جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

غرجستان

از: علامه عبدالحی حبیبی

غرجستان


فهرست مندرجات




[] غرستان، غرجستان

غرجستان یا غرشستان یا غرستان ناحیتی بود، در شرق بادغیس که دریای مرغاب از آن کوهسار سرچشمه می‌گرفت، و عرب‌ها آن را غرج‌الشار نوشته‌اند، که حکمران آن کوهسار شار نام داشت، و مقدسی گوید: که غرج به‌زبان خودشان به‌معنی کوه است، که نام این ناحیت را غرجستان هم می‌نوشتند، یاقوت می‌نویسد: که اکثر غرشستان یا غرستان می‌گفتند، و پادشاه آن‌جا را در اوایل فتوحات عرب ملک الغرجه می‌نامیدند، و از شهرهای آن ابشین و شرمین، سنجه و بیوار بود[۱]. درین که اسم این کوهسار تاریخی خراسان مانند بسی از اسمای بلاد و اعلام از کلمۀ «غر» پشتو و امثال آن ریشه گرفته شکی نیست، زیرا یاقوت تصریح می‌کند: که غرشستان منسوب است به غرش که معنی آن موضع غرش یعنی کوهسار باشد، که به‌سمت غرب آن هرات، و به‌شرق آن غور، و مروالرود به شمال آن افتاده، و غزنه به‌سمت جنوبی آن واقع است، و به‌قول البشاری نام آن‌جا غرج‌الشار باشد، که غرج به‌معنی کوه و شار حکمدار آن است، پس همۀ این نام «جبال الملک» معنی می‌دهد و غرش را غرج هم گویند، که غرجستان بین غزنه و کابل و هراة و بلخ واقع است. و اهل خراسان اکنون آن را غور گویند. بحیری گوید:

بالغـرش او بالغـور من رهطـهاروم مجد ساندتها الفروع[٢]

بدان‌که کلمۀ «غر» پشتو که به‌معنی کوه است، از کلمات باستانی السنۀ آریایی است، که در کتاب اوستا حصۀ هوم‌یشت «گیری» آمده[٣] و هم در خرده اوستا دیده می‌شود[۴] از فرهنگ‌های سنسکریت هم ظاهر می‌آید، که در آن زبان گیر، گیری (Giri) به‌معنی کوه بود[۵] خاورشناس معروف بارتولد عقیده دارد، که کلمات غور، غرچه، غرج، غلج، همه از یک ریشه برآمده، و در آسیای وسطی در مورد اماکن و قبایل استعمال شده است.[٦]

توماسچک گوید: که کلمۀ گر (Ger) یعنی کوه در پارسی قدیم باکتری بوده، و غرچه، نام سکنۀ آریایی ولایت کوهستانی سمت علیای آمو است[٧].

به‌این‌طور حروف اساسی کلمات غرش، و غرج، «غ = گ» و «ر» است، که غر و گر از آن ساخته شده، و «ش = ج = چ» آخرین از حروف ملحقه مابعدی آن است، که شاید در حین آمدن عرب‌ها به آخر آن چسپیده باشد.

به عقیدۀ نگارنده کلمۀ غرڅه (کوهی) پشتو، و غلجه (قبیلۀ معروف افغانی) و خلج و غرچه مردمان معروفی که به‌قول گایگر آلمانی از رود زرافشان تا پامیر سکنی داشتند[٨] همۀ به ماده «غر = گر» یعنی کوه نسبتی دارند، چه اغلب آن‌ها مردمی کوهستانی و کوهسارنشین بوده‌اند.

بدان‌که در نسخۀ خطی طبقات ناصری که نزد من بوده، و برای طبع آن را اصل قرار داده‌ام، در تمام مواردی که نام غرجستان آمده، املای آن (غرستان) است، حتی منهاج‌سراج در طبقۀ (٢٣) ذکر وقایع اسلام این نام را در موردی غیر از غرجستان معروف به‌مفهوم مطلق کوهستان نیز استعمال کرده و گوید: تا او را در حدود جاب و قصبۀ کیکرب که غرستان و کوهپایۀ سمرقند است بگرفت... و از این پدید می‌آید، که خود اهالی بومی خراسان و غرستان، ناحیت خود را «غرستان» می‌نامیدند، و غرجستان و غرشستان اصطلاح معرب این نام است.

چون املای غرستان به اصل کلمۀ «غر = گر» آریایی قدیم نزدیک‌تر بود، و در تمام نسخۀ خطی من هم در موارد مختلفه چنین نوشته شده بود، ولی سترینج نیز صورت «غرستان» را در املایی مضبوطۀ این نام آورده[۹] بنابر آن در تمام کتاب همین املا را ترجیح دادم، و آن را اقرب به اصل و نزدیک به‌صواب می‌دانم. علاوه بر نسخ طبقات، در نسخۀ قلمی تاریخنامۀ هرات سیفی هروی که در ناف خراسان نزدیک به عصر منهاج‌سراج نوشته شده نیز مکرراً عوض غرجستان، غرستان دیده می‌شود[۱٠] و این هم دلیلی است که مردم خراسان آن‌جای را «غرستان» می‌گفتند، که جغرافیون عرب «غرجستان» یا «غزشستان» ساخته بودند.

اما دربارۀ کلمۀ غرجه یک سند دیگری است که در تاریخ افضل کرمانی می‌نویسد: از آن‌جا به غور و غرجه رفت[۱۱]، و این هم اصل کلمه را به‌خوبی نشان می‌دهد.[۱٢]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- اراضی خلافت شرقی، صص ۱۹۵-۴۱٦
[٢]- معجم‌البلدان، ج ٦، ص ٢٧٧
[٣]- اوستا، جلد اول، یسنای دهم، و فرهنگ اوستا، ص ٢٧٢
[۴]- خرده اوستا، ص ۴۹٧
[۵]- قاموس هندی و انگلیسی، ص ٦۱۱
[٦]- جغرافیای تاریخی ایران، ص ٨٨
[٧]- زبان‌های پامیر
[٨]- تمدن ایرانیان خاوری، ص ٧٢
[۹]- اراضی خلافت شرقی، ص ۴۱۵
[۱٠]- رجوع شود به تاریخنامۀ سیفی هروی، طبع کلکته
[۱۱]- تاریخ افضل، ص ۱٠٣، طبع تهران
[۱٢]- حبیبی، عبدالحی، تعلیقات کتاب طبقات ناصری، ج ٢، صص ٣٣۹-٣۴۱



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

جوزجانی، منهاج‌سراج طبقات ناصری(جلد دوم)، تصحیح، مقابله و تحشییۀ عبدالحی حبیبی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ ۱۳٨۹ خ