|
کودتای هفتم ثور ۱٣۵٧
روایت نورمحمد ترهکی از کودتای هفت ثور
فهرست مندرجات
◉ پسمنظر کودتای هفت ثور
◉ سياست ضد ملی داوود
◉ وضع اقتصادی رژيم داوود
◉ سياست خارجی رژيم داوود
◉ نتيجهگيری ترهکی
◉ داستان مختصر کودتا از زبان ترهکی
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
روایت نورمحمد ترهکی از کودتای هفت ثور
روز هفتم ثور (اردیبهشت) ۱۳۵۷، کودتای نظامی خونینی در افغانستان بهوقوع پیوست، که ثمرهای آن چیزی نبود جز غصب قدرت سیاسی با خشونت، و تجاوز به حقوق طبیعی و انسانی و آزادیهای واقعی. بهدنبال این رخداد، یک رژیم توتالتر (حکومت ارعاب، کشتار و خفقان) سر بر کشید، که همهگونه بیدادگری نوین، از دیکتاتوری تکحزبی گرفته تا دیکتاتوری فاشیستی را در افغانستان بهنمایش گذاشت.
آشکار است که کودتای هفتم ثور، که در ادبیات سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان «انقلاب ثور» یا «قیام هفتم ثور» خوانده میشود، بهمنزلهی پایان بدبختی مردم در افغانستان نبود، بلکه برعکس، با شکست جمهوری محمدداوود، بخشی از داستان زندگی پُر از آرامش مردم بهسرآمد که اثرات بسیار ناگوار بر جامعه و مردم افغانستان بهجا گذاشت. این واقعیت که حکومت توتالتر باوجود جنایتکاری آشکار آن، که هیچگونه پایگاه تودهای استوار نداشت، و صرف با توسل به زور نظامیان چپگرایی که مورد پیشتیبانی همهجانبهی اتحاد جماهیر شوروی قرار داشتند، بهقدرت رسید، از همان آغاز خواست با باورداشت به جادوی تبلیغات و شستشویی مغزی مردم، آنرا انکار کند. چنانکه بیشتر فعالان این حزب، تاکنون نیز از پذیرش این واقعیت سر باز میزنند، همانگونه که نورمحمد ترهکی و دیگر رهبران حزب بارها واقعیت را انکار کردهاند. ولی پرسش همچنان باقیست، که در افغانستان چه پیش آمد؟ چرا پیش آمد؟ و چگونه پیش آمد؟
در متن بيانيهی راديويی نورمحمد ترهکی، رئيس شورای انقلابی و صدراعظم جمهوری دمکراتيک افغانستان (در آنزمان) که شب ۱٨ ثور ۱٣۵٧ از راديو افغانستان نشر شد، چنين آمده است:
- قيام مسلحانه هفت ثور ۱٣۵٧ بهمثابهی نقطهی شروع انقلاب دموکراتيک و ملی که بر اساس ارادهی خلق زحمتکش افغانستان بهرهبری حزب دموکراتيک خلق افغانستان بواسطهی افسران وطنپرست و سربازان دلير انجام گرفت، مرحلهی تاريخی جديدی را در وطن محبوب و پر افتخار ما افغانستان آغاز نهاد...
▲ | پسمنظر کودتای هفت ثور از ديدگاه ترهکی |
نورمحمد ترهکی، در پيشگفتار خطوط اساسی وظايف انقلابی حکومت، دربارهی پسمنظر کودتای هفتم ثور چنين مینويسد:
- در ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ کودتای نظامی به شرکت يکعده افسران وطنپرست در افغانستان بهوقوع پيوست که در نتيجهی آن ظاهراً رژيم سلطنتی ساقط شد و زمينهی سرنگونی رژيم فاسد و منسوخ سلطنتی با مبارزهی پيگير نيروهای وطنپرست انقلابی به پيشاهنگی حزب دموکراتيک خلق افغانستان در کشور قبلاً آماده گرديده بود. ولی سردار محمدداوود مستبد و جاهطلب مزورانه و بهشيوه مکياوليستی قدرت دولتی را در وجود خويش متمرکز ساخت و در آغاز به مقصد فريب و عوامفريبی يک پروگرام (برنامه) بالنسبة مترقی را اعلام نمود که مورد پشتيبانی نيروهای مترقی قرار گرفت. اما طی پنج سال عملاً هيچگونه تغييری در جهت ترقی اجتماعی و اقتصادی کشور رونما نگرديد، بقايای مربوطه به سلطنت فرتوت و بروکراسی فاسد و ماشين شکنجهدهندهی رژيم سلطنتی و طبقات حاکم ستمگر و استثمارگر در کشور زنده و پا برجا باقی ماند. باند خاندان سلطنتی محمدنادر در داخل و خارج از کشور بههمدستی دشمنان داخلی و خارجی خلق افغانستان به دسايس خاينانه سلطنتی خود ادامه دادند. قدرت سياسی طبقات حاکم ستمگر و استثمارگر از طرف رژيم کماکان اعمال میگرديد و در نتيجه قدرت دولتی در افغانستان به طبقات و اقشار دموکراتيک و ملی انتقال نکرد.
محمدداوود پس از يک زمان کوتاه با طرد عناصر ملی و مترقی از مقامهای دولتی عملاً وارد اتحاد با عناصر راستگرا مرتجع، سلطنتطلب و عمال ارتجاع داخلی و خارجی گرديد و طرفداران و هواداران دستگاه کهنهی سلطنتی و خاينين بهوطن را به مقامهای حساس دولتی انتصاب کرد. او در حالی که مذبوحانه تلاش میورزيد تا ماهيت واقعی نيات و هدفهای ضد دموکراتيک و ضد ملی خود را در پس پرده جملههای بهظاهر مترقی و در لفافهی عبارتپردازیهای انقلابینما پنهان کند و از خدمت به اکثريت مردم دم زند، عملاً ماشين ستمگری رژيم سلطنتی را که نادر سفاک و هاشم جلاد بهشيوهی استعماری بهوجود آورده بودند، دستنخورده باقی گذاشت و آن را تکيهگاه اساسی خود قرار داد.
▲ | سياست ضد ملی داوود |
- محمدداوود مستبد و عوامفريب در حالیکه در گفتار، بهاصطلاح مترقی بود ولی در عمل يک سياست ضد دموکراتيک و ضد ملی و خاينانه را تعقيب کرد. آزادیهای سياسی مردم را در بند کشيد، حقوق دموکراتيکشان را سلب کرد و با بیشرمی تمام خلق آزادهی افغانستان را بهشيوهی ادارهی استعماری تحقير و توهين کرد. بهاين معنا که گويا مردم افغانستان تاکنون به رشد طبيعی سياسی خود نرسيدهاند. رژيم سياه داوود بدون کوچکترين احترام به پيکار قهرمانانه خلق افغانستان عليه استعمار، استبداد و ارتجاع وقيحانه ادعا نمود که چند عنصر فاسد و عمال ارتجاع و امپرياليزم در رهبری حزب نام نهاد به اصطلاح انقلاب ملی که ماهيتاً ضد انقلابی و ضد ملی بودند، گويا میتوانند مردم زحمتکش ما را به رشد طبيعی برسانند.
رژيم اختناق و ترور محمدداوود بهمنظور فريب تودهها، تخدير هشياری و منحرف ساختن آنان از حقايق بهخصوص مقولهی بزرگ و علماً پر مفهوم انقلاب را بازيچه خود ساخته بود و بهغرض جلوگيری از اشاعه انديشههای انقلابی پيشرو عصر ما و بهمنظور جلوگيری از آگاهی تودههای مردم خاينانه ايديولوژی علمی را وارده خواند و ايديولوژی غير علمی بهاصطلاح «ملی» خودساخته التقاطی بیپايه و جعلی خويش را که عملاً فاقد محتوی ملی بود، اشتهار میکرد.
▲ | وضع اقتصادی رژيم داوود |
- وضع اقتصادی کشور در اثر سياست اقتصادی اسارتآور رژيم محمدداوود که با فساد اداری، قانونشکنی، خودسری، رشوهستانی، اختلاس و سوءاستفادههای گوناگون همراه بود، بهنحو روزافزون بهوخامت میگراييد، سرمايهگذاری ناچيزی در بخش بهاصطلاح انکشافی پلان (برنامه) هفت ساله پيشبينی شده بود که هشتاد فيصد آن متکی به کمکها و قرضههای خارجی بود. با آنهم رژيم نتوانست طی سالهای اول و دوم پلان هفت ساله خود تقريباً پنجاه فيصد مجموع بودجه انکشافی را تدارک ببيند و بهمصرف برساند.
چنان که در سال ۱٣۵۵ از جملهی مبلغ چهارده ميليارد و بيستوهفت ميليون افغانی بودجه انکشافی پيشبينی شده صرف هفت ميليارد و نهصد و پنجاهوهفت ميليون افغانی و در سال ۱٣۵٦ از جمله بيست ميليارد و دوصد و سیوسه ميليون افغانی در حدود نه ميليارد و دوصد ميليون افغانی گويا مصرف گرديده است.
رژيم محمدداوود بهجای آن که منابع داخلی و خارجی مطمين را برای تمويل پروژههای انکشافی جستجو نمايد، حاضر شد که منافع ملی وطن و خلق افغانستان را در قمارهای خاينانه سياسی خود قربان کند و در برابر وعده بهاصطلاح اعطای قرضههای اسارتبار و با قيدوشرط سياسی و اقتصادی بهتحميلات نواستعماری خاينانه تن در دهد.
▲ | سياست خارجی رژيم داوود |
- سياست خارجی رژيم داوود هر روز بيش از پيش شکل معاملهگرانه، سازشکارانه و تسليمطلبانهتری را در برابر ارتجاع امپرياليستی و وابسته به آن بهخود میگرفت.
مؤجز اين که رژيم محمدداوود با تعقيب يک چنين سياست ضد دموکراتيک، ضد ملی و ضد منافع خلق کشور در آستانه تبديل کامل به يک رژيم تروريستی و فاشيستی و به يک رژيم مطلقاً وابسته به ارتجاع داخلی و خارجی قرار گرفت که از مظاهر آن ترور و قتل چند تن از جمله يکی از بهترين فرزندان وطنپرست و زحمت کش خلق کشور (خيبر شهيد) و نقشه گرفتاری و حبس و غل و زنجير و ترور و اعدام وطنپرستان انقلابی و سرکوب نيروهای ترقیخواه، وطنپرست و دموکراتيک از جمله اعضای موجود شورای انقلابی جمهوری دموکراتيک افغانستان بود.
▲ | نتيجهگيری ترهکی |
- بدين قرار کاملاً آشکار و قابل درک بود که تودههای مردم در تحت پنجههای خونين رژيم ظاهرشاهی و داوودی در ظلم و ستم، در فقر و بيکاری، در بيماری و بيسوادی دست و پا میزدند و نارضايی آنان بهصورت همهجانبه کسب شدت کرده و رژيم مستبد محمدداوود کاملاً از خلق تجريد و روبهرو بر ضد آن قرار گرفته بود. اين نارضايتیها در آخرين روزها از حالت بالقوه به بالفعل و از حالت تراکم کمی خود به تغييرات کيفی منجر گرديد و شرايط عينی و ذهنی آغاز انقلاب دموکراتيک و ملی در کشور نضج يافت و در اثر آن قيام انقلابی مسلحانه هفت ثور ۱٣۵٧ بهرهبری حزب دموکراتيک خلق افغانستان در روز روشن و در کمترين زمان و با کمترين ضايعات طومار سياه رژيم تروريستی و طراز فاشيستی محمدداوود را در هم پيچيد. بدين جهت، قيام انقلابی هفت ثور بهمعنی واقعی کلمه يک انقلاب ظفرآفرين خلق افغانستان است نه يک کودتا.[۱]
حال، پرسش اساسی اين است که آيا نورمحمد ترهکی در آنزمان میدانست که افسران وابسته به حزب وی و سربازان ناآگاه از همهچيز چه فاجعهای بهبار آوردند و آيا او عمق اين فاجعه را درک میکرد؟ چنانکه ببرک کارمل در سال ١٩٨٠ ميلادی دربارهی درک خود از اين کودتا چنين گفت: «انقلاب اپریل (١٩٧٨) يک جنايت عظيم در برابر مردم افغانستان بود.»[٢]
شايد بسياری از اعضای اين حزب تاکنون نيز از پاسخ روشن به اين پرسش طفره روند و يا در پی توجيه آنچه باشند که بر افغانستان گذشت! اما بههر حال، در تاريخ افغانستان، اين روز سیاه بهعنوان فاجعهی بزرگ هرگز فراموشناشدنی است.
▲ | داستان مختصر کودتا از زبان ترهکی |
... میتوانم بهشما داستان مختصر انقلاب را شرح دهم، اين انقلاب بهاساس دستور و تحت رهبری حزب دموکراتيک خلق افغانستان انجام يافت.
اين بار اول است که بهدنيا اعلام میکنم که حادثه اخير کودتايی توسط يکعده عساکر و رهبران اردو نبود، بلکه حرب، رفقای خود را در ساحه نظامی تربيه کرد و ما کوشيديم تا آنها خود را در جهت حزب روی اين دليل بسيج نمايند که روزی بتوانند با يکجا مردم افغانستان را از چنگ بیرحمی و اختناق رژيم اشرافی نجات بخشد.
از زمان تأسيس حزب که سيزده سال میگذرد، يعنی از روز اول جنوری ١٩٦۵ بهاين طرف ما همکاران و رفقای خود را در اردو به تدريج تربيه کرديم، رهنمايی کرديم و ما اين حقيقت را اظهار کردهايم که در هر موقع توان آن را داشتيم که به اشرافيت ضربه وارد سازيم حتی سه سال قبل، مگر ما مدتی کوشيديم تا با اشرافيت در نيفتيم و هميشه از ايشان خواستيم تا به ما در حکومت بهحيث يک جبهه سهمی بدهد.
داوود در بيانيه خطاب به مردم که ما از آن پشتيبانی کرديم، اعلام کرد که برای اجرای امور کشور جبهه تشکيل خواهد داد و ما تقاضا داشتيم تا از ما در حکومت دعوت نمايد و ما را به حيث يک حزب، حق شرکت به دولت بدهد مگر او همواره اين تقاضا را رد میکرد و ما در موقفی نبوديم که بتوانيم عملاً اقدامی بکنيم. بالاخره به صورت قبيح و بیرحمانه ما را در زندان انداخت. حزب مجبور شد تا دست به اقداماتی زده و عليه او قيام نمايد. قبل از اين که ما را به زندان بيندازند، احساس میکرديم که در آيندهی خيلی قريب داوود اقداماتی عليه ما خواهد کرد، لذا ما به رفقا و همکاران خود در اردو هشدار داديم در صورتی که ما را به زندان میاندازند، معنی اين امر آنست که حزب را نابود میسازند و آنها بايد دست بکار شوند و من حقيقتاً نسبت به فراست آنها و عمل متين ايشان در اين راه مرهون هستم. رفقای اردو در روشنايی روز به بمباران مرکز اشرافيت آغاز کردند.
او تسليم نمیشد به التيماتومهای مکرر رفقای ما که خود وی، فاميلش و وزرأ به قوای ما تسليم شوند وقعی نگذاشت او بر رفقای ما گلولهباری میکرد تا آنکه همکاران ما مجبور شدند به فير متقابل دست بزنند که در اثر آن او و بعضی از اعضای فاميلش از بين رفتند و بالاخره انقلاب پيروز گرديد...
اين بود مختصر داستان انقلاب که به شما ارائه کردم.[٣]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مطلب برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی از سالنامهی افغانستان رونويس شده است.
يادداشت ٢: اين متن بهصراحت نشان میدهد که هتاکی و فحاشی جزئی از شيوههای ادبی - تبليغاتی نيروهای چپ در افغانستان بوده است که بدون کوچکترين تحمل و بردباری در برابر مخالفان خود از آن کار میگرفتند.
[▲] پینوشتها
[۱]- سالنامهی افغانستان، شمارهی ۴۴، ٧ ثور ۱٣۵٨، صص ۵٠-۵٣
[٢]- مصاحبهی ببرک کارمل با ولادیمیر سنگیرِیف (خبرنگار پراودا) (قسمت دوم)، ترجمهی فیاض نجیمی بهرمان
[٣]- سالنامهی افغانستان، شمارهی ۴۴، ٧ ثور ۱٣۵٨، صص ۵٩-٦۱
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ سالنامهی افغانستان، شمارهی ۴۴