جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

صحابه پيامبر

از: مهديزاده کابلی


فهرست مندرجات

[اسلام][تابعان]


اصحاب يا ياران پیامبر اسلام کسانی بودند که شخصاً محمد (ص) را دیده‌ و سخنش را شنیده و در زمان حیات او اسلام آورده‌اند.[۱]


[] واژه‌شناسی

صحابی، که جمع آن اصحاب اســت، واژۀ عربی اســت و در اصلاح به ياران همنشــين محمّد، پيامبر اســلام، اطلاق می‌شــود و زنانی را که یاران او بوده‌اند، صحابیات می‌گویند.[٢] اين واژه در لغت چنان که راغب اصفهانى، می‌گويد: "صاحب، همان ملازم است؛ چه اين ملازمت و همراهى فيزيكى و بدنى باشد چه با تلاش و همت كسى را همراهى كند؛ لکن در بيش‌تر موارد، معناى اصلى مصاحبت، همان ملازمت و همراهى فيزيكى و جسمى است. فرق مصاحبت و ملازمت با يك جا بودن در اين است كه مصاحبت همراهى بيش‌ترى را می‌رساند."[٣]

پس معناى لغوى صاحب و اصحاب و صحابى چيزى فراتر از ديدن و با هم بودن كوتاه مدت و غير مؤثر است؛ چنان كه صحابه و اصحاب به‌معناى ياران، همنشينان و فرمانبرداران نيز آمده است.[۴]

قرآن مجيد كه به زبان عربیِ، كاملاً فصيح نازل شده، بهترين مرجع براى شناخت دقيق معانی الفاظ است. كلمات تُصاحبنی، صاحِبُهما، صاحبه، اصحاب و...، مجموعاً حدود ۹٧ بار در قرآن كريم آمده‌اند. از كاربرد اين موارد، سه نكته به‌دست می‌آيد:

    الف) اين كلمه در قرآن كريم، معانى لغوى را در بر می‌گيرد؛ يعنی قرآن براى كلمه اصحاب و مصاحبت، مفهوم جديدى در مقابل لغت وضع نكرده است.

    ب) وصف اصحاب و مصاحب بودن، وصف تمجيدى نيست و اثبات امتياز نمی‌كند؛ بلكه گاهى در مواردى به كار رفته كه موجب مذمت و سرزنش شده است، مانند: "فان الذين ظلموا ذنوباً مثل ذنوب اصحابهم"؛[۵] و براى كسانی كه ستم كرده‌اند سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم يارانشان. "لا يستوى اصحاب النار و اصحاب الجنة"؛[٦] ياران بهشت با ياران جهنم يكسان نيستند.

    ج) كلمه اصحاب فقط به مصاحبت و همراهى انسان با انسان منحصر نمی‌شود؛ بلكه مطلق همراهى را می‌رساند، مانند: "الم تر كيف فعل رب باصحاب الفيل"؛[٧] آيا نديدى خداوندت با صاحبان فيل چه كار كرد؟

از ملاحظه رواياتى كه از پيامبر اسلام نقل شده، به خویى روشن می‌شود كه واژۀ صحابه و اصحاب، وصف ويژه عده محدودى نبوده، بلكه بر هر مسلمانى اطلاق می‌شده است، اعم از مؤمن، فاسق، و منافق. مثلاً وقتی خليفه دوم از پيامبر خواست تا عبدالله بن اُبى ـ منافق مشهور ـ را بكشد، پيامبر فرمود: "عمر، با حرف مردم چه خواهى كرد كه بگويند محمد، اصحاب خود را می‌كشد."[٨] نيز آن حضرت فرمود: "منافقانى ميان اصحاب من هستند."[۹]

پس در قرآن و سنت پيامبر واژۀ صحابى و اصحاب تعريف و توضيح داده نشده است، اما از موارد استعمال اين واژه و مشتقات آن در كلام وحى، روشن می‌شود كه: اولا، صرف ديدن پيامبر اسلام يا ملاقات كوتاه مدت او، در صدق صحابى بودن كفايت نمی‌كند. ثانياً، صدق و اطلاق وصف صحابی بر شخصى، موجب مزّيت و برترى و دگرگونی شخصيت او نمی‌شود.[۱٠]


[] دسته‌بندی یاران پیامبر

یاران پیامبر، اغلب به سه دسته تقسیم می‌شود. مهاجران مسلمانانی بودند، که در مکه اسلام آوردند و به مدینه مهاجرت کردند. انصار مسلمانانی بودند، که در مدینه زندگی می‌کردند و به پیامبر و مهاجران پناه دادند. این مسلمانان عمدتاً به دو قبیله اوس و خزرج تعلق داشتند. گروه سوم مسلمانانی بودند که بعد از فتح مکه اسلام آوردند. اما برخی از مسلمانان که در مدینه با پیامبر دیدار کرده و در آن جا اسلام آوردند، در هیچ یک از این سه دسته جای نمی‌گیرند. از شمار آن‌ها می‌توان سلمان فارسی را نام برد.[۱۱]


[] نظریه اهل سنت درباره صحابه

اهل سنت برای عموم یاران پیامبر اسلام، به استثنای کسانی که نفاق‌شان در زمان حيات پیامبر بیان شده، اعتبار زیادی قايل می‌شوند و احادیث پیامبر را از طریق هر کدام از آن‌ها که روایت شده باشد، معتبر می‌دانند. حتی در مواردی برای گفتار و کردار آن‌ها ارزش آشکارکنندگی سنت دینی را قايل اند.[۱٢] البته آنها نمی‌گویند یاران پیامبر در همه جا بدون اشتباه رفتار کرده‌اند، اما معتقدند که همه آنها اهل بهشت هستند.

اين ديدگاه اهل سنت در مورد اصحاب مبتی بر آيات قرآن و احاديث نبوی است. به‌خاطر اهمیت همین مسأله است که در همه کتاب‌های عقیدتی اهل سنت این موضوع را بگونه‌ای آشکار می‌توان ديد. از جمله کتاب "شرح اصول اعتقاد اهل سنت" نوشتۀ لالکائی، کتاب "السنه" نوشتۀ ابن ابی عاصم، کتاب "السنه" نوشتۀ عبدالله احمد ابن حنبل، کتاب "الإبانه" نوشتۀ ابن بطه، کتاب "عقیده السلف اصحاب الحدیث" نوشتۀ صابونی و ...

از اين رو، وقتی هر امامی از امامان اهل سنت، عقیده خویش را بیان می‌دارد، به‌طور حتم به موضوع اصحاب اشاره می‌کند، و آن هم یا از فضیلت آنها سخن می‌گويد، و یا به بحث پيرامون عدالت آنها می‌پردازد. از سوی ديگر، سب و دشنام دادن آنها را نهی کرده و از اختلاف نظر دربارۀ آنها زبان فرو می‌بندد.[۱٣]

بنابراين، عدالت صحابه نزد اهل سنت از مسایل قطعی عقیده می‌باشد و به‌صراحت می‌توان گفت دلايل آن‌ها در این موضوع به‌طور آشکار مشخص است و برای اثبات این ادعا، بيشتر از قرآن و سنت دلیل آورده می‌شود.

به‌طور مثال: در آيه ۱٨ سورۀ فتح آمده است: "به‌راستی که خداوند از مؤمنان، آنگاه که با تو در زير آن درخت بيعت کردند، خشنود شد، و دانست که در دل‌های‌شان چيست، و آنگاه آرامش [خود] را بر آنان نازل کرد و به پيروزی‌ای نزديک پاداش‌شان داد."

جابر بن عبدالله گفت: [در آن هنگام] ما هزار و چهار صد نفر بودیم.[۱۴]

این آیه به‌طور صريح دلالت بر این می‌کند که آنچه در دل‌های آن‌ها نهفته است، خداوند آگاه است و به‌جز خداوند کسی ديگر نمی‌تواند بر آن آگاه باشد. به‌همین خاطر، خدا از آن‌ها راضی شد. رضایت خدا در رابطه با کسانی مطرح است که می‌داند، آن‌ها مسلمان واقعی‌اند و اهل بهشت.[۱۵]

آنچه که این دیدگاه را ثابت می‌کند، روایتی است که مسلم در صحیح آورده که پیامبر فرمود: "هيچ فردى از اصحاب شجره كه با رسول‌الله (ص) بيعت كردند، به دوزخ داخل نخواهد شد."[۱٦]

ابن حزم می‌گوید: "از آنجايی که خداوند فرموده، آنچه در دل‌های‌شان هست می‌داند و از آنان راضی گشته است و آرامش خویش را بر آنان وارد فرموده است، برای هیچ کس درست نیست که درباره‌ی آن‌ها شکی به دل راه دهد."[۱٧]

باز هم آيه ٢۹ سورۀ فتح در مورد اصحاب پيامبر چنين می‌فرمايد: "محمد پيامبر الهی است و کسانی که با او هستند بر کافران سختگير و با خودشان مهربانند؛ پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى‏بينى که در طلب بخشش و خشنودی خداوندند؛ نشانۀ آنان در چهره‌های‌شان از اثر سجود نمايان است؛ و اين است توصيف آنان در تورات؛ و توصيف آنان در انجيل هست، همانند نهالی که جوانه‌اش را برآورد، و آن را نيرومند سازد و ستبر گردد و بر ساقه‌هايش بايستد، و کشاورزان را شاد و شگفت‌زده سازد، تا از ديدن ايشان کافران به خشم آيد؛ خداوند به کسانی از آن‌ها که ايمان آورده‌اند و کارهای شايسته کرده‌اند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است."

امام مالک می‌گويد: "شنیدم که نصارى (مسيحيان) به‌هنگام فتح شام وقتی که اصحاب را دیدند، گفتند: به خدا قسم این‌ها از حواریون مسیح بهتراند."[۱٨]

همچنان آيات ٨ تا ۱٠ سورۀ الحشر، دربارۀ فضيلت اصحاب مهاجر و انصار است: "برای بينوايان از مهاجران است که از خانه و کاشانه‌هايشان و ملک و مال‌هايشان رانده شده‌اند، و در طلب بخشش و خشنودی خداوندند و [دين] خداوند و پيامبر او را ياری می‌دهند؛ اينانند که راستگويانند."[۱۹]؛ "و برای کسانی که پيش از آن‌ها در سرای اسلام [مدينه] جای گرفتند و ايمان را پذيرفتند، کسانی را که به‌سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است، در دل خود احساس نياز نمی‌کنند، و آنان را ولو خود نيازمندی داشته باشند، بر خود بر می‌گزينند؛ و کسانی که از آزمندی نفس خويش در امان مانند، آنانند که رستگارند."[٢٠] "و کسانی که پس از آنان آمده‌اند، گويند پروردگارا ما و برادرانمان را که در ايمان بر ما سبقت دارند، بيامرز، و در دل‌های ما نسبت به مؤمنان کينه‌ای مگذار، پروردگارا تويی که رئوف مهربانی."[٢۱]

امام مالک از این آیات چنين استنباط می‌کند: کسانی که اصحاب را دشنام می‌دهند از مال فیء [آمرزش الهی] نصیبی ندارند، چون شامل دستۀ سوم نمی‌شوند و نمی‌توان آنان را به این ویژگی توصیف کرد.[٢٢]

خداوند به پيامبر می‌فرماید: "و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و بر ایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن"[٢٣]

عایشه همسر پيامبر می‌گوید: "امر شده بود كه برای اصحاب پيامبر (ص) استغفار شود، ولی آنان را سب و دشنام دادند".[٢۴]

اينکه چه کسانی اصحاب پيامبر هستند، ابن تیمیه می‌گوید: "هرکس با پیامبر (ص) یک سال و یا یک ماه یا یک روز مصاحبت نموده باشد و یا حتی در حالی که ایمان آورده او را دیده باشد جزو اصحاب پیامبر (ص) به حساب می‌آید، و به همان اندازه که با ایشان بوده درجه‌ی مصاحبت خواهد داشت."[٢۵]

بنابراين، نزد اكثر اهل سنت، صحابی كسى است كه به پيامبر اكرم ايمان آورده، به ديدار و مصاحب او نايل شده - ولو به اندازه يك ساعت - و مسلمان از دنيا رفته است.[٢٦] اين تعريف، صحيح‌ترين تعريف و برگزيده نزد محققان، مانند بخارى، احمد بن حنبل و پيروانشان است.[٢٧]


[] نظریه شیعه درباره صحابه

‌نظریه شیعه درباره صحابه همان نظریه اهل سنت درباره تابعان است، یعنی کسانی که پیامبر را ندیده، اما به زیارت یاران آن حضرت موفق شده‌اند، همان‌طور که تابعان به دو گروه تقسیم می‌شوند: صالح و ناصالح، عادل و غیر عادل، هم‌چنین صحابه پیامبر نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند:

    ۱- گروهی از آنان از نظر تقوا و پیراستگی به مقامی رسیده بودند که می‌توان آنان را حجت‌های الهی و انسان‌های وارسته دانست.

    ٢- برخی دیگر کســانی هســتند که قرآن از آنها به گونه‌ای دیگر یاد می‌کند، فاسق[٢٨]، بیـمار دل[٢۹]، منافـق[٣٠]، دهـن بیـن و حرف شــنو از منافقیـن[٣۱]، در آستانه ارتداد[٣٢]، دارای عمل نیک و بد[٣٣]، مومنان زبانی[٣۴]، کسانی که با دریافت پول، دل به اسلا‌م می‌بندند[٣۵]، فراریان از جنگ[٣٦]، کسانی که در نماز، پیامبر را تنها گذاردند و از پی داد و ستد رفتند.[٣٧] و ...

با توجه به این گروه‌های مختلف که قرآن از آنها یاد می‌کند، علی‌رغم آن که علمای اهل سنت، همه صحابه را عادل و پرهیزکار می‌دانند، حاضر به نقد آنان نبوده و آنان را بالا‌تر و برتر از هرگونه نقد و انتقاد می‌پندارند و حتی نقد صحابه را نوعی انتقاد از دین می‌شمارند، و در واقع، عملاً ‌با آنان به سان افراد معصوم رفتار می‌کنند[٣٨]، نمی‌توان همه صحابه را در یک درجه قرار داد و بدون استثنا به عدالت همه آنان رأی داد.[٣۹]

اصولاَ ‌این قداستی که صحابه پیامبر در قرن‌های اخیر به خود گرفته‌اند، در عصر رسول خدا، حتی در قرن اول و دوم برای آنان ثابت نبود. به مرور زمان این جامه قداست بر اندام آنان پوشانده شد، حتی کار به جایی رسید که می‌گویند: اگر فردی به نقد یکی از صحابه پیامبر (ص) پرداخت، زندیق است و می‌خواهد شهود و دلیل ما را از دست ما بگیرد.[۴٠]

اما شيغيان بر اين باور هستند که "این نوع افراط و غلو دور از واقع‌بینی است، در جایی که قرآن آنان را قابل نقد می‌داند و از کارهای آنان انتقاد می‌کند، نمی‌توان این اصل را پذیرفت و اگر کسی در زندگی صحابی بحث و گفتگویی بکند؛ از برخی ستایش و برخی را نکوهش کند، این نشانه آن است که می‌خواهد دین خود را از سرچشمه سالم بگیرد و از آلودگی آن جلوگیری کند."

از این گذشته، آن‌ها معتقدند که، در میدان نقد، گروهی مردود می‌شوند، نه همه صحابه، آنگاه دین خود را از گروه‌های بی‌غل و غش می‌گیریم، نه از افراد مشکوک و مردود. در واقع تحقیق درباره راویان - خواه صحابی باشد یا تابعی - نوعی بها دادن به دین است.[۴۱]

اصولا ‌علمای اسلا‌م، علم رجال و درایه را برای همین به وجود آورده‌اند که حدیث سره از ناسره تمیز داده شده و صحیح از ناصحیح بازشناسی شود و هر نوع دقت در شناخت راوی را نوعی تلا‌ش در حفظ دین تلقی کرده‌اند. علمای حدیث، به تلا‌میذ خود چنین می‌گفتند: "ان هذا العلم دین فانظروا عمّن تاخذون دینکم."[۴٢] (بنگرید که دین خود را از چه کسی اخذ می‌کنید.)

بدين‌ترتيب، شیعیان صرف صحابی بودن را منشأ فضیلت خاصی نمی‌دانند. آنها فضیلت افراد را بسته به درستی نیت، اعتقاد و عملکردشان در زمان پیامبر و بعد از وی می‌دانند.[۴٣] بنابراین معتقدند برخی از صحابه، پس از مرگ پیامبر طبق دستورات اسلام عمل نکردند.


[] فهرست صحابه



[۴۴]
[۴۵]
[۴٦]
[۴٧]
[۴٨]
[۴۹]

[۵٠]
[۵۱]
[۵٢]
[۵٣]
[۵۴]
[۵۵]
[۵٦]
[۵٧]
[۵٨]
[۵۹]



[ ] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- صحابه، ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۲]- همان‌جا
[۳]- اصفهانى، راغب، مفردات، ص ٢٧۵؛ طريحى، فخرالدين، مجمع البحرين، تحقيق احمد حسينى، چاپ سوم، ۱۴٠۸ ه‍.ق، ج ٢، ص ۵۸۴؛ ازهرى، محمد بن احمد، معجم تهذيب اللغة، بيروت: چاپ اول، ج ٢، ص ۱۹٧۹، می‌گويد: أصحب اذا انقاد يعنى مصاحبت و صحابى بودن يعنى تسليم و فرمانبردار شدن.
[۴]- رجوع شود به ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۵۱۹؛ زبيدى، محمد مرتضى، تاج العروس، دارالهدايه، ۱۳٨٦ ه‍.ق، ج ۳، ص ۱٨٦.
[۵]- سورۀ ذاريات، آيه ۵۹.
[۶]- سوره حشر، آيه ٢٠
[٧]- سوره فيل، آيه ۱
[۸]- ابن هشام، السيرة النبوية، ج ۳، ص ۳٠۳؛ بيروت: داراحياء التراث العربى، تحقيق مصطفى السقاء، ابن كثير، السيرة النبوية، ج ۳، ص ٢۹۹.
[۹]- احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۴٠؛ داراحياء التراث العربى، بيروت، چاپ اول، سال ۱۴۱۲ ه‍.ق حديث ۱۶۳٢۳، ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج ٢، ص ۳۹۹.
[۱٠]- معناى صحابه چيست؟، موسسه آموزش و پژوهشی مذاهب اسلامی
[۱۱]- صحابه، ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۱۲]- همان‌جا
[۱۳]- رجوع شود به کتاب: شرح اصول اعتقاد اهل سنت، لالکائی (ت ۴۱۸ ه‍‌.ق)، که نویسنده در آن به عقیده ده نفر از بزرگان اهل سنت اشاره کرده است. (ج ۱٠، صص ۱۵۱–۱۸٦)، دکتر احمد سعد حمدان الغامدی بر این کتاب تحقیق نموده است.
[۱۴]- صحیح بخاری، حدیث [۴۱۵۴]؛ کتاب المغازی، باب غزوه الحدیبیه؛ فتح الباری، چاپ ریان، ج ٧، ص ۵٠٧
[۱۵]- الصواعق المحرقه، ص ۳۱۶
[۱۶]- صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل اصحاب الشجره، حدیث (۲۴۹٦)، صحیح مسلم، ۴/۱۹۴۲
[۱٧]- الفصل فی الملل و النحل، ج ۴، ص ۱۴۸
[۱۸]- ابن عبدالبر، الإستیعاب، انتشارات دارالکتاب العربی، ج ۱، ص ٦؛ و تفسیر ابن کثیر، بیروت: انتشارات دارالمعرفه، ج ۴، ص ٢٠۴
[۱۹]- سورۀ الحشر، آيه ۸
[٢٠]- سورۀ الحشر، آيه ۹
[٢۱]- سورۀ الحشر، آيه ۱٠
[٢۲]- ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۳۹
[٢۳]- سورۀ آل عمران، آيۀ ۱۵۹
[٢۴]- مسلم، کتاب التفسیر، حدیث [۳٠٢٢]، صحیح مسلم، ۴/٢۳۱٧)
[٢۵]- ابن تيميه، الصارم المسلول، ص ۵٧٦
[٢۶]- عسقلانى، ابن حجر، الاصابة فى تمييز الصحابه، ج ۱، ص ۱۱.
[٢٧]- المحامى احمد حسين يعقوب، نظريه عدالة الصحابة، بيروت: چاپ اول، ۱۴۱۳ ه‍‌.ق، ص ۱۵.
[٢۸]- سورۀ حجرات، آيۀ ٦
[٢۹]- سورۀ احزاب، آيۀ ۱۲
[۳٠]- سورۀ توبه، آيۀ ۱٠۱
[۳۱]- سورۀ توبه، آيۀ ۴٧
[۳۲]- سورۀ آل عمران، آيۀ ۱۵۴
[۳۳]- سورۀ توبه، آيات ۴۵-۴٧
[۳۴]- سورۀ حجرات، آيۀ ۱۴
[۳۵]- سورۀ توبه، آيۀ ٦٠
[۳۶]- سورۀ انفال، آيات ۱۵-۱٦
[۳٧]- سورۀ جمعه، آيۀ ۱۱
[۳۸]- درست مانند همان رفتاری که شيعيان نسبت به اولادۀ پيامبر دارند!
[۳۹]- نظریه شیعه درباره صحابه چیست؟، وب‌سايت علی؛ صلی‌الله عليک يا اميرالمومنين
[۴٠]- الا‌صابة، ج ٧۱، ص ۱٧؛ اين درست همان چيزی است که مشابه آن در مورد ديدگاه شيعيان نسبت به امامان‌شان نيز صادق است.
[۴۱]- نظریه شیعه درباره صحابه چیست؟
[۴۲]- صحیح مسلم: ۱ / ۱۱، باب انّ الا‌سناد من الدین سنن الدارمی: ۱ / ۱۱۳
[۴۳]- صحابه، ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[۵٠]-
[۵۱]-
[۵۲]-
[۵۳]-
[۵۴]-
[۵۵]-
[۵۶]-
[۵٧]-
[۵۸]-
[۵۹]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها








[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]