[آثار باستانی افغانستان]
نمایشگاه آثار تاریخی افغانستان در موزه بریتانیا در لندن، نه تنها تصویری تحسین برانگیز از پیشنیه هنر و فرهنگ این سرزمین ارائه میکند، بلکه بهتر از هر سخنی بازتابدهنده تاریخ معاصر افغانستان و بیمها و امیدهای یک ملت است.
نمایشگاه خود نماد مهمی است از امید بازیافتهای که البته بر پیکرش زخم جنگهای اخیر نیز باقیمانده است و با احتیاط میخواهد قدم به دنیای جدید بگذارد.
تا چند سال پیش، بیشتر باستانشناسان و محققان آثار تاریخی در آسیای میانه میپنداشتند اکثر این اشیاء بهطور کلی از میان رفته و یا غارت شده باشد.
سالهای طولانی جنگ در افغانستان و تخریب بسیاری از آثار تاریخی در موزه کابل تقریبا هر امیدی را برای سالم ماندن این گنجینه منحصر به فرد از بین برده بود. موزه ملی کابل که در سال ۱۹٢٢ و در منطقه دارالامان گشایش یافت محل نگهداری حدود یکصد هزار اثر باستانی از سراسر کشور افغانستان است.
با این حال این موزه مهم از دهه هفتاد میلادی و با آغاز دوران خونبار در افغانستان بارها مورد تهدید قرار گرفت، بسیاری از آثارش غارت شدند، برخی از آنها بهطور تعمدی تخریب و همچنین ساختمان موزه به طور مستقیم گلولهباران شد.
آنچه امروز در مقابل چشمان مردم دنیا قرار گرفته است در درجه اول نشاندهنده فداکاری کارکنان موزه کابل برای مخفی نگاهداشتن و حفاظت این آثار در دوران جنگ است.
در سال ٢٠٠٣ صندوقهای موزه در زیرزمین خزانهای در کاخ ریاست جمهوری یا ارگ پیدا شد؛ صندوقهایی که پر از این اشیاء گرانبها بود. کارمندان موزه و آنها که از این عملیات نجات آگاهی داشتند، این راز سر به مهر را سالها در سینه خود نگاه داشتند تا بتوانند بخش مهمی از میراث فرهنگی خود را در مقابل خطرات جنگ حفظ کنند.
پس از بازیابی دوباره این گنجینه منحصر به فرد، از همان ابتدا مسئولان افغانستان تمایل خود را برای به نمایش گذاشتن این آثار در کشورهای مختلف نشان دادند و به این ترتیب این گنجینه به شهرهای مختلفی از جمله پاریس، تورین (ایتالیا)، آمستردام، بن و همچنین آمریکای شمالی رفت و اینک به موزه بریتانیا در لندن رسیده است.
این نمایشگاه آثار باستانی چهار ناحیه مهم در افغانستان را به نمایش میگذارد و قدیمیترین آثار آن در حدود چهارهزار سال قدمت دارد. این نواحی عبارتند از تپه فلول، آی خانم، بگرام و طلا تپه.
شاید پیکره مردی جوان که نخستین اثری است که بلافاصله بعد از ورود به نمایشگاه میتوان دید، خود به تنهایی بتواند بیانگر خصوصیت این نمایشگاه و همچنین حوادث تلخی باشد که بر میراث فرهنگی افغانستان در دهههای اخیر گذشته است. این تندیس برهنه که تاثیرات هنر یونانی را در افغانستان نشان میدهد اثباتی بر این مدعاست که این منطقه به راستی چهار راه جهان باستان بوده است.
پیکره پس از پیدا شدن در دهه شصت میلادی، توسط باستان شناسان فرانسوی مرمت شد اما در سال ٢٠٠۱ توسط طالبان متلاشی شد و دوباره در سالهای اخیر با زحمت بسیار تکههای خرد شده کنار یکدیگر قرار گرفتند، گرچه برخی قسمتهای آن دیگر قابل مرمت نبوده است.
[↑] تپه فلول
این تپه در شمال شرقی افغانستان دارای آثاری از حدود چهارهزار و دویست سال پیش است.
این منطقه در حدود دویست کیلومتری معدن سر سنگ، مهمترین معدن لاجورد در جهان باستان، قرار دارد. لاجورد معدن سرسنگ بهعنوان یک سنگ بسیار گرانبها از راههای مختلف به نقاط دیگر در دنیای باستان و بهخصوص به ایران، میانرودان و غرب آسیا برده میشد. آثار طلایی و نقرهای بهدست آمده از تپه فلول نشان دهنده سطح بالایی از هنر فلز کاری و به کار بردن روشهای مختلفی مانند چکش کاری، قلم زنی و حکاکی است.
کاسهها و ظرفهای طلایی تپه فلول دارای نقوش هندسی و یا جانوری هستند. در میان جانداران نقش بسته روی این ظرفها، گاوها و گرازها جایگاه ویژهای دارند. برخی محققان از جمله مائوریتزیو توسی، باستانشناس ایتالیایی، این نقوش و بهخصوص گاوهای ریشدار را با نقشهای نسبتا مشابهی در میانرودان مقایسه کرده است. تنوع و گوناگونی اشیاء موجود در تپه فلول برخی محققان را به این نتیجه رسانده است که این گنجینه پنهان شامل اشیایی از دوران مختلف بوده که قدمت برخی از آنها به ٢٨٠٠ تا ٢۵٠٠ سال پیش از میلاد مسیح و برخی دیگر به حدود ٢٠٠٠ سال پیش از میلاد میرسد.
[↑] منطقه آی خانم
در سال ۱۹٦۱ اهالی روستایی در اطراف منطقه آی خانم در شمال شرق افغانستان و در حوالی سرحدات تاجیکستان، سرستونی را به محمدظاهر شاه، پادشاه فقید افغانستان که برای شکار به آن منطقه رفته بود، نشان دادند. ظاهرشاه که خود مردی هنرشناس بود از رییس هیات باستانشناسی فرانسه در افغانستان خواست تا آن را بررسی کند و به زودی مشخص شد که سرستون پیدا شده در آی خانم یک سرستون کرینتی است که یکی از اجزای معماری کلاسیک یونانی به شمار میآید. همین کشف اتفاقی کلیدی شد برای یافتن محوطه باستانی آی خانم که در حقیقت یک شهر یونانی-بلخی است. کاوشها و مطالعات باستانشناسی در این منطقه در سال ۱۹٦۴ آغاز شد.
افغانستان در روزگار باستان و با پیروزیهای کوروش هخامنشی (۵۵٠ تا ۵٣٠ پیش از میلاد) به بخشی از قلمرو امپراتوری بزرگ پارسیان تبدیل شده بود.
اما با یورش اسکندر مقدونی به شرق و شکست دادن هخامنشیان، حکومتهای جدیدی در سراسر قلمرو سابق هخامنشی بهوجود آمد که بخش عمدهای از آنها در دست سرداران اسکندر بود. در منطقه بلخ باستان گروه بزرگی از مقدونیها و یونانیها باقی مانده بودند و سکونتگاههای مخصوص خود را در مناطقی در اطراف هرات، قندهار، بگرام و خجند به وجود آوردند. با مرگ اسکندر و تشکیل حکومت سلوکیان، حکومت یونانی-بلخی نیز در این منطقه تشکیل شد و از آن پس شهرهایی تحت تاثیر مستقیم فرهنگ هلنی در این منطقه شکل گرفت که یکی از آنها همین شهر آی خانم است.
شواهد نشان میدهد شهر آی خانم حدود سیصد سال پیش از میلاد مسیح و توسط سلوکوس یکم بنا نهاده شده است. در بررسیهای باستانشناسی قسمتهای مختلف شهر از جمله بارو، کاخ سلطنتی، تئاتر، معبد، آرامگاه و بقایای «ژیمنازیوم» به دست آمده است. «ژیمنازیوم» در شهرهای یونانی محلی برای آموزش مهارتهای جسمی، پرورش اندام و همچنین فعالیتهای اجتماعی بوده است. با این حال در این شهر یونانی، تاثیرات معماری ایرانی و همچنین میانرودانی به چشم میخورد. طرح مجموعهی کاخ سلطنتی در آی خانم را با کاخ داریوش یکم در شهر شوش مقایسه کردهاند.
بخشی از آثار آی خانم که در موزه بریتانیا به نمایش گذاشته شده عبارتند از مجسمههای سنگی، سرستون به سبک کرینتی، رخبامها یا تزییات سفالین بالای بام کاخ سلطنتی، صورتکهای تزیینی چشمه آب، ساعت آفتابی، مجسمهها و اشیاء مفرغی از اسطورههای یونانی و همچنین اشیایی طلایی و نقرهای که از معبد به دست آمدهاند. در میان این آثار یک بشقاب نقرهای با نقوش طلاکاری شده جلب توجه میکند. این شیء آیینی از معبد شهر آی خانم به دست آمده است. روی این بشقاب تصویر ایزدبانوی یونانی «طبیعت» دیدهمیشود که سوار بر ارابهای است که توسط دو شیر به جلو رانده میشود.
در کنار او ایزدبانوی بالدار «پیروزی» نیز قرار دارد. پشت سر ارابه کاهنی راه میرود و سایبانی را برفراز سر ایزدبانوان نگاه داشته است و در مقابل نیز کاهنی دیگر بالای یک محراب یا جایگاه مقدس مشغول سوزاندن بخور در بخوردان است. در آسمان نیز خدای خورشید به همراه ماه و یک ستاره نور افشانی میکنند. این صحنه به روشنی حضور فرهنگ و هنر یونانی وشرقی را کنار یکدیگر نشان میدهد. در حالی که ایزدبانوان طبیعت و پیروزی، خدایگانی یونانی هستند اما عناصر ایرانی نیز در این صحنه حضور دارد. به عنوان مثال ارابه مشابه ارابههای هخامنشی است. همچنین محراب که از شش قطعه سنگ بزرگ ساخته شده نیز مشابه پلکانهایی سنگی در ایران و سوریه است که به محوطههای مقدس منتهی میشدند.
[↑] بگرام
ویرانههای شهر باستانی بگرام بر سر راه ابریشم قرار داشته و محل فرمانروایی امپراتوری کوشانها بوده است. در سالهای ۱۹٣٧ و ۱۹٣۹ باستانشناسان در بخش سلطنتی شهر موفق به کشف آثاری شدند که از نظر هنری و صنعت ساخت بسیار چشمگیر بودند. قدمت اکثر این اشیاء به سدهی نخستین پس از میلاد میرسد. نکته جالب توجه در مورد این آثار آن است که آنها متعلق به فرهنگها و تمدنهای مختلفی در جهان باستان هستند و از نقاطی مانند قلمرو امپراتوری رم، هند و چین به بگرام آورده شدهاند.
به نظر میرسد این اشیاء بخشی از گنجینهی پادشاهان کوشان بوده که به مرور زمان گردآوری و اندوخته شده است. این احتمال نیز وجود دارد که این اشیاء بخشی از محمولههای تجاری بزرگ بوده باشند. با این حال مطالعات بیشتر نشان دادند که افغانستان در آن زمان تنها پذیرنده این اشیاء گرانبها از نقاط دیگر نبوده بلکه خود به صورت فعال در تولید بخشی از این آثار، مانند کندهکاریهای روی عاج و نقش برجستههای گچی، مشارکت داشته است.
بخش مهمی از گنجینه بگرام متعلق به تولیدات قلمرو امپراتوری رم باستان است. اشیاء شیشهای، تندیسهای برنزی و مدالها و نقش برجستههای گچی و همچنین ظرفهایی از جنس سنگ رخام در این میان قرار دارند. جامهای شیشهای ظریف که روی آنها به زیبایی نقاشی شده به احتمال بسیار زیاد تولید کارگاههای هنری در شهر اسکندریه مصر است که در آن زمان جزو قلمرو رم باستان بوده است. روی یکی از این جامهای شیشهای صحنه نبرد و روی دیگری زنان و مردانی در حال خرما چیدن تصویر شدهاند.
از دیگر آثار فوقالعاده نفیس گنجینه شهر بگرام میتوان به کارها و کندهکاریهای ظریف روی عاج و استخوان اشاره کرد. بخشی از این عاجها و استخوانها قسمتهایی از صندلیها و اسباب و اثاثیهای چوبی بوده که اکنون بخشهای چوبی آن از میان رفته است. در بین این آثار، پیکرههای ایزدبانوان هندی رودخانه یا «گنگا» نیز قرار دارند که روی یک موجود افسانهای ایستادهاند. پیکرهای مشابه همین پیکرهها در شهر باستانی پمپی در جنوب ایتالیا نیز پیدا شده است که به این فرضیه قوت میبخشد که شهر بگرام نقطهی مهمی در تجارت و توزیع اشیاء هنری درست شده از عاج بوده است.
[↑] طلا تپه
نام این منطقه بی شک برازنده آن است زیرا در جریان کاوش در گورستانی باستانی در این نقطه، گورهایی به همراه حدود بیست هزار قطعه طلا و جواهر به دست آمد. هیئت باستانشناسی اتحاد جماهیر شوری به همراه همکاران افغان خود در سال ۱۹٧٨ شش گور دو هزار ساله متعلق به یک مرد و پنج زن را یافتند که همراه با اشیاء فوق العاده نفیس تزیینی از جنس طلا و سنگهای قیمتی به خاک سپرده شده بودند. نکته مهم آن است که این اجساد در تپهای به خاک سپرده شده بودند که شواهدی از یک محل سکونت بسیار کهنتر را با خود داشت.اجساد متعلق به اقوام کوچ نشین بودند و احتمال داده میشود شاهزادگان کوشانی باشند.
به هنگام اکتشاف این گنجینه خیره کننده، بسیاری آن را با گنجینه مشهور فرعون «توتعنخ آمون» مصری مقایسه کردند. گنیجنه شامل تاج، خنجر، دکمه، قلاب کمربند، حاشیه دوزیهای لباس، گردنبند و گوشواره و دستنبد و هزاران قطعه دیگر است. این اشیاء تزیینی ترکیبی از هنر مناطق و فرهنگهای مختلف ، از رم و یونان گرفته تا سیبری و چین و هند و هنر محلی، با یکدیگر است. شروع و جنگ و ناآرامیها در افغانستان اجازه کاوشهای بیشتر را در این منطقه نداد.
نمایشگاه «افغانستان، چهار راه جهان باستان» فرصت کمیابی است برای همنشین کردن نام این سرزمین کهن با مسائلی فراتر از مشکلات و بحرانهای هرروزه، نمایشگاهی که به ما یادآوری میکند وقتی به افغانستان فکر میکنی به هنر نیز فکر کن.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- بیژن روحانی، افغانستان، چهار راه جنگ و هنر، بخش فارسی بی بی سی: دوشنبه ٠٧ مارس ٢٠۱۱ - ۱٦ اسفند ۱۳۸۹
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ بخش فارسی بی بی سی
[برگشت به بالا]