از: آصف معروف (گزارشگر بی بی سی) |
گنجینه پنهان افغانستان
نمایشگاه لندن
فهرست مندرجات
گنجینه پنهان افغانستان
آصف معروف
گنجینه پنهان افغانستان | ▲ |
در قلب آسیای میانه سرزمین باستانی افغانستان قرار دارد. هزاران سال این سرزمین چشم و چراغ جادۀ ابریشم بود. میعادگاه شرق و غرب. سرزمینی که کوروش، اسکندر و چنگیز برایش جنگیدند.
در سه دهۀ گذشته، جنگ این سرزمین باستانی را بهسوی نابودی کشاند و نمادهای زیادی از بین رفت.
اما به شهامتی مردانی از این سرزمین، مظاهری زیادی از این تمدن هفت هزار ساله باستانی نجات یافت. اشیای باستانی و با ارزش که سالها بیم آن میرفت که شاید نابود شده باشند، ناگهان در گاو صندوقهای بانک مرکزی در زیرزمینی ارگ کابل یافت شد.
تاریخ این سرزمین در نمایش این آثار برای بار دیگر کشف خواهد شد.
آثار باستانی کشور افغانستان، در حال سفر به دور دنیا است. اینبار این آثار میهمان لندن است. بهترین بهانه برای آشنایی دوبارۀ مردم جهان با چهرهای گمشدهی افغانستان. سرزمین آبدیده در کورهی جنگها.
مرزهای کنونی این کشور زمانی معرفی شد، که بریتانیا در جنوب، روسیهی تزاری در شمال، و ایرانیان در غرب درگیر بازی بزرگ سیاسی در این منطقه بودند. کشور حایل. متولد اختلافات منطقهی. ولی میراثدار چند تمدن باستانی.
باختر یا بخد و بلخ در شمال، هریوا در غرب و آراخوزیا در جنوب. سرزمینی با خاطرات اوستا و زرتشت. جنگهای کوروش و شهرهایی که اسکند بنیان گذاشت.
آثار به نمایش درآمده، گزیدهایست از چهار منطقهی باستانی در افغانستان که هر یک حکایتگر گوشهای از عظمت و هنر اقوام ساکن این سرزمین است.
چهل و پنج سال پیش کشاورزها در شمال افغانستان، این ظروف طلا را روی زمینهایشان یافتند. وقتی دانستند، طلا هست، ذوقزده شدند. مظهر از تاریخ چهار هزار سالهی کشورشان را با تبر تکه تکه کردند و میان خود عادلانه تقسیم کردند. اقوامی که شاید نوشتن بلد نبودند.
از لحظهای کشف این گنج گرانبها چشمان انسان قرن بیست، ناگهان بهسوی این تمدن ناشناس گشوده شد. باستانشناسان طرح روی ظروف با یافتههای مشابه از همسایگان افغانستان مقایسه کردند، از جمله اشیایی که در رودبار ایران و بینالنهرین یا عراق امروزی کشف شد.
جستجوی بیشتر نشان داد که این طرحها شباهت با آثار پیدا شده در شهرسوخته در شرق ایران و مناطقی در ترکمنستان و ازبکستان دارد. سینجن سیمسیون، برگزارکنندهای نمایشگاه میگوید:
- «یکی از اشیای که در افغانستان، در این دوران، معامله میشد، لاجورد بود. در دوران باستان، تنها یک منبع شناخته شده برای لاجورد وجود داشت که در درهی دورافتاده در سرسنگ، در شمال افغانستان در نزدیکی بدخشان قرار داشت است؛ سنگ جادویی به رنگ آبی پررنگ با رگههای روشن که تصور میشد، طلا باشد. ولی در اصل برنجی بود. این سنگ جادویی که ذهن مردمان باستان را بهخودش مشغول کرده بود، بهصورت خام از خاورمیانه صادر میشد و به شکل اشیای تزینی شخصی بسیار با ارزش جواهر و آویز تراشیده میشد. از این سنگ مهر و موم هم ساخته میشد و از آن برای علامتگذاری اقلام شخصی استفاده میکردند. بعداً تشخیص داده شد که میشود این سنگ را خورد و مخلوط کرد و از آن رنگدانههای به رنگ آبی خیلی پررنگ ساخت. این ماده بنیان و اساس هنر رنسانس و بسیار با ارزش بوده است.»
اسکندر پس از فتح پرشیا، چشم به هند داشت و آمد، وارد افغانستان شد. اما در مسیر راه شهرهای را ساخت. نخست، شهر هرات را ساخت. ولی معروفترین شهری را که ساخت، شهر آیخانم است. شهری بر فراز یک تپه، با همه مجتمعات و معلقات و حصار و بناهای مثل یونان قدیم؛ یک شهری واقعاً سلطنتی.
شهری که حدود پنج قرن، زبان یونانی زبان رسمی آن بود و سکههای یونانی در آن ضرب میشد. شهری که در آن فرهنگ بومی در کنار فرهنگ یونان باستان، در زیر یک سقف تلفیق و تکامل یافت. شهری در ارتفاع شصت متری بر روی تپهی در کنار رودخانهی آمودریا. شامل تماشاخانه، ورزشگاه و قصر سلطنتی.
نحوهی مهندسی و مجسمههای کشف شده در این قصر نماد کامل از هنر یونانی است که در سرزمینهای باختر بهدست هرمندان بومی ساخته شدهاند. سیمسیون میگوید:
- «این شی از جنس نقره است. بخشهای خاکستریرنگ رویش با طلا تزین و رنگآمیزی شده است. تصویری از کیبله، یکی از الههگان آناتولی. که در یک ارابه ایستاده و یک چهرهای بالدار که همان نیکه است، او را همراهی میکند. اما اگر دقت بیشتری کنید، میبینید ارابهی که تصویر شده از ارابههای خاص دوران هخامنشی و قدیمیتر است که نمونههایش را میشود، در پرسپولیس یا همان تخت جمشید، و یا حتا در گنجینهی آمودریا دید. دو شیر ارابه را میکشند، و این اشخاص با سایهبان حفاظت میشوند. این یک سنت بسیار قدیمی است که برای نشان دادن درجه اهمیت شخصیتهای باستانی از سایهبان استفاده کنند. اما در سمت راست کاهنی را میشود دید که بر روی یک پلکان ایستاده و آتشدانی را در دست گرفته است. هیچ چیزی یونانی در این نیست. این کاملاً به ایران هخامنشی تعلق دارد؛ ولی یک جورهای در یک معبد یونانی تداعی شده است.»
همو میافزاید:
- «این صورت یا نمای فوقالعاده از تیاتر یونانی. یک چهرهای ریشدار که از سنگآهک تراشیده است. سنگ آهک نرمی خاصی دارد که به سنگتراش اجازه میدهد که حالات چهره را بهراحتی حجاری کند. از این شی در یک حوض آب بهعنوان فوراه استفاده میشد. فوارهای در کنار ورزشگاه یونانی، در یک شهر هلنی یونانی، بهنام آیخانم . هنگامی که ما این شی را با همکاران افغان باز میکردیم، که برای نصب در این نمایشگاه آماده کنیم، متوجه چیزی تازهای شدیم، ما بر روی سطح این مجسمه آثار رنگ قرمز دیدیم، البته بیشتر رنگ از بین رفته بود. ولی به اندازهی کافی وجود دارد که نشان بدهد که این شی در اصل قرمز رنگ است. بنابراین، ما با یک چهرهی یونانی قرمزرنگ طرف هستیم که آب از دهنش بیرون میریخته است.»
هشتاد سال پیش، باستانشناسان در بگرام، منطقهی میان کابل و کاپیسا، دو مخفیگاهی را پیدا کردند که این آثار در آنجا مخفی شده بود. هنوز این یک معما است که این آثار متعلق به کی است و چرا آنجا مخفیاش کردند.
به یک روایت، این آثار بخشی از ثروت امپراتوری کوشان است. بعضی دیگر آن را متعلق به تجار جادهی ابریشم میدانند. جادهی ابریشم که از چین و مغولستان کالاها را به سمت شمال نزدیک ازبکستان، و از آنجا به ایران، هند، بینالنهرین و یونان میساندند.
این بخشی از اساسیه سلطنتی است که با عاج هندوستانی ساخته شده است. این آثار بیش از دو هزار سال قدمت دارد.
زنان آراسته با جواهر؛ در هر یک از آنها لحظهی از حرکت ثبت شده است. در این جامهای شیشهای که در اسکندریه ساخته شده، تصاویری از ماهیگیری و کشت و کار رومیان ساکن در مصر را میتوان دید. سیمسیون میگوید:
- «اینها همه کارهای هستند که از عاج تراشیده شدهاند. بخشهای از اساسیه چوبی کشف شده در انبارهای مخفی بگرام. این آثار کمی از هند آنزمان را نشان میدهد معماری هند، زنان هند و آرامش و آسایش آنها. اینها کارهای که از عاج ساخته شدهاند و بر روی اساسیهی که پادشاهان کوشانی بر آن به راحتی مینشستند، نصب شده است. به نظر من، در این کارها میشود دید که آنچه ما غفلت و کوتاهی در تلفیق هنر کلاسیک هند میبینیم، در اصل یک برخورد فرهنگی نیست؛ بلکه یک ارتباط فرهنگی بیریا است بین آنهایی که همدیگر را کاملاً قبول داشتند. این در اصل گوشهای از یک جامعهی چندفرهنگی است که دو هزار سال پیش در افغانستان وجود داشته است.»
اما با ارزشترین مجموعهای این نمایشگاه در این بخش قرار گرفته است. ویکتور سارایدی کاوهشگر روس در ١۹۷۸ میلادی در حفاریهای دامنهی طلاتپه در شمال افغانستان یک مقبرهی خانوادگی یافت. شش مقبره. شامل بیش از بیست هزار قطعه طلا، جواهر و سنگهای قیمتی. گنجی که بعضیها آن را با گنج گور توتان خامون در مصر مقایسه کردهاند. اجساد پنج زن و یک مرد که باستانشناسان میگویند، از اقوام کوچی بودهاند. کوچنشینانی که لباسهای آنها به زیباترین شکل ممکن با این اشیا آراسته شده بودند. یکی از این شش تن، زن جوانی است که تاج طلا بر سر داشت. همو میگوید:
- «این تاج طلا به شکل نمادی حرکت جابهجایی را در افغانستان و آسیای مرکزی نشان میدهد. این تاج بر سر یک زن جوان در منطقهای بهنام طلاتپه کشف شده است. تاجی که برای حمل و نقل و سرهم کردن آسان طراحی شده است. به این شکل که میشود به سادگی آن را بر روی یک سطح صاف باز کرد و در خورجین اسب حمل کرد. این شامل چهار بوتهی شبیه بههم و به شکل یک درخت است. در اصل مرکز هر کدام از این بوتهها با خمیر رنگی پوشیده بود.
کمربند، یک پدیدهای فوقالعاده است. این شی طلا یکی از شگفتانگیزترین قطعاتی است که من دیدهام یا در دست گرفتهام. زنچیری دارد که از رشتههای بافتهشده ساخته شده و با فواصل مختلف با مدالهای از هم جدا شدهاند. مدالهای که بهنظر میآید چهرهای دیانیسوس بر آنها حک شده که بر روی یک شیر نشسته و یک جام ظلا را جلو شیر حرکت میدهد. وقتی از نزدیک به این مدالها نگاه کنید، متوجه میشوید که قالبریزی در کار نبوده، و هر یکی از این مدالها بهطور جداگانه و تک تک ساخته شدهاند.»
این آثار بیشک مرواریدهای کوچکی از اقیانوس بیکران فرهنگ و هنر افغانستان است. سفیران تازهای افغان برای معرفی چهرهای نو، از سرزمینی که روزگاری مهد تمدن جهان بود.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- آصف معروف، گنجینه پنهان افغانستان، بخش فارسی بی بی سی: پنج شنبه ٠٧ آوريل ٢٠۱۱ - ۱۸ فروردین ۱۳۹٠
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت فارسی بیبیسی