تاریخ سیاسی افغانستان
(توطئۀ قتل امیر حبیبالله خان)
فهرست مندرجات
- توطئۀ قتل امیر حبیبالله خان
- وقایع بعد از قتل امیر حبیبالله خان
- قاتل امیر حبیبالله خان کیست؟
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[امیر حبیبالله خان]
[↑] توطئۀ قتل امیر حبیبالله خان
قتل مرحوم امیر حبیبالله خان مربوط به سیاست خارجی یا سیاست داخلی و یا سیاست حزب و احساسات وطنپرستی و غیره نبوده است، فقط در اثر عیاشی این قضیه واقع گردید و اساس این توطئه این بوده است:
امیر حبیبالله خان شبی در چهلستون واقع در دو فرسخی شهر کابل (عمارت قشنک و میلهای در آنجا برای عیاشی امیر بنا شده است) مجلسی عیشی فراهم و خانم اختالسراج همشیرۀ مشارالیه، عدهای از نسوان را در آنجا حاضر و در نیمه شب که مجلس گرم و شاهدان بزم را با جلوهای بهشتی آراسته و امیر در لذایذ غوطهور بود، علیاحضرت سرور سلطان خانم مادر امیر امانالله خان وارد و با اختالسراج گلاویز میشود. ضرب و شتم از طرفین شروع و امیر حبیبالله خان نیز بینصیب نمانده، سایر حضار و سیمین عذاران هر یک به طرفی فرار نموده و خود را از ضرب چماق علیاحضرت خلاص نمودند. [در نهایت] مجلس عیاشی به محفل فحاشی تبدیل گردید. فردای آنروز امیر حبیبالله خان علیاحضرت را مطلقه نموده طلاقنامه را برای مشارالیه فرستاد[۱]. نظر به اینکه علیاحضرت دختر لویناب ایشک آقاسی شیردل خان بارکزیی و از همه مهمترین خانوادههای افغانستان میباشد. پیرمردهای مهمین افغانستان بهوسیلۀ میر محمدحسین خان ناظم حرم شاهی مطلع شده، سردار محمدآصف خان و سردار محمدیوسف خان و سردار محمداعظیم خان پسران سردار یحیی خان، پسران امیر دوستمحمد خان از ریش سفیدان و معمرین بودند. به در حرم حاضر شده، با اظهارات عاقلانه و نصایح طلاقنامه را بهدست آورده، پاره نمودند. ولی در اثر این اقدام سرور سلطان خانم از مخالطت و مضاجعت امیر محروم گردید و به این واسطه و بیاحترامی که به مشارالیه شده بود در پی هلاکت شوهر خود افتاد.
امیر حبیبالله خان و ملکه محبوب السلطان (علیا جناب)
برای اجرای این کینهورزی بدواً فرزند خود امانالله خان را علیه پدر برانگیخت و رفتار امانالله خان موجب شد که امیر حبیبالله خان او را عاق و از خود دور و[٢] مردود نمود. علیاحضرت با تدابیر لازمه و وعده و وعید محمدولی خان غلامبچهباشی را با خود متفق کرده و دختر خالۀ خود را که صبیۀ فقیرمحمد خان بود به زنی به محمدولی خان داد و شجاعالدوله خان فراشباشی و احمدشاه خان سر میر اسپور و شاهولی خان رکابباشی و شاهمحمود خان سر خان اسپور پسر عمو و دو برادر محمدنادر خان را با خود متفق و صبایای خود را وعده داد که به حبالۀ نکاح آنها درآورد و آنها را با امانالله خان پسرش متحد و همقسم نمود و بعد محمدیعقوب خان که از غلامبچهها بود، نیر به این دسته ملحق گردیده [و] برای قتل امیر حبیبالله خان متحد و همقسم شدند.
حرمسرای امیر حبیبالله خان
در ماه صفر ۱٣٣٧ هجری امیر حبیبالله خان به عادت همه ساله به عزم شکار آهو به کوه چناری به شکارگاه کلهگوش لغمان رفت. در آنجا به واسطۀ اعوجاج دیرک چادر شجاعالدوله فراشباشی را زیادی زده دهان و دندانهایش را شکسته و بهسختی تنبیهاش نمود. کمیتۀ قتل موقع را مغتنم شمرده و یکدیگر را به اجرای مقصود ترغیب مینمودند تا اینکه در شب پنجشنبه ۱٨ جمادیالاول ۱٣٣٧ موفق شده شبانه وارد خوابگاه امیر حبیبالله خان شدند و چون قراولان و مستحفظین از این اشخاص جلوگیری نمینمودند واردین به مقصود نایل و در لغمان شجاعالدوله خان یا احمدشاه خان با هفتتیر به پشت گوش چپش زده و در خواب امیر حبیبالله خان مقتول گردید و کمیتۀ متشکله، با عملیات علیاحضرت، مقصود را حاصل و امر را به موقع اجرا گذاردند.
در این قسمت این نکته را نیز ذکر مینماییم که نسبت به واقعۀ قتل امیر حبیبالله خان دو قول است: یکی احمدشاه خان که نگارندۀ سند کتبی نیز در این خصوص، در کتابخانۀ خود دارم، دیگری شجاعالدوله که مطلعین و اشخاص متنفذ که وارد دربار مرحوم امیر حبیبالله خان بودند، نقل نمودند و نقل ثانی افوا است و شجاعالدوله خان قاتل حقیقی است و پس از قتل بلافاصله اول کسی که وارد خوابگاه شد، محمدنادر خان بوده است و بهطوری که ذکر شد، اساس این قتل به توطئه امانالله خان و مادر او تهیه شده و بهدست شجاعالدوله خان عملی گردیده است. والله اعلم بحقایق الامور[٣].
[↑] وقایع بعد از قتل امیر حبیبالله خان
امیر حبیبالله خان در موقع مسافرتها، کفالت امور را به عهدۀ یکی از پسرهای بزرگش: عنایتالله خان، حیاتالله خان، امانالله خان واگذار مینمود. در مسافرت اخبر کفالت به عهدۀ حیاتالله خان عضدالدوله بود، ولی مشارالیه بهواسطۀ ابتلا به تب در نمله متوقف و امانالله خان که احضار به جلالآباد شده بود، در کابل متوقف و رشتۀ امور را در دست داشت.
فردای شبی که امیر حبیبالله خان کشته شد، امیر نصرالله خان، برادر دیگرش از کسانی که در جلالآباد بودند، بیعت گرفت و خود را به امارت افغانستان معرفی نمود و شجاعالدوله خان فراشباشی را برای اطلاع قتل پدر و گرفتن بعیت برای عمو به کابل نزد امانالله خان فرستاد. شجاعالدوله خان در ظاهر بهعنوان تبلیغ امارت نصرالله خان ولی معناً، برای اجرای نقشۀ خودشان به کابل آمد. امانالله خان در ظاهر، او را محبوس نمود، ولی در کمال عزاز و راحتی وسایل زندگانی او را تهیه نمودند و جماعت را احضار و با گریه و ناله اظهار خونخواهی پدر نمود.
در جلالآباد اول کسی که با امیر نصرالله خان بیعت کرد، علیاحمد خان، پسر لویناب که شخصی مهم و طرف توجهی [بهحساب میآمد،] بود.
امانالله خان، موضوع قتل را وسیله قرار داده به خونخواهی برخاست و جماعت را به موافقت خود دعوت نمود و در ضمن تعهداتی نمود که قرعه عسکریه را موقوف و مالیات بلدی را منسوخ سازد و اشخاصی که متهم به قتل امیر حبیبالله خان بودند، صورتاً آنها را مطالبه و در مجالس گریه و زاری کرده و با آنکه جزء قتلۀ پدر بود تنبیه و مجازات قاتلین را درخواست مینمود.
کلنل شاه علیرضا خان پسر سید شاه خان نائبسالار که از سادات شیعه و مورد مرحمت امیر حبیبالله خان بود، برای خونخواهی در جلالآباد قیام و سردار محمدآصف خان و محمدیوسف خان و محمدنادر خان و شاهولی خان و شاهمحمود خان و احمدشاه خان و احمدعلی خان پسر سلیمان خان و چند تن دیگر از غلامبچگان را دستگیر و محبوس نمود و تا حدی معاهدۀ علیاحضرت و امانالله با قاتلین امیر[۴] حبیبالله خان از پرده خارج و عموم مستحضر شده بودند.
امانالله خان اهالی را به بیعت با خود دعوت و علیه امیر نصرالله خان قیام نمود، ضمناً به تحریک محمود سامی پاشا که از اعراب حله بود، در مقابل عموم شمشیر از نیام کشیده و قسم یاد کرد تا قاتلی پدر را مجازات نکنم و استقلال افغانستان را از انگلیسها نگیرم، شمشیر در نیام نخواهم کرد. با این اقدامات و وعدههای کذب اهالی را به خود جلب نمود و صالحمحمد خان بامیزایی را به سپهسالاری انتخاب و به هرات دستور داد که برگد داوودشاه خان و محمدسلیمان خان پسر عمو و محمدهاشم خان برادر محمدنادر خان را هم صورتاً دستگیر نمایند؛ زیرا تمام خانوادۀ محمدنادر خان در قتل امیر حبیبالله خان متهم بودند. امانالله خان برای تبرئه خود صورتاً، در ابتدای امر تمام این اشخاص را مستحق حبس و اعدام میدانست و با کمال تزویر که یکی از خصایص افاغنه است[۵]، جد و جهد میکرد که به امارت نایل شود، و با این رویه قاتلین و خانوادههای آنها که معناً [با او] متحد بوده [و] برای موفقیت او جد و جهد میکردند، موافقین، با تنبیه و مجازات قتله نیز، در ظاهر او را گریان و اشکریزان و طالب خونخواهی پدر میدیدند، موافقت نمودند.
امیر نصرالله خان همینکه از مخالفت امانالله خان مستحضر شد تصمیم به کنارهگیری نمود، ولی میرزا محمدحسین مستوفی مانع شده، او را به مقاومت در مقابل امانالله خان ترغیب مینمود. علیهذا امیر نصرالله خان، علیاحضرت مادر امانالله خان را با محمدولی خان و عبدالاحد خان پسر قاضی غلام که از معتمدین خودش بود به کابل اعزام داشت که امانالله خان را نصیحت کرده از مخالفت باز دارند، ولی نمیدانست که فرستادگان او مخالفین او هستند، ویل لمن شفعائه خصمائه[٦]، مشارالیهم وارد کابل شدند. علیاحضرت نقشۀ خود را کاملاً به موقع اجرا گذارد و پسر را به حیله و دسیسه ترغیب [کرد] تا نصرالله خان بهدست آورده، معدوم نمود و محمدولی خان را که از متفقین اصلی بود به مقامات عالیه رساند. چنانکه بیاید و عبدالاحد خان را در کابل نگاهداشت و صالحمحمد خان سپهسالار را مأمور جلالآیاد نمود، نصرالله خان از این پیشامد متزلزل گردیده و هر قدر[٧] میرزا محمدحسین مستوفی و کسانش او را تشجیع نمودند، موفق نشده و حتی با التماس و قسم او را به پایداری و ثبات تحریص نمودند، ولی مؤثر نشد و بالاخره، امیر نصرالله خان، خود را از امارت خلع نمود و تمام خانوادۀ امیر و رؤسای قوم و نظامیها عازم کابل شدند. امانالله خان بهواسطۀ سابقۀ عناد و خصومت عبدالقدوس خان با امیر نصرالله خان مشارالیه را به لقب صدراعظم ملقب و بعد از رسیدن شاهزادگان به کابل، امیر نصرالله خان را محبوس و بعد مسموم و مقتول ساخت و سایر برادرها بیعت کرده، برای خونخواهی پدر با نهایت حیله و تزویر قتله حقیقی را در حبس محترم نگاهداشته و شاه علیرضا خان کلنل را دستگیر و به قتل امیر حبیبالله خان متهم نمودند.
در تاریخ افغانستان، قضیه خونخواهی امانالله خان که خود از محرکین قتل پدرش بوده و تبرئه نمودن قتله واقعی و اعدام کردن بیگناهان با تزویر و حیله و پشت هم اندازی یکی از وقایعی است که به رمان بیشتر شباهت دارد، ولی حقیقت امر بر طبق اسناد و اطلاعات محلی بهطوری است که ذکر میشود.
[↑] قاتل امیر حبیبالله خان کیست؟
در واقعۀ قتل امیر حبیبالله خان، مرتکبین حقیقی موفقیت کامل حاصل کردند و در واقع با قتل امیر حبیبالله خان کودتا کرده و زمام امور را بهدست گرفتند. امیر امانالله خان و مادرش که محور این بازی بودند باید اقرار نمود که رل (نقش) خودشان را بهخوبی انجام دادند.
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين نوشتار بالا بخشی از کتاب تاریخ سیاسی افغانستان، زیر عنوان "توطئۀ قتل امیر حبیبالله خان و عمل آن" است که با همکاری کمیسیون فرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان نقد و تصحیح شده و توسط احسانی در قم به نشر رسیده است (چاپ دوم - حوت ۱٣٧۱ خورشیدی). این بخش، برای دانشنامهی آريانا توسط آقای دکتر حشمت حسینی ارسال شده و توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی گردیده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- عبدالقدوس خان و محمدنادر خان از نسل سلطانمحمد خان طلایی و پسر عموی همدیگر هستند.
[٢]- فرخ، سید مهدی، نظری به مشرق: تاریخ سیاسی افغانستان، ص ۴٣٠
[٣]- همانجا، ص ۴٣۱
[۴]- همانجا، ص ۴٣٢
[۵]- از آنجایی که رضاشاه در ایران به حمایت مستقیم انگلیسیها بهقدرت رسیده بود، بسیاری از کارمندان سیاسی او که عمال انگلیسها نیز بهشمار میرفتند، به پیروی از سیاست انگلیسیها، با افغانها و بويژه شاه امانالله سخت دشمنی میورزیدند، در ضمن، ایرانیان که درگذشته از شکست خود توسط محمود افغان و اشرف افغان سخت سرشکسته بودند، و همچنان به دلیل اختلافات مذهبی، تلاش داشتند تا جهره ملت افغان و از جمله شاه امانالله را مکدر تصویر نمایند. یکی از نمونههای بارز این افراد، چنانکه دیده میشود، سید مهدی فرخ بود.
[٦]- واى بر کسى که شفیعان او دشمنانش باشند!
[٧]- تاریخ سیاسی افغانستان، ص ۴٣٣
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□