در شماره قبل که قسمت دوم از بخش اصلاحات کلیسا بود، در بارۀ یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ کلیسا سخن گفتیم. این شخصی، ژان کالْوَن بود. او تأثیر شگرفی بر اندیشۀ پروتستان داشت. کتابهایی که او در زمینۀ اصول اعتقادات مسیحی و تفسیر کتابمقدس نوشته، هنوز هم از آثار شگفانگیز مسیحی بهشمار میروند. کالون بهخاطر طرح آموزۀ پیشگُزیدگی مسیحیان بسیار معروف است. طبق عقیدتی که او مطرح نمود، انسان در اثر گناه اولیه کاملاً تباه شده است. اما خدا عدهای را از پیش برگزید. این پیشگُزینی نه بهخاطر شایستگی قابلِ پیشبینی ایشان، بلکه فقط در اثر تقدیر مقتدرانۀ او میباشد. مسیح فقط برای این برگزیدگان مرد. ایشان قطعاً نجات مییابند و نمیتوانند با فیض خدا مقاومت کنند. درضمن، ایشان در فیض خدا محفوظاند و سقوط و لغزششان غیر ممکن است. و حالا دنبالۀ مقاله.
[↑] کفارۀ محدود و نیابت کیفری
در کنار عقیدت پیشگزیدگی، کالون اصرار داشت که مسیح فقط برای برگزیدگان مرده است. در پاسخ به انتقادهایی که به یوحنا ۳:۱۶ (خدا جهان را...) اشاره میکردند، پیروان کالون اظهار میدارند که گرچه مرگ مسیح برای تمام جهان کافی است، اما فقط برای برگزیدگان اثربخش است. اگر بگوییم که مسیح برای کسانی مرد که نجات نیافتهاند، مانند اینست که بگوییم کار خدا در مسیح اثربخش نیست. از آنجا که فقط برگزیدگان نجات مییابند، منطقیتر است بگوییم که کار مسیح فقط برای آنان است.
یکی دیگر از شعارهای اصلاحگران، Sola Christus (فقط مسیح) میباشد. نجات فقط از طریق عیسای مسیح حاصل میگردد. کالون بر اساس آثار لوتر، به این سؤال پاسخ داد که مسیح نجات را "چگونه" فراهم ساخت. پاسخ این است: بهوسیله "نیابت کیفری". خدا در مقام قاضی، بشریت را در جایگاه متهم قرار میدهد؛ اتهام او این است که احکام خدا را شکسته است. مجازات او مرگ است. عیسای مسیح، پسر خدا، وکیل بشریت است و با گرفتن جای او، از او دفاع میکند. او در مقام پسر قاضی، حق این کار را دارد. به این ترتیب، "معامله زیبایی" میان خدای پدر و خدای پسر صورت میگیرد که نتیجه آن، مرگ عیسی بر صلیب است که همان عمل کفاره میباشد. این نظریه کفاره رایجترین عقیدت در محافل پروتستان میباشد.
[↑] اداره کلیسا
لوتر و اصلاحگران اولیه هیچگاه در فکر ایجاد کلیسایی مستقل از کلیسای کاتولیک نبودند. آنان اعتراضهایی داشتند و انتظارشان این بود که اعتراضشان پذیرفته شود تا بتوانند به کلیسای کاتولیک بازگردند.
اما زمانی که تلاش برای مصالحه میان کاتولیکها و معترضین در سال ۱۵۴۱با شکست مواجه شد، رهبران نسل دوم اصلاحات دریافتند که جدایی اجتناب ناپذیر است و باید به فکر آموزۀ کلیسا بود. کالون این وظیفه خطیر را بر دوش گرفت و آموزه کلیساشناسی خود را بر پایه جدایی از کلیسای کاتولیک شکل بخشید. کار او کمک مهمی به اندیشه مسیحی بود.
کالون بر اساس نظریات آگوستین، اندیشۀ کلیسای مرئی و نامرئی را شکل بخشید. کلیسای نامرئی، همانا جامعۀ برگزیدگان است که فقط خدا آنان را میشناسد. کلیسای مرئی بر زمین است که هم شامل برگزیدگان است و هم ناصالحان. کالون برای تعریف کلیسای مرئی واقعی، دو نکته را مطرح کرد: نخست، کلام خدا باید موعظه شود؛ و دوم، آیینهای کلیسایی باید بهدرستی اجرا شوند. بنابراین، در نظر کالون کلیسا نه با تعداد اعضایش، بلکه با حضورِ وسایلِ مجازِ انتقال فیض شناخته میشود.
با چنین تعریفی از کلیسا بهعنوان یک نهاد، کالون مُصِرانه اظهار داشت که کتابمقدس ساختار و تشکیلات مشخصی را برای کلیسا ارائه داده است. او بر اساس رسالات پولس، تعلیم میداد که اساس همه کلیساها باید بر پایه تمایز میان موقعیت خادم، شیخ، شماس و مردم باشد. کلیساهایی که به این شکل تشکل یافتهاند، کلیسای پرزبیتری نامیده میشوند.
کالون کلیسا را مقولهای اختیاری برای مسیحیان نمیدانست بلکه آن را از ارکان مسیحیت میشمرد. او اظهار میداشت که خدا کلیسا را بهعنوان فرایندی برای تقدیس در این جهان مقرر فرموده است. کالون همصدا با پدران کلیسا اعلام میداشت که خارج از کلیسا آمرزش گناهان وجود ندارد؛ اگر کسی کلیسا را مادر خود نداند، خدا نیز پدرش نخواهد بود.
کالون بر رفتار مسیحی در کلیسا و در میان مسیحیان روشی بسیار دقیق و منضبط داشت. کلیسای کاتولیک در تئوری بر اخلاقیات تأکید میگذاشت، اما کمتر آن را به موقع اجرا میگذاشت. اما کالون در این مورد بسیار سختگیر بود. او میکوشید شهر ژنو را تبدیل به شهری مسیحی سازد. مأموران انضباط در اختیار شبانان قرار داده شدند تا ایشان را بههنگام ملاقات با افراد، در امر "اِعمال اصلاحات برادرانه" یاری دهند. جزئیات زندگی افراد برای او بسیار مهم بود. مأمورین انضباطی او در تمامی جزئیات زندگی روزمره مردم دخالت میکردند. او حتی دانشمندی را که آموزه تثلیث را مورد سؤال قرار داده بود، به اعدام سپرد. چهار ماه بعد از این واقعه، در اعلامیه مربوط به اعتقادات راستدین، نوشت که "هر گاه جلال خدا در میان باشد، بشریت را باید به فراموشی سپرد."
کالون برای همیشه چهرهای برجسته در جهان اندیشه مسیحی باقی خواهد ماند. الهیات او هنوز هم در کلیساها حاکم است، خصوصاً در زمینۀ کتابمقدس، برگزیدگی، کفاره، و نحوه اداره کلیسا. در نظر بعضی، اندیشههای کالون، خاصه در زمینه پیشگزیدگی، بسیار نکوهیده است. در نظر دیگران، منطق او غیرقابل مقاومت است. اما بههر حال، در صحنه تاریخ، او یکی از برجستهترین شخصیتهای مسیحیت بهشمار میآید.[۱]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله با درخواست مجوز از وب سايت کلمه برای دانشنامهی آريانا رونويسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تام هاکسلی، سیر اندیشه در دنیای الهیات مسیحی[١١]، مجلۀ کلمه، شمارۀ ١٦
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت کلمه
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>