جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

انجیل برنابا: فصل ۴٠


انجیل برنابا

(برگردان فارسی از: حیدرقلی سردار کابلی)

<فصل ٣٩>فصل ۴٠<فصل ۴١>


[۱] «پس چون شیطان این بدانست، پاره پاره شد از خشم.»

[۲] «پس نزدیک دروازهٔ بهشت شد، آن جایی که پاسبان ماری بود وحشتناک که اندام او مثل شتر و ناخن‌های قدم او تیز بود از هر سو، مثل تیغ سرتراش.»

[۳] «پس دشمن به او گفت: بگذار مرا که داخل بهشت شوم.»

[۴] «مار جواب داد: چگونه تن در دهم تو را به داخل شدن، حال آن که به تحقیق خدای امر فرموده مرا به این که برانم تو را.»

[۵] «شیطان گفت: مگر نمی‌بینی چقدر خدای تو را دوست می‌دارد؛ زیرا بیرون بهشت تو را به پای داشته تا پاسبانی کنی مشتی از خاک را و او انسان است.»

[۶] «پس هر گاه مرا داخل کنی به بهشت می‌گردانم تو را سهمناک، چنان که هر کسی از تو بگریزد.»

[۷] «پس می‌روی و اقامت می‌کنی بر حسب ارادهٔ خود.»

[۸] «مار گفت: چگونه داخل نمایم تو را؟»

[۹] «شیطان جواب داد: تو دهان خود باز کن تا داخل شوم به شکم تو.»

[۱۰] «وقتی که داخل بهشت شدی بگذار مرا نزدیک این دو مشت از خاک، که تازگی راه می‌روند.»

[۱۱] «پس به جا آورد مار آن وقت آن کار را.»

[۱۲] «شیطان را نهاد به پهلوی حوا؛ زیرا جفتش آدم به خواب بود.»

[۱۳] «پس شیطان دگرگون شد برای آن زن به صورت فرشتهٔ خوشرویی و گفت او را: چه جهت دارد که نمی‌خورید از این سیب و این گندم؟»

[۱۴] «حوا جواب داد: خدای به ما فرموده، به درستی که اگر ما از آن بخوریم ناپاک می‌شویم و از آن روی ما را از بهشت خواهد راند.»

[۱۵] «پس شیطان جواب داد: او راست نگفته.»

[۱۶] «پس واجب است بشناسی که خدای شریر و حسود است.»

[۱۷] «از این رو متحمّل همسران نمی‌شود.»

[۱۸] «لیکن او بنده میسازد هر کسی را.»

[۱۹] «او جز این نیست که شما را این گفته تا همسر او نشوید.»

[۲۰] «لیکن هر گاه تو و شوهرت به پند من عمل کنید،پس به درستی که شما خواهید خورد از این ثمرها، چنان که از غیر آن‌ها می‌خورید.»

[۲۱] «آن گاه فروتن نمانید برای دیگران.»

[۲۲] «بلکه خیر و شر را خواهید شناخت مثل خدای، و خواهید کرد آن چه را که می‌خواهید.»

[۲۳] «زیرا شما دو همسر خدای می‌شوید.»

[۲۴] «پس گرفت حوا آن وقت و خورد از این ثمرها.»

[۲۵] «چون جفتش بیدار شد او را خبر داد به هر آن چه شیطان گفته بود.»

[۲۶] «پس برداشت از آن‌ها آن چه را که پیش کرد زن او برای او و خورد.»

[۲۷] «در بین این که طعام فرو شده بود آدم یاد آورد سخن خدای را.»

[۲۸] «از آن رو خواست که برآورد طعام را، پس دست به گلوی خود نهاد، آن جایی که هر انسانی را نشان‌ها است.»


<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>