واژهی مجوس را امروزه به پيروان دين زرتشت برگردان كرده و عموماً از آن ايرانيان زرتشتی را اراده میكنند. اما به دلايل زياد و با اهميّتی میتوان دريافت كه اين كار همواره درست و بیعيب نيست. اين نوشتار، به بيان تعداد گزيدههايی از اين دلايل اختصاص دارد. به جهت رعايت اختصار، از تكرار مباحث زبانشناسی دربارهی اين واژه و چگونگی دخيل شدنِ آن در زبان عربی، پرهيز كردهام.
[↑] پيشآگهیها
واژهی مجوس در آيهی ۱٧ از سورهی حج بهكار رفته كه در آن ميان مسلمانان و يهوديان و صابئين و مسيحيان و مجوس، با مشركين قايل به تمايز شده است. اغلب مفسرينِ ايرانی قرآن، واژهی مجوس در اين آيه را به «گبران» و «آتشپرستان» و «مغان» برگردان كردهاند، درحالیكه عموم مفسرين عربتبارِ قرآن، آنرا به «كسانیكه خورشيد و ماه و آتشها را میپرستند» معنا نمودهاند. از اين حيث، گسستی بسيار جدّی ميان اين دو دسته از تفاسير به چشم میخورد؛ زيرا هر چه تفسيرِ ايرانيان قابل انطباق با پيروان زرتشت است، تعريفِ مفسرانِ عرب از واژهی مجوس، نمودی عمومی و غيرتخصصی دارد. تعبير و تفسيرِ واژهی مجوس به «زردشتيان» منحصرآ در تفاسير فارسی و عربی دهههای اخير رخ داده است.
واژهی مجوس در احاديث شيعی و سنّی نيز به وفور به كار رفته است. تنوعِ موضوعی احاديث شيعیای كه به مجوس پرداختهاند، به نسبت بيشتر است. اين واژه، در كتب فقهی و كلامی اسلامی هم مكرراً به چشم میخورد. در مجموعهی ادبيات غير دينی عربی، از اشعار عاشقانه گرفته تا داستانهای هزار و يكشب و از مجموعهی تواريخ تا كتب جغرافیدانانِ مسلمان نيز مجوس در موارد متعددی به كار رفته است كه در بسياری از آنها، معنايی كه از اين واژه اراده شده است، قابل تطبيق بر پيروان دين زرتشت نيست.
[↑] نمونههايی از شواهد
جغرافیدانان مسلمان، عموم مردم آسيای شرقی، ايرلند، جنوب سودان، اقوام ترك ساكن در مرزهای چين تا دشتهای سغد، برخی ساكنان اندلس و جنوب اروپا و وايكينگها و غيره را صراحتآ مجوس خواندهاند. ابن خلدون، نمونهای از ايشان است. او، بهعلاوه، در مقدمهی مشهور خود، ضمن ردّيهای بر اين نظر حكماء كه لزوماً بر هر قومی پيامبری نازل شده است، مینويسد: «پيروان انبياء به نسبت مجوس كه اكثر اهل دنيا هستند، در اقليّت قرار دارند».
در احاديث شيعی كه به شرح كتاب و پيامبر مجوس اختصاص دارد، واقعهی اوستاسوزی و نيز كشتهشدنِ زرتشت، صراحتاً به خودِ مجوس نسبت داده شده است. يعنی، مقدونيان و تورانيان هم مجوس شمرده شدهاند. در همين چارچوب، قابل تعمّق است كه شيخ مفيد در كتاب «المقنعه» به نقل از دو تن از علمای برجستهی اهل سنّت (= اوزاعی و مالكبنانس)، صراحتآ همهی پيروان اديان غيرابراهيمی را جملگی «مجوس» خوانده است.
در اشعار عربی، عموماً از واژهی مجوس در معنای مطلقِ آتشپرستی ياد شده است و در ادبيات داستانی كهن عربی، واژهی مجوس بر بسياری از مردم جزاير و نواحی دوردست اطلاق شده است.
[↑] يك فرضيّه
بهنظر میرسد كه واژهی مجوس در تداول عرب، دارای دو معنای خاصّ و عامّ بوده است. مجوس در معنای خاصّ، مسلماً بر ايرانيان زرتشتی دلالت میكرده است؛ امّا اين واژه در معنای عامّ دايرهای بسيار گسترده را در برمیگرفته است. برای عرب، هر قومی كه آتش را به نوعی تقديس میكردند يا به «خويدوده» همّت داشتند يا دينی میورزيدند كه با مختصّات عمومی اديان ابراهيمی متفاوت بود، مجوس قلمداد میشد. به يك تعبير، واژهی مجوس يادآور واژهی عجم در زبان عربی است. عرب، نه فقط به ايرانيان، عجم میگفت؛ بلكه اصولاً همهی زبانهای غير سامی را عجمی لقب میداد.
[↑] نتيجه
اثبات اينكه مجوس دارای معنايی عامّ هم هست، بلافاصله ذهن را متوجه كاربرد اين واژه در ادبيات دينی عربی میكند. مهمّترين پرسش اين است: مراد از مجوس، در قرآن چيست؟ اگر كاربرد اين واژه در قرآن، ناظر بر معنای عامّ آن بوده باشد، آنگاه مقولهی شرك و مشركين، به لحاظ مصاديق جغرافيايی، به مفهومی كاملآ محلّی محصور میشود.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- واژه مجوس، وبگاه امرداد
[↑] سرچشمهها
□ وبگاه امرداد
[برگشت به بالا]