آنچه در زير آمده پيشسخنی است از دکتر محمود افشار بر کتاب "تاريخ و زبان در افغانستان" که توسط نجيب مايل هروی پژوهش و نگارش شده و نظرات آقای دکتر افشار توسط مهدیزاده کابلی به نقد کشيده شده است. مطالبی که در اين قسمت ارائه میشود، آگاهی از ديدگاههای مختلف دربارۀ "تاريخ و زبان در افغانستان" است. البته مسئوليت این ديدگاهها بر عهده نويسندۀ و ناقد آن است و نشر اين ديدگاهها در دانشنامه به منزله تایید يا رد نظرات ارائه شده در آنها نیست.
[↑] پيشسخن
نوشتهای با نام (پژواک ابتذال) با زير عنوان (علل تشتت فرهنگی و اجتماعی افغانستان) به خامه آقای نجيب مايل هروی برای چاپ در سلسله انتشارات بنياد اين موقوفات با نامهای از فاضل نامبرده دريافت گرديد. چون نظر اجمالی در آن نمودم به ايشان نوشتم اگر موافقت نمايند اسم کتاب بهنام مناسبتر ديگری تغيير داده شود. چند سطری از پاسخ ايشان عيناً نقل میشود: "درباره اسم کتاب نيز نظر پيرانه آن استاد مقبول بنده میباشد... هر اسمی که بنظر آن حضرت مناسب مینمايد و تجانس داشته باشد خوب است که گزين شود و اختيار گردد... شايد در آينده تأملاتی سزاوارتر در زمينه زبانها و گويشها و گونههای زبانی زنده در افغانستان بکنم که هم تکملۀ اين رساله باشد و هم مشکل تضاد زبانی (فارسی و پشتو) را بهشيوهای محققانه و بدور از تعصب زبانی حل کنم، زيرا هويت افغانستانیها به هويت فرهنگ و زبان فارسی است و حتیالمقدور نبايد بگذاريم که سرنوشت زبان فارسی در آنجا همانند سرنوشت زبان فارسی در هندوستان بشود. تاکنون اهل قلم در افغانستان مسئله فارسی و پشتو را صميمانه و محققانه عنوان نکردهاند. هم فارسی زبان و هم پشتو زبان با عصبيت تندی با يکديگر مقابل شدهاند، و اين برخورد دستمايه بیهويتی هر دو طرف شده است و اميدوارم بنده در اين راه عقدهای از عقدههای فراوان را بگشايم."
اين بنياد دين و سياست را از تاريخ و فرهنگ و زبان در کار و روش خود جدا میداند و وارد در بحث آنها نمیشود. آنچه بيغرضانه و عالمانه نوشته شود و به دو کشور برادر و برابر افغان و ايران و هدف اين بنياد ضرری نرساند از منتشر کردن آنها خوشوقت خواهد بود. خود نيز از حقگويی و حقيقتجويی تا آنجا که ميسر است پرهيز ندارد.
چنان که بارها گفته و نوشتهام، ما از مطبوعات و انتشارات خود نظر تجارتی و سودجويی نداريم. موقوفات ما بقصد خدمت به عامه است از راه فرهنگ. تنها چيزی که بيش از هر چيز ديگر نظر ما را بخود جلب میکند و علاقه شديد بدان داريم نگاهبانی از فارسی دری رايج در ايران و افغانستان و بعضی کشورهای ديگر است.
چون اکنون صحبت ايران و افغانستان در ميان است و زبان فارسی دری رايجترين زبانها در هر دو کشور است عنان سخن را مخصوصاً بدان سو میکشانيم، زيرا متأسفانه کسانی در افغانستان پيدا شدهاند که به مبارزه با آن برخاستهاند.
نخست میخواهم بدانم که آيا زبان دری متعلق به خود افغانستان است يا بر آن کشور از خارج تحميل شده است. سپس، آيا گسترش آن در آنجا بسود ملت و کشور افغان است يا بزيان آن.
اين زبان در درجۀ اول زاييده و پرورش يافته افغانستان است نه ايران، اما استانهای ايران هم بعد از خراسان يکی پس از ديگری، با راهگشايی شعرا و نويسندگان، زبان و يا لهجه محلی را کمابيش رها کرده و زبان دری خراسان را برگزيدند، بطوری که چند صد سال بعدتر در شيراز و گنجه و شروان هم زبان ادبی شد، و مولوی بلخی و ديگران آن را به آسيای صغير و دولت عثمانی سوغات بردند.
در حال حاضر هم رايحترين زبان، و زبان علم و ادب افغانستان است. هيچ کس نمی تواند منکر شود که پشتو يک زبان محلی و محدود است که جز در قسمتی از افغانستان و قسمتی از پاکستان گوينده مادرزادی و ادبيات قابل توجهی هم ندارد، در صورتی که فارسی زبانی است که رواج و توسعه زيادتر دارد و هزارها کتاب از قديم و جديد بدين زبان در کتابخانههای دنيا جای گرفته است.
آيا حيف نيست چنين زبانی را که زبان خودشان است بردارند و يک زبان محلی نامعروفی را بجای آن بنشانند؟ بهتر نيست که اين زبانها را به حال خود و در کنار هم مانند سابق آزاد بگذارند تا بطور آزاد و طبيعی رشد خود را بنمايند؟
اين اشتباه را بايد در افغانستان از خود دور کنند که ملت و دولت و کشور مستقل آن است که با کشور ديگر زبان مشترک نداشته باشد، و چون ايران فارسی زبان است افغانستان نبايد با او هم زبان باشد!
در کتب تاريخ میخوانيم که فارسی بعد از زبان عرب دومين زبان مسلمانان بود، يعنی در ممالک اسلامی رواج داشت، بطوری که در کشور بزرگ چين مسلمانان آنجا اين زبان را در آداب مذهبی (نماز و غيره) بکار میبرده و هنوز هم بهکار میبرند. از طرف ديگر، فارسی دری، زبان رايج ملی افغانستان بوده و هست. حال آيا افغانها میخواهند آن را از کشور خود خلع و طرد نمايند؟ آيا دری زبانها آنجا راضی هستند؟
آيا دولت امريکا و ملتهای استراليا، کانادا و زلاند جديد از اين که با انگلستان همزبان هستند ناراضی میباشند، يا از آن استفاده میکنند. داشتن زبان ملی مشترک با ملل ديگر از مليت و استقلال کشوری نمیکاهد بلکه باعث عظمت آن است. آيا خوب است که زبان افغانستان دچار سرنوشتی بشود که همسايه او تاجيکستان شده است و خط فارسی آن مبدل به خط ديگری گردد؟ پيش از آن که چنين وضعی پيش آيد بايستی در فکر چاره میبود.
اصرار من بهعنوان يک نفر ايرانی بر اين که میخواهم زبان دری در افغانستان زبان رسمی و ملی باشد اين است که هر قدر زبان کشوری توسعه داشته باشد از کتب و مجلاتی که در کشورهای همزبان تأليف و چاپ، و اشعاری که گفته شده و يا میشود، میتوان استفاده نمود. خيلی از کتب ادبی و اشعار بزبان فارسی در افغانستان يعنی خراسان سابق و بوسيله خراسانيان نوشته و گفته شده است و امروز ما ايرانيان هم از آنها استفاده میکنيم.
مردم فرانسه از کتبی که در بلژيک يا در سويس نوشته میشود استفاده میکنند، همچنان که سويسیها و بلژيکیها هم از تأليفاتی که در کشور فرانسه میشود بهره میبرند. امريکا و انگليس هم که زبان مشترک دارند از نوشتههای يکديگر استفاده مینمايند.
پس بايد ديد که رواج کامل زبان دری در افغانستان بسود افغانستان است يا به زيان او.
در کتاب حاضر که بهخامه يک نفر دانشمند افغانی نوشته شده گاهی بعضی کلمات و اصطلاحات يا جملاتی هست که در ايران مصطلح نيست ولی برای ما شيرين و گوشنواز و دلپذير است. به همين جهت ما آنها را در چاپ نگاه داشتيم و بعضی از آنها را خودمان هم در نوشتههای خود بکار برده و میبريم تا کم کم دو لهجه فارسی و دری بهم نزديکتر بشوند. شايد برخی از آنها در بعضی از نقاط ايران از جمله خراسان کنونی که همسايه افغانستان است در لقظ عامه رواج داشته باشد.
شادروان دکتر محمود افشار از استادان برجسته ايرانی است كه تاكنون تلاشهای بسیار ارزندهی در زمينهی فرهنگ ايرانی و زبان فارسی دری بهانجام رسانده است. بهويژه نظر او دربارۀ تاريخ و زبان در افغانستان بسيار منصفانهتر از نظرات ساير هموطنانش است. چنان که در اين پيشسخن دربارۀ خاستگاه زبان دری مینويسد: "اين زبان در درجۀ اول زاييده و پرورش يافته افغانستان است نه ايران." بنابراين، از اين جهت، تلاشهای او را بايست قابل ارج برشمرد. با وجود اين، نظراتی را که او دربارۀ زبان پشتو بیان داشته است، میتوان قابل تأمل دانست.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين نوشتار برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی بر اساس پيشسخن کتاب دکتر محمود افشار بر "پژواک ابتذال" بازنويس شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- پيشسخن کتاب تاريخ و زبان در افغانستان، نگارش نجيب مايل هروی، به قلم دکتر محمود افشار يزدی، تهران: بنياد موقوفات دکتر محمود افشار يزدی، چاپ دوم - ١۳٧١ خ، صص ٧-١١
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مايل هروی، نجيب، تاريخ و زبان در افغانستان، تهران: بنياد موقوفات دکتر محمود افشار يزدی، چاپ دوم - ١۳٧١ خ
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]