فهرست مندرجاتپته خزانه؛ اصل است يا جعل
[↑] پته خزانه؛ اصل است يا جعل
ترديدی نيست که اولين اثر پشتو مربوط است به قرن پانزدهم ميلادی (نهم هجری) و آن سنديست تاريخی در باب غلبۀ قبايل يوسفزايی بر امارت سوات، نوشتۀ شيخ ملی.[۱]
بعد از اثر مکتوب زبان مورد بحث بوسيلۀ پيروان مسلک روشنيان و ديگر کسان روبهفزونی نهاد. بهطوری که "خيرالبيان" مؤلفه بايزيد انصاری در زمينۀ مبانی تعاليم روشنيان بوده که آرای "پيرروشن" را بيان میکرده است.[٢] در روزگار متأخر سرايندگان و نويسندگانی در قلمرو اين زبان پديدار شدند و آثاری منظوم و منثور بدين زبان سرودند و نوشتند، که بيشترينه آثار آنان بهدست رسيده و در افغانستان و پاکستان بهچاپ رسيده است.
آقای حبيبی و يارانش اعتقاد دارند که قديمترين اثر مکتوب زبان پشتو به قرن هفتم هجری میرسد. ادعای آنان بر اساس کتابی است بهنام "تذکرةالاولياء" تأليف سليمان ماکو (٦۱٢ هجری) کتابی که چند ورق آن را آقای حبيبی و اصحابش ديدهاند و ديگران فقط چاپ عکسی آن را رؤيت کردهاند.
منبع ديگری که حبيبی و يارانش بدان استناد میورزند "پته خزانه" است، فراهم آوردۀ محمد هوتک، در سال ۱۱۴٢ هجری، که تراجم احوال چهل و نه شاعر زن و مرد را در بر دارد از سال ۱٣۹ هجری تا دوران مؤلف. پته خرانه را به فارسی میتوان خزانۀ نهفته خواند، و اين گنج همچنان نهفته است و تنها بر حبيبی و يارانش اصل نسخه نمايان شده. هرچند چاپ افست و عکسی از آن بهعمل آوردهاند ولی از روی عکس به اصل نسخه نمیتوان پی برد. هم نمیتوان آن را از لحاظ نسخهشناسی و خطشناسی آزمون کرد و به محک مرکبشناسی زد.
از اينجاست که پشتوشناس بهنام "مور گنستيرنه"[٣] در مورد اشعار کهن تذکرۀ مزبور و خزانه نهفتۀ حبيبی و يارانش از نظرگاه زبانشناسی و تاريخشناسی ايرادهايی را وارد دانسته و گفته است که صحت نظريات حبيبی و اصالت اين آثار آنگاه مقبول میافتد که نسخه خطی از لحاظ "فيلالوژی" بررسی شود.
آقای حبيبی و يارانش بهجای آن که اصل نسخهها را به نمايشگاههای جهانی آثار دستنويس بفرستند و از پشتودانان معروفی که در باب زبان پشتو و دستور آن تدقيق و تحقيق کردهاند، دعوت کنند تا از نظرگاه نسخهشناسی علمی (فيلالوژی)، اصلی بودن و يا جعلی بودن خزانۀ نهفته و تذکرۀ ايشان را محقق کنند، چنين مینويسد: "در سنۀ ۱٨۴٦ م مستر نشانيل بلند مقالهای در مجلۀ انجمن آسيايی لندن نوشت و تذکرۀ ديگری را بهنام لباب الالباب عوفی معرفی نمود که فقط دو نسخۀ جديدالکتابه آن اکنون در دنيا معلوم است، اول مخطوطۀ کتابخانه همايونی برلين، دوم مخطوطۀ مستر بلند که بعداً در منچستر بود و بهوسيله مستشرق فقيد ادوارد براون و مرحوم قزوينی طبع گرديد و بدين وسيله معلومات ما در تاريخ ادبيات دری افزونتر شد، مورد شک قرار نمیدهيم، در حالی که جز دو نسخۀ محدث خطی لباب را در دست نداريم، و دواين اکثر شعرای قديم دری از بين رفته ولی ما به سند عوفی و دولتشاه وغيره، اکثر پارچههای ادبی شعرای قديم را که با موازين سبکشناسی و وقايع تاريخی مغايرتی ندارند قبول کردهايم و حتی اظهار شک هم نکردهايم.
از انصاف دور است که مستشرق محترم مسايل عميق زبانشناسی و تاريخی را در پته خزانه ذکر میکند ولی بهيکی ازين پروبلمها شرحی نمیدهد و حتی اشارهای نمینمايد و اين غير از مشوب ساختن افکار عامه چيز ديگری نخواهد بود.
در مآخذ قديم تاريخ ادبيات (فارسی) دری بعد از لبابالالباب و چند کتاب عربی که بيتی يا جملهيی را نقل کردهاند، تاريخ سيستان است که نام مؤلف و خود کتاب هم معلوم نيست و انشای آن هم بهحکم قوانين سبکشناسی از قرن پنجم هجری آغاز و تا ٧٢۵ قمری که پايان وقايع آنست تعلق دارد و بنابراين کتاب قديم يکدست و يک آهنگ و مربوط به يک سبک نگارش و يک مؤلف نيست. اين کتاب هيچ شناخته نشده بود و حتی مؤلف احياءالملوک شاه حسين که از بقايای شهزادگان صفاری سيستان بود تا ۱٠٢٨ ق که کتاب خود را مینوشت از وجود چنين کتابی بهنام تاريخ سيستان اطلاعی نداشت... ولی هيچکس نگفت که اين اشعار را فلان شاعر يا نويسنده يا مورخ تاريخ سيستان به فلان غرض جعل کرده و يا از نظر زبانشناسی و تاريخی پروبلمهای عميق حل نشدنی را میتوان حدس زد که از نظر زبانشناسی و سبکشناسی و وقايع تاريخی درخور قبول نيست مانند اين قصيده معروف منسوب به عباس مروزی که گويا در مدح مأمون خليفه سروده بود:
گسـترانيده بجود و فضـل در عالم يدين
که آثار حدث و جعل بروجنات قصيده پديدار است.
در همين کتاب که اقدم واصح و معتبرترين تذکرههای دری شمرده شده شعری را به سلطان محمود در مرثيۀ کنيزکی گلستان نام نسبت دادهاند که ابداً به زبان عصر غزنويان نمیماند:
تا تو ای ماه زيـر خـاک شــدی | خـاک را بر ســپهر فضــل آمـد | |
دل جزع کرد گفتم ای دل صبر | ايـن قضــا از خـدای عـدل آمـد | |
آدم از خاک بود و خاکی شــد | هــر کـه زو زاد بـاز اصــل آمــد |
اينکه سلطان معظم و بزرگی مانند محمود مرثيه کنيزک خود را با چنين زبان و الفاظ و ادا میسرايد، خود مسئلۀ [قابل] تأمل است. در حالی که در همين کتاب معتبر شعر ديگری را هم به سلطان محمود نسبت دادهاند...
چون ما نسخ قديم قريبالعهدا عوفی اکنون در دست نداريم، و هر دو نسخۀ منقول عنهما بیتاريخ است پس آنچه صاحب بزم آرا، علی بن محمد حسينی در سنۀ هزارم هجری تمام مطالب لبابالالباب را بدون ذکر نام مؤلف يا مآخذ در کتاب خود برداشته، پس آيا مسئلهای بوجود نمیآيد که خلاق اين کتاب کيست؟
در صورتی که از نظر سبک ايرادی بر برخی محتويات لباب وارد باشد، و اشعار و آثاری را که درين دو نسخۀ متأخر لندن و منچستر آمده در سنه ۱٠٠٠ ق در بزم آرا هم میبينيم، پس آيا اينجا ايجاد شکوک و مسئلهها نيست؟"[۴]
از گفتار فوق نمیتوان فهميد که آيا آقای حبيبی وجود تذکرههايی چون تذکرۀ دولتشاه سمرقندی و تذکرۀ لبابالالباب عوفی را انکار میکند و تأليف آنها را به جاعلان نسبت میدهد، و يا اين که میخواهد لغزشهای تذکرههای مزبور را يادآور شود، و يا خطاهای تاريخی و عدم بينش انتقادی در تأليف آن کتب را. منکر شدن از وجود مؤلفاتی چون تذکرۀ دولتشاه و تذکرۀ عوفی کاريست هم منکر، و هم نامقدور. چرا که سوای آن که از تذکرةالشعرای دولتشاه نسخ فراوانی در کتابخانههای دنيا وجود دارد[۵]، و غير از طبع ادوارد براون اين کتاب سه بار در هندوستان و دوبار در ايران به چاپ رسيده[٦] - هر چند که جای طبع مهذب و انتقادی آن خالی مانده است - هم وجود تذکرۀ مزبور به وجود چند نسخۀ مخطوط و چاپی منوط نيست، بلکه اين تذکره را "وان همر" در سال ۱٨۱٨ ميلادی به انگليسی ترجمه و چاپ کرده، و سليمان فهمی نيز در اسلامبول اين کتاب را به ترکی برگردانيد و بهنام سفينةالشعراء به طبع رسانيده است.
اينگونه پيوندها و ارتباطات همگی میرساند که تذکرةالشعراء دولتشاه دستنويس جعلی نيست. و از تذکرۀ لبابالالباب عوفی نيز اقتباساتی بعينه صورت گرفته مانند تذکرۀ عرقات تقیالدين اوحدی و لبلباب قمرالدين علی (۱۱۹۴ ه.ق). مؤلفان نامبرده از لبابالالباب اقتباساتی داشتهاند که خود اين دقيقه دال است بر صحت لباب.
نيز سوای دو نسخهيی که از لباب مرحوم قزوينی و براون در دست داشتهاند، نسخهيی هم از تذکدۀ عوفی در دست رضاقليخان هدايت بوده که در تأليف مجمعالفصا از آن بهرهبرده، و از مندرجات آن نيز نقل کرده است.[٧] اما نه نگارنده و نه هيچ کتاب خوانده فارسی زبانی در اين ترديد نمیکند که در جميع تذکرههای فارسی اعم از تذکرههای شعرا و تذکرههای صوفيانه نکتههای سست و ناروايی بسيار راه يافته و لغزشهای تاريخی بسيار روشنی جای پيدا کرده است و تذکرههای منتحل نيز زياد داريم، و تصحيح متون مزبور از سوی مصححان و محققان متون هيچگاه آنچنان نبوده، که لغزشهای فوق را ناديده انگارند. نگاهی به چهار مقاله نظامی عروضی و تعليقات دکتر محمدمعين و تذکرۀ دولتشاه و انتقادات قزوينی بر لبابالالباب نمايندۀ بارز اين سخن است. هر چند که تاکنون دامن همت بهدست نيامده و تذکرههای مزبور از نظرگاههای انتقادی وارسی نگرديده است. هم ذکر اسم و رسم و شهرت بيشترينۀ آثار عربی و غير آن وجود رشته و دنبالۀ آثار ديرينۀ فارسی از آوان دوران اسلامی تا عصر حاضر و معاصر روشنگر اين است که نسخهای جعل نشده، و اگر شطاران سودجو نسخۀ "کاپوس نامه" جعل کردند و غرض آنان بهدست آوردن پولی بود و ديگر هيچ، و با آنکه از قابوسنامه دهها نسخۀ مخطوط و يک چاپ انتقادی نيز در دسترس بود، آن نسخۀ محدث هم بعد از اندک زمانی زير بررسیهای فيلالوژی آزمون شد، و آثار جعلی پيدا گرديد.
از اين گذشته بيشترينۀ آثار فارسی که خوشبختانه بیشمار مینمايد از نظرگاه سبکشناسی و تاريخی بررسی شده، در حدی که دو بخش بودن و مغاير بودن بهره نخست با قسمت دوم تاريخ سيستان نيز بر اثر همينگونه تتبعات معين و مشخص گرديده است. و نگارنده نمیداند که "صدها پروبلمهايی" که آقای حبيبی بر متون و اسناد کهن و ديرينۀ فارسی میبيند، کدام است و چيست؟
پيدا نيست که دقيقهای را که بر سرودۀ محمود غزنوی گرفته، از بهر چيست؟ آيا نرمی و روانی و زبان نظم مذکور است که بايد ايشان را به ديوان فرخی سيستانی ارجاع داد، و اگر سرايش ابيات فوق را از شأن و جلالت و عظمت محمود غزنوی بهدور میبيند، بايد گفت که اين شعف و ناتوانی فلان تذکرۀ فارسی نيست بلکه ناشی از بينش ناصائب ايشان است نسبت به سلطان محمود و سلطان محمودها.
هر چند که امروزه بعضی از پاکستانیها و هندیها ناآگاهانه مدفن محمود عزنوی را زيارتگاه خويش خواندهاند، ولی خواننده ديدهور از تعصبات مذهبی، غضب اموال مردم، سياست مذهبی، دلبستگی محمود به خراين هندو غارت آن با رنگ اسلامی، استبذاذ رأی و مالدوستی و آزمندی و تملق و کتابسوزان وی بیاطلاع نيست.[٨] نگارنده نمیگويد که اشعار فوق بايد از سرودههای سلطان محمود باشد، بل میخواهد بیخبراندازی آقای حبيبی را بنماياند.
باری آنان که اصلی بودن خزانۀ پنهان را میخواهند نمايان سازند، به نعل زدن کاری به پيش نخواهند برد، و به قول بيهقی دبير اگر بخواهند که معضل خزانۀ نهفته، آشفتهتر از اين نگردد و بر پيکر و تن خوشاندام فرهنگ فارسی و پشتو در افغانستان ضربه نخورد و کارها يکرويه شود، اصل نسخه را در معرض تحقيق و تتبع نسخهشناسان داخلی و خارجی بگذارند، و دلايل پا برجای و سختۀ محققان را بپذيرند.[۹]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مطلب از کتاب تاريخ و زبان در افغانستان که توسط نجيب مايل هروی برشتۀ تحرير درآمده، برای دانشنامهی آريانا بازنويس شده است.
يادداشت ۲: با توجه به مطلب فوق، تا زمانی که کتاب پته خزانه (گنجينۀ پنهان) از لحاظ نسخهشناسی و سبکشناسی علمی مورد بررسی دانشمندان بیغرض قرار نگيرد، هرگونه قضاوت از جانب گروههای پشتوگرا و پشتوستيز پيشداوری تلقی میشود و مدار اعتبار علمی نيست.البته اطلاعاتی که در قسمت پيوستها ارائه میشود، آگاهی از ديدگاههای مختلف دربارۀ مطالب يک مدخل خاص است. مسئوليت این ديدگاهها به عهده نويسندۀ يا نويسندگان آن است و نشر اين ديدگاهها در دانشنامه به منزله تایید يا رد نظرات ارائه شده در آنها نیست.
[↑] پینوشتها
[۱]- آقای حبيبی مینويسد که کتاب مذکور در باب تاريخ يوسفزی نبوده بلکه اثری بوده شامل اصول اجتماعی و اصلاحات ارضی. پته خزانه، محمد هوتک، بهاهتمام عبدالحی حبيبی، چاپ سوم، ص ٦
[۲]- همين شخص بود که خود را مسيح اعلام کرد و پير روشن ناميد. اين مسلک بهدست خوانين پشتون از بين رفت. مقدمه فقهاللغه ايرانی، از ای. ام. ارانسکی، ترجمۀ کريم کشاورز، ص ۳٠۱
[۳]- پته خزانه، پيشين، صص ۸-۹
[۴]- فهرست کتابهای چاپی، ج ۱
[۵]- لبابالالباب، محمد عوفی، تصحيح براون و قزوينی، ج ۲، مقدمه هـ
[۶]- فرخی سيستانی، دکتر غلامحسين يوسفی، صص ۱٧٠-۲٧۵
[٧]- محاکمةاللغتين، نيز ر. ک: تاريخ ادبی براون، ۳/۴۹۳
[۸]- سيری در زبانشناسی، واترمن، ترجمۀ فريدون بدرهای، ص ۲٠
[۹]- مايل هروی، نجيب، تاريخ و زبان در افغانستان، صص ۹٠-۹٦
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مايل هروی، نجيب، تاريخ و زبان در افغانستان، تهران: بنياد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ دوم - ۱۳٧۱ خ