[روزنامهنگاران ایران] [شاعران ایران]
محمدحسین جعفریان (زادهٔ ۱۳۴۶ م -) شاعر، مستندساز، روزنامهنگار و خبرنگار جنگی است که دو دوره رایزن فرهنگی ایران در افغانستان بوده است[۱]. بیشتر شهرت وی از شعرهای بلند و نیز از گزارشها و مستندهایش در مورد جنگهای افغانستان، تاجیکستان، بوسنی، کوزوو، پاکستان و کشمیر،عراق، لبنان و... بهویژه ساخت مستند معروف «حماسه ناتمام» یاً «شیر درۀ پنجشیر» از زندگی احمدشاه مسعود است[٢]. همچنین از او، بهعنوان یکی از کارشناسان خبرهی ایرانی در امور افغانستان یاد میشود[٣].
[↑] زندگینامه
محمدحسین جعفریان، در سال زادهٔ ۱۳۴۶ در کوی پنجتن طلاب، در شهر مشهد زاده شد[۴]. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان برد و ظاهراً موفق به دریافت كارشناسی اقتصاد بازرگانی شد[۵]. اما او خود میگوید: «دانشجوی انصرافی كارشناسی ارشد اقتصاد بینالملل و دانشجوی انصرافی كارشناسی ارشد ادبیات فارسی هم بودهام!»[٦]
جعفریان، در سال ۱۳۷۲ خورشیدی، در شمال شرق افغانستان مجروح و از یک پا فلج شد[٧]. او دربارۀ این ترسناكترین تجربه درد و ترس خود میگوید:
- «در سفری به بدخشان افغانستان، نزدیك مرز چین. گیر افتادن زیر چندین تن مهماتِ در آستانه انفجار، بر اثر چپ شدن تریلیای كه من هم در بخش بار و جزو مسافرانش بودم. شكستن لگن و كمرم را كاملاً حس كردم.
در همان سفر، روی برانكارد در عقب یك تاكسی مرا به كابل منتقل كردند. بیهیچ درمانی. جایی، در گردنههای سر به فلك كشیده «سالنگ» راننده و دو همراهش كنار جاده پارك كردند و پیاده شدند تا از چشمهای آب بخورند. ناگهان ماشینِ بدون راننده، راه افتاد و عقب عقب رفت...»[٨]
او، یکی از معدود خبرنگاران جهان است که با ملا محمدعمر، رهبر طالبان، در بهمنماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی، دیدار داشته است[۹].
به گزارش سایت تابناک ایران[۱٠]، محمدحسین جعفریان شش ماه پس از تشکیل حکومت طالبان، در حالیکه سرگرم تولید مستندی با عنوان سفر به جمهوری طالبان در قندهار بوده است؛ ملا محمدعمر را ملاقات و بهعنوان یکی از معدود خبرنگاران جهان، پانزده دقیقه با وی گفتگو نموده است[۱۱]. خود جعفریان در اینباره گفته است:
- من و همکارم برای تهیهی این مستند با چند نفر از مسئولان سرشناس افغانی که بعدها در بين طالبان صاحب مقامات مهمی شدند گفتوگو کرديم. آن زمان در قندهار لقب اميرالمؤمنين را برای ملامحمد عمر بهکار میبردند و میگفتند نمیشود وی را ديد. ضمن اينکه اجازه تصويربرداری در شهر هم به ما داده نشد. وقتی کارمان تمام شد و از قندهار بهسمت هرات بر میگشتيم در جاده ماشينی از روبهرو میآمد که راهنما گفت: ماشين ملامحمد عمر است. ماشين آنطرف جاده نگهداشت و کسی از آن پياده شد، ما هم پياده شديم. راهنمای طالبانیمان به او توضيح داد که اين دو نفر، خبرنگار ايرانی هستند و مهمان ما بودهاند.
وی که بعدها پس از دیدن عکس وی در دستان چند خبرنگار فرانسوی یقین پیدا کردیم ملا عمر بوده است، ابتدا از راهنما سوال کرد آيا به اين دوستان ايرانی ما رسيدهايد؟ آنها جای خوب و غذای خوب داشتهاند؟ بعد از ما سوال کرد که به شما بد نگذشته است؟ شما را آزار ندادهاند و سوالاتی از اين قبیل ... بعد هم گفت حکومت افغانستان در حال حاضر، دست کسانی که علوم دینی میخوانند یا همان طلبههاست.
نکته عجيبش هم اين بود که او خودش راننده بود يعنی وقتی ماشين ايستاد يک ماشين دو کابين خالی که هيچ محافظی در آن نبود و اين آدم خودش پشت فرمان نشسته بود. راهنمای ما توضيح داد که اين عادی است و او با خودش محافظ نمیبرد.
قبلاً هم وقتی ما دنبال ملا محمدحسن، والی قندهار، میگشتيم که معاون ملا عمر و نفر دوم طالبان بود، در خيابان کسی را ديديم که پاچههای شلوار افغانیاش را بالا کشيده بود و میوه و سبزی خريده بود که ما با او حرف زديم. از اين جهت هم خيلی عجيب نبود. ولی در وهله اول وقتی ما اين آدم را ديديم، حيرت کرديم که آيا واقعاً اين آدم ملا محمدعمر است که تنها پشت فرمان نشسته و از اين مسير خلوت دارد میرود![۱٢]
وی دربارۀ شکل ظاهری ملا محمدعمر گفته است: «از حيث ظاهری آدم چهارشانه و چاقی بود. پای چپش و يک چشمش آسيب ديده بود که اتفاقاً چشم چپش هم بود گويی که ترکش خورده بود. ريش بسيار انبوه و عمامهی هم بهسر داشت شبيه اغلب چهرههايی که از طالبان ديدهايم.»[۱٣]
جعفریان در جلسه دو سال قبل، شعری بهنام «عاشقانههای یک کلمن» را خوانده بود. موضوع این شعر شرایط بسیار سخت جانبازان جنگ بود. این شعر انتقادی آنقدر مورد توجه قرار گرفت که رهبر ایران دستور داد آن را بهرشته تحریر درآورند و بر سر در بنیاد شهید و امور ایثارگران نصب کنند.[۱۴]
باری وی، در جلسهٔ شعرخوانی سالانه در حضور سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، با انتقاد از شیوهٔ برگزاری مراسم گفت: «من نکتهای میخواهم بگویم اینکه رویهٔ برگزاری این جلسه به شکلی است که شعرهای پاستوریزه در اینجا قرائت میشود و بعضاً دوستان شعرها را قبل از جلسه میخواهند و آنها را چک میکنند و میگویند این خوانده شود و آن نشود. مثل شعری که من میخواستم بخوانم. این رویه باعث میشود شما در جریان شعر امروز مملکت قرار نگیرید.»[۱۵]
او که بهقول خودش، همهكاره و هیچكاره است[۱٦]، یكـی از چهـرههای مطـرح شـعر فارسـی - بهخصـوص شـاخه شـعر سـپید - در دهه هفتـاد و شـاعر انقـلاب اسـت[۱٧]، میگوید: «بهتعبیر دقیقتر شاید بتوان گفت شعر انقلاب یک نوع شعر متعهدِ مثبت است از این بابت «مثبت» که ادبیات میتواند متعهد باشد اما نه متعهد به اندیشههای غرضورزانه که نسبتی با انقلاب ندارند. بنابراین، تعهد اولین مولفهای است که میتوان در اینجا به آن اشاره کرد. شعری که به آرمانهای انسانی تعهد دارد و تلاش میکند تا آرمانهای انسانی را واگویه کند. شاعر شعرِ انقلاب بیدرد نیست و این یکی از ویژگیهایی است که در آن شعر انقلاب از شعر غیرمتعهد به انقلاب جدا میشود. مشخصترین مولفهای که شعر انقلاب را از سایر انواع شعر جدا میکند، عدالت است. کلیه شعرهایی که در این مسیر حرفی برای گفتن دارند و شاعر تلاشش بر آن است تا عدالت را بر کرسی بنشاند به اعتقاد من میتواند شعر انقلاب اسلامی نامیده شود.»[۱٨]
افزون بر فعالیتهای هنری و فرهنگی متعدد، دو دوره رایزن فرهنگی ایران در افغانستان نیز بوده است. گفته میشود نام جعفریان با افغانستان گره خورده است. او انبانی از خاطره و سرگذشت و تحلیل از این سرزمین نامكشوف است؛ كه مستند «حماسه ناتمام» دربارۀ احمدشاه مسعود، و نیز كتاب هنوز منتشر نشده «چكر در ولایت جنرالها» حاصل آشنایی همهجانبه او با افغانستان است.
وی «بدخشان را یكی از قطعات بهشت خداوند، كابل را پایتخت فراموشی، مزارشریف را جزیرۀ سرگردانی، افغانی را وارث ویرانی» توصیف میکند[۱۹].
شفیتۀ احمدشاه مسعود است و او را «آخرین چریك زمین»[٢٠] خطاب میکند، همین شفتگی سبب شده است که نکات ضعف او را نبیند و یا نادیده بیگیرد. در حالی که عبدالعلی مزاری را «عالمی متقی، زاهدی شگفتانگیز، سیاستمداری لجباز» میخواند[٢۱]
جعفریان همچنین بهدیدار جالب خود با احمدشاه مسعود در جریان تولید مستند «شیر درۀ پنجشیر» اشاره چنین میکند:
- «زمانی که مستند مسعود را میساختم، خیلی با احمدشاه مسعود مأنوس شده بودم. چند جلسه طولانی در حوزههای مختلف با این آدم گپ زدم. یادم هست زمانی که در افغانستان درگیری بود، مثلث تهران، دهلی و مسکو از احمدشاه مسعود حمایت میکرد و امارات، عربستان و آمریکا از طالبان.
روزی، برای تهیه فیلمی از یک روز زندگی احمدشاه مسعود به مقر فرماندهی آنان رفته بودم. نبرد سختی بین نیروهای شاه مسعود و طالبان در گرفته بود و احمدشاه مسعود در حالی که گزارشهای نبرد را از مواضع مختلف نیروهای تحت امر خود دریافت و دستورات لازم را ابلاغ میکرد، بهپرسشهای من نیز پاسخ میداد. گفتگوی جذابی بین من و او جریان داشت. با دیدن کتابخانه بزرگ شخصیاش دریافتم بهشدت اهل مطالعه است. از علت علاقهاش پرسیدم و او ضمن پاسخ به سوالم، تمایل خود به شعر نو فارسی را ابراز کرد و خواست در بارهی این سبک شعری اطلاعات بیشتری داشته باشد. من نیز پاسخ مفصلی به او دادم. در این حال، متوجه بیقراری دوتن از مشاوران و نزدیکان شاه مسعود شدم. نگرانی در چهرهشان موج میزد. آنها گمان میکردند احمدشاه مسعود که سرگرم گفتگو در بارۀ شعر و شاعری است، از حال سربازان خود در جبهههای نبرد با طالبان غافل شده است. یکی از آنها که رابطه نزدیکتری با شاه مسعود داشت، بهنام «ملا قربان»، نزد فرمانده آمد و گفت: الان گپ عملیات است، نه گپ ادبیات! احمدشاه مسعود نگاه تندی به او کرد و با لهجه شیرین فارسی افغانی پاسخ داد: تمام این عملیات، از برای خاطر این ادبیات است.
مسعود میگفت: «بچههای ما دارند کلمههای فارسی را از یاد میبرند.» شعور این آدم را ببینید، بهضرورتهایی که حس کرده، توجه کنید. برای زبان فارسی میجنگد و سنگر بهسنگر جلو میرود و البته هنوز این جنگِ زبان فارسی در افغانستان خیلی جدی است.»[٢٢]
جالبتر اینجاست که این خبرنگار ایرانی در حالی که هزاران انسان افغان در جنگ قدرتطلبانهی بنیادگرایان اسلامی جان میباختند و کشور افغانستان سراسر ویران میشد، میخواست، جنگ را جنگ زبانی در این کشور جلوه دهد.
[↑] آثار
۱- کتابهای زیر از جمع آثار جعفریان است:
- در حاشیه شط
- پنجرههای رو به دریا
- فریادی پشت پنجرهٔ جهان
- شانههای زخمی پامیر
- شیری در قفس ۹۰۲
- گزیده ادبیات معاصر (نیستان - شماره۱۲)
- در پایتخت فراموشی، عنوان کتابی است که نتیجه سفر جعفریان به افغانستان برای شرکت در اولین کنفرانس بینالمللی احمدشاه مسعود در سال ۱٣٨۱ بود[*].
٢- افزون بر این، مستندات زیر ساختههای او هستند:
- بوی جوی مولیان (سفر آیتالله خامنهای به سیستان و بلوچستان)
- شیر درۀ پنجشیر یا حماسه ناتمام (زندگی احمدشاه مسعود)
- نسل گمشده (فیلمی مشترک با رضا برجی دربارۀ جنگ کوزوو)
- لعل بدخشان (درباره کشور افغانستان)
- سفر به جمهوری طالبان
- شاه همدان
- چرا میجنگیم؟
- افغانستان سلام (شانههای زخمی پامیر - مستند در ۲۶ قسمت ۳۰ دقیقهای)
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]