌اندازند و نتيجه آنهم "اصول مشروطيت" است که سيزده سال پيشتر "پايونير" از آن ذکر کرد و گفت: مشروطيت در ترکيه و ايران به سببی مستحکم شد که مردم لذت آزادی چشيده بودند؛ و اما در افغانستان برعکس ترکيه و ايران مشروطيت ثمری نداد برای ويرانی اين دولت کدام سردار نامدار يا ملای بيرق‌دار و يا خان بااعتبار به‌کار است.

من می‌دانم که برای دولت انگليس قوت حمله و حواله شمشير بالای ملت و دولت افغانستان نمانده و آنچه مانده فريب است که عبارت از "مشروطيت" است و علاج آن اين است که "از طرف شرع انور مشروطه‌طلبان را بايد واحب‌القتل" دانست و بعد از آن برای تعليمات علوم جديده دست و آستين را بالا نمود. خواستم که در قندهار نيز تعليم علوم جديد را جاری نمايم. ليکن به حکم شرع بايد ميکروب مشروطه از بين برده شود از آنست که از علمای اينجا سوالی نموده و جواب گرفتم و به‌غرض استحضار شما فرستادم اگر لازم بدانيد تقديم حضور نموده دروازۀ اين "فريب" را بند نمائيد..."[۵]

این سردار قبلاً خواهان فتوا و نظر علمای قندهار شده بود ولی علمای قندهار با اینکه رژیم مشروطه را رد نمودند ولی از فتوای قلع و قم آنها ـ چنانچه صدراعظم می‌خواست ـ خودداری نمودند.

اعتمادالدوله صدراعظم در ارتباط سبوتاژی که در جریان جنگ استقلال توسط دشمن دامن‌زده شده بود و قضیه دو مذهب اسلامی در آن مطرح بود از علمای مذهبی قندهار بتاریخ ٢۴ حمل ١٢٩٩ (١۴ اپریل ١٩٢٠) نظر خواست که آنها بجوابش نوشتند که:

"مردم قزلباش به قبله نماز می‌خوانند، و تلاوت قرآن می‌نمایند، و کلمه شهادت بر زبان جاری می‌دارند لهذا احکام ملت بیضا اینست که اینها همه مسلمان و اهل ایمان و جایزالشهادت و نکاح می‌باشند و در حقن دماء و حفظ ناموس و اموال فرقی بین ما و ایشان نیست و آنچه در تاریخ ٢٨ شعبان سنه گذشته (اشاره به‌نزاعی که هنگام جنگ استقلال بین سنی و شیعه شهر قندهار به‌دسیسه عمال خارجی بوقع رسیده بود) سنوح و ظهور یافته از نهب و قتل و غارت، همه خلاف شرع و ناجایز است و مرتکب آن لایق زجر و نهیب سلطانی است ... آنچه از روی کتب مذهب حنفی ملاحظه شد بمعرض عرض رسانیده شد... البته صدراعظم ازین فتوا استقبال نمود"[٦] این جوابیه از طرف ٣۴ مدرس، قاضی و سادات قندهار امضا شده بود.

٨٩ سال بعد ازین فتوای علمای افغان، در آستانه سی‌امين سالگرد به‌قدرت رسيدن آخوندها، در ایران و عطف توجه بحقايق بی‌نهایت تلخ و ناگواری كه در آنجا بزور سرنيزه می‌گذرد، خلاف تمام "تبلیغات گوبلـزگونه" و دروغین رژیم آخوندی که "جهت وحدت ميان شيعه و سنی گام برداشته و در سياست‌گذاری‌های خود تفاوتی ميان اين دو فرقه عمده اسلامی قائل نيست." اما در عمل در ٦ شهریور ١٣٧٨ مدرسه امام ابوحنیفه در عظیم آباد زابل را تخریب نمودند. در حالی که قبلاً مسجد حضرت عمر فاروق را در سیستان تخریب کرده بودند و همچنان "اقلیت‌های دینی و قومی در سال ٨٧، سال سختی را پشت سرگذاشتند. سنی‌ها، بهائیان، دراویش و اهل تصوف و البته گروندگان به‌مسیحیت بارها بازداشت شدند، اماکن مذهبی آنها تخریب شد و حتی ۴ روحانی اهل سنت در زاهدان طی ماه‌های فروردین و اسفند ٨٧ اعدام شدند"}[٧]

به‌قول شاملو گرچند بيان حقايق "{زبان انسان را می‌سوزاند و نگـفتن آن، مغز استخوان را،} اخيراً حجت‌الاسلام شيخ مهدی دانشمند، از بيت رهبری و يکی از فعالين دفتر (آیت‌الله خامنه‌ای) و نظريه‌پرداز موعظه‌خوان جمهوری اسلامی كه شبكه ماهواره‌ای تلويزيون سلام سخنرانی‌های او را پخش می‌كند، در يكی از خطابه‌های خود، از بالاب منبر ... نه تنها عمر (رض) خليفه دوم مسلمانان جهان را به باد بدترين و زشت‌ترين ناسزاها قرار می‌دهد بل با سند فقهی و حديث پيامبر (ص) و علی (رض) مدعی می‌شود كه از نظر "شرع" همه مسلمانان سنی مذهب حرام‌زاده هستند، و بر طبق فقه اسلام و فقه نبوی زنان سنی‌ها بر آنان حرام است...

حقيقتاً جای آن است كه خون موج زند در دل لعل، مخصوصاً در مملكتی كه اينگونه بطور علنی و بی‌پروا سنگ‌ها را بسته و سگها را رها كرده‌اند."[٨]

در اواخر سلطنت امان‌الله خان اعتمادالدوله از صدارت کنار رفت. در غایله حبیب‌الله خان کلکانی سردار فیض‌محمد ذکریا، سردار شیراحمد رئیس شورای دولت، سردار حیات‌الله (برادراندر امان‌الله خان)، سردار محمدعمر (کاکای شاه) سردار عزیزالله قتیل (پسر نائب‌السلطنه)، سردار محمدکبیر سراج، میر محمدهاشم وزیر مالیه، مرزا محمدحسین دفتری معین مالیه، احمدعلی لودین، سردار محمدحیدر اعتمادی پسر اعتمادالدوله و... هم از درباریان او بودند.

شخصیت برازنده، دانشمند، فرزانه و مبارز استاد پوهاند دکتور غلام‌فاروق اعتمادی از نواسه‌های اعتمادالدوله می‌باشند. استاد در نهضت مشروطیت سوم همراه با کدر رهبری حزب وطن در سال ١٣٣١ (١٩۵٢) زندانی شدند. استاد یک روشنگر به‌تمام معنی آن بوده به زرق و برق پست‌های عاليرتبه هیچ ‌علاقه نداشته ترجیع دادند تا شاگرد وطن‌پرست تربیه نمایند و جامعه را منور ساخته و از واقعیت‌ها آگاه سازند، چنانچه استاد هاشمی می‌نویسند که زمانی که کتابی در بارۀ نهضت مشروطیت را نوشتند در هیأت استادان پوهنتون کابل یگانه فردی که به‌نشر و تکثیر آن موافق بود استاد فقید دکتور فاروق اعتمادی بود و دیگران محافظه‌کاری و مخالفت نمودند.

خانم صالحه فاروق اعتمادی از زنان منور و چشم و چراغ جامعه ما هستند، ایشان از زنان تحصیل یافته دورۀ امانیه بوده، حسب دانش درایت و فهم‌شان تا ریاست موسسه نسوان در دوره سلطنت محمدظاهر شاه رسیدند، خدمات‌شان برای توسعه و رشد آزادی‌های زنان، آموزش و پرورش طبقه نسوان کشور در خور صدها هزار ستایش است، وی در پهلوی تشکیل مکتبی تا سطح بکلوریا (لیسه) برای خانم‌های جوان ازدواج کرده که اجازه لیسه‌های عمومی را نداشتند، در اثر پیشنهاد این موسسه (٢۴ جوزا) به‌نام روز مادر در کشور ما به‌رسمیت شناخته شد درین روز در اثر تصویب حکومت شهید هاشم میوندوال خانم‌های کارگر، مامور دولت و موسسات خصوصی، معلمات و استادان رسماً رخصت با معاش می‌بودند و ضمناً در اثر مساعی آن موسسه و رئـیسۀ فرزانۀ آن مادرانی که خدمات شایسته به جامعه انجام داده بودند انتخاب و به‌نام مادر ممتاز سال طی مراسم باشکوهی تقدیرنامه‌ها تحفه‌های لازم برایشان از طرف ملکه حمیرا اعطا می‌شد و در رادیو و نشرات مطبوعاتی از آنها تجلیل می‌نمودند، تا مادران دیگر هم درین مسیر تشویق شوند. به‌گونه مثال اولین مادر ممتاز اولین جشن روز مادر شادروان گلجان حبیب بودند که ۴ فرزندشان داکتر شریفه حبیب، دکتور نجیبه حبیب، دکتور حبیبه حبیب و دکتور عبدالله حبیب در رشتۀ طب و راحله حبیب هم قاضی در رشته اطفال بجامعه تقدیم شدند.

خدمت بزرگ دیگر خانم اعتمادی تشکیل "انجمنی میرمن‌های رضا کار" بود. این خانم‌های منور و با فرهنگ کشور در تماس با فامیل‌های بی‌بضاعت، آنها را در مشکلات‌شان رهنمائی و کمک‌های لازم را مادی و معنوی برایشان انجام می‌دادند، به زنان بیسواد در تمامی مراجع دولتی و خصوصی بشمول زندانهای زنانه کورس‌های سوادآموزی دایر نمودند، در حالات خاص مثل زلزله یا سیلابها با موسسۀ سره میاشت همکاری می‌نمودند. رئیسه افتخاری انجمن شاهدخت بلقیس، و والاحضرت خاتول "خانم شهزاده احمدشاه" بودند. تمام فعالیت‌های پرسونل موسسه نسوان و رئیسه وطندوست و خدمتگذار آن خانم صالحه فارق هرگز نباید فراموش شود.

سردار نوراحمد اعتمادی پسر غلام‌محمد خان و نواسه سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله می‌باشد. این سردار در لویه‌جرگه ١٣۴٢ مخالف محدودیت صلاحیت‌های خانواده سلطنت بود. وی یکی از مامورین عالیرتبه در دهه اخیر سلطنت می‌باشد. در کابینه فقید هاشم میوندوال وزیر خارجه و بعد از استعفای صدراعظم آن پست بوی تفویض شد و در جریان قرائت خط مشی حکومت خود همه عقده‌های شحصی و قومی خویش را از دانشمند و وطندوست فرزانه هاشم میوندوال متبارز ساخته و بوی تاخت تاز نمود و حتی تصمیم داشت که او را زندانی نماید که شاه بجوابش گفته بود که اول جای خود را انتخاب کن که صدراعظم بعدی شاید ترا هم زندانی نماید. بعد از دونیم سال (١۵ نومبر ١٩٦٧ ـ ١٦ می ١٩٧٠) از صدارت استعفا داده و سفارتهای مختلف را اشغال نمود و در دورۀ که سفیر دولت جمهوری داود خان در مسکو بود از جانب دولت شوروی به‌پاس خدمات قابل قدرشان (برای منافع اتحادشوروی) مفتخر به جایزه صلح لنین "دروژیا نرودوف" (Drougbaa Narodof) گردید. چون حفیظ الله امین، در دوران حاکمیت خونین خود، احساس نموده بود که شوروی طرفدار تشکیل جبهه متحد است، و احتمالاً اعتمادی را جانشین وی خواهند ساخت، او را خاموشانه از زندان کشیده اعدام نمود.


[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط احسان لمر برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: در جریان جنگ استقلال سبوتاژی توسط دشمن دامن‌‌زده شد که طفلی از اهل سنت حنفی مقتول و در سراچه سید نورمحمدشاه خان قزلباش در زیر انبار حیوانات دفن شده بود و ملاهای اجیر آن ‌را عمل عمدی شیعه‌ها می‌دانستند و عین زمان در جبهه جنگ آوازه غلط انداختند که در شهر جنگ دو مذهب بوده و هزاران نفر در خاک و خون غلطیده است. در قندهار روشنفکران با روحانیت ملی قضیه را به سهولت حل نمودند. بعد دانسته شد که در توطئه از طرف سلطان‌محمد، حاکم کدنی و گماشته‌گان خوشدل لویناب دست داشتند. اما آقای کاندید اکادمیسين اعظم سیستانی در آخرین گنجینۀشان تحت عنوان "درباره خوشدلخان بارکزائی ـ سایت انترنتی افغان جرمن" به‌نقل از محمدمعصوم هوتک در کتاب "کندهاری ورونه" این موضوع را رد می‌نمایند و مدعی می‌شوند که "د خوشدلخان په باب قضاوتونه زیاد تره د مهدی فرخ له تاریخ سره متاثر دی". گرچند همه نوشته مهدی فرخ پرعناد، غرض‌آلود و پر شرارت است. اما آقای هوتک دلیل موثق و قوی برای ثبوت نوشتۀشان ندارد. چنانچه دیده می‌شود که استا اولسن، لودویک آدمک و اسناد اندیا افیس بریتانیه هم وابسته‌گی خوشدلخان را به بریتانیه تائید می‌نماید.
علی‌احمد لویناب پسر خوشدلخان است. وی در معاهده راولپندی بجای قبولاندن استقلال افغانستان به‌نفع انگلیس‌ها لغزید، در دوره امانیه بر ضد وی و اشغال سلطنت برای خودش کارروايی‌های نمود، در دوره آغاز کلکانی با انگلیس‌ها در تماس شد تا پادشاهی به‌وی داده شود (اما نادرخان بیشتر مورد اعتمادشان بود) در قندهار بازهم به امان‌الله خان کاری نکرد و بر ضد وی و نفع خود تلاش نمود تا بلاخره به‌دست رژیم کلکانی افتاد و اعدام شد. {احسان لمر}



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- پوهاند سید سعدالدین هاشمی، مقاله در مجله آریانا برون مرزی، چاپ سویدن، شماره اول، سال ٨
[۲]- استا اولسن، اسلام و سیاست، مترجم خلیل‌الله زمر، چاپ اول ١٣٧٨.
[۳]- پوهاند هاشمی، مقاله آریانا برون مرزی، ص ٦
[۴]- غلام‌محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، کابل: میزان ١٣۴٦، جلداول، ص ٧٦١.
[۵]- غبار، ص ٨٠٢ و دکتور فضل غنی مجددی، افغانستان در عهد اعلیحضرت امان‌الله خان، کلیفورنیا امریکا: چاپ ١٩٩٧، ص ٢٢٢.
[۶]- غبار، ص ٨٠۴
[٧]- BBC.Persian دوشنبه ١ سپتامبر ٢٠٠٨؛ و مقاله محمدانصاری مورخ ٦ سپتمبر ٢٠٠٨ در سایت انترنتی afghan-garmann.com؛ و BBC Persian ١١ شهریور ١٣٨٧ و دوشنبه ٠٦ آوريل ٢٠٠٩ - ١٧ فروردین ١٣٨٨
[۸]- دكتر عبدالستار دوشوكی، فتوای تكاندهنده شيخ در مورد صدها ميليون مسلمان سنی مذهب، سایت حقوق انسانی و اولیه بشر، ١٠/٠٢/٢٠٠٩. Doshoki@gmail.com.



[] جُستارهای وابسته

مشروطيت در افغانستان





[] سرچشمه‌ها

[1]





<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>