جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

بنای دین، بر پرسش‌های بی‌پاسخ

از: مجید محمدی (جامعه‌شناس ایرانی)

دین‌شناسی

بنای دین، بر پرسش‌های بی‌پاسخ

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


افراد غیرمذهبی به احتمال زیاد با استدلال‌های معرفتی علیه دین و دینداری و نفی وجود خداوند آشنا هستند. این استدلال‌ها علوم جدید را در سمت خود و دینداری و خداپرستی را در تضاد با علم تلقی می‌کنند. از نمونه‌های روشن این گونه استدلال، معرفی معجزه در تضاد با قوانین طبیعی، ایمان به امر مقدس در تضاد با درک علمی و باور به آفرینش انسان توسط خدا در تضاد با نظریهٔ تکامل است.


اما مناسب است افراد غیر دیندار با آخرین استدلال‌های افراد دیندار هم در این موضوعات و خلل و فرج این استدلال‌ها آشنایی پیدا کنند. آلوین پلنجینتا، فیلسوف تحلیلی دین، که فارسی‌زبانان نیز با وی (از طریق مجموعه مقالات کلام فلسفی) آشنایی دارند در کتاب تازهٔ خود به نام «تضاد واقعی اینجاست: علم، دین و طبیعت‌گرایی» (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۱) این مهم را با این مدعا به انجام رسانده است: «تضادی مصنوعی و انطباقی عمیق میان علم و ادیان الهی وجود دارد، اما انطباقی مصنوعی و تضادی عمیق میان دین و طبیعت‌گرایی وجود دارد.»

منظور وی از طبیعت‌گرایی دیدگاهی است که می‌گوید دنیای توصیف شده توسط علوم طبیعی همهٔ آن چیزی است که وجود دارد.

خدای پلنتینجا عینا‌‌ همان خدای ادیان ابراهیمی است که نه تنها جهان را خلق کرده و آن را اداره می‌کند، بلکه در امور جهان نیز هر لحظه در کار است، با معجزه یا با قوانین جهان. پلنتینجا می‌خواهد نشان دهد که افراد می‌توانند به امور فوق باور داشته و آنها را با روش‌ها و نتایج علوم طبیعی نیز هماهنگ سازند.


[] شکستن عقل خود

مهم‌ترین استدلال پلنتینجا از عدم اعتماد عمیق پلنتیجا به قوهٔ عقل بشری و سازوکار جهان بیرونی ناشی می‌شود. او به خدا و رابطهٔ وی با طبیعت و انسان نیاز دارد تا قوای ادراکی و عقلانی بشر را قابل اتکا سازد. همچنین با اتکای به دین است که وی بدین نتیجه می‌رسد که جهان خارج برای ما توهم نیست. با اتکای به دین است که به نظر وی نظریه‌های علمی می‌توانند واقعیت را توصیف کنند. اما به اعتقاد وی تصور طبیعت‌گرایانه از جهان و انسان به عنوان محصول تکامل هدایت‌ناشدهٔ داروینی باور به اتکاپذیر بودن قوای ادراکی ما را نامعقول می‌سازد. پلنتینجا اتفاقا در این استدلال کاملا به روش دیگر رهبران مذهبی عمل کرده است: نخست انسان را به عقل او و نظامات عقلانی در جهان خارج بدبین سازید و سپس کالای غیبی خود را بدو بفروشید.

برای آن که این اتفاق بیفتد، باورمندان چنان تربیت می‌شوند که خود را بشکنند و این خودشکنی (که فروتنانه می‌نماید و تا حدی اخلاقی معرفی می‌شود) به شکستن عقل خود و واگذاری خویشتن به رهبران دینی که لابد با آسمان تماس دارند منجر می‌شود. کارکرد این تواضع معرفتی بی‌مورد بنا نهادن مذهب است بر جهل، اما این بار جهل معرفت‌شناختی که از جهل بسیط پیچیده‌تر است. البته چیزهای زیادی هست که ما نمی‌دانیم، اما دینداران بیشتر از ما نمی‌دانند و عصای جادویی ندارند.


[] شکستن پله‌های نردبام عقل

اکنون فرض کنید که دین مخلوق بشر باشد که همهٔ تاریخ ادیان بر آن گواهی می‌دهد. در این حال بشر دین را با اتکا به عقل و خرد خود برای کارکردهایی که دارد خلق کرده است و‌‌ همان دین مخلوق به بشر می‌گوید- از زبان معرفت شناسانهٔ پلنتینجا و همهٔ رهبران دینی- که به عقل اتکا نکنید. این موضوع جالب‌ترین موضوع برای دانشجویان تاریخ ادیان است، این که چگونه اهل ادیان از نردبام عقل بالا رفته و یکی‌یکی پله‌های این نردبام را می‌شکنند تا کسی از آسمانی که آنها ساخته‌اند پایین نیاید. در این دیدگاه بدون وجود خدا یا امر مقدس نظم طبیعی و قوهٔ درک انسانی فرو می‌ریزد. خدا در این دیدگاه چسب و بنیاد جهان و مدیر آن و معلم درک آن است. حتی درک سادهٔ انسانی از منظر پلنتینجا وابسته به شرایطی است که باور درست باید برای شکل دادن به معرفت داشته باشد. بنیاد این باور‌ها و همهٔ ابعاد درک انسانی مثل حافظه، ادراک، شهود، استقراء و قوای دیگر فهم انسانی وابسته به مرجع و مبدایی به نام خداوند است. در این دیدگاه چون ما نمی‌توانیم از راه‌های عقلی اثبات کنیم که جهان خارج وجود دارد (تجربهٔ خودمان را باید کنار بگذاریم) یا مبانی ریاضیات و منطق را به اثبات برسانیم (چیزهایی که از فرط وضوح اثبات نمی‌خواهند) باید به ایمان به یک مرجعی که نمی‌دانیم چیست و همهٔ اطلاعات ما از آن نادانسته‌های‌مان است اتکا کنیم. هنر پلنتینجا در این استدلال آن است که ابتدا انسان را به حقیر‌ترین سطوح در ادراک تنزل می‌دهد تا وی را وابسته به ایمانش سازد، ایمانی که قرار است مبدا و منبع باورهای او و عقلش باشد.


[] هسته‌های گزینش درگاه الهی

مشکل دیگر این نحوهٔ نگرش آن است که حتی ایمان نجات‌بخش از سرگردانی و تهی‌بودگی ناشی از عقل نیز از خود انسان سرچشمه نمی‌گیرد، بلکه هدیه و لطف الهی است که بنا به خواستهٔ وی به هر کس که اطاعت بیشتری از وی بورزد (یا نورزد، چون امر مقدس قرار نیست از منطق خاصی پیروی کند) عطا می‌شود. این نگرش دعوتی برای انسان‌هاست تا در عبودیت و خاکساری و له کردن خود در برابر رهبران دینی مسابقه دهند تا بلکه شمه‌ای یا قطره‌ای از نور ایمان بر آنها ببارد. خدای این دین انسان‌ها را بر اساس لطف خود گزینش می‌کند، و انسان‌ها باید خود را برای این گزینش آماده کنند. آنها باید همهٔ حواس‌شان جمع باشد تا از فیلتر شورای نگهبان درگاه الهی رد شوند تا نوری بر آنها تابیده شود. همچنین باید مدام دست به دامن اعضای بیت الهی داشته باشند تا مگر وعدهٔ دیداری از وی بگیرند.


[] اهانت به غیر دینداران

غیر دینداران از نگاه پلنتینجا و بسیاری دیگر از مومنان کوردلانی هستند که نمی‌خواهند درمان شوند. آنها اصولا نمی‌خواهند خود را در معرض حقایق قرار دهند و پایه و بنیادی محکم برای باورهای خود و جهان پیرامون خویش بیابند. طرفه اینجاست که کسانی که به خلق جهان در چند روز، عمر شش هزار سالهٔ دنیایی که حداقل ۱۴ میلیارد سال (تا جایی که می‌دانیم) عمر دارد، سفر انسان به آسمان بدون هیچ وسیله، دو تکه شدن ماه، ایستادن آب رودخانه، و ‌زاده شدن انسانی بدون اسپرم باور دارند برای دیدگاه‌های تجربی و عقلانی بشر نیاز به مبادی مابعد البیعی می‌تراشند و تلاش می‌کنند به آنها القا کنند که بدون خدا و امر قدسی دلیلی برای ارتباط باور‌های‌مان با حقایق نمی‌یافتیم.


[] یافتن پاسخ برای پرسش‌های پاسخ‌ناپذیر

هنر اهل ادیان آن است که نخست پرسش‌هایی پاسخ‌ناپذیر خلق می‌کنند (بدون توجه به این مبنای کانتی که عقل محدودیت‌هایی دارد) - مثل آن که سرنوشت ما پس از مرگ چیست، یا چرا علم امکان‌پذیر شده است یا چرا این جهان به این صورتی که هست هست- و بعد یک مبدا غیبی برای پاسخ به این پرسش‌ها خلق می‌کنند که هیچ یک از پاسخ‌هایش نیز قانع‌کننده نیست. آنها رمان می‌نویسند، بدون تخیل لازم، بدون جذابیت، اما ترسناک و توهم‌زا. این که خدا میان اذهان ما و نظم طبیعت تناسب ایجاد کرده (برای پرسش چرایی علم) واقعا تا چه حد به درک ما از جهان خارج کمک می‌کند؟


[] شعبده‌بازی در انتهای بن‌بست

دیندارانی که به شگفتی علم جدید باور داشته باشند و نخواهند آن را با شعبده‌بازی‌های برخی رهبران دینی معاوضه کنند لابد بدین سو می‌روند که این علم نیز هدیهٔ الهی است (چه انسان‌ها آن را برساخته باشند یا نه، و چه از آن خبر داشته یا نداشته باشند). البته این شعبده‌بازی بسیار پیچیده‌تر از شعبده‌های معمول است. اکنون غیر دیندارانی که دانش و معرفت خود را از مجرای این علوم کسب می‌کنند بروند و اثبات کنند که علم هدیهٔ الهی نیست. مشخص است که راهی برای اثبات یا نفی چنین گزاره‌هایی نیست.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
يادداشت ٢: کتاب‌های دین‌شناسی معاصر (که به‌زبان عربی نیز ترجمه و در لبنان منتشر شده است)، «دین: اینجا، اکنون» (ترجمهٔ مجموعه‌ای از مقالات)، و «آسیب‌شناسی دینی» از آثار مجید محمدی در حوزهٔ فلسفهٔ دین و دین‌شناسی هستند.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- محمدی، مجید، بنای دین، بر پرسش‌های بی‌پاسخ، وب‌سایت رادیو فردا



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت رادیو فردا