جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

خراسان به‌روايت علی‌اکبر دهخدا

از: علی‌اکبر دهخدا


فهرست مندرجات



[] خراسان

خراسان در زبان قديم فارسی بمعنی خاور زمين است. اين اسم در اوائل قرون وسطی بطور کلی بر تمام ايالات اسلامی که در سمت خاور کوير لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق می‌گرديد و به اين ترتيب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای سيستان و قهستان در جنوب شامل می‌شد. حدود خارجی خراسان در آسيای وسطی بيابان چين و پامير و از سمت هند جبال هندوکش بود. ولی بعدها اين حدود هم دقيقتر و هم کوچکتر گرديد تا آنجا می‌توان گفت خراسان که يکی از ايالات ايران در قرون وسطی بود از سمت شمال خاوری از رود جيحون به آنطرف را شامل نمی‌شد ولی همچنان تمام ارتفاعات ماورای هرات را که اکنون قسم شمال باختری افغانستان است، در برداشت. معالوصف بلادی که در منطقه عليای رود جيحون، يعنی در ناحيه پامير واقع بودند؛ در نزد اعراب قرون وسطی جزء خراسان، يعنی داخل در حدود آن ايالت محسوب می‌شدند. ايالت خراسان در دوره اعراب، يعنی در قرون وسطی به چهار قسمت (چهار ربع) تقسيم می‌گرديد و هر ربعی بنام يکی از چهار شهر بزرگی که در زمانهای مختلف کرسی آن ربع يا کرسی تمام ايالت واقع گرديدند و عبارت بودند از: نيشابور، مرو، هرات و بلخ. پس از فتوحات اول اسلامی، کرسی ايالت خراسان مرو و بلخ بود، ولی بعدها امرای سلسله طاهريان مرکز فرمانروايی خود را بناحيه باختر برده؛ نيشابور را که شهر مهمی در غربی‌ترين قسمتهای چهارگانه بود، مرکز امارت خويش قرار دادند. (از سرزمينهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص ۴٠٨، ۴٠٩). آنچه در فوق گذشت وضع خراسان بگذشته بوده است و اما پس از جنگ هرات بسال ١٢۴٩ ه'.ق. خراسان به دو قسمت تجزيه شد، قسمتی که در مغرب هريرود واقع بود؛ جزء ايران و قسمت ديگر به افغانستان ضميمه گرديد و يکی از چهار ايالت ايران نام گرفت و ايالت خراسان (يعنی خراسان واقع در غرب هريرود) بحدود زير است: شمال: ماوراءالنهر و قسمتهايی که از آن جدا شده است، مشرق: عراق عجم و استرآباد، طول آن از شمال بجنوب ٨٠٠ و از مشرق بمغرب ۴٨٠ کيلومتر و مساحت آن قريب ٢٢٠٠٠٠ کيلومتر ميباشد (قدری بزرگتر از انگلستان). زمين خراسان عموماً کوهستانی و ارتفاع کوههای آن در شمال و مشرق بيشتر و امتداد آنها عموماً از شمال غربی بجنوب شرقی است و دره‌های پرآب و حاصلخيز بين اين رشته‌ها قرار گرفت که در هر يک از آنها مراکز پرجمعيتی پی درپی ديده ميشود و اين مراکز سابقاً آبادتر و پرجمعيت‌تر بوده است و نيز کوههايی که در شمال واقع شده، پوشيده از جنگل بوده و بقايای آن جنگلها هنوز ديده ميشود. در مغرب خراسان، کويرنمک و در جنوب کوير لوت واقع است. دره‌هايی که در اين ايالت واقع شده از شمال بجنوب بدين قرارند: ١- دره قوچان، شيروان و بجنورد. ٢- دره سبزوار، نيشابور و مشهد. ٣- دره قاينات و بيرجند. رودهای مهمی ماننداترک و گرگان و کشف رود و رود ابريشم (قراسو) در آن جاری و قسمتی از آنها بمصرف زراعت می‌رسد. کرسی آن مشهد و شهرهای آن: سرخس، دره گز، قوچان، بجنورد، نيشابور، جوين، سبزوار، اسفراين، جام، باخزر، خواف، تربت حيدريه، ترشيز، فردوس، گلشن (طبس)، قاينات، شاهرود، سمنان و دامغان است. (از جغرافيايی سياسی کيهان ص ١٧٩، ٢١٠). صاحب حدود العالم آرد: خراسان ناحيت مشرق وی هندوستانست و جنوب وی بعضی از حدود خراسانست و بعضی بيابان کرکس کوه و مغرب وی نواحی گرگان است و حدود غور و شمال رود جيحون است و اين ناحيتی است بزرگ با خواسته بسيار و نعمتی فراخ و نزديک ميانه آبادانی جهان است و اندر وی معدنهای زرست و سيم و گوهرهای کی از کوه خيزد و از اين ناحيت اسب خيزد و مردمان جنگی و در ترکستانست و از او جامه بسيار خيزد زر و سيم وپيروزه و داروها و اين ناحيتی است با هوای درست و مردمان با ترکيب قوی و تن درست و پادشای خراسان اندر قديم جدا بودی و پادشای ماوراءالنهر جدا و اکنون هر دو يکی است و امير خراسان ببخارا نشيند و از آل سامانست و از فرزندان بهرام چوبين و ايشان را "ملک مشرق" خوانند و اندر همه خراسان عمال او باشند و اندر حدهای خراسان پادشاهانند و ايشان را "ملوک اطراف" خوانند. (از حدود العالم چ دانشگاه ص ٨٨، ٨٩):

خدايگان خراسان و آفتاب کمال
که وقف کرد بر او ذوالجلال عز و جلال

عنصری.

از همه شاهان چنين لشکر که آورد و که برد
از عراق اندر خراسان وز خراسان در عراق

منوچهری.

سلام کن ز من ای باد مر خراسان را.

ناصرخسرو.

خاک خراسان که بود جای ادب
معدن ديوان ناکس اکنون شد

ناصرخسرو.

بنالم بتو ای عليم قدير
ز اهل خراسان صغير و کبير.

ناصرخسرو.

قد ذکرنا فی کتاب فنون المعارف... ماذهبت اليه الفرس و البسط فی قسمة المعمور من الارض و نسميهم مشارق الارض و ماقارب و ذلک من مملکتهاخراسان و خر الشمس فاضافوا مواضع المطلع اليها. (التنبيه الاشراف مسعودی).

رهروم مقصد امکان بخراسان يابم
تشنه‌ام مشرب احسان بخراسان يابم

خاقانی.

چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندليبم بگلستان شدنم نگذارند

خاقانی.

آن کعبه وفا که خراسانش نام بود
اکنون بپای پيل حوادث خراب شد

خاقانی.

عاج هندوستان و تحفه‌های چين و پوستينهای خراسانی. (ترجمه محاسن اصفهان ص ۵٣).

نام پرده‌ای بوده است از پرده‌های موسيقی:

آواز خوش از کام و دهان و لب شيرين
گر نغمه کند ور نکند دل بفريبد
در پرده عشاق و خراسان و حجازست
از حنجره مطرب مکروه نزيبد

سعدی (گلستان).[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای لغت‌نامه‌ی دهخدا توسط علی‌اکبر دهخدا برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، سرواژۀ خراسان



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]