فهرست مندرجاتآغازگر نخستين
(شیوههای زیستی و تفاوت در پیدایش فرهنگها)
- ظهور انسان ابزارساز
- شیوههای زیستی و تفاوت در پیدایش فرهنگها
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[انسان] [انسان ابزارساز]
[↑] ظهور انسان ابزارساز
مطالعات محققین در زمینههاى تمدن و فرهنگ انسانى از اعصار کهن تاکنون نشان مىدهد که ساخت جوامع متمدن امروزى با آنچه که در هزاران سال پیش وجود داشته متفاوت است. در واقع عبور زندگى اجتماعى انسان را از مراحل اولیه و ساده به مراحل تحول یافته و پیچیده مدلل مىدارد.
آثار بهدست آمده در کنار فسیل نخستىها در آفریقاى جنوبى و شرقی، اروپا، آسیاى جنوب شرقى و شرق نشانگر این واقعیت است که انسان عصر پلئیستوسن به آرامى در طبیعت پیرامون خود ظاهر شده و به خودنمایی پرداخته است.
دیرینهشناسان آخرین دوره عظیم زمینشناسى را پلئیستوسن مىخوانند. براساس آخرین نتایج روشهاى زمان سنجی، پلئیستوسن اندکى بیش از سه میلیون سال پیش شرع شده است. در این عصر عظیمترین بىثباتى و تغییر در آب و هوا، شکل زمین و محیط بهوجود آمده است و چهار دوره یخچالى پدید آمده، که گاهى ضخامت یخها بیش از یکهزار پا بوده است. گفته مىشود که یخهاى آخرین دوره یخچالى بیش از دههزار سال پیش ذوب شده است.
آگاهى از مشخصات عصر پلئیستوسن از آنرو ضرورت دارد که بدانیم انسآنهاى دیرینه و قبل از تاریخ در چه سرزمینى و چه شرایط متغیرى بهسر مىبردهاند و پیشروى یخچالها چگونه در نابودى گروههاى مختلف حیوانی، گیاهى و انسانى نقش داشته است.
آنها که توان ادامه حیات را پیدا کردهاند از چه خصوصیاتى برخوردار بودهاند؟ علت استمرار حیات آنها را در رودرویى با عوامل خشن و متغیر طبیعی، قدرت سازش آنها با محیط و شرایط جدید دانستهاند. کار عظیمى که سبب ادامه حیات انسان و تکامل فرهنگى او شد.
در ۲۵ هزار سال پیش که نخستین هوموساپینس در روى زمین ظاهر شده است، تکامل جسمانى انسان متوقف شده است. از همین زمان است که پیشرفت فرهنگى انسان آغاز گردید. بررسى چگونگى پیدایش و تکامل فرهنگ آنچه که بهعنوان مدارک قابل استناد بدآنها توجه مىشود، ابزارها، اسلحه و کلبههاى دیرینه انسان است. این ابزارها میزان مهارت فنی، انباشتگى دانش و سازمآنهائى که براى ایمن داشتن انسان در محیط زیست بهوجود آمده را مشخص مىسازند، از طرف دیگر بهترین وسیلهٔ سنجش مهارت دستهاى انسان در ابزار سازى به شمار مىروند. این بررسى نه تنها در مورد ابزار عصر باستان مصداق دارد، بلکه در مورد مصنوعات انسان امروز نیز صادق است. اصلاحاتى که در تجهیزات بدن انسان پدید آمده سبب شده است تا اصلاحات فرهنگى جاى تغییرات و اصلاحات جسمانى را بگیرد. در حال حاضر انسانشناسى ماقبل تاریخ داراى اسناد و مدارک چندان مشخصى نیست که بتواند به دقت نشانهها و دلایلى را مطرح سازد که چگونگى آفرینش آگاهانه فرهنگ انسانى را نشان دهد.
آثار اندکى که از دوران پیش از تاریخ بهدست آمده فقط بخش کوچک و محدودى از فعالیتهاى انسانى را نشان مىدهد. همهٔ اشیائى که آنها از چوب و پوست درختان، پوست حیوانات و یا از هر چیزی نرمى ساختهاند از بین رفته است. اگر مراسم تدفینى انجام مىشده دلیل روشنى بر این خواهد بود که آنها درباره زندگى پس از مرگ تصورى در ذهن داشتهاند. حتى براى آنان که در غارها زندگى مىکردند نیایش خرس ممکن است تصویرى معقول از تسخیر ارواح بوده باشد، یا آنکه قدرت خرسهائى را که در شکار بهدست مىآوردهاند نشان مىدهد[۱].
آنچه که در این زمینهها گفته مىشود بیشتر براساس حدس و گمان است زیرا اثرى که کاملاً روشنگر این مقولات باشد بهدست نیامده است. تنها ابزارهاى سنگى که در مقابل عوامل طبیعى مقاومت کرده و باقى ماندهاند مىتوانند یاور محققین انسانشناسى و باستانشناسى باشند. ابزارهاى مکشوفه با آداب و رسوم زندگى سازندگان آن آمیختهاند و بهترین اسناد و مدارک قابل مطالعه براى سنجش شیوه زندگى و فرهنگ دیرینه مىباشند.
به همین سبب است که بهنظر انسانشناسان ماقبل تاریخ و باستانشناسان، شناخت مختصات فرهنگى و شیوه زندگى دیرینه انسان از راه تقسیمبندى دوران زندگى انسان به چند دوره ابزارى امکانپذیر است؛ مانند دورههاى پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی، مفرغ و آهن این معیارها مىتوانند ابزارى مناسب براى اندازهگیرى میزان علوم مسلط زمان باشند.
از محل فسیلهاى مکشوفه نخستینها چنین برمىآید که انسان بیشتر در مناطق گرم و جنگلى و مرطوب زندگى کرده است. اگر فسیلى در منطقه مدارى و خشک بهدست آمده، به زعم محققین، روزگارى آن سرزمین جزء مناطق پرباران و حاصلخیز بوده است، که تحت تأثیر تحولات زمینشناسى و اقلیمی، امروزه بهصورت سرزمینى خشک و فاقد مراکز تجمع انسانى درآمده است.
بیشترین آثار مکشوفه انسانى مربوط به سرزمینهاى جنگلى و گرم و مرطوب آفریقا و آسیاى جنوب شرقى است.
پس از سپرى شدن آخرین یخبندان و افزایش گرما در مناطق بیشترى از کره زمین، کوچ دستههاى انسانى به مناطق دیگر آغاز گردید و گروهى از آنها به مناطق بلند و امنتر رفتند (مثل غارها و شکاف کوهها) آثارى از آنها که از مبین زندگى غارنشینى است کشف گردیده است.
نحوه زندگى قدیمىترین نیاکان انسآنهاى نخستینبار زندگى جانوران تفاوت اندکى داشته است؛ ولى به سبب خاصیتهایی که در انسان تکامل یافته وجود داشته (قائم بودن، داشتن انگشتان دست و استفاده از شست در مقابل چهار انگشت دیگر)، آرام، آرام در محیط طبیعى خود نفوذ نموده و تسلیمپذیرى مطلق را نفى مىکند. این نفوذ و ترقی، حاصل کار و کوشش انسان بوده است. اهمیت کار به اندازهاى است که گفته مىشود «انسان آفریده کار است»، ابزارسازى انسان را سبب مىشود و از او موجودى مىسازد که در ساختن خویش نقش پیدا مىکند و به گفته گوردون چایلد «مىرود تا انسان خود را بسازد».
ظهور انسان ابزار ساز در واقع با پیدایش انسان هوشمند نزدیکى دارد. این جهش انقلابى در شکلگیرى انواع زندگى اجتماعى انسان در روى کرهٔ زمین برحسب شرایط و عواملى که در هر منطقه وجود داشته، مؤثر بوده است.
«قایم بودن انسان همراه با کاردبرد دستها امکانات لازم را جهت استفاده از مواد طبیعى موجود در مناطق زیستى انسان فراهم ساخت و او را بهسوى ابزارسازى رهنمون نمود که تحت تأثیر زمان و پویش طبیعى این خلاقیتها توسعه یافته و برروى اورگانیزم انسان و تثبیت وضعیت آنها اثر گذاشته است. بهعبارت دیگر کاربرد دستها در جریان کار، مهارت، کارآیی، ظرافت، دقت و سرعت در عمل براى انسان را فراهم ساخته است. فرآیند اساسى این جریان تکامل وسایل و ابزار و دگرگونى در شیوه زندگى او بوده است. در نتیجه بهبود وسایل زندگى و مهارت در کاربرد آنها انسان به موادغذایى انبوهى دست یافت که حاصل شکار فراوان بوده است. دستیابى به غذاى فراوان زمینه را براى سکونت انسان در یکجا هرچند هم کوتاهمدت فراهم نموده که مىتوان آن را درآمدى براى پیدا شدن نخستین اجتماعات بشرى دانست».
این تحول مهم، که در پى آن مغز و دست انسان هماهنگ شده و کار غریزى را به کار ارادى تبدیل ساخته، قدرت خلاقیت و کار را در انسان افزایش مىدهد، برنفوذ انسان بر طبیعت مىافزاید، عوامل پیرامون خود را بهتر و بیشتر مىشناسد و سرانجام اشیاء دستساز و استفاده سودمند از آن را جانشین اشیاء طبیعى مىکند. در جریان این تحول بین اشیاء و ابزار ساخت انسان و نیاز وى هماهنگى برقرار مىگردد که حاصل آن افزایش سطح زندگى و رشد اندیشه انسانى است.
پیدایش تغییرات و تحولات فرهنگى در جوامع در سرزمینهاى مختلف یکسان و همزمان نبوده است. همه جوامع در یک زمان واحد یک عصر نوینى را آغاز نکردهاند. گوردون چایلد مىنویسد: «نباید خیال که در صحنه جهان در لحظه معینى شیپورى زدند و جمله شکارگران از چین تا پرو اسلحه و تیر و کمان خود را کنار نهادند و به کشت و زرع گندام و برنج یا ذرت پرداختند و به ترتیب گاو و گوسفند و بوقلمون همت گماشتند»[٢].
امروزه بعضى از جوامع در استرالیا و یا دربخش قطبى قاره آمریکا هنوز هم در دوره پارینه سنگى بهسر مىبرند. زمانى که مصرىها و مردم بینالنهرین در عصر مفرغ به سر مىبردند مردم انگلستان در عصر نوسنگى زندگى مىکردند.
ابل جانزون تاسمان (abel Janszoon Tas Man)، جزیره تاسمانى را در سال ۱۶۴۲ کشف کرد این جزیره به نام او تاسمانى نامیده شد. کاپیتان کوک در سال ۱۷۷۷ به این جزیره آمد او و دیگر سیاحان دریافتند که مردم این جزیره از هر لحاظ شبیه به مردم دوره دوم عصر دیرینه سنگى مىباشند. بهنظر مىرسد که آنها از استرالیا به این سرزمین آمده باشند. آنها طرز استفاده از آهن را نمىدانستند و ابزارهاى اندک خود را بهطور ساده از سنگ آتشزنه مىساختند.
آنها عموماً به هند رفت و آمد مىکردند. پوست کانگور و قالیچه آنها بود و براى شکار کانگورو از نیزههاى چوبى استفاده مىکردند.
روبرت بالدوین اسپنسر (Robert Baldwin Spencer، ۱۹۲۹-۱۸۶۰) انسانشناس انگلیسی، و همکارش فرانسیس جیمزگیلن (Francis james Gillen)، در مورد بومیان استرالیا چنین نوشتهاند: «آنها به داشتن اقامتگاه دایمى هیچگونه اعتقادى ندارند. لباس و پوشش ندارند و به جزء افزارهاى چوبی، سنگى و استخوانى از آلات دیگر بىخبر هستند. کشف غله و ذخیره غذا را براى روزهاى قحطى نمىدانند. بالاتر از عدد سه هیچ رقمى را نمىتوانند بشمرند. به هیچوجه به قدرتى مافوق و الهى معتقد نیستند. بومیان استرالیا از طریق فروش خاک قرمز رنگ که براى تزیین بدنشان لازم دارند سنگهاى مناسبى را که براى ابزارسازى نیاز دارند تهیه مىکنند، خط و نوشتهاى ندارند. آنها مانند تاسمانیایىها شکارگر ماهرى هستند»[٣].
[↑] شیوههای زیستی و تفاوت در پیدایش فرهنگها
وجود تفاوتهاى گوناگون در پیدایش و تحول فرهنگ در جوامع مختلف بیشتر به سبب وجود شیوههاى زیستى گوناگون در نقاط مختلف بوده است، که طبیعتاً اختلاف در فرهنگها و سنتها را به همراه خواهد داشت.
بعضى برآن هستند که مردم سرزمینهاى مختلف، که از نظر فرهنگ مادى در اعصار مختلف در یک عصر بهسر مىبردهاند، قاعدتاً بایستى از نظر شیوهٔ زندگى و آداب و رسوم مشابه بوده باشند. مىگویند باید مردم عصر حجر که ۶۰۰۰ سال پیش در اروپا زندگى مىکردهاند آداب و رسوم اجتماعى آنها با مردمانى که در ۲۰،۰۰۰ سال پیش در بینالنهرین، در عصر حجر، بهسر مىبردهاند یکسان بوده باشد. در این مورد گفته شده است:
«بومیان آفریقاى جنوبى (بوشمنها) اسکیموها آمریکاى قطبى و قبایل آرونتا دراسترالیاى مرکزى درست به همان شیوهاى غذاى خود را بهدست مىآورند که اروپایىهاى عصر یخبندان بهدست مىآوردهاند. تجهیزات مادى آنها و حتى هنر آنها گاهى اوقات بهنحو شگفتآورى در بست همان میراث ابزارسازى ماگدالینى و اورینیاسین در اروپاى عصر یخ مىباشد».
با مطالعه فنون و شیوههاى ابزارسازى بدویان امروزى چه بسا مىتوان به چگونگى ساخت و کاربرد ابزار و کسب مهارتهاى آن نزد اجداد گذشته پى برد، مثلاً تجهیزات مادى و شکارگرى آرونتاهاى استرالیا از نظر ذهنى در همان سطحى قرار دارد که شکاگران اروپایى و مردم شمال آفریقا در عصر پارینه سنگى از آن استفاده مىکردهاند.
در عین حال از نقطهنظر آداب و رسوم اجتماعى تشکیلاتى بسیار پیچیدهتر از آنچه که نزد اروپاییان یا مردم آفریقاى شمالى وجود داشته، نزد آنها دیده مىشود، که میراث منتقل شده و احتمالاً تغییر شکل یافته گذشتگان آنها است.
عقیده بر این است که ابزارسازى نزد انسان یک ضرورت حیاتى بوده است. زیرا با استفاده از ابزار و وسایلى که انسان بهدست آورده یا ساخته است، نقایص فیزیولوژیکى که او را در دریافتن و بهدست آوردن غذا عاجز و ناتوان ساخته بود، جبران کرده است[۴].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط دانیال مهدی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- رابرت، برایدوود، انسانهاى پیش از تاریخ، ترجمه اسماعیل مینوفر، ص ۱۰۸
[٢]- گوردون چایلد، انسان خود را مىسازد، ترجمه اسدپور پیرانفر، ص ۳۹
[٣]- کوییل مارى جوری، کونیل مسی - اچ، بی، زندگى روزمره انسان، ترجمه اسدالله ملک کیانی، ص ۶۴
[۴]- ظهور انسان ابزارساز: آغازگر نخستين (۱) و (٢)، مجله الکترونیکی ویستا
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ برگرفته از: مجله الکترونیکی ویستا