جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

پادشاهی چهل سالۀ محمدظاهرشاه

از: نصیر مهرین

پادشاهی چهل سالۀ محمدظاهرشاه

(بخش دوم)


فهرست مندرجات

بخش نخستبخش سوم


محمدهاشم خان با دریافت فرمان شاهی باز هم به وظیفۀ صدارت ادامه داد. به این ترتیب از سال ۱۹٢۹ که وظیفۀ صدارت را عهده‌دار بود، مقام او تا سال ۱۹۴٦ ادامه یافت.


[] صدارت سردار محمدهاشم خان

شرح دوران طفولیت و جوانی هاشم خان با دوران کودکی و جوانی محمدنادر خان که در برگهای پیشتر شرح داده شد، از بسا جهات شباهت دارد. هاشم خان نیز در دیردون هند تولد شده است (۱٨٨٦) و مانند بقیه برادران بعد از بازگشت از هند به افغانستان، به مقامهای دولتی / درباری رسید. او نیز با اصلاحات امانی موافقت نداشت. همچنان مانند نادرشاه محافظه‌کاری و حکومت مطلق‌العنانی را پذیرفته بود.

هاشم خان پس از قتل نادرشاه، یک هفته در شمال کشور بماند. اما بعیت‌نامۀ خویش را زودتر به کابل برای محمدظاهر شاه فرستاد. بازگشت بیسروصدا (٢۴ عقرب) و بدون پذیراییهای رسمی از او، برخلاف آنچه که در گذشته معمول بود، حاکی از آن است که ترسی انتقامجو و سرکوبگر افراد خاندان سلطنتی را فراگرفته بود. روحیۀ انتقام‌جویانه و انگیزۀ سرکوب هراس‌افگن در جامعه به تداوم و گسترش عملیات خشم‌آلود او میدان داد. این بود که به‌زودی به اذیتهای دامنه‌داری دست یازید. از همین روست که از او به‌نام صدراعظم قسی‌القلب و بیرحم یاد میشود. قتل محمدنادر خان به‌جای این‌که اعضای خاندان سلطنتی را متوجه فشارهای اذیت‌کننده و جلوگیری از کارکردهای جفاآمیز رهنمون شود، به‌سوی سرکوبهای خونینتر بی‌گناهان بیشماری کشانید. قتل فجیع عبدالخالق، قاتل محمدنادر شاه و تعداد دیگری که در زندان بودند و یا با عبدالخالق همکاری نداشتند، تشدید و توسیع اعمال خونبار صدارت محمدهاشم در این برهه است.


مسلم بود که در قتل محمدنادر خان، عبدالخالق جوان را دهها تن دیگر نه تنها یاری نرسانده بودند، بلکه از اقدام او آگاهی هم نداشتند. با وجود آن دهها تن مظلوم اعدام و صدها تن دیگر زندانی شدند.

در پرتو چنان نظام مطلقه و به هدف داشتن قدرت خاندانی، حکومت هاشم خان برنامههایی را که در زمینههای مختلف در زمان محمدنادر شاه برای افغانستان و حاکمیت در آن لازم دیده شده بود، به منصۀ اجرا مینهاد. برنامههای اصلاحی محافظه‌کارانه، بطی و ادارۀ امور با شیوههای خفقان زا و استبدادی. گرچه قانون اساسی تدوین شده بود و مرجعی به اسم "شورا ملی" نیز وجود داشت، اما کارکردهای نظام منبعث از لزوم دیدهای چند تن اعضای خانواده و متمرکز در دست سردار محمدهاشم خان بود.

در زمان صدارت او اصلاحاتی ایجاد شد، مانند سرکهایی که از قندهار تا هرات کشیده شد و سرک مشهور درۀ شکاری. همین‌طور در برخی از ولایتها و از ولایتهای محتلف به کابل جادههای موتررو احداث گردید.

حکومت هاشم خان در زمینۀ اقتصادی و شاخههای تجاری و بانکی، نظارت دولت را بر امور مربوطه با شدیدترین وجه اعمال کرد. پدیدۀ مهمی که در زمان او در حیات اقتصادی افغانستان رونما شد، تأسیس بانک ملی افغانستان بود (۱۹٣۴). "بانک ملی با شرکت اسهام افغان (که پیشتر تأسیس شده بود) از امکانات مالی و تخنیکی بلندی برخوردار بود، به‌صورت یک قطب مالی تعیین‌کننده در اقتصاد افغانستان، ..."[۱] تاثیر گذاشت.

"در سال ۱٣۱۴ مجموعاً ۱٣۱۴ شرکت تجارتی وجود داشت که کوچکترین آن شرکت برادران در رشتۀ چرم و بوت دوزی با ٠٠/٢۵٠٠٠ افغانی و بزرگنرین آن بانک ملی با ٢۱ میلیون افغانی بود."[٢]

توافق صدراعظم با یک تن از سرمایه‌داران به‌نام عبدالمجید خان زابلی، زمینههای ایجاد بانک و تعدادی از مؤسسات تجاری و تولیدی را فراهم نمود. تأسیس فابریکههای قند بغلان و نساجی پلخمری، شرکت سهامی پشتون قندهار، شرکت سهامی نساجی، فابریکۀ نساجی جبل‌السراج، شرکت وطن، فابریکۀ تیل‌کشی قندوز، فابریکۀ نساجی پلخمری، فابریکۀ پشمینه بافی، فابریکۀ برق و ... از آن جمله‌اند.

مهارتها و تجربیاتی که زابلی در عرصۀ اقتصاد داشت، حکومت هاشم خان را کمک نمود. توافقهای سیاسی و اشتراک در بینش اجتماعی و فرهنگی، به اعتماد و اطمینان صدراعظم به او میافزود. تا جایی که او عهده‌دار وزارت اقتصاد افغانستان شد.

تأمین روابط اقتصادی با کشورهای معتبر جهان مانند آلمان، ایتالیا، جاپان، انگلستان، روسیه شوروی (با امریکا بدون داشتن روابط سیاسی حکومت هاشم خان به بستن قراردادی به‌منظور تفحص نفت موفق شده بود)، کشورهای منطقه، بر مبنای آنچه بیطرفی افغانستان یاد گردیده است، سیاست رشد بطی و محافظه‌کارانۀ اقتصادی را مدد میرسانید. مثلاً حکومت هاشم خان به‌رغم دلبستگی و علایق پیشینه به انگلستان، گونهیی از علایق به نازیهای آلمان را در سیاست خارجی افغانستان شکل میداد. در این زمینه با رعایت احتیاط بسیار، راه تداوم سیاست پیشینه را باز گذاشت. با تبارز حزب نازی، راه و روش و شعارهای آنها که بر دل حکومت افغانستان موج خوش‌بینی ایجاد مینمود، خاطرخواهی انگلیسها را از نظر دور نمیداشت. فیض‌محمد خان وزیر خارجه در دیدار و مذاکراتی که با هتلر داشت، گفته بود: "افغانستان آرزومند است تا از آلمان که آن را برادر بزرگتر و پیشرفتهتر آرین خود میشمارد کمک حاصل کند".[٣]

آن سخنان وزیر خارجۀ هاشم خان، مجامله و تعارف بیپایه و یا دیپلوماتیک نبود. خود نظام اندیشههای برتری آرین را پذیرفته و آن را ترویج مینمود. براساس همان باورداشتها بود که در نشریات دولتی نژاد آریایی توصیف میشد. افزون بر آن خوش‌بینی، که گاهی مستور و زمانی آشکارا بود، عامل محتمل دیگری نیز سبب شد که حکومت افغانستان به‌سوی آلمان نازی ابراز علاقه نماید. و این هنگامی است که شایع شده بود، آلمان نازی سعی دارد با موافقت شوروی، زمینۀ بازگشت شاه مخلوع امان‌الله خان را فراهم نماید...

در تـداوم تلاشهـایی که در زمینـۀ سـیاسـت جهـانی در زمـان حکـومت هاشـم خـان، (۱۹٣۴) در پیش گرفته شد، افغانستان شمولیت در جامعۀ ملل را که بعدها مل متحد نامیده شد، حاصل کرد و با کشورهای ایران، عراق و ترکیه معاهدۀ عدم تعرض را بست. روابط عادی با شوروی ادامه یافت.

یکی از بزرگترین چالشهای زمان صدارت هاشم خان، جنگ جهانی دوم و اثرات آن در افغانستان بود. اثرات ناگوار اقتصادی و معیشتی را که جنگ جهانی دوم بر بسا کشورهای جهان بر جای نهاد، در افغانستان نیز به وضاحت مشهود بود. عامل جنگ و تأثیر آن بر راههای انتقال مواد مورد نیاز افغانسنان، رکودی را بر حوزۀ محدود تولیدی و صادرات و واردات ایجاد نمود. مثلاً به‌دلیل این که نفت مورد نیازبه بازارهای افغانستان نمیرسید، شخص صدراعظم بازهم مانند پیشینهها برای بازدید زمینهای زراعتی خویش از اسب استفاده میکرد. در حالی که بعد از قتل محمدنادر شاه، با موتر و محافظین بیشمار ره میپیمود.[۴]

حکومت هاشم خان در زمینۀ مهار نمودن روحانیون، روش شبیۀ سیاست امیر عبدالرحمان را در پیش گرفته بود. در حالی که تمسک و تظاهر بسیار به دین و دینداری و خاطرخواهی روحانیون اشراف داشت، برای آنها نفوذ زیادی را قایل نبود. با دادن امتیازهای تشریفاتی و اجتماعی از صحه گذاری آنها بر سیاستهای حکومت خویش چنان بهره میگرفت، که گویا همه مطابق شریعت اسلام است. جامعۀ روحانیت رسمی و اشرافی نیز با داشتن امتیازهای اجتماعی و ندیدن خطر و محدودیتی از طرف حکومت، به تایید و صحه گذاری همه اعمال حکومت میپرداخت. یکی از دل خوشیهای روحانیون بالادست، که بر جامعۀ روحانیت کشور نظارت خویش را در خدمت دولت اعمال مینمودند، این بود که در قانون اساسی (اصولنامۀ اساسی)، وفاداری شاه و حکومت به دین اسلام آمده بود. به‌طور مثال شاه وفاداری خویش را با عهدنامه چنین ابراز نمود:

"به خدای عظیم و قرآن کریم عهد میکنیم که در اعمال و افعال خود، خداوند جل شانه را حاضر و ناظر دانسته، به حفظ دین مبین اسلام و استقلال افغانستان و حفظ حقوق ملت و حراست ترقی و سعادت وطن به اساس شرع متین محمدی(ص) و مقررات اصول اساسی مملکت سلطنت نمایم، و به برکت روحانیت مقدس اولیای کرامرضی الله عنهم برای خود استمداد مینمایم."[۵]

همچنان آوردن نکات ظریفانه در قانون اساسی ۱٣٠۹ که به‌منظور مجاب نمودن روحانیون و ارضای باورداشتهای مذهبی مردم از منشای محافظه‌کارانۀ حکومت برادران تراویده بود، روحانیون را مطمینتر در کنار حکومت قرار میداد. بنگریم: "در قانون ۱٣٠٣ (امانی) در مسایل قضایی بیشتر به قوانین موضوعه رویت داده میشد. در قانون اساسی ۱٣٠۹ در همچو مسایل قوانین شرعی مذهب حنفی بیشتر مدار اعتبار بود."[٦]

هر گاه موردی پیش میآمد که احتمال رو در رو شدن با اشراف روحانی را در قبال میداشت، صدراعظم هاشم خان، لزوم دید خود را بدون خاطرخواهی روحانیون مانند امیر عبدالرحمان خان عملی مینمود.

در بخش معارف تأسیس مکاتب در متن بیتوجهیها و مشکلات موجود در جامعه و بدون توجه به نیازهای اجتماعی و معیشتی معلمین و مامورین مربوطه ادامه یافت. آنچه در زمان هاشم خان پدید آمد:

در سال ۱٣۱٢ افغانستان دارای ۱٦۵ معلم، ٣٧٠ باب مکتب ذکور، ۴۵۹۱ متعلم بود. در سال ۱٣٢۵ دارای ٢٦٧٧ معلم، ٣٣۹ مکتب و ۹٣٣۴۴ متعلم بود.[٧]

حکومت هاشم خان به ایجاد مکاتب دخترانه نظر مساعد نداشت. محصلین به کشورهای اروپایی و امریکا و ترکیه برای فراگیری رشتههای مختلف فرستاده شدند...

فاکولتۀ طب کابل که در سال ۱٣۱۱ تأسیس شد، در واقع نخستین هستۀ دانشگاه کابل بود، که به‌تدریج با تأسیس فاکولتۀ ادبیات، و بقیه دانشکدهها در آینده شـکل گرفـت. فاکولتـۀ حقـوق و علوم سـیاسی در سـال ۱٣۱٧ تاسـیس شـد. "تعلیـمات‌نامـه و صـورت قبـولی طلبه" برای آن به فرمان شـخص صـدراعظم منظـور گردیـد.[٨]

مدرسۀ علوم شرعیه در سال ۱٣٢٣ در کابل تأسیس شد. "چندین سال (۱٣۱٦-۱٣٢۴) تدریس مضامین در مکاتب به زبان پشتو تعیین شد، که به‌جای زبان فارسی دری، در سرتاسر کشور باید تدریس میشد. معلمان هم مؤظف بودند که به کورس فراگیری زبان پشتو بروند. اما بالاخره حکومت از آن تصمیم منصرف شد و چنین فیصله شد که در مناطق فارسی زبان همه مضامین به زبان دری، و پشتو به‌حیث لسان و در مناطق پشتو زبان همه مضامین به پشتو و دری به‌حیث لسان تدریس شود."[۹]

این که مضمون و نحوۀ تدریس، کتاب و وسایل تدریس، اوضاع و شرایط تدریس، وضعیت زندگی معلمین و مامورین چگونه بود، غالبا ًاز طرف منابع غیردولتی با شکایت همراه بوده است. موضوع مهمی که سزاوار بررسیهای مفصل و جامع است.

در حوزۀ مطبوعات، پشتو تولنه جای انجمن ادبی را که در زمان نادرشاه تأسیس شده بود گرفت. ریاست مطبوعات به‌وجود آمد. اما نشریات آزاد موقوف بود. حتا آن نیمه آزادیهایی که برخی نشریات در زمان شاهی امان‌الله خان دارا بودند، از میان رفت.

با نظر کوتاهی به صدارت ۱٣ سالۀ هاشم خان در وقت پادشاهی محمدظاهر شاه، مواضع و برداشت یکسان از حکومت او در دست نیست. مخالفین مختلف حکومت خاندان سلطنتی، از دورۀ حکومت سردار محمدهاشم خان به‌عنوان سیاهترین روزگار سخن گفته و او را صدراعظم قسی‌القلب میشناسند. تردیدی نیست که اعمال و افکار استبدادی او در سطحی بود که اکثر نویسندگان و تاریخ‌نویسان کشور ما حتا آنانی که موقف انتقادی و اعتراضی علیه حکومتهای خاندان سلطنتی نداشتند و با حکومت در مقاطعی همکاری نموده‌اند، در استبدادی بودن حکومت او توافق نظر دارند.

سید قاسم رشتیا عقیده دارد که "در دورۀ ۱٧ سالۀ حکومت سردار محمدهاشم خان سیر انکشاف فکری نظر به موقف نامساعد نامبرده، رویهمرفته مواجه به رکود بود و کدام حرکت فکری و نهضت اصلاحی قابل ملاحظه در این مدت طولانی در کشور ظهور نکرد... هاشم خان با هرگونه تحول و تجدد مخالف بود... دارای افکار استبدادی بود و این موقف خویش را تا اخیر حکومت خویش حفظ کرد."[۱٠]

عبدالحمید مبارز مینویسد که سردارهاشم خان "در داخل کشور در بین اقوام و قبایل و نژاد و مذاهب از تبعیض کار میگرفت. برای مردم هزاره و برادران شیعه اجازه نمیداد در رشـتههای سـیاسی فاکولتـۀ حقـوق و علوم سـیاسـی شـامل گردنـد. آنهـایی که از این دو طبقـه در اردو شـامل میشـدند، قبـل از رسـیدن به رتبـۀ جنـرالی تقاعـد میکردنـد... این رویۀ تبعیضـی رژیم، احسـاس دردناکـی را به‌وجـود آورده بـود..."[۱۱]

اما صمد غوث که بیشتر از زاویۀ علایق سردار محمدداوود خان به کاررواییهای هاشم خان مینگرد، مینویسد که محمدهاشم خان "در حقیقت به‌نام ظاهرشاه کشور را خوب اداره کرد"[۱٢]

به تأیید قولی که جملگی برآنند، محمدهاشم خان، حکومتگری هراس‌افگن و قهاری بود که از آن به مردم آزارهای بسیار رسید؛ رفتاری که مستلزم گسترش شبکههای جاسوسی و خبرچینی بود و صدراعظم به آن توجه بسیار نمود. احوال تعدادی از زندانیان دورۀ صدارت محمدهاشم خان، توضیح میدهد که بیرحمی و نقض کرامت بشری در تاریخ معاصر کشور ما هنگام صدارت او بیداد مینموده است. گوشههای از آن سیاست در چندین اثر منتشر شده، آمده است. در زمان صدارت او اکثریت روشنفکران، اهل علم و دانش، منتقدین، ظرفیتهای بالقوهیی که حتا هنوز سخن اعتراضی نگفته بودند، طرفداران امان‌الله خان و بیگناهان بیشماری اعدام شدند و یا در زندانها به‌سر بردند.[۱٣]

یکی دیگر از ویژگیهای صدراعظم محمدهاشم خان، حرص و علاقه به زراندوزی و جمع‌آوری مال و زمینهای بیشتر بود که حتا در بررسی جامع برنامههای اقتصادی دولت میتواند طرف دلچسپی باشد.

سردار محمدهاشم خان در سال ۱۹۴٦ با تبارز اختلافات درون خانوادۀ سلطنتی مجبور به کناره‌گیری شد و در ٢٦ اکتبر ۱۹۵٣ وفات یافت.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط نصیر مهرین برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- چگونگی رشد بورژوازی، کابل: سازمان رهاییبخش خلقهای افغانستان (سرخا)، زمستان ۱٣۵٧، ص ۱٣.
[٢]- اثر بالا. ص ۱٣٢
[٣]- میر محمدصدیق فرهنگ، افغانستان در ۵ قرن اخیر، ص ۴٣۱. به نقل از کتاب سیاست خارجی افغانستان.
[۴]- خلیل‌الله خلیلی، یادداشت‌ها، طی مکالمه با دخترش ماری، آمریکا: جولای ٢٠۱٠، ص ۱٦٨.
[۵]- سالنامه ۱٣۱٢، ص ۴
[٦]- زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد، داکتر سید عبدالله کاظم، ص ٢٢٦
[٧]- افغانستان در پنجاه سال اخیر، کابل: مؤسسۀ طبع کتب، سال ۱٣۴٧، ص ٦٧.
[٨]- مجلۀ کابل، فاکولتۀ حقوق و علوم سیاسی، شمارۀ ۹۵، سال ۱٣۱٧ خورشیدی، صص ٧۹-٨٠
[۹]- افغانستان در ۵٠ سال اخیر، ص ٦۱
[۱٠]- سید قاسم رشتیا، خاطرات سیاسی، امریکا: ۱٣٧٦، ص ۴۹
[۱۱]- عبدالحمید مبارز، تحلیل واقعات سیاسی افغانستان (۱۹۱۹-۱۹۹٦)، پشاور: ۱٣٧۵، ص ۹٧.
[۱٢]- ع. صمد غوث، سقوط افغانستان، متن فارسی، پشاور: ۱٣٧٨، ص ٨٢
[۱٣]- برای معلومات بیشتر پیرامون زندانیان، اعدام شدگان و اوضاع زندانها در زمان حکومت محمدهاشم خان به این آثار مراجعه شود: جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ (میر غلاممحمد غبار)؛ سرنشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعۀ ارگ (ع. ص. غفوری)، از خاطراتم (خ. صدیق)، قربانیان استتبداد، (س. م. پوهنیار)؛ افغانستان در پنج قرن اخیر، (میر محمدصدیق فرهنگ) زندانی خاطرات (محمدهاشم زمانی).



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

نصیر مهرین، پادشاهی چهل سالۀ محمدظاهرشاه (٢)، وب‌سایت دویچه وله