- منشأ جنبش صهيونيزم
- جامعه یهودیان اروپا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم
- زمینههای یهودستیزی پیش از هولوکاست
- راه حل نهايی: قتلگاههای يهوديان
- تبديل اردوگاههای مرگ در اروپا به موزه
- زنان و کودکان اصلیترین قربانیان هولوکاست
- دیدگاه فرزندان و بازماندگان سران حزب نازی در مورد هولوکاست
- يادداشتها
- پینوشتها
- سرچشمهها
[هولوکاست]
[↑] منشأ جنبش صهيونيزم
صهیونیسم یک جنبش سیاسی و ملیگراست که در زمان تشکیل در اواخر قرن نوزدهم، عمدهترين هدفاش تشکیل کشوری برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبیای تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل مرتبط میکند. واژه صهیونیسم از نام تپهای در اورشلیم بر گرفته شده است. یهودیان معتقد، اعم از صهیونیست يا غیر صهیونیست، با استناد به تورات اسرائیل را سرزمین وعده داده شده به قوم یهود میدانند. اما جنبش صهیونیسم در واکنش به فرهنگ یهودستیزی و خشونتهای ضد کليمی اواخر قرن نوزدهم امپراطوری روسیه و اکثراً توسط یهودیان غیرمذهبی تشکیل شد. این یهودیان معتقد بودند بهترین روش مقابله با یهودستیزی در اروپا برپایی کشور مستقلی برای یهودیان خواهد بود.
در زمان برپایی سازمان جهانی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷، جنبشهای یهودی دیگری نیز وجود داشت. مانند جنبشهایی که خواهان آمیختن و حلشدن یهودیان با اکثریت مردم کشوری بودند که به آن تعلق داشتند و یا جنبشهایی که مخالف آمیختن یهودیان با فرهنگ حاکم و خواهان حفظ هویت یهودی بودند. اما صهیونیسم بهمرور زمان قدرت بیشتری یافت و جنبش سیاسی حاکم در میان یهودیان شد.
با تلاش صهیونیستها، دولت بریتانیا در بیانیه بالفور به سال ۱۹۱۷ حمایت خود را از برپایی کشوری برای یهودیان درمنطقه فلسطین در امپراطوری عثمانی اعلام کرد. شرط مهم ذکر شده در این بیانیه عدم بهمخاطره انداختن حقوق مدنی و مذهبی جمعیت غیر یهودی فلسطین بود. در سالهای پس از بیانیه بلفور، مهاجرت یهودیان به فلسطین که از پیش از آن آغاز شده بود شدت یافت.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ در پی تقاضای بریتانیا، بهطرح تقسیم منطقه فلسطین رای مثبت داد و این طرح بلافاصله با مخالفت کشورهای عرب و فلسطینیان عرب روبرو شد. اما جنبش صهیونیست در سال ۱۹۴۸ بههدف اصلی خود که برپایی کشور اسرائیل بود دست یافت.
صهیونیسم طی دههها بهدلایل متفاوت و متنوع مورد انتقاد قرار گرفته است. مخالفت برخی از مسلمانان مومن با ايدئولوژی صهیونیسم از اهمیت مذهبی بیتالمقدس در اسلام، سرچشمه میگیرد. در میان افراد غیرمومن، از جمله یهودیان، یکی از عوامل اصلی مخالفت با صهیونیسم سیاستهای اسرائیل بهخصوص در مناطق اشغالی است. برخی از یهودیان بنیادگرا نیز معتقد بهوجود کشوری برای یهودیان نیستند و با ایدئولوژی صهیونیسم مخالفند.
نقش اصلی سازمان جهانی صهیونیسم، پس از تشکیل کشور اسرائیل، تشویق یهودیان بهمهاجرت به اسرائیل و دادن کمک به آنها در اين زمينه بوده است. این سازمان در کشورهای گوناگون بهمنظور جلب حمایت برای اسرائیل فعاليت میکند اما نقش کوچکی در سیاست داخلی کشور اسرائیل دارد.
[↑] جامعه یهودیان اروپا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم
در ابتدای قرن بیستم یهودیان زیادی در اروپا زندگی میکردند. آمارهای سال ۱۹۳۳ نشان میدهد از ۹ و نیم میلیون یهودی ساکن اروپا، بیش از شش میلیون نفر در اروپای شرقی و عمدتا کشورهای لهستان، اتحادیه جماهیر شوری، و رومانی ساکن بودند. رقمی حدود ۲ و نیم میلیون نفر هم در اروپای مرکزی و غربی در کشورهایی چون آلمان، مجارستان، چکسلواکی، و بریتانیا زندگی میکردند.
با اینکه یهودیان ساکن اروپای شرقی ترجیح میدادند اجتماعات و محلههای خاص خودشان را داشته باشند، اما یهودیان اروپای مرکزی و غربی، بیشتر در اجتماع کشورهایشان حل شده بودند.
برخی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، یونان، بریتانیا و آلمان بهواسطه آنچه در قرنهای ۱۸ و ۱۹ "آزادسازی یهودیان" نامیده میشد، حقوق مدنی برابر برای یهودیان کشورهای خود قائل شدند، و هرچند گاهی تبعیض بر ایشان وجود داشت، اما یهودیان اروپا مراسم مذهبی خود را آزادانه برگزار میکردند، و اعياد و جشنهای ديگرشان از قبيل عروسی بدون مانع برگزار میشد. فرزندانشان از حق تحصیل برخوردار بودند و حضوری فعال در عرصه تجارت و داد و ستد داشتند.
با پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، بهتدريج محدودیتهای جدیدی بهوجود آمد. اوج این تغییر در آلمان بود. امپراتوری آلمان یا آنچه مورخان "جمهوری وایمار" مینامند، با مشکلات زیادی از جنگ اول جهانی دست به گریبان بود. در ۱۹۲۲، والتر راتناو (Walther Rathenau)، وزیر امور خارجه امپراتوری آلمان، توسط تندروهای جناح راست کشته شد. راتناو برجستهترين چهره سیاسی یهودیان، موافق عادیسازی روابط با شوری پس از جنگ جهانی اول بود و مفاد معاهدهی ورسای را پذیرفت. راستگراها با قتل او، کمپین یهودستیزانهای راه انداختند که تنها به یک چیز میانديشيد: "شکست آلمان در جنگ جهانی اول، تقصیر یهودیان بود."
در سال ۱۹۴۵ که ناقوس پایان جنگ جهانی دوم نواخته شد، از هر سه یهودی اروپایی، تنها یک نفر زنده بود.
[↑] زمینههای یهودستیزی پیش از هولوکاست
اختلافات مذهبی، زمینهساز قرنها جنگ بود. از جمله در عصر معاصر، در جنگ جهانی دوم، یک طیف مذهبی قربانی سیاستهای تهاجمی آلمان شد.
از زمانی که حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان (نازی) در آلمان بهرهبری آدولف هیتلر بروی کار آمد، برخورد حذفی با یهودیان را آغاز کردند، بهطوری که ابتدا فعالیتهای ساده مانند تجارت و تحصیل آنها محدود شد، و سپس در سالهای منتهی به آغاز جنگ جهانی دوم، رسما به تبعید، کشتار و زندانی کردن ِ سازمان یافته صدها هزار یهودی پرداختند. چنانکه در کتاب "نبرد من" از هیتلر آمده، او خود را دشمن یهودیان نامید و آنها را مسوول همه مشکلات آلمان پس از جنگ جهانی اول معرفی کرد.
هیتلر، پس از بهقدرت رسیدن، وزارت تنویر افکار عمومی و تبلیغات را به ریاست یوزف گوبلز تاسیس کرد. وظيفه این وزارتخانه رسانيدن پیام نازیها بهنحو مطلوب از طریق هنر، موسیقی، تئاتر، فیلم، کتاب، رادیو، مطالب آموزشی و رسانهها بهاطلاع همگان بود.
در این میان، وجود برخی محدودیتها برای آلمانیهای ساکن اروپای شرقی باعث شد تا آلمانها بهراحتی تحت تاثیر تبلیغات نازی قرار بگیرند. بهعلاوه سینما و سایر ابزارهای نوین آن زمان برای القای این باور استفاده شد که یهودیان موجودات بیارزشی هستند و باید از بین برده شوند.
این نگرش تا آخرین روزهای جنگ جهانی دوم به سربازان و مردم آلمان القا میشد.
[↑] راه حل نهايی: قتلگاههای يهوديان
کشتار نظاممند یهودیان که از سوی نازیها بهراه حل نهایی مسئله یهود شهرت یافت، آخرین و مرگبارترین مرحلهی هولوکاست بود.
[↑] تبديل اردوگاههای مرگ در اروپا به موزه
آنچه از اردوگاههای مرگ در سرتاسر اروپا باقی مانده به موزههایی تبدیل شدهاند. خانم الهه بقراط، روزنامهنگار مقیم آلمان، چندی پیش بازدیدی از این کمپها داشت. و صدای آمريکا به این بهانه با ایشان گفتگویی انجام داد که در دو بخش در اينجا میشنويد.
[↑] زنان و کودکان اصلیترین قربانیان هولوکاست
تفکر پالایش نژادی که با قدرت گرفتن حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان، نازی، در آلمان حاکم شد، زنان و کودکان یهودی و غیر یهودی و همچنین ناتوانان جسمی و ذهنی بسیاری را به کام مرگ فرستاده شدند.
برخی آمارها از کشته شدن بیش از یک میلیون کودک بر اثر خشونت نازیها حکایت دارد. شمار قابل توجهی از این کودکان که اغلب یهودی بودند، به این علت جان باختند که محققان نازی، از آنان بهعنوان موش آزمایشگاهی بهره میبردند.
راه حل نهایی (کشتار سيستماتيک یهودیان) آخرین و مرگبارترین فاز هولوکاست بود. در این مرحله، ارودگاههای مرگ تسریع کشتار یهودیان ساخته شد. قربانیان هولوکاست، عمدتا با قطار به اردوگاههای مرگ منتقل میشدند. ماموران پس از ورود مسافران، بهسرعت مردان، زنان و کودکانی که از نظر آنها قادر بهانجام کارهای سخت بودند را در صفهای جداگانهای قرار میدادند و آن دسته را که ناتوان تشخیص میدادند، با وعده دروغ استحمام، در صف اتاقهای گاز قرار میدادند.
در این بین، زنان باردار نیز به اتاقهای گاز فرستاده میشدند. کودکان کم سن و سال چون قادر بهانجام کارهای دشوار نبودند، همچون معلولین در صف مرگ قرار میگرفتند.
اما سرنوشت آن دسته از زنان و کودکانی که در ابتدا از مرگ رهایی یافته بودند چندان بهتر از دیگر همقطاران سابق خود نبود. بسیاری از نجات یافتگان شاهد مرگ خواهر، برادر، پدر و یا مادر خود بودند.
بسیاری از زنان و کودکان، در پی انجام کارهای سخت در اردوگاههای مرگ، و تحت شرایط گرسنگی، بیماری و یا کار شدید، جان باختند. شماری از آنان پس از ناتوان شدن در انجام کارهای بیشتر، به اتاقهای گاز و پس از جان باختن، به کورههای آدم سوزی منتقل میشدند.
[↑] دیدگاه فرزندان و بازماندگان سران حزب نازی در مورد هولوکاست
فرزندان و نوادگان رژیم آلمان نازی، برای اولین بار حاضر شدند در فیلم مستندی بهنام "کودکان هیتلر" در مقابل دوربین از احساسات عمیق شرم، درد و گاهی انکار خود بگویند. این افراد کسانی هستند که گاهی تنها نام خانوادگی آنها در ذهن بسیاری وحشت میآفریند.
بتینا گورینگ Bettina Goring میگوید شرم خانوادگی، و آنچه وی آن را نگرانی در مورد انتقال ژن یک دیو میخواند، باعث شد او خود را عقیم سازد. بتینا گورینگ در فیلم مستند کودکان هیتلر از احساساتش در مورد عموی پدرش هرمن گورینگ میگوید، شخصی که پس از آدولف هیتلر، قدرتمندترين رهبر آلمان نازی بود. بتینا گورینگ میگوید در ۳٠ سالگی وحشت خَلق دیوی دیگر باعث شد خود را از بچهدارشدن محروم کند. بتینا گورینگ معتقد است صورتش (چشمها، گونهها، نیمرخ) شبیه عمویش، هرمن، است.
باوجودی که هیتلر از خود فرزندی نداشت، اما بسیاری دیگر از شخصیتهای مهم آلمان نازی دارای خانواده بودند. برخی از فرادی که در فیلم "کودکان هیتلر" با آنها مصاحبه شده، بهیاد میآورند که در دوران کودکیشـان، هیتـلر آنها را نـوازش کـرده اسـت. نیـکلاس فرنـک، (Niklas Frank) پسـر خـوانده هیتلـر و فرزنـد هانـس فرانک (Hans)، فرماندار لهستان در زمان اشغال، از جمله کسانی است که نوازشهای هیتلر را بهیاد میآورد. او همچنین خاطراتی از رفتن به اردوگاههای مرگ دارد و بهیاد میآورد که در کودکی همراه با پدرش به آزار و اذیت ساکنان اردوگاهها میخندیده است. او میگوید این خاطراتی است که من از پدرم دارم و شبها، خواب ِ تپههای جنازه را میبینم.
برای مونیکا هرتویگ (Monika Hertwig)، فرزند مسوول پلازو (Plaszow) در اردوگاه آشویتز، پذیرش اًعمال پدرش دشوار است. او میگوید پدرش برای تفریح از بالکن خانه بهسوی زنانی که کودکان خود را در آغوش داشتند، تیراندازی میکرد، و دوست داشت با یک تیر هم مادر و هم کودک را بکشد. مونیکا میگوید، "نمیدانم تا چه حد، شخصیت آن قاتل از پدرم جداست. نمیدانم چقدر از آن قاتل در من است. این سوالها مرا عذاب میدهد."
در این مستند، مونیکا با یکی از بازماندگان اردوگاهی که پدرش مسوول آنها بوده ملاقات میکند و به او میگوید پدرش علاقه داشت قربانیانش را زجر دهد و عموماً از کشتن سریع آنها خودداری میکرد.
کانوچ زیوی (Chanoch Zeevi)، کارگردان اسرائیلی این مستند، میگوید شباهت احساسات ِ بازماندگان سران نازی و قربانیان هولوکاست، او را غافلگیر کرد. او میگوید هر دو طرف بهطور روزانه، با خاطره هولوکاست زندگی میکنند و قادر به پشت سر گذاشتن این واقعه نیستند. آقای زیوی میگوید این فیلم به آنها این فرصت را میدهد که سرانجام، با گذشته خود رو به رو شده و بتوانند آن را پشتسر بگذارند. قرار است مستند "کودکان هیتلر" امسال تکمیل شود.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- گزارشهای ويديويی درباره هولوکاست، صدای آمریکا
[↑] سرچشمهها
□ وبسايت صدای آمریکا
[برگشت به بالا]